بردهداری در فقه امامیه
۲- بردهداری در فقه امامیه
موضوع بردگى از نظر اسلام همواره از موضوعات مهم و بحث برانگیز درحوزهی اندیشه اسلامى، به ویژه در باب حقوق بشر است. موضوع بردگى در اسلام بسیار پردامنه و ابعاد و جوانب گوناگون فقهى، فکرى و تاریخى دارد.
موضوع «بردگى در اسلام» گرچه به دلیل عدم کارآیى آن در ساحت عمل به موضوعى فراموش شده در پژوهش هاى اسلامى تبدیل شده و از گردونه اجتهادهاى نوین فقهى خارج شده است، اما از آن جا که موضوع حساس تاریخى است پژوهشگران مسلمان و غیرمسلمان به آن توجه داشته و گاه دستاویزى براى عیب جویى و شبهه افکنى دشمنان کج اندیش و مخالفان اسلام قرار گرفته است.
برخى با نادیده انگاشتن سهم اسلام در مبارزهی فکرى و عملى با بردهدارى و تلاش وسیع و پیگیر رسول خدا(ص) در حل این معضلِ ریشه دار اجتماعى، مبارزه تدریجى اسلام با بردهدارى و پذیرش اجبارى آن را در موارد خاص به طرفدارى همه جانبه اسلام از بردهدارى تفسیر کرده اند، به ویژه رفتار حاکمان و دولت هاى ظالمى که به نام اسلام بر مردم حکومت مىکرده اند را نیز به پاى اسلام نوشته و انتقاد خود را از دولت هاى اسلامى متوجه اصل دین اسلام کرده اند. حال آن که اگر واقعیات و شرایط اجتماعى عصر ظهور اسلام به خوبى تبیین شود و به سابقهی بسیار طولانى بردهدارى در میان ملتها و دولتها و بدرفتارى با بردگان در جهان توجه شود، به تلاش وسیع اسلام در حل این معضل اجتماعىِ تاریخ بشر و تحول در وضع زندگى و خوشبختى بردگان پى خواهیم برد.
۲-۱- بردگى در جاهلیت
بردهدارى با سابقه بسیار طولانى در میان تمام ملل و اقوام و کشورهاى جهان باستان رایج و متداول بود و پس از آن نیز همواره ادامه یافت. در مناطق تمدن خیز شبه جزیرهی عربستان، به ویژه جنوب آن که خاستگاه تمدنها و حکومت هاى کهن بوده، نظام بردهدارى از سوى حاکمان اجرا مىشده است. علاوه بر این، مجاورت عربستان با حکومت ایران و روم که از دولت هاى برده دار آن دوره بودند و هم چنین سکونت قبایل یهودى و مسیحى در عربستان که بردهدارى ازاصول فرهنگى اجتماعى آنها بود، در آشنایى مردم عرب با بردهدارى بى تأثیر نبوده است. به هر حال، جامعه جاهلى، جامعه اى برده دار بوده و سیستم اقتصاد بردهدارى بر آن حاکم بوده است (ابوزیدآبادی، ۱۳۸۵، ص۷۸).
۲-۱-۱- اسباب وعوامل بردگى در جاهلیت
بردگى مانند سایر پدیده هاى اجتماعى، معلول علت واحدى نیست، بلکه عوامل متعدد فکرى، اجتماعى، اقتصادى، قانونى و… در پیدایش این پدیده، نقش داشته است. برخى از این عوامل نه تنها زمینه ساز پیدایش بردگى در تاریخ بوده، بلکه عامل بقاى آن در جهان معاصر نیز به شمار مىآید. در میان عوامل متعدد بردگى، چند عامل در جزیره العرب پیش از اسلام رایج و فراگیرتر بود که به مهم ترین آنها اشاره مىکنیم:
۲-۱-۱-۱- اسارت در جنگ
جنگ از شاخصههاى عرب جاهلى به حساب مىآید؛ نزاع میان قبایل به صورت سنتى جارى در میان عرب درآمده بود و به طور دایم، ذهن آنان را به خود مشغول مىکرد. بسیارى از جنگهاى عرب، ریشه در فقر اقتصادى و کمبود منابع تولید، از جمله آب و چراگاه داشت. زندگى در بادیه و ضرورت تعلیف احشام و اغنام اقتضا داشت تا قبیله در مکانهایى اقامت گزیند که از نظر زیستى، شرایط آماده داشته باشد. اقوام عرب براى حفظ جان خود و به دست آوردن آب و غذا دست به جنگ مىزدند. البته عوامل دیگرى، نظیر برترى طلبى، کسب افتخار و شرف و مسایلى چون عشق به دختران یک قبیله و… نیز از عوامل جنگ و درگیرى در جاهلیت بود (جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۵، ص ۴۰۳).
