آگاهی از این الگوهای رفتاری که خود نیز به نوعی جز قواعد سرانگشتی و میان برهای ذهنی هستند ، باعث می شود بتوانیم تورش های احتمالی در تصمیم گیری اشخاص را پیشبینی کنیم . در ادامه به برخی از این الگوها اشاره می شود:
الف:برجستگی
برجستگی در مورد اطلاعاتی به وجود میآید که به صورتی متفاوت و متمایز از گذشته ارائه میشوند . این امر موجب می شود این اطلاعات در ذهن فرد به خوبی باقی بماند و در نتیجه شخص میتواند به راحتی آن را از حافظ بازیابی کند . همچنین پدیده هایی که کمتر رخ میدهند ، در ذهن اشخاص برجسته میشوند.
در چنین مواردی اشخاص ، احتمال رخداد مجدد آن را بیشتر از واقع برآورد میکنند . برای مثال ، سقوط یک هواپیما یا یک زمین لرزه کمتر رخ میدهد . ولی اگر خبر جدیدی مبنی بر اینکه هواپیمایی سقوط کرده یا زمین لرزه ای رخ داده است منتشر شود ، افراد احتمال سقوط هواپیما یا وقوع زمین لرزه را در آینده ای نزدیک ، خیلی بیشتر از واقع برآورد میکنند به طور کلی برجستگی باعث می شود سرمایه گذاران نسبت به اطلاعات جدید عکس العمل بیش از حد نشان دهند.
ب) اثر هاله ای
این اثر باعث می شود شخص قضاوت کننده تحت تاثیر یک ویژگی مطلوب از فرد یا موضوع مورد بررسی قرار گرفته ، این ویژگی را به دیگر ویژگی های آن تعمیم دهد . چنین استنادهای اشتباهی میتواند به طور بالقوه باعث قیمت گذاری اشتباه در بازار سهام شود . برای مثال ، اگر سرمایه گذاران ، دور نمای مطلوبی از سهام رشدی را مشاهده کنند و آن را به دور نمای بازده تعدیل شده با ریسک نیز نسبت دهند ، این امر باعث می شود قیمت این نوع سهام بالای ارزش ذاتی قرار گیرد.
ج) توهم در مورد صحت و سقم پدیده ها
این توهم از آنجا ناشی می شود که اشخاص گرایش بیشتری به پذیرش صحت و سقم مطالبی دارند که پردازش آن ها ساده تر است . به عبارت دیگر اشخاص به مطالبی که فهمیدنش برای آن ها آسان تر است ، اعتماد بیشتری دارند . در واقع ادراک آن دسته از سیگنالهای اطلاعاتی که برای فرد ، آشنا به نظر میرسد با سهولت بیشتر انجام می شود.
د) حسابداری ذهنی
نوعی قالب بندی ذهنی است که در آن اشخاص دنیای پیرامون خود را به حساب های ذهنی مجزا دسته بندی میکنند . سرمایه گذاران عادت دارند که به هر کدام از اقلام پرنفوی خود به طور جداگانه بپردازند . این امر میتواند به تصمیمات غیر کارا منجر شود . در واقع اشخاص به تصمیمات مختلف به عنوان یک کل نگاه نمی کنند و ارتباط بین آن ها را نادیده می گیرند .
حسابداری ذهنی میتواند اثر تمایلی را نیز تشریح کند . اثر تمایلی بیانگر حالتی است که سرمایه گذاران گرایشی مفرط به نگهداری اوراق بهاداری دارند که در زیان است ، به علت شناسایی نکردن زیان و برعکس ، گرایش زیادی به فروش اوراق بهاداری دارند که در سود است ( به علت شناسایی کردن سود ). در واقع در این فرایند اشخاص حساب سرمایه گذاریهای زیان ده و سود ده را از هم جدا میکنند . البته پدیده خود فریبی نیز این اثر را تشدید میکند
ه) نمایندگی
نمایندگی بیانگر این است که اشخاص بر اساس کلیشه ها تصمیم گیری میکنند. در واقع اشخاص احتمال رخداد یک پدیده را با توجه به میزان شباهتی که این رخداد با رویدادهای مشاهده شده قبلی دارد ، برآورد میکنند .
برای مثال ؛ اگر سهام جدیدی در بازار عرضه شود و سرمایه گذاران بین این سهام جدید و سهام شرکت دیگری که آن نیز مدتی قبل عرضه شده و دارای بازده خوبی بوده است شباهتهایی ببینند ، برای خریدآن هجوم می آورند .
