کرویل و والتز(۲۰۰۲ ) بیان کرده اند که زنان سطوح بالاتری از آگاهی عاطفی را نسبت به روابط خود دارند و این آگاهی بیشتر منجر به رضایت کمتر از ارتباط زناشویی در مقایسه با مردان می شود ولی اگر آموزش مهارتهای اجتماعی به گونه ای موثر اعمال شود، می تواند میزان رضایت از ارتباط زناشویی را افزایش دهد. همچنین یافته های پژوهش با پژوهش های (گاتمی، ۱۹۹۰) و خداپناهی ۱۳۷۴ همسو می باشد.
همچنین آموزش جرات ورزی بر حل تعارض زوجین موثر می باشد. این یافته های پژوهش با نتیجه تحقیقات گرین و فالکتر ۲۰۰۵ که عوامل رابطه ای و عمل داشتن مهارتهای ارتباطی و اجتماعی مناسب (از جمله جرات ورزی) را علت اصلی بسیاری از ناسازگاریها و تعارضات زناشویی می داند همسو است. علاوه بر آن در پژوهش دیگر که توسط برنت(۱۹۹۳ ) صورت گرفت نتایج آن حاکی از اثر بخشی آموزش مهارتهای اجتماعی (جرات ورزی) در افزایش سازگاری و کم شدن اختلافات بین زوجین می باشد. علاوه بر این، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که آموزش جرات ورزی نتوانسته در افزایش رضایت از ویژگی های شخصیتی همسر و افزایش رضایت از گذراندن اوقات فراغت با همسر موثر باشد این دو مورد مواردی است که تحت تاثیر علل و عوامل بسیار متعددی قرار دارد. همچنان که راکوس (۱۹۹۱ ) معتقد است، از جمله عواملی که بر میزان جرات ورزی افراد تاثیر گذار است، مسایل فرهنگی حاکم بر جامعه است. جرات ورزی یک مفهوم فرهنگی است و به عبارتی، فرهنگهای مختلف، واکنش متفاوتی به آن نشان می دهد.
یکی دیگر از عوامل تاثیر گذار بر این مسایل، عامل خانوادگی و تربیتی است که خود، از عامل فرهنگی تاثیر می پذیرد. به این معنا که افراد در محیط خانوادگی یاد می گیرند که چه نگرشی نسبت به جرات ورزی و بیان خواسته ها داشته باشد(جلالی ۱۳۸۰ ). با توجه به این موارد از آنجایی که به نظر میرسد در کشور ما نیز به عنوان یکی از کشورهای جوامع شرقی، همچنان که رگه هایی از تاثیر پیشداوری های مربوط به جنسیت دیده می شود و گاهی خانواده ها با در آمیختن مسئله حجاب و حیای زن با انفعالی و تسلیم بودن، زنان و دختران را از بیان خواسته های خود در اجتماع، منع می کنند، لذا به احتمال قوی، اکثر زنان جامعه ما تحت تاثیر عامل فرهنگی و تربیت خانوادگی، هنوز هم تا حدودی با نگرش نسبتاً منفی به مساله جرات ورزی می نگرند و اگر چه آموزش جرات ورزی توانسته باعث افزایش رضامندی زناشویی به طور کلی در گروه آزمایش شود ولی در این دو زیر مقیاس این آموزشها موثر نبوده است. به طور که گراسیو پیشنهاد کرده است که توانایی ابراز وجود اساسی سودمندی کمی را در رابطه صمیمی خواهد داشت و راکوس توانایی ابراز وجود همدلانه را برای روابط نزدیک در نظر می گیرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
همچنین لازم به ذکر است که بالا بودن رضایت زناشویی زنان ممکن است به این علت باشد که گروه مورد مطالعه قشر تحصیل کرده جامعه هستند و به نظر می آیند که زنان دانشجو به علت بودن در فضای دانشگاه و ارتباط اجتماعی بیشتر اعتماد به نفس و توانایی ابراز وجودی بیشتری را دارند. در ضمن در پژوهش حاضر تنها چهار زیر مقیاس از ۱۲ زیر مقیاس رضایت زناشویی مورد بررسی قرار گرفته است و بالا بودن رضایت زناشویی کلی می تواند در نتیجه بالا بودن دیگر زیر مقیاس های موجود در پرسشنامه انریچ باشد که در این پژوهش مورد بررسی قرار نگرفته است.( مینو ، ۱۳۸۹ ).