در این جنگها اسیرانى به دست مىآمدند که یا کشته مىشدند و یا فدیه هاى سنگینى در قبال آزادى آنها گرفته مىشد و یا آنان را به بردگى مىکشاندند و در کمتر مواردى اسیران را آزاد مىکردند. معمولاً با اسرا برخورد خشونت بار و تحقیرآمیزى داشتند (همان، ص ۴۶۷).
غارت هاى پى درپى قبایل عربى که هیچ گاه در صحراهاىشام و عراق پایان نمى پذیرفت از زمینه هاى مهم گسترش بردگى بود. قبایل عرب همواره به روستاهاى فارس و شهرهاى مرزى که مشرف به صحرا بودند حمله مىکردند و اسیرانى به دست مىآوردند (فیلیپ حتى، تاریخ عرب، ص ۳۵).
زید بن حارثه از جمله کسانى بود که در جریان همین غارت هاى قبیله اى اسیر شد و در بازار برده فروشان توسط رسول خدا(ص) خریدارى و آزاد شد (ابن هشام، السیره النبویه، ج ۱، ص ۲۶۴ و محمدهادى یوسفى غروى، موسوعه التاریخ الاسلامى، ج ۲، ص ۵۴۶).
شاید یکى از عواملى که باعث مىشد عربها دختران خود را زنده به گور کنند ترس از اسیر شدن و سپس بردگى آنها در جنگها بود که کنیزىِ دختران خود و صاحب فرزند شدنش را از دشمن براى خود ننگ مىدانستند. بنابراین، برخورد غالب با اسیران جنگى، همان برده کردن آنها بود که براى قبایل عرب منافع و سود فراوانى را به همراه داشت. اسیر جنگى، ملک طلق فرد پیروز به شمار مىآمد. او مىتوانست اسیر را بفروشد یا براى خود نگهدارى کند و یا به کسى هدیه کند و از او به عنوان ابزارى در جهت رفاه، توسعهی اقتصادى و امنیت و بالا بردن جایگاه اجتماعى خود بهره ببرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۱-۱-۲- تجارت
بعد از جنگ، تجارت برده از عوامل مهم گسترش بردگى در دوران جاهلیت به حساب مىآمد. در شهر تجارى مکه تعداد بردگان با توسعه حرکت هاى تجارى ارتباط مستقیم داشت. تاجران ثروت مند قریش گسترش دهندهی بردگى در عربستان بودند. برده، کالاى مصرفى مورد نیاز همهی خانوادهها بود. در مکه هیچ خانه اى نبود که از برده تهى باشد، به ویژه ثروت مندان و تاجران نیاز بیشترى به بردگان داشتند (یوسفى غروى، موسوعه التاریخ الاسلامى، ج ۲، ص ۵۴۶).
تجارت برده، تجارت پر سود و رایجى بود و تاجران برده از این راه به ثروت و سرمایه فراوانى دست مىیافتند. در بازارهاى برده فروشى عربستان، برده هاى فراوانى از کشورهاى ایران، شام، عراق، مصر و… به فروش مىرفت. این بازارها، مخصوصاً در آستانه مراسم عمومى و مناسبت هاى بزرگ، رونق فراوان مىیافت.بازارهاى عراق و شام از مهم ترین بازارهاى جزیرهی العرب در خرید بردگان سفید بود. اما سواحل افریقا به تجارت برده سیاه اختصاص داشت (همان، ج ۶، ص ۴۵۴).
اما جریان غالب در میان بردگان نزد عرب دو نوع سیاه حبشى و زنگى بود و عربها علاقهی خاصى به بردگان حبشى داشتند، زیرا آنها ملاحت خاصى داشتند. سفرهاى تابستانى تجار قریش به یمن نیز در ورود بردگان حبشى به عربستان بى تأثیر نبود. غالباً این دو گروه از بردگان، از راه اصلى مصر و یمن وارد جزیرهی العرب مىشدند، چون این دو شهر دست رسى فراوانى به این گروه از بردگان داشتند. البته راه یمن نقش مؤثرترى داشت و این باعث مىشد تا بردگان حبشى بیش از زنگىها در شهرهاى عرب یافت شوند. علت آن هم نزدیکى خاستگاه بردگان حبشى با یمن و فاصلهی جغرافیایى یمن و سواحل افریقایى مقابل بود (همان، ص ۶۱).
