- نگرش رفتاری (مدیریت)
نگرش رفتاری (مدیریت) که بر این مبنا استوار بود که مدیرانی که روابط انسانی خوبی در محیط کار برقرار میکنند میتوانند به بهرهوری دست یابند. به علاوه، جنبش روابط انسانی مرحلهای را ایجاد کرد که تکامل یافتهٔ آن امروز به عنوان رشتهٔ رفتار سازمانی، یعنی مطالعهٔ افراد و گروهها در سازمان مطرح است. ( رضاییان، ۱۳۸۵)
۵٫۲٫۲ مکتب سیستمی:
سیستم عبارت است از اجزا به هم پیوسته و مرتبط با هم که به نحوی تنظیم گردیده اند کهک کل مجزا از تک تک اجزا را به وجود می آورند. ویژگی های منحصر به فرد سیستمی، نحوه ازتباط با اجزا با خود سیستم است. هر سیستم از طریق دو نیروی متضاد تفکیک و ادغام شناخته می شود. در یک سیستم، وظایف تخصصی تفکیک میشوند تا جایگزین الگوهای کلی مبهم شوند. معمولا سیستم ها به دو دسته بسته و باز طبقه بندی میشوند. سیستم بسته از ابتدای مطرح شدن ان از علم فیزیک نشأت گرفته است. این تفکر سیستم ها را خودکفا و مستقل در نظر میگیرد. ویژگی مهم این تعریف نادیده گرفتن اثر محیط بر سیستم است. سیستم باز تعامل پویای سیستم را با محیطش نشان میدهد. تمام سیستم ها دارای سه عنصر نهاده، فرایند تبدیل و ستاده اند.سیستم ها، مواد اولیه، انرژی، اطلاعات و منابع انسانی و نظائر این ها را دریافت میکنند و آن ها را به کالا ها، خدمات، منابع و غیره تبدیل میکنند. ( رابینز[۵۰]،۱۳۸۶)
مکتب سیستمی سازمان را هم چون سیستمی با متغیر های وابسته به محیط توصیف میکند و آن را در سطحی بالاتر از دو مکتب قبلی قرار میدهد. در تفکر سیستمی سازمان به صورت یک منظومه واحد که متشکل از اجزا مرتبط و متعادل است، در نظر گرفته می شود و اصل وابستگی متقابل مهم ترین خاصیت ان را تشکیل میدهد. اگر اجزا و عناصر تشکیل دهنده ی سازمان به تنهایی مورد بررسی قرار گیرند، سازمان شناخته نشده است.زیرا آن چه سازمان را به صورت یک مجموعه ی واحد در می آورد، روابط متقابل بین بین اجزا و عناصر آن است. این روابط در مکاتب قبلی چندان مورد توجه قرار نگرفته است. تفکر سیستمی در مدیریت با توجه به عوامل درونی و بیرونی سازمان تصویر کامل تری را از سازمان ارائه کرد و تئوری های دقیقتری را برای تحلیل مدیریت و سازمان به دست داد. ( رضاییان، ۱۳۸۸)
۶٫۲٫۲ تئوری اقتضایی:
تئوری اقتضایی که برگرفته شده از مکتب سیستمی در مدیریت است، مطلق گرایی در مدیریت را خطا دانسته و مطلوبیت هر شیوه و روشی را در مدیریت وابسته به شرایط و موقعیتی میداند که در آن زمان و مکان سازمان را احاطه کردهاست. در این تئوری مطلوب بودن شیوه های مدیریت بستگی به موقعیت داشته و شیوه ای که در یک موقعیت مطلوب و مناسب است ممکن است در موقعیتی دیگر نامطلوب و نامناسب باشد. از این رو این نوع نظریه ها را تئوری ”بستگی “ نیز نامیده اند. امروزه با بهره گیری از این تئوری، مدل های گوناگونی در شاخه های مختلف مدیریت پرداخته شده است که هر کدام موضوع موردنظر خود را با دیدی اقتضایی می نگرند. در این تئوری ها بهترین شیوه وجود ندارد و مطلوبیت هر هر روشی بستگی به شرایط و موقعیت دارد. ( الوانی، ۱۳۸۴)