ارتباط مهارت حل مساله و رضایت زناشویی
مهارت حل مساله فرایندی شناختی-رفتااری است که افراد به واسطه آن استراتژی های موثر برای مقابله با موقعیت های مشکل یا مساله زا در زندگی روزمره را شناسایی و کشف می کنند . [۱۵] آموزش این مهارت می تواند از بروز مسایل و مشکلات نوجوانان و بحرانی شدن تعارض های خانوادگی پیشگیری کند. حل مساله یکی از مهارتهای مهم زندگی است که بسیاری از والدین و فرزندان با آن آشنا نیستند(پرند،۱۳۸۷ ) موضوع حل مساله و تصمیم گیری مورد توجه بسیاری از محققان و پژوهشگران واقع شده است یافته ها دال بر آنند که مهم نیست که افراد در زندگی با مشکل، دردسر و گرفتاری روبرو شوند بلکه مهم آن است که در مواجهه با این گونه موقعیت ها بتوانند به شیوه ای صحیح عمل کنند. بعضی از افراد، همچنین زوجین حتی قادر به برطرف کردن مسایل روزمره خود نیستند و در مقابل کوچکترین مساله یا انتخاب دچار پریشانی،دستپاچگی، آشفتگی و گوشه گیری می شوند. در مقابل این گروه، افراد دیگری نیز وجود دارند که حل مسایل و مشکلات و متنوع و مواجهه با موقعیت های چالش انگیز نه تنها در درون آنها آشوب به وجود نمی آورد بلکه آنها را به این سطح از خود آگاهی می رساند که نقاط ضعف خود را شناخته و برطرف نماید(همان منبع ) و به رضایت و سازگاری زناشویی برسند، به عبارتی در وضعیتی قرار بگیرند که در آن زوجین در بیشتر مواقع احساس رضایت و خوشبختی از همدیگر دارند. این روابط رضایت بخش در بین زوجین از طریق علاقه متقابل، میزان مراقبت از همدیگر و پذیرش و تفاهم یکدیگر قابل سنجش است(سین ها و ماکرجک، ۱۹۹۰ ) در واقع رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضع فعلی ارتباط ارائه می دهد(دانیل و بالارد،۱۹۹۰ ) هدف روش حل مساله، دستیابی به نتایج مثبت و اجتناب از عواقب منفی محسوب می شود و مهارت حل مساله را از بسیاری جهات می توان به مثابه فرایند کمک به افراد برای رشد آمادگی یادگیری آنها در نتیجه افزایش احتمال مقابله موثر در طیف وسیعی از موقعیت ها دانست. اساساً سازگاری رونشناختی و رضامندی از زندگی دارای ابعاد پیچیده ای است. یکی از زمینه های سازگاری در زندگی انسان موضوع ازدواج و رضامندی زناشویی است، بدان حد که ازدواج موفق و رضامندانه مستلزم سطح پایداری از سازگاری از جانب زوجین می باشد. ازدواج به مثابه نوع رویداد گذرا در چرخه زندگی محسوب می شود و همسر شدن یکی از پیچیده ترین و مشکلترین گذارهای چرخه زندگی است. گر چه ازدواج از جانب زوجین با کمترین پیچیدگی و بیشترین لذت درک می شود اما این رویداد همچنان از ظرفیت فشارزا بودن برخوردار است. از سویی دیگر، یک ازدواج رضامندانه زمینه ساز فضای مناسبی جهت تلاقی و تبادل احساسات و عواطف مثبت بین زوجین است. پژوهش در زمینه مسایل زناشویی نشان داده است که زوجین ناراضی در مدیریت سازنده تعارضها و حل مسئله دچار نارسایی و شکست هستند و از این بابت سعی زیادی برای ترمیم فعالیت های ارتباطی خود می کنند(گلدفرید،دیوید سون به نقل از بذل ۱۳۸۲ ) ترنر و همکارانش نشان دادند که آموزش مهارتهای زندگی منجمله مهارت حل مسئله و ارتباطات موثر توانایی هایی را برای حل مشکل و استفاده موثر از حمایت های اجتماعی آنها را افزایش می دهد(ترنر و همکارانش،۲۰۰۸ ) فورنریس با آموزشهای مهارتهای زندگی از جمله مهارت حل مسئله به این نتایج دست یافت که افراد قادر شدند بهتر مشکلاتشان را حل کنند و اهداف را دسته بندی نمایند و از سیستم های حمایتی در جامعه بهتر استفاده کنند(فورنریس و همکاران،۲۰۰۷ ) مطالعات جفری نشان دادکه آموزش مهارتهای زندگی قدرت سازگاری افراد را افزایش می دهد و افراد بهتر موانع و مشکلات موقعیتی را در زندگی کنار می زنند(جفری۲۰۰۲ ) رابرتس(۱۹۹۵ ) در مطالعه به همسران نارضامند گزارش نموده است که زنان نارضامند از این که همسرانشان بازداری عاطفی دارند و به پیامهای احساسی آنها خوب توجه نمی کنند عواطف مثبت خود را ابراز نمی کنند،عمق پیامهای غیر کلامی آنها را در نمی یابند، ناراضی هستند.