نمایندگی به صورت دیگری نیز ظاهر می شود که به آن قاعده اعداد کوچک میگویند . طبق این قاعده سرمایه گذاران تصور میکنند رویدادها و روندهای جدید تداوم خواهند یافت . به عنوان مثال سرمایه گذاران به سمت خرید سهامی که به تازگی دارای بازده خوبی بوده است ، هجوم می آورند و از خرید سهامی که به تازگی عملکرد بدی داشته است ، اجتناب میکنند . نمایندگی باعث می شود سرمایه گذاران نسبت به اطلاعات جدید عکس العمل بیش از حد نشان دهند.
و) لنگر انداختن
بیانگر این است که اشخاص هنگام برآورده های کمی ، بی جهت تحت تاثیر برآوردهای قبلی یا اعداد و ارقام موجود در بیان مسئله قرار می گیرند.
به عنوان مثال ، در مذاکرات فروش مشاهده می شود که به فروشنده در ابتدا مذاکرات را با یک قیمت بالا شروع میکند و سپس به تدریج آن را کاهش میدهد . به این ترتیب فروشنده باعث می شود ، خریدار بر آن قیمت ابتدایی لنگر بیندازد و زمانی که فروشنده قیمت پایین تری را پیشنهاد میکند ، خریدار تصور میکند که این قیمت پایین تر ، قیمت مناسبی است .
به طور کلی ، لنگر انداختن باعث می شود سرمایه گذاران نسبت به اطلاعات جدید ، عکس العمل کمی از خود نشان دهند که این امر ، برعکس اثر نمایندگی است.
۲ ) خودفریبی
مهمترین پدیده ای که در زمینه خود فریبی بحث شده است ، اعتماد بیش از حد است . شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد اشخاص ، به دانش و توانایی هایشان بیشتر از آن چیزی که هست اعتماد دارند . معمولا پیشبینی افراد از احتمال وقوع پدیده ها یا خیلی افراطی یا خیلی تفریطی است . همچنان زمانی که قابلیت پیشبینی پدیده ای کم است یا شواهد و مدارک مبهم هستند ، متخصصان بیشتر از افراد عادی در معرض اعتماد بیش از حد قرار می گیرند .
برای مثال ، وقتی شخصی میگوید احتمال وقوع یک رویداد ۹۰ درصد است ، معمولا پیشبینی او کمتر از ۷۰ درصد موارد صحیح است . اعتماد بیش از اندازه به هیچ عنوان به سرمایه گذاران شخصی محدود نمی شود . شواهدی وجود دارد که نشان میدهد تحلیل گران مالی ، حتی زمانی که مدارک و شواهد نشان دهنده این است که برآورده های قبلی آن ها صحیح نیست ، برآورد قبلی شان از عملکرد آتی یک شرکت را به راحتی مورد تجدید نظر قرار نمی دهند .
از آنجایی که اشخاص به علت اعتماد بیش از حد ، بیشتر از آنچه که انتظار دارند شکست می خورند ، در طول زمان ، یادگیری عقلایی باعث می شود که اعتماد بیش از حد حذف شود . بدین ترتیب طبیعت افراد آن ها را ترغیب میکند که برای موفق نشان دادن خود(خود فریبی در موفقیت ) به مکانیسم دیگری روی آورند .
در یکی از این مکانیسم ها ، اشخاص برخی پدیده ها را به طور تورش داری به خودشان نسبت میدهند . به عبارت دیگر آن ها پیامدهای خوبی را به تواناییهای خودشان و پیامدهای بد را به محیط و رویدادهای خارجی نسبت میدهند . این مکانیسم باعث می شود اشخاص هم چنان به خودشان بیش از حد مطمئن باشند .
به طور کلی در نظریه خود فریبی علاوه بر بحث اعتماد بیش از حد ، به مکانیسم هایی پرداخته می شود که طی آن اشخاص به دنبال راه هایی میگردند که پیامد تصمیم گیری های خود را توجیه کنند و بدین ترتیب بتوانند احترام دیگران را به خودشان جلب کنند.
۳ ) تعاملات اجتماعی
متخصصان مالی ، روانشناسی اجتماع را کمتر مورد توجه قرار دادهاند . نظریه پردازان مالی تاثیر اطلاعات بر روی قیمت سهام و حجم معاملات را بررسی کردهاند ، اما تحقیقات کمتری راجع به تعاملات اجتماعی بین افراد در بازار سهام انجام دادهاند.