ج- خشونت روانی و عاطفی
در تعریف از این نوع خشونت آمده است: « هر شکل از رفتارمادی و معنوی، فعل یا ترک فعال که موجب هتک حیثیت، تحقیر شخصیت و خدشه دار شدن شرافت، آبرو و اعتماد به نفس افراد می شود.»[۸۲] برخی از اشکال تبعیض یا خشونت عاطفی و روانی عبارتند از آزار کلامی، به کار بردن کلمات رکیک و اسم گذاری، محدود کردن فعالیت ها و روابط اجتماعی، از بین بردن کرامت انسانی و عزت نفس، ایجاد احساس گناه در زن، منت نهادن مداوم بابت تامین معاش و عهده داری زندگی و تهدید ، کنترل تماس های تلفنی زن، خواندن یادداشت شخصی زن، حبس کردن و محروم کردن وی از منابع شخصی، توهین به دوستان و خانواده او، وارسی کردن لوازم زن، تمسخر، فحاشی، تهدیدهای مداوم به طلاق یا ازدواج مجدد.[۸۳]
به طور کلی، بررسی آزار و خشونت روانی، از آن جهت حائز اهمیت است که تحقیقات نشان میدهد تهاجم روانی میتواند به عنوان یک عامل خطر و هشدار مقدماتی برای تهاجم های فیزیکی و بدنی به شمار رود. برخی متغیرها مانند خشم و خصیصه قدرت طلبی میتواند به عنوان پیشگوکننده تهاجم روانی و آینده به کار رود.[۸۴]
یافته های تحقیق نشان میدهد که میزان خشونت یا تبعیض عاطفی از جمله خشونت زبانی مانند فحش دادن یا خشونت مالی مانند عدم تصمیم گیری در امور مالی در خانواده تقریباً دو برابر خشونت جسمانی است و نیز این نوع از خشونت میتواند موجب بروز روحیه پوچی و یا خود نابودسازی، گریز از مشارکت اجتماعی و اضطراب در زنان شود.[۸۵]
اکنون به چند نمونه دیگر از انواع خشونت روانی و عاطفی از زبان خانم کار می پردازیم.
الف. رواج شایعه در محیط کار و محل زندگی از آبرو و اعتبار و احترام اجتماعی زن می کاهد و حیثیت او را، به خصوص در جوامع بسته روستایی و شهرستان ها و محیط خانواده، خدشه دار میکند. این شکل از خشونت روانی در ایران رایج است و همه زنان را در بر میگیرد.
ب. جدا کردن زن از دوستان یا اعضای خانواده یا فرزندان یکی دیگر از انواع خشونت روانی است که زنان ایران همواره در زندگی خانوادگی در معرض آن هستند. در خانه پدر، افراد ذکور خانواده، به خود اجازه میدهند معاشرت دختران خود را کنترل کنند، دختران ایرانی از حق انتخاب آزادانه دوست برای خود محروم هستند و چنانچه مقاومت کنند سرزنش و تحقیر میشوند. همچنین دختران ایرانی بعد از ورود به خانه شوهر، در بیشتر موارد، دوستان دوران گذشته را حسب خواست و اراده شوهر خود از دست میدهند و در مواردی، حق دیدار افراد خانواده نیز توسط شوهر از آن ها سلب می شود.
ج. خشونت روانی در ایران ابزار نیرومندی است که در سایه آن زنان و دختران تابع و مطیع مردان میشوند. این خشونت در زندگی شغلی و اجتماعی نیز اعمال می شود و به سرکوب زنان در محیط کار و تقلیل حس جاه طلبی در آن ها می انجامد. مردان گاهی زنان همکار خود را به قدری دست کم می گیرند و آن ها را چنان ناتوان می انگارند که به تدریج زنان باور میکنند فاقد کارایی بوده و نمی توانند با مردان به رقابت برخیزند. در نتیجه آن ها حاشیه نشین شده و از متن می گریزند.