مظاهری و همکاران (۱۳۸۰ ) شیوه های حل مسئله و سازگاری زناشویی را بر زوجها ی نابارور و بارور مطالعه کرد. یافته های او نشان داد که سازگاری زناشویی و شیوه های حل مسئله در زوجین نابارور با زوجههای بارور متفاوت نیست. مقایسه زوجین با یکدیگر نشان داد که زنان نابارور کنترل درونی کمتری نسبت به توانایی خود در حل مشکلات نشان می دهند. طبقه بندی زوجها از نظر سازگاری به دو گروه سازگار و تنیده، نشان دادکه شیوه های حل مسئله درزوجین ناسازگار منفی تر است. در هر دو نشان داده شده که مهارت حل مسئله را به بین فردی و عاطفی و صمیمانه به ویژه در روابط زناشویی نمود زیاد پیدا می کند. همچنین با تحقیقات جانسون و همکاران ۱۹۹۴ در مورد برنامه ی مختلف پربارسازی رابطه زناشویی، بر گسترش مهارتهای ارتباطی تاکید دارند همدلی و اظهار صریح و روشن و احساسات در تحقیق جکسن ۱۹۷۸ وجود رابطه مثبت و در بین همسرانی که از زندگی زناشویشان رضایت داشته مطابقت دارد. تحقیق احمدی و همکاران ۱۳۸۵ مقایسه اثر بخش دوروش مداخله ای تغییر شیوه زندگی و حل مشکل خانوادگی را در روش ناسازگاری زناشویی مطالعه کرد. نتایج حاصل از پژوهش نتایج نشان داد که بکارگیری هر دو روش مداخله ای برای کاهش ناسازگاری زناشویی موثر بود. همچنین روش مداخله ای حل مشکل خانوادگی موجب کاهش ناسازگاری هایی می شود که به ترتیب در زمینه های ارتباط دو تایی، حل تعارض، موضوعات شخصیتی و ارتباط با اقوام می باشد و روش مداخله ای تغییر شیوه زندگی موجب کاهش ناسازگاری هایی می شود که به ترتیب در زمینه های موضوعات شخصیتی، مدیریت مالی،توانایی حل تعارض و روابط جنسی می باشد. ( احمدی ، ۱۳۸۹ ).
