واژه دارایی های نامشهود بیشتر یک واژه حسابداری است و واژه سرمایه فکری بیشتر در قلمرو منابع انسانی مطرح می شود و در مورد دارایی های نامشود نیز باید اذهان داشت که برخی از آن ها در ترازنامه منعکس میشوند که آن هم به صورت کاملاً دقیق نیست، مانند سرقفلی. ولی سرمایه های فکری به هیچ عنوان در ترازنامه سنتی منعکس نمی یابد و فقط هزینه های (سرمایه گذاری ها) مربوط به آن قسمت و حسابهای هزینه منعکس می شود.
۲-۳-۸-۱- فرق مدیریت دارایی های نامشهود و مدیریت دانش
مدیریت دارایی های نامشهود یک مفهوم وسیع تری از مدیریت دانش است و هدف اصلی آن، ارتقاء ارزش شرکت از طریق خلق مزیت رقابتی است. مدیریت دارایی های نامشهود شامل عوامل زیر میباشد:
۱-شناسایی این سرمایه ها
۲-ارزیابی ارتباط آن ها با ارزش فعلی و آتی شرکت و استراتژی شرکت
۳-اندازه گیری ارزش آن ها
۴-کشف فعالیتها و سرمایه گذاری ها در خصوص دارایی های نامشهود
۵-مدیریت مؤثر این فعالیتها و سرمایه گذاری ها در دارایی های نامشهود
ایجاد و خلق دانش یک موضوع نامشهود است که شرکت می بایستی آن را به همراه سایر دارایی های نامشهود خود مدیریت کنند. بنابرین مدیریت دانش یک مجموعه فرعی از مدیریت دارایی های نامشهود است. در یک تعریف ساده مدیریت دانش درباره تبدیل دانش ضمنی افراد به دانش صریح و انتخاب دانشی است که برای سازمان مفید باشد و استفاده مجدد از دانش به روشی که به افزایش یا اکتساب منابع نامشهود کمک کند (Sunchee etal,2000).
۲-۳-۸-۲-تمایز مدیریت دانش و مدیریت سرمایه های فکری
اگرچه توصیف تفاوتها ما بین این دو مفهوم تا حدی مشکل است اما تعدادی از محققان عقیده دارند که مدیریت دانش به عنوان دستورالعملی محسوب شده که نحوه مدیریت کردن بر سرمایه فکری را تشریح میکند (Marques et al, 2003).
شواهد نشان میدهد که این دو مکمل یکدیگر محسوب میشوند. از نظر حیطه مورد بررسی می توان به جرئت گفت که مدیریت دانش و مدیریت سرمایه های فکری[۸۱]
تقریباً تمامی زوایای مرتبط با فعالیتهای سازمانی را در خود دارند. هر دوی آن ها دامنه ای کلی از فعالیتهای موجود در درون سازمان از خلق دانش گرفته تا استفاده از دانش را در بر می گیرند. اما با این حال هدفهای متفاوتی را دنبال میکنند. مدیریت سرمایه های فکری در سطح مدیریت ارشد و استراتژیک مطرح شده (Wiig,1999) و بر روی استخراج و خلق ارزش از دل دارایی های سازمان تمرکز میکند (Edvinson,1997). بعبارت دیگر هدف مدیریت سرمایه های فکری، خلق و استفاده از دارایی های فکری و بهبود توانمندی ها و قابلیتهای خلق ارزش شرکت از منظر استراتژیک است اما مدیریت دانش بر روی اجرای عملیاتی و تاکتیکی فعالیتهای دانش گرا تمرکز داشته و با جزئیات فعالیتهای دانش گرا مرتبط بوده تا از این طریق خلق، ایجاد، تبدیل و استفاده از سرمایه فکری را تسهیل نماید. هر دوی این ها سنگ بناهایی برای مدیریت سازمان در قرن بیست و یکم هستند و بایستی به منظور افزایش دادن اثر بخشی با یکدیگر یکپارچه شوند (Wiig,1997).
۲-۳-۸-۳-ارتباط میان سرمایه های فکری و مدیریت دانش
ارتباط ما بین سرمایه فکری و مدیریت دانش اهمیتی حیاتی برای سازمان دارد. نکته حایز اهمیت این است که این دو، یکدیگر را به واسطه همپوشانی های مهمی که درمیانشان موجود است تکمیل میکنند. میزان این همپوشانی ها تا حد زیادی بستگی به طرحها و اولویتهای سازمان دارد (Wiig,1997).