به علت فراوانى برده و اهمیت اقتصادى آن در عربستان، دلالان برده، جایگاه اجتماعى اقتصادى بالایى داشتند. بازرگانان بزرگ مکه، نظیر عبدالله بن جدعان، عباس بن عبدالمطلب، عبدالله بن ابى ربیعه و حکیم بن حزام، مالک شمار بسیارى برده بودند (ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج ۳، ص ۲۴۴).
۲-۱-۱-۳- فقر
فقر از عوامل بردگى در جاهلیت بوده است؛ افرادى براى نجات خود یا فرزندانشان از گرسنگى به بردگى تن مىدادند. نقل است که عوائل بن باعت فرزندان پسر و دختر خود را به سبب فقر و تنگ دستى فروخت (جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۷، ص ۴۵۶). برخى از کسانى که فرزندان خود را مىفروختند شرط مىکردند که حق ولاء[۱] براى آنها ثابت باشد. حق ولاء یکى از اسباب ارث به حساب مىآمد.
۲-۱-۱-۴- بدهکارى
بدهکارى که از پرداخت وام و بدهى خود در مىماند، بردهی فرد بستانکار مىشد (جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج ۴، ص ۲۳).
در شهرهایى، نظیر مکه، یثرب و طائف که تجارت رونق داشت و معاملات ربوى رایج بود، در بازار برده فروشى، بین بردگان ناشى از بدهى با بردگان ناشى از جنگ، رقابت وجودداشت (فاضل انصارى، العبودیه، ص ۴۸).
برخى اوقات در برد و باخت قمار، شخص آزاد، برده فرد برنده مىشد. مثلاً موقعى که ابولهب با عاص بن وائل به همین شرط قمار کرد، عاص قمار را باخت و بنده و شترچران ابولهب شد (جرجى زیدان، همان، ج ۴، ص ۲۳). و ابولهب او را به جاى خود به جنگ بدر فرستاد (ابن ابىالحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۴، ص ۹۵ و ابن هشام، السیرهالنبویه، ج۲، ص ۴۴۳).
۲-۱-۱-۵- سرقت (آدم ربایى)
گاه اتفاق مىافتاد که فردى با تکیه بر زور و غلبه، انسانى را مىدزدید و او را به بردگى مىکشید. این امر در همه جاى جهان و در میان تمام ملتها سابقه داشته و هم اکنون نیز آدمربایى و قاچاق انسان، روشن ترین نمونهی بردگى به شیوهی نوین در جهان معاصراست. در جزیرهی العرب نیز چنین رسمى سابقه داشته که نمونه هاى متعددى از آن در گزارش مورخان آمده است. به عنوان نمونه در روایت زیر آمده است:
عرفطه گوید: در کنار خانهی خدا، کعبه ایستاده بودم که ناگاه دیدم شترسوارى شتابان به طرف کعبه مىآید، ناگهان دیدم نوجوانى خود را از بالاى شتر به پایین پرت کرد و خود را به پردهی کعبه چسباند و شروع به اغاثه و گریه کرد. از او پرسیده شد که مشکلت چیست؟ او گفت: وقتى من کودک بودم پدرم از دنیا رفت و این پیرمرد نجدى مرا به بردگى گرفته است و چون شنیده بودم که این خانه را صاحبى است که مظلوم را پناه مىدهد به این خانه پناهنده شدم… ]در ادامه روایت آمده است که [ابوطالب به او امان داد و او را از شرّ آن ظالم نجات داد (مجلسى، بحارالأنوار، ج ۳۵، ص ۱۳۱).
بردگى سلمان فارسى نیز به همین شیوه بوده است که در مسیر مهاجرت از ایران به عربستان توسط راه زنان دست گیر و به بردگى گرفته شد (ابن حجر عسقلانى، الاصابه، ج۸، ص۱۰۷ و اسدالغابه، ج۲، ص۳۲۹).