عوامل مهم بر اثبات در روابط رضایت زناشویی :
۱-سن: قوی ترین عامل پیش بینی کننده تزلزل و عدم ثبات زناشویی ،سن کم به هنگام ازدواج می باشد . و امکان شکست ازدواج در سنین پایین ، زیاد است
نتایج پژوهش های کلیک[۱۶] (۱۹۵۷)و کارتر[۱۷] (۱۹۷۱)نشان داده اند که ازدواج هایی که قبل از سن ۱۸سالگی واقع می شوند . ۳برابر ازدواج های که بعد از ۱۸سالگی روی می دهند ، احتمال طلاق دارند و ازدواج هایی که سن ۲۰سالگی صورت می گیرد ۲برابر ازدواج هایی که بعد از ۲۰سالگی رخ می دهند احتمال طلاق دارند. به عبارت دیگر هرچه سن ازدواج پایین تر باشد احتمال از هم گسیختگی خانواده بیشتر شود، زیرا در سنین پایین افراد از قابلیت های لازم برای ایفای نقش همسری بی بهره اند.و در عین حال ازدواج ،سنین بالا نیز خطر طلاق را افزایش می دهد.(میراحمدی زاده و همکاران،۱۳۸۲)
۲-تحصیلات: نیومن و نیومن (۱۹۹۱به نقل از کار،۲۰۰۰)یکی از عوامل موثردر رضایت زناشویی را سطح تحصیلات بالا و نیز موقعیت اجتماعی – اقتصادی بالا می دانند،زیرا جایی که این عوامل وجود دارند افراد احتمالاًمهارتهای حل مساله بهتر و استرس های فرض کمتری در زندگی دارند.
میر احمدی زاده و همکاران(۱۳۸۲)نیز گزارش نمودند که سطح تحصیلات زوج های متقاضی طلاق به طور معنی داری کمتر از سایر زوجهاست.که این یافته موید نتایج حاصل از آن دسته از پژوهش ها است که در طبقات اجتماعی پایین تر و افراد دارای تحصیلات کمتر ،میزان طلاق بیشتر است.
۳-درآمد و شغل: درآمد کم و ناراضی شغلی با رضایت مندی زناشویی پایین همراه است.هنگامی که زوجین دائماً درباره پول نگرانی داشته باشند رضایتمندی زناشویی پایین خواهد بود (ساپینگتون،۱۳۸۳).
بیکاری فیزیکی از عوامل پیش بینی کننده طلاق است(کرووریدلی،۱۳۸۴).بنابراین شغل تاثیر بسزایی در غنی سازی رابطه دارد.
۴-عوامل فرهنگی: ازدواج و روابط مشابه با آنان در داخل یک بافت فرهنگی رخ می دهد.که این بافت چگونگی ازدواج راتعیین می کند (هالفورد،۱۳۸۴).در فرهنگ های مختلف،ازدواج الگوهای فرهنگی خاص خود را دارد . برای مثال ازدواج برای زوج های آمریکایی در مرحله اول ،درگیرشدن در یک رابطه صمیمانه ،در میان گذاشته احساسات به طور آشکار و انجام فعالیت ها به طور مشترک است. زوجی که از نظر زمینه فرهنگی ،قومی و نژادی باهم تفاوت دارند،انتظارات و باورهایشان درمورد روابط زناشویی متفاوت است.این تفاوت ها در پیش فرض ها،مفروضات و باورهای زوجین می تواند منع قدرت یک رابطه باشد.
نقش فشارهای فرهنگی در رضایت زن و شوهر
در بخش هایی از جامعه سنت های مذهبی و اجتماعی به چالش کشیده شده است آزادی و ابتکارات جدید آزادی بیشتر را به همراه آورده است اما از سوی دیگر این آزادی ها در گیری های بین فردی بیشتری را نیز به ارمغان آورده است در جوامع غیر فرهنگی ، قبول فرهنگ های دیگر و شیوه های برخورد آنان با مسائل زندگی از طریق تجارب فردی تلویزیون و وسایل ارتباط جمعی آسان تر شده است ازدواج های بین فرهنگی پیش درآمد یا پیامد تغییر نگرش افراد است. آزادی از تعصبات نژادی و جنسی تغییر در نگرش پیرامون روابط فردی را تشویق کرده است و جامعه جدایی زن و مرد در صورت شکست روابط زناشویی (طلاق) را پذیرفته است این تغییرات در تمام بخش های جامعه یکسان رخ نداده است و تنش در مقابل این تغییرات در بخش هایی از جامعه به میزان کم و زیاد دیده می شود (مک فرسون،[۱۸] به نقل از موسوی، ۱۳۸۴).