مدیریت دانش نقش مهمی در فرایند توسعه و بهره برداری از سرمایه فکری برعهده داشته و بر روی تسهیل و مدیریت فعالیت های دانش گرا تمرکز میکند و سعی میکند تا یک محیط دوستانه دانشی برای رشد سرمایه فکری خلق کند. سازمانها بایستی تلاش کنند تا اولویتهای موجود در خارج از شرکت را استنباط کرده و به دنبال آن، هدفهای به وجود آمده در مدیریت کردن سرمایه فکری را با جزئیات مربوط به مکانیزم های کارایی که برای مدیریت فرایندهای دانشی لازم است یکپارچه کنند. در شکل (۲-۴): ارتباط مابین سرمایه فکری و مدیریت دانش نشان داده شده است.
شکل۲- ۴: ارتباط ما بین مدیریت دانش و سرمایه فکری، منبع: (ویگ، ۱۹۹۷)
سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چگونگی بواسطه مدیریت دانش میتوانیم سرمایه فکری را افزایش دهیم. افزایش سرمایه فکری از طریق مرتبط کردن با مدیریت دانش زمانی محقق خواهد شد که فرایندهای دانشی موجود به صورتی سیستماتیک و هدفمند مدیریت شوند. به منظور داشتن رویکردی سیستماتیک به مدیریت دانش بایستی آن را فراتر از مرزهای سنتی موجود در دامنه مدیریتی دیده و انواع فاکتورهایی را که در شناسایی سرمایه فکری و اجزاءآن و فعالیتهای مرتبط با اجرای مدیریت دانش مؤثر هستند را به حساب آوریم. این کار نیازمند به وجود آوردن انسجام در میان تکنولوژی ها، افراد و سیستم ها با تمرکز ویژه بر روی افراد است. علاوه بر این موارد بایستی توجه کرد که این رویکرد سیستماتیک نیازمند مدیریت و اندازه گیری میباشد. اینکه سازمان چه نوع شاخصهایی را بایستی در نظر بگیرد. بخشی از مسئولیتهای مهم مدیریت خواهد بود چرا که آنچه که میخواهد مدیریت شود بایستی اندازه گیری گردد. در مسیر هم قرار گرفتن مدیریت دانش و سرمایه فکری منجر به دستیابی به نیازمندیهای استراتژیک موردنظر سازمان خواهد شد. نمودار (۲-۱۳) مثالی از این دست ارتباطات است.شکل زیر ارتباط کلی ما بین عناصر نشان داده شده و دستورالعملی برای فهم این نکته که چگونه فرایندهای مدیریت دانش می توان با سرمایه فکری ارتباط داشته باشند محسوب میگردد (Zhou, 2003: 34-48).
شکل۲- ۵: همراستا کردن سرمایه فکری با مدیریت دانش(zhou,2003)
۲-۳-۹-مدل مفهومی و تحلیلی تحقیق
مدل مفهومی و تحلیلی تحقیق با توجه به متغیرهای تحقیق و بر این اساس که سرمایه فکری و مؤلفه های آن به عنوان متغیر مستقل و مدیریت دانش به عنوان متغیر وابسته تحقیق در نظر گرفته شده است. در شکل های زیر نشان داده شده است.
شکل۲- ۶: مدل مفهومی تحقیق
شکل۲- ۷: مدل تحلیلی تحقیق
۲-۳-۱۰-خلاصه و نتیجه گیری
در این فصل در بخش اول به مرور تعدادی از تحقیقاتی که متغیرهای مطالعه شده در تحقیق حاضر را بررسی نموده اند اشاره شد. در بخش دوم و سوم نیز مبانی نظری تحقیق مورد بحث قرار گرفت با توجه به مبانی نظری تحقیق و مطالعات انجام شده توسط محقق، می توان گفت که سرمایه فکری و مؤلفه های آن به عنوان متغیرهای مستقل با مدیریت دانش به عنوان متغیر وابسته مکمل یکدیگر محسوب میشوند. از نظر حیطه مورد بررسی نیز می توان به جرات گفت که سرمایه فکری و مدیریت دانش تقریباً تمامی زوایای مرتبط با فعالیت های سازمانی را در خود دارند.