آزمایشات به عنوان ارزیابی طبی درمان است مثل اندازه گیری مکرر فشار خون یا قند خون در بیماری دیابت که هدف درمانگر ارزیابی اثربخشی درمان است، چون مکرر به عمل می آید یک مورد، تنها مقطعی از درمان را می سنجد جواب مثبت آن به معنی بی ارادگی بی انگیزگی بیمار نیست و منفی بودن آن نیز مبنی بر اتمام درمان و عدم نیاز به خدمات درمانی نیست. تاکیداً به بیمار گفته شود بیان اینکه لغزش داشته از طرف بیمار مبنی عدم انجام تست نیست و تستها در زمان مقرر به عمل میآید(تاجری، بیوک، ۱۳۹۰).
۲-۳-۱۲- چرا جامعه ایران در مقایسه با سایر جوامع بیشترین معتاد را دارد؟
علت اول این که رشد فزاینده اعتیاد به یکی از آثار سوء رشد فزاینده جمعیت نسبت داده می شود در طی سه دهه گذشته در حالی جمعیت ایران دوبرابر شده که این جامعه آمادگی پذیرایی این همه جمعیت ناخوانده را نداشته است. به بیان دیگر جامعه باید میتوانست سالی ششصد هزار شغل برای ادارۀ این جمعیت ایجاد کند و چون توانایی را نداشت، زمینه برای جذب میلیون ها نفر در«زندگی، فضا و بازار کار غیررسمی» اعتیاد و قاچاق فراهم شد.
علت دوم به«فضای تنش زای زندگی» جامعه مدرن ایران اشاره دارد. جامعه ایران اغلب ویژگیها و تنشهای جامعه مدرن مانند فشردگی جامعه شهری، وجود تراکم آگاهیها و انتظارات برآورده نشده، ناامنی ها و اضطراب در فضای کار اقتصادی را دارد. در جوامع دیگر بخشی از جمعیت برای فرار از تنش های مذکور به مصرف مشروبات الکلی روی می آورند اما از آنجا که در ایران مصرف مشروبات الکلی حرام و ممنوعیت قانونی دارد، بخشی از جمعیت برای فرار از تنش های زندگی به جای مصرف مشروبات الکلی به مصرف مواد(عمدتاًً تریاک) که فعل حرامی هم نیست روی می آورند.
علت سوم فقر است میگویند تعداد فقرای ایران زیاد شده و چون این فقرا چشم و گوششان باز شده است، مثل اقشار متوسط جامعه برای گذران زندگی نیازمند تفریح هستند. اما از آنجا که قادر به تحقق شرایط زندگی مطلوب خود نیستند، برای رسیدگی به«خوشی»، آنچه میتوانند در اختیار داشته باشند یک خوشی موقتی از طریق ورود به فضای اعتیاد و مصرف مواد مخدر است.
علت چهارم عامل فرهنگی است. این عادت دیرینه فرهنگی باعث می شود مصرف مواد بر خلاف مصرف مشروبات الکلی رفتار و فعل مذمومی نباشد و بخشی از جمعیت با آسودگی خاطر آن را مصرف میکنند.
علت پنجم همسایگی ایران با کشور افغانستان است. چون عمده تولید و توزیع مواد در افغانستان، به عنوان مرکز اصلی تولید این مواد، از طریق مرزهای ایران به بخش غربی جهان انتقال مییابد، لذا از آثار این مجاورت جغرافیایی قرار گرفتن جمعیتی گسترده در معرض مواد مخدر است(تاجری،۱۳۹۰).
بخش دوم: درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT)
۲-۴- درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT)
یکی از نکات اساسی مدل شناختی اختلالات هیجانی که در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شکل گرفت این بود که طریق نگاه ما به خود، دنیای اطراف و آینده می تواند تاثیر اساسی بر هیجانات و رفتار ما داشته باشد. تا این زمان این مدل تنها برای آغاز یک دوره و استمرار آن به کار میرفت. و این در شرایطی بود که تفکر منفی می تواند باعث به وجود آمدن و حفظ افسردگی شود. در این شرایط دو سوال اساسی پیش آمد که اول این مکانیسمهای روانشناختی مهم در عود افسردگی چیست؟ و دوم، چگونه این اصلاحات در خلال درمان شناختی برای دوره حاد رخ میدهد؟ مطالعات بسیاری به سوال اول چاسخ داد ولی سوال دوم بدون پاسخ ماند. با توجه به این آسیب پذیری بک فرض کرد که افراد در اوایل زندگی، فرضیات و نگرشهای معینی کسب میکنند که تا بزرگسالی ادامه مییابد و جزء رگه های شخصیتی آن ها شده و در طول زندگی حفظ میشوند(محمد خانی و خانی پور، ۱۳۹۱).
اگر دلیل خوبی برای نگرشهای بی فایده به عنوان رگه های شخصیتی در افسردهها وجود نداشته باشد، پس از نظر درمان شناختی، آسیب پذیری به افسردگی چگونه توصیف می شود؟ برنامه تحقیقی که به وسیله جان تیزدل[۱۰۱] و همکارانش آغاز شده به بررسی جنبه دیگری یعنی اثر تفکر بر خلق اختصاص داشت که نتایج آن تحقیق پنجره ارزشمندی به سوی تغییرات تفکراتی گشود که وقتی به صورت تجربی به افراد غیر افسرده ، خلق افسرده خفیف القا می شود، تمایلات منفی در حافظه آن ها ایجاد می شود. به طوری که کمتر احتمال دارد تا وقایع شادی را که در زندگی شان رخ داده به خاطر آورند و بیشتر احتمال دارد که وقایع منفی را به خاطر آورند. تاکنون برخی از نشانگان اصلی افسردگی را شناختیم که احساس گناه، پشیمانی، تفکر خود انتقادی و منفی از آن جمله هستند. در خلال یک دوره افسردگی، افراد هم خلق افسرده و هم تفکر منفی را تجربه میکنند. اگر در یک دوره این پیوند یادگرفته شده رخ دهد چه؟ در آینده، وقوع یک عنصر دیگری را به همراه خواهد داشت. برای افرادی که در گذشته افسرده شدهاند، حتی غمگینی معمولی روزمره ممکن است نتایج جدی به همراه داشته باشد. جان تیزدل این الگو را فرضیه فعال شدن افتراقی نامید که خلق غمگین احتمالا سبک تفکر مرتبط با خلق غمگین قبلی را به همراه دارد(محمد خانی و خانی پور، ۱۳۹۱).
این سبکها ممکن است در افراد مختلف متفاوت باشد و بستگی به تجارب گذشته آن ها دارد. تیزدل فرض کرد که دسترسی افتراقی می تواند در درک عود افسردگی به ما کمک کند. در حالی اکثر افراد ممکن است بتوانند خلق غمگین اتفاقی را نادیده بگیرند، در بیمارانی که قبلا افسرده بودند، تغییری جزیی در خلق به صورت غمگینی، ممکن است باعث تغییر گسترده در الگوهای تفکر شود( محمد خانی و خانی پور، ۱۳۹۱).