آزادی بیشتر در بخش هایی از جامعه در افراد خانواده و زوج ها ایجاد استرس می کند چون الگوهای رفتاری پذیرفته شده قبلی را در معرض انتقاد قرار می دهد و با استناد از آزادی بیان بیشتر اعضای خانواده یا زوج هرکدام روی جنبه های فرهنگی یا تاریخچه اجتماعی خود تاکید می کنند. در این صورت اعضای مسن تر خانواده با دیدن بی اعتنایی فرزندان نسبت به ارزش ها و اقتدار والدین ناامید می شوند در جایی که تاریخچه زوج ها دو فرهنگی یا چند فرهنگی است این تفاوت های بین نسلی بیشتر نمود پیدا می کند. کودکانی که درانگلستان بزرگ شده اند ممکن است مبنای ازدواج زناشویی را به جای خواستگاری بر عشق قرار دهند. شواهدی وجود ندارد که موفقیت ازدواج خواستگاری یا ازدواج از طریق انتخاب را نشان دهد، اما دو نسل در این مورد نمی توانند به هیچ توافقی برسند و هر نسل روش خود را بهتر می داند . زمانی که یکی از زوج ها تلاش می کند به ارزش های خانوادگی خود توجه بیشتری نشان دهد یا خانواده گسترده سعی می کند عروس یا داماد را تحت فشار قرار دهد تا ارزش های آنان را بپذیرد رابطه زوج دچار تنش زیادی می شود.
تاکنون تحقیقات بسیار کمی در این زمینه پیچیده انجام شده است شواهد به این نکته تاکید دارد که ساختار فرهنگی و مذهبی زن یا شوهر بایستی به خوبی درک شود تا بتوان از فشارهای موجود تجربه شده توسط زوج تصویر بهتری داشت (بوگرا[۱۹]، ۱۹۹۳، بوگر او دی سیلوا،[۲۰] ۱۹۹۲).
مدل ساختاری تعارضات و رضایتمندی زناشویی با واسطه گری رابطه جنسی
آمارها نشان داده اند حدود تا از ازدواجها در سطح جهان منجر به طلاق می شود(مارتین و بامپاس،۱۹۸۹؛ مرکز بین المللی آمار سلامت، ۱۹۹۵ به نقل از سامانتا لیتزینگر و کریستینا کوپ جوردون ،۲۰۰۵ ) با چنین نرخ بالایی از طلاق، تعجب آور نیست که بسیاری از محققان شدیداً به دنبال پاسخ دادن به سوالاتی از این دست باشند که واقعاً چه چیزی موجب دوام و رضایت از ازدواج می شود؟ محققان نشان داده اند که از عوامل مهم ایجاد کننده بسیاری از کژکاری ها و بیماریهای روانی، می توان به ازدواج هایی که تحت استرس و تعارضات مخرب زناشویی می باشندف اشاره کرد و این درحالی است که موفقیت زناشویی خود به سلامتی بیشتر و طول عمر بیشتر پیوند خورده است(لیلارد و پنیز،۱۹۹۶؛ موری ،۲۰۰۰ به نقل از سامانتا لیتزینگر و کریستینا کوپ جوردون،۲۰۰۵ ) لذا برای محققان تعیین عوامل اصلی مرتبط با اضمحلال زناشویی و یا موفقیت زناشویی از اهمیت زیادی برخوردار است (از سامانتا لیتزینگر و کریستینا کوپ جوردون،۲۰۰۵ ) در حال حاضر یکی از شاخص های بسیار مهم زندگی زناشویی، رضایتمندی زناشویی است. تعاریف متعددی از رضایتمندی زناشویی ارائه شده است که به جنبه های مختلف اشاره کرده است(وینچ،۱۹۷۴ به نقل از اولیاء،۱۳۸۸ ) رضایت زناشویی عبارت است از هماهنگی و تطبیق وضعیت مورد انتظار فرد با وضعیتی که فرد هم اکنون در زندگی زناشویی تجربه می کند. در تعریف دیگری به چندین جنبه از رضایت زناشویی اشاره می شود که می توان به مواردی مثل احساسات مثبت، رضایت جنسی، دوست داشتن، خانه داری، توافق در امور اقتصادی و تربیت فرزندان اشاره دارد. الیس،۱۹۹۲ به نقل از سلیمی و همکاران ۱۳۸۷ ) رضایت زناشویی را نشأت گرفته از احساساتی می داند که با خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر در ارتباط باشد همچنین از نظر فردی تفکر نقش مهمی در رضایت زناشویی دارد و بی توجهی طرفین به علایق و تفکرات یکدیگر موجب کاهش رضایت زناشویی و ایجاد دلسردی می شود (الیس،۱۹۹۲ به نقل از سلیمی و همکاران ۱۳۸۷ ).