د. مجوز قانونی که مردان ایرانی برای چند همسری در اختیار دارند، عامل خشونت روانی علیه زنان است؛ به اندازه ای که زنان شوهردار ایران هرگز در زندگی زناشویی احساس امنیت نمی کنند و همواره کابوس «هوو» آن ها را از نظر روانی آزار میدهد. به عبارت دیگر، حتی اگر مردی در سراسر عمر به همسر خود وفادار باقی بماند، دلهره و نگرانی زن از اینکه مبادا شوهر از حق قانونی خود استفاده کند، به جای خود باقی است. در مواردی که هم فاجعه تحقق مییابد، آزارهای روانی ناشی از آن برای زن و فرزندان گوناگون است.[۸۶]
بر اساس تحقیقات و بررسی های لازم، خشونت روانی بیش از خشونت فیزیکی بر روح زن تاثیر میگذارد و لایههای عمیق و حساس تری از درون آن ها را تهدید میکند. خشونتی که کمتر به چشم میآید و اساساً به دلایل فرهنگی در بسیاری از موارد به رسمیت شناخته نمی شود. این شکل از خشونت ورزی علیه زنان طیف وسیعتری از مردان را شامل می شود و به همین دلیل نیازمند فرهنگ سازی در پروسه تاریخی بیشتر است.
اگر چه در دنیای جدید خشونت فیزیکی کمتر از گذشته به چشم میخورد اما خشونت های روانی همواره در ساختار فرهنگی جامعه پنهان مانده است و قربانیان زیادی را در بر میگیرد، قربانیان که صدای خورد شدن استخوانهایشان شنیده نمی شود اما درد به استخوانشان رسیده است این خشم خاموش بیش از فریادهای خشمگین، آتشین است . اگر چه امروزه این چهره از خشونت علیه زنان در حال بروز در سطح عمومی است، درگیری لفظی برخی از زوجها در خیابان و ارتباط آشکار مرد با زنی دیگر و قتلهای ناشی از این اختلافات گواه ادعای ماست و باید پذیرفت صرفاً بر اساس تدوین قوانین و آیین نامه نمی توان شعله خشونت علیه زنان را خاموش کرد تنها با روشن کردن چراغ آگاهی می توان از چنگ این ظلمت پنهان، رهایی جست.[۸۷]
در پژوهشی در زمینه خشونت خانگی در مورد مراجعان زن و قربانیان خشونت در مراکز مشاوره خانواده نشان داده شد که ۸۵ درصد زنان بر این باور بودند که بدترین و وحشتناک ترین جنبه کتک خوردن از مرد، تنها خشونت فیزیکی نیست، بلکه خشونت روانی، حالت ترس و احساس سرخوردگی است که آنان در حین کتک خوردن تجربه کردهاند.[۸۸]
بهای خشونت روانی: از کارافتادگی ادراکی؛ از بین رفتن اعتماد به نفس، انواع افسردگی ها، عدم کفایت زن در مدیریت خانواده، تقلیل جاه طلبی در محیط کار، گریز از مشارکت در امور اجتماعی، بازسازی رفتار خشونت آمیز در بچه ها، عدم موفقیت کودکان در تحصیل، عدم کارایی زن در محیط کار (که گاهی به اخراج او منجر می شود)، پناه بردن به داروهای روان گردان (الکل و مواد مخدر)، پناه بردن به قمار، فال گیری و رمالی، از دست رفتن استعدادهای بالقوه زن، دست زدن به خودکشی ، از دست دادن اعتبار اجتماعی و خانوادگی.[۸۹]
د- خشونت اقتصادی (مالی)
هر گونه رفتار نامطلوب اقتصادی علیه زنان را تبعیض یا خشونت اقتصادی گویند. یکی از مواردی که زن به خاطر آن تحت فشار و اذیت و آزار قرار میگیرد، جنبه اقتصادی است به گونه ای که زنان به دلایل گوناگونی مانند وابستگی مالی به شوهر، تهدید، حفظ آبرو و حیثیت و شرافت شان مورد استثمار و بهره کشی مالی قرار می گیرند.[۹۰] پاره ای از اشکال تبعیض اقتصادی علیه زنان را می توان نام برد: اجبار زن به کار در فعالیتهای خطرناک و مضر، کنترل درآمد زن، اجبار زن به فروش اموال خود، جلوگیری از خرید دلخواه، عدم اجازه تصمیم گیری به زن در مسایل مالی مربوط به خانواده، ندادن نفقه زن، دخل و تصرف در اموال گران قیمت.[۹۱]