۲-۱-۱-۶- تاریخ بردگی اسیران
با بررسی حقوق اسیران جنگی و رفتارهای انسانی اسلام درباره اسیران جنگی نکته مهم و قابل توجه پذیرش اجمالی و صحه نهادن پیامبر اسلام به قانون بردگی جهان آنروز است که همواره موجب سوالهایی است. از آنجا که اسلام هرچند تغییرات اساسی در بردگی بهمفهوم رایج آن زمان دادهاست و مقدمات آزادی بردگان را فراهم ساخته است ولی با پذیرش اجمالی آن، این سئوال مطرح میشود که چرا اسلام یکباره فرمان الغای بردگی را صادر نکرد و بر این عمل غیر انسانی، اجمالا صحه نهاد.
در پاسخ به این سوال توجه به دو نکته ضروری بهنظر میرسد:
۱- اسلام هرگز آغازگر و مبتکر و پیشنهادکننده آن نبود بلکه از این نظر در برابر عملی انجام شده قرار گرفته و بخاطر شرایط زمان ناچار بود آنرا بهطور موقت و محدود بپذیرد. زیرا به هرحال در جنگها اسیرانی بدست مسلمانان میافتاد و لازم بود فکری برای آنان بشود. با توجه به اینکه در آنروزها زندانی که بتواند اسیران را در آنها جای بدهد، وجود نداشت پس مسأله زندان منتفی بود. بهعلاوه زندان علاوهبر هزینه سنگین مشکلات روحی و اخلاقی دیگری هم داشته است. از سوی دیگر آزاد کردن بیقید و شرط آنان نیز ممکن بود به تقویت دشمن و بروز جنگهای دیگر، بیانجامد. مهمتر اینکه اینگونه آزادی یکطرفه، همواره کاری بجا و عقلایی نبوده است. از سوی سوم آزاد کردن مشروط هم از طریق مبادله اسیران یا گرفتن فدیه و غرامت جنگی،همیشه عملی نبوده است و هر کجا که امکان داشت عملی شده است (مسعودی، ۱۳۴۹، ص۱۶۰).
بنابراین برای طرف جنگ که اسیرانی داشت، دو راه بیشتر باقی نمیماند یا اعدام و کشتن اسیران و یا تقسیم آنها در میان جنگجویان بصورت بردگان. گرچه هر دو صورت، محذور داشت ولی مسلما محذور دومی کمتر بود و بهعلاوه دومی امری رایج و جا افتاده و پذیرفته شده در مجامع آنروز و حتی ملل متمدن آنروز بوده است و اسلام هم ناچار راه دوم را موقتا پذیرفت.
۲- درعینحال اسلام در کنار پذیرش موقتی، برنامه بسیار دقیق و جامع و حساب شدهای برای آزادی تدریجی بردگان تنظیم نمود. زیرا آزادی دفعی آنان، مشکلاتی هم برای خود بردگان ایجاد میکرد و آنها را بهصورت گروهی بیسرپرست و بیکار و فاقد همهی امکانات در میآورد. و حتی ممکن بود عوارض ناگواری بهبار آورد. بنابراین میبایست اسلام آنان را تحت برنامهای تدریجا آزاد کند و نخست با جذب آنان در جامعه اسلامیشخصیت روحی و فکری و اقتصادی آنان را فراهم سازد و سپس بهتدریج آزاد کند (حسنی، ۱۳۸۶، ص۴۸۹).
تاریخ دقیق بردگی از نظر آغاز و شیوع آن در جامعه بشری کاملا معلوم نیست و در هیچیک از مآخذ مهم ذکری از آن به عمل نیامده است.برخی آنرا از دورهی شکار دانستهاند و گروهی برخلاف نظر اول آنرا از دورهی کشاورزی میدانند. ویل دورانت معتقد است زراعت که تولد مدنیت است در همان حال که سبب مالکیت خصوصی میگردید، بردگی را نیز بههمراه داشته است. در دورهی شکار،بردگی مفهوم نداشت بلکه زنان و کودکان کار منزل را اداره میکردند (حسنی، ۱۳۸۶، ص۴۹۱).
گرچه برخی نیز معتقدند دو نوع بردگی وجود داشته:
۱-بردگی خانوادگی که شامل بردگی خویشاوندان و بیگانهگان هردو میشد.
۲-بردگی قانونی و آن حق مالکیتی است که قانون معتبر شناخته است (اسکندری، ۱۳۷۹، ص۷۸).