نیاز جنسی یکی از نیازهای اولیه و ذاتی انسانها به شمار می رود و در طبقه نیازهای فیزیولوژیک و حیاتی رده بندی می شود(مزلو ۱۹۷۶، به نقل از بخشایش و همکاران ۱۳۸۸ ) مطابق نتایج پژوهش ها در سال اول ازدواج بین رضایت جنسی همسران وسلامت زناشویی زوجها رابطه معنا داری وجود دارد و اهمیت رضایت جنسی برای هر دو نفر به یک اندازه است(هندرسون و روف به نقل از اولیاء ۱۳۸۸ ) زمانی که رابطه جنسی کامل و همراه با رضایت باشد ازدواج به یک رابطه مهم و قابل اعتماد تبدیل می شود. رابطه جنسی سالم،صمیمیتی بی عیب و بی نقص و لذتی بی ادعا و عاشقانه(شهوانی) است. با توجه به اینکه رابطه جنسی یکی از صمیمانه ترین و خصوصی ترین ارتباطات بین زوجها است لذا مشکلات و کاستی های این رابطه در سایر ابعاد زندگی نیز گسترش می یابد. عکس این قضیه نیز صادق است و انتقادها و تعارضاتی که در سایر زمینه های زندگی وجود دارد به رابطه جنسی خلل وارد می کند و روابط همسران را تخریب و رضایتمندی زناشویی آنان را کاهش میدهد(بخشی پور، ۱۳۸۶ ) وجود مشکل در رابطه جنسی،خود می تواند گویای مشکلات دیگر و وجود تعارض دررابطه زناشویی باشد که آنها را شناسایی کرد(بخشایش،۱۳۸۸ ) از نظر مفهوم کلی تعارض زناشویی به هر نوع عمل و عکس العمل نامطلوب زوجین که برگرفته از عدم تفاهم آنان در زمینه های رفتاری- عاطفی و ادراکی است تعریف می شود همچنین براساس نظریه تحول خانواده، تعارض در هنگام تجربه استرس توسط زوجین در مراحل مختلف تحول زندگی زناشویی غیرقابل پیش بینی رشد رخ می دهد که بخصوص شدت تعارض در مراحل انتقالی زندگی بیشتر است( اولیا،۱۳۸۸ ) .
با مشخص شدن نقش واسطه گری رابطه جنسی برای تعارضات و رضایتمندی زندگی زناشویی در این پژوهش، می توان گفت که تعارض به دو شکل مستقیم و غیرمستقیم بر رضایت زناشویی تاثیر می گذارد. در رابطه مستقیم، اثر تعارض مستقیماًبر رضایت زناشویی لحاظ می شود که با افزایش و کاهش تعارضات به ترتیب رضایت زناشویی نیز کاهش و افزایش می یابد (سامانتا لیتزینگر و کریستینا کوپ ۲۰۰۵، یداله واقعی و همکاران،۱۳۸۸ ). در اثر غیر مستقیم ، به دو نوع رابطه اشاره می شود. اول تاثیر تعارض بر کیفیت رابطه جنسی که با افزایش و کاهش تعارضات زناشویی، به ترتیب کیفیت رابطه جنسی کاهش و افزایش می یابد(سامانتالیتزینگر و کریستینا کوپ،۲۰۰۵؛ باغبان و مرادی،۱۳۸۲ )و با کاهش یا افزایش کیفیت رابطه جنسی رضایت از زندگی زناشویی نیز کاهش ویا افزایش می یابد .با توجه به این که متغیر کیفیت اخلاقی در رابطه جنسی در این پژوهشبه عنوان واسطه عمل می کند لذا هم اثر گیرنده است وهم اثر دهنده و این متغیر تاثیر خود را از تعارض می گیرد و بر رضایت زناشویی اثر می گذارد.