نظریه آشوب از جمله رهیافت های سیستمی و اقتضایی به مدیریت محسوب میگردد. نظریه پردازان سنتی مدیریت تلاش میکردند تا “بهترین راه” را برای فعالیت مدیران در وضعیتهای گوناگون، شناسایی کنند؛ به طوری که پس از دستیابی به اصولی جهانشمول، “مدیریت خوب” الزاماًً در گرو یادگیری و نحوه به کارگیری آن ها باشد. اما دیری نگذشت که پژوهشگران دریافتند که گاهی اوقات ضرورت دارد تا برخی از اصول سنتی مانند وحدت فرماندهی فایول، مبنی بر اینکه هر یک از افراد فقط باید به یک رئیس پاسخ دهد)، برای دستیابی به نتایج بهتر، نادیده گرفته شوند. از این رو شکل گیری نظریه اقتضایی آغاز شد. (میر سپاسی، ۱۳۸۶)
رهیافت اقتضایی که گاهی رهیافت وضعیتی نیز نامیده می شود، بر اجتناب از اصول گرایی مطلق تأکید دارد؛ در واقع، ضرورت مدیریت بر مبنای اقتضا از این واقعیت نشأت میگیرد که عملکرد مدیر در هر زمان، باید با توجه به “موقعیت و مجموعه شرایط فعالیت وی” ارزیابی شود . وظیفه نظریه و علم، تجویز یک عمل برای یک وضعیت خاص نیست، بلکه یافتن روابطی بنیادی، فنون اساسی و سازماندهی دانش موجود بر مبنای مفاهیمی روشن است؛ زیرا نحوه کاربرد فنون مذکور در عمل، به وضعیت بستگی دارد؛ از این رو تأکید می شود که “مدیریت مؤثر”، همواره بر مبنای شناخت مقتضیات تحقق می پذیرد. (رضاییان،۱۳۸۴)
بنابرین بر اساس رویکرد اقتضایی، تلاش می شود تا واکنش های مدیریتی با مسائل و فرصت های منحصر به فرد وضعیتهای گوناگون، هماهنگ گردد. استفاده از رویکرد اقتضایی، اهمیت خاصی در مدیریت امروز دارد؛ به طوری که کاربرد این رویکرد به همه وظایف مدیریتی تسری یافته است. برای مثال مفهوم بوروکراسی از نظر ماکس وبر، برای معرفی شکل مطلوب و مناسب سازمان مطرح شد؛ ولی اگر با نگرش اقتضایی به طرح بوروکراتیک سازمان نگریسته شود، این طرح فقط به مثابه یکی از الگوهای سازماندهی قابل استفاده است؛ یعنی انتخاب بهترین ساختار برای هر وضعیت معین، به عوامل چندی بستگی دارد؛ از جمله “میزان تغییرات محیطی”، “فن آوری عمده سازمان” و “راهبردی که سازمان دنبال میکند”، “اندازه سازمان” و “شبکه های قدرت و کنترل در سازمان”؛ با توجه به این عوامل، فقط هنگامی که محیط نسبتاً پایدار باشد و عملیات آن قابل پیشبینی باشد و اندازه آن بزرگ باشد، استفاده از ساختار بوروکراتیک، بهترین کارکرد را خواهد داشت؛ یعنی در سایر وضعیت ها باید از گزینه های دیگر ساختاری استفاده شود. در واقع بر مبنای رویکرد اقتضایی، “ساختاری که برای یک سازمان مفید است، ممکن است برای یک سازمان دیگر فاقد مطلوبیت باشد” و حتی گفته می شود “آنچه که در یک زمان خوب عمل میکند، ممکن است در آینده (به دلیل تغییر مقتضیات) خوب عمل نکند”. (کریتنر، ۱۳۸۷)