بردگی بهمفهوم اصطلاحی آن همین بردگی است پس آغاز بردگی در جهان مقارن با تشکیل و تاسیس حکومت و پیدایش دولت است ولی از آنجاییکه نخست میتوان گفت که آغاز بردگی،همراه با آغاز نخستین جنگ غالب پیروز بوده است جنگ و پیروزی که اسارت را بهدنبال داشت و چون بشر در حیات اجتماعی خود همواره دستخوش جنگ و ستیز بوده،پس بردگی سابقهای بس طولانی در جامعه بشری داشته است. بههمین جهت قصص و مطالب زیادی در تاریخ امم و مملوک نیرومند دربارهی بردگی و بردگان وجود دارد. و در بین ملل متمدن آنروز احکامیدر رابطه با اصل بردگی و بردهگیری دیده میشود مثل ملت هند، یونان، روم، ایران و ملت یهود و نصاری و تا ظهور اسلام. “فردینان توتل”در فرهنگ (و معجم) خود مینویسد:که بردگی در نزد قدیمیترین اقوام یافت میشود.و برده از اسیران جنگی گرفته میشد. برای بردگی در نزد یهود و یونانیان و رومیان عرب جاهلی و حتی اسلام نظام و برنامه خاصی وجود داشت (طباطبایی، ۱۳۶۰، ج ۶، ۲۶۲).
دایره المعارف بریتانیا مینویسد: بردگی در دروهی “همریک” کاملاً معمول بود و چون همر شاعر افسانهای یونان در ۸۵۰ سال پیش از میلاد میزیسته است ریشه بردگی به قرن هشتم پیش از میلاد نیز برمیگردد چون او به اوضاع بردگان اشاره کرده است (دائره المعارف بریتانیا). ضمنا ارسطو در کتاب سیاست از”هریود”شاعر قرن هشتم پیش از میلاد مطالبی نقل میکند که حاکی از وجود بردگی است از وجود برده در جامعه است (عنایت، ۱۳۸۷، ص۶۴).
ارسطو در قرن چهارم پیش از میلاد (۳۸۰-۳۲۲ پیش از میلاد) اصل بردگی را در جامعه یا بردگی عدهای را فطری میداند و میگوید برخی طوری آفریده شدهاند که فطرتا غلام و برده باشند! طبیعت، غلام را خلق یا اصولا بربرها و اقوام دور از تمدن را آفریده، برای خدمتگذاری (بردگی) و یونانیان را آفریده برای فرمانروایی و آزادگی (همان، ص۲۵).
منتسکیو در روح القوانین مینویسد: در قانون افلاطون مقرر شده بود که غلام و برده نمیتواند در دفاع طبیعی استفاده کند اگر بهاو حمله میشد نباید برای دفاع از خویش اقدام نماید. در واقع نه او حق دفاع طبیعی و نه حق مدنی (قانونی) داشت (منتسکیو، ۱۳۶۲، ص۴۲۴).
۲-۱-۲- رفتار با بردگان درجاهلیت
۲-۱-۲-۱- جایگاه اجتماعى بردگان
بردگان در جاهلیت، پایین ترین جایگاه و منزلت اجتماعى را داشتند و طبقهی پست و فقیر جامعه به حساب مىآمدند. آنها در ردیف حیوانات به شمار مىرفتند و از همهی حقوق انسانى و مزایاى اجتماعى محروم بودند. رویکرد عرب جاهلى به بردگان، رویکرد ابزارى و کالایى بود؛ برده، کالاى مصرفى و خدماتى بود که بدون هیچ محدودیتى در تمام زمینهها استثمار مىشد. برده هیچ حرمت و احترامى نداشت. بردگان همواره تحقیر و مسخره مىشدند. کسى که برده را مىخرید ریسمانى به گردنش مىانداخت و مانند چارپا او را به منزل خود مىبرد و برده، نه اراده و اختیارى داشت و نه حق اظهار نظر و بیان رأى و عقیده بدون اجازهی مالک. برده کالایى بود که در بازار، خرید و فروش مىشد و قیمت متغیرى داشت. سن و سال برده یا زیبایى و هنر و توانایى و جنسیتش موجب تفاوت قیمت آن بود (جواد على، همان، ج ۷، ص ۴۵۳).
در زبان عربى برده را از آن جهت رقیق مىگفتند که مىبایست در مقابل صاحبان خود اظهار خضوع و ذلت مىکرد (ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۰، ص ۱۲۴).