پژوهش حاضر،دارای محدویت های متعددی بود که به چند مورد آن به اختصار اشاره می شود.با توجه به این که نمونه پژوهشی ما از یک جامعه محدود(به خصوص از نظر سطح تحصیلات)انتخاب شده بودند،تعمیم نتیجه پژوهش به سایر موارد ،جایز نمی باشد.به نظر می رسددر بین افراد کم سوادتر و عامی تر جامعه نقش رضایت جنسی و تاثیر گذاری آن بر رضایت زناشویی پررنگ تر باشد. همچنین کم بودن تعداد کل نمونه و علی الخصوص کم بودن تعداد نمونه های مرد مقایسه با نمونه های زن ،محدودیتی بود که تا حدی می تواند نتیجه را تحت تاثیر قرار داده باشد.
با توجه به این که طبق برخی تحقیقات(سانگ به نقل از سید اسماعیل موسوی،۱۳۸۴ )معیار رضایت جنسی در مردان ،فاکتور مهم تری در رضایت زناشوهی محسوب می شود که البته این موضوع خود می تواند مبنای یک پژوهش جدید باشد.همچنین دزر این پژوهش مجالی برای بررسی سایر فاکتورهای که در کنار تعارض و رابطی جنسی بر رضایت زناشویی اثر می گذارند نبود،نتیجه تا،لذا ممکن است نتیجه تا حدی از عوامل دیگر نیز ناشی شده باشد. (باستانی ۱۳۸۹ )
تعارض زناشویی :
شناسایی تعارضات همسران در زندگی مشترک متاسفانه برخی افراد سر هر موضوع و یا اتفاقی که از طرف فرد مقابلشان صورت می گیرد، پیشداوری و یا قضاوت زود هنگام میکنند که در زندگی آنها تاثیر منفی میگذارد. حل تعارضات زناشویی یکی از آرزوهای مشاوران خانواده است. اگر بپذیریم که هیچ زندگی مشترکی بدون تعارضات قابل تصور نیست، آن گاه می توانیم خود را از فشار چرایی به وجود آمدن مشکل برهانیم و در عوض به حل آن فکر کنیم. همه ما در زندگی کم و بیش شاهد مشاجره بین پدر و مادر بوده ایم و یا خود به عنوان والدین گاهی با همسرمان مشاجره کرده ایم.
حتما شنیده اید که قدیمی ها می گفتند دعوا، نمک زندگی است. شاید منظور آن ها این بوده است که هیچ زندگی بدون دعوا نمی شود. اما موضوع این است که اگر این دعواها یا تعارضات در زندگی مشترک حل نشود، دیگر نه نمک زندگی بلکه سمی مهلک خواهد بود که اساس آن را به خطر خواهد انداخت. از این رو حل این تعارضات که مایه اصلی اختلاف در زندگی مشترک است، هم و غم مشاوران و کارشناسان خانواده می باشد و هرچه در این زمینه تلاش شود باز کم است.
خوشبختانه با پیشرفت علم مشاوره و آشنایی نسبی مردم با مشاوره ها، استفاده از تکنیک های مختلف برای حل مشکلات زناشویی رواج پیدا کرده است. کتاب های زیادی در این زمینه چاپ می شود و الگوهای مختلفی برای کمک به زوج ها ارائه می شود. صفحه خانواده و سلامت که همواره تلاش کرده است در عرصه اطلاع رسانی و بالا بردن فرهنگ عمومی جامعه و معرفی بهترین ها به عموم مردم پیشتاز باشد، قصد دارد مشکلات خانوادگی، تعارضات زناشویی و مسائلی از این دست را که جزو بدیهی ترین مشکلات در یک خانواده است، به شیوه های گوناگون بازشکافی کند و نظر کارشناسان مختلف را در این باره جویا شود. حل تعارضات زناشویی با بهره گرفتن از شیوه واقعیت درمانی که زیرمجموعه نظریه انتخاب است، امکان پذیر است. برای دانستن چگونگی حل و بازشکافی تعارضات زناشویی، پای صحبت های دکتر علی پژوهنده مشاور و روان شناس نشستیم.
مفهوم تعارض:
در واقع تعارض عبارت است از: عدم توافق و مخالفت دو فرد با یکدیگر، ناسازگاری و نظرات و اهداف و رفتاری که درجهت مخالفت با دیگری صورت میگیرد و همچنین ستیزهای بین افراد دراثر منافع ناهمسو و اختلاف اهداف و ادراکات مختلف.
تعارض به طور طبیعی درتمام زمینههای شغلی،تحصیلی،خانوادگی،ازدواج و درسطح فردی وجمعی روی میدهد. روابط خانوادگی فشردهترین موقعیت برای تعارضات بین فردی است. روابط عاطفی وعاشقانه زمینه رابرای محک زدن جدی مهارتهای آموخته شده برای زندگی مهیا میکنند. در ارتباط بین افراد تعارض وقتی بروز میکند که فرد بین اهداف،نیازها،یا امیال شخصی خودش و اهداف،نیازها و امیال شخصی طرف مقابلش ناهمسازی و ناهمخوانی میبیند بروز اختلاف و عدم تفاهم درخانواده امری شایع است و هیچ خانوادهای از این امر مستثنی نیست، اما گاهی این اتفاقات به تعارضهای شدید منجر میشود. کافی است نگاهی به صفحات روزنامه یا گذری به دادگاه خانواده بزنید.
امروزه خانوادهها درگیرانواع مختلفی ازتعارضات واختلافات شدید هستند که این اختلافات باعث عدم کارکرد خوب و سالم خانواده به عنوان اولین و قدیمیترین نهاد اجتماعی[۲۱] میشود. نهادی که وظیفه اصلی آن ایجاد روحیه وشخصیت سالم است خود به عاملی برای اختلالات عاطفی،رفتاری وشخصیتی تبدیل شده است
تعاریف متعدد برای واژه تعارض زناشویی ارائه شده است. درمانگران سیستمی تعارض زناشویی را تنازع برسر تصاحب پایگاهها و منابع قدرت و حذف امتیازات دیگری میدانند (براتی،۱۳۷۵).
تعارض زناشویی از نظروایل:
کنش و واکنش دوفردکه قادر نیستندمنظورخودراتفهیم نمایند،تعارض یا تنازع نامیده میشود.
دیدگاه های تعارض :
آنچه که تعارض را ایجاد می کند ، وجود نظرات مختلف و بدنبال آن سازگاری یا ضد و نقیض بودن آن نظریات است .درک نظریات مختلف کمک می کند تا شیوه های مناسبی را برای حل تعارض انتخاب کنیم. در طول سالهای اخیر ، سه نظریه متفاوت در مورد تعارض مطرح شده است.
دیدگاه سنتی :
ازتعارض باید گریخت چراکه کارکردهای زیانباری در درون سازمان بجای خواهدگذاشت . دراین دیدگاه تعارض با واژه هایی چون ویران سازی،تعدی،تخریب،بی نظمی مترادف است لذا باید ازآنها دوری جست .
دیدگاه روابط انسانی :
تعارض پدیده ای غیرقابل اجتناب وطبیعی است ونمی توان آنرا حذف کرد .بایدباتعارض را فراگرفت ودرصورت امکان آنراحل وفصل کرد .
دیدگاه تعاملی :
تعارض نه تنها می تواند نیروی مثبتی درسازمان ایجادکندبلکه یک ضرورت بدیهی برای فعالیت های سازمانی بشمارمیرود. ابتدابایدریشه تعارض که بنیادی است شناخت سپس درجهت نظم دادن به آن کوشید .(دکترعلیرضارزقی رستمی–سیروس آقایار،۱۳۸۹)
هشت کارکرد مثبت تعارض از نظر ترنر
۱-بهره گیری از انرژی به جای سرکوب آن
۲-استفاده خلاقانه ازتعارض درجهت رشد پرسش ها و آرای جدید
۳-برملاشدن احساسات و افکاری که تاکنون مخفی ماندهاند
۴-خلق شیوه هایی نوین برای مدیریت تعارض توسط زوجین
۵-ارزیابی مجدد قدرت در رابطه
۶-خلق یک فضای همکاری و مشارکت
۷-یادگیری دیدی منطقی نسبت به مسائل
۸-مذاکره دوباره درمورد قراردادهای دیرین وتغییرانتظارات در رابطه