۱) از آنجایی که سرمایه گذاری ها با توجه به انتظار از سودآوری عملیات آتی انجام می گیرد، افشای پیش بینی های عملیات آتی، اطلاعات اساسی مورد نیاز سرمایه گذاران را برآورده خواهد کرد.
۲) افشای پیش بینی های واحد تجاری، دانش مدیریت را از عملیات شرکت و نظر او را از دورنمای آتی چنین عملیاتی برای سرمایه گذاران مشخص می کند. کارایی بازار بر غیب گویی دلالت نمی کند. بنابراین، از آنجایی که اطلاعات در مورد آینده واحد تجاری برای همگان افشا نمی شود، ممکن است فرض شود که اطلاعات فورا در قیمت سهام منعکس نشده است. با انتشار پیش بینی های واحد تجاری، قیمت سهام به طور کاراتر به آن واکنش نشان می دهد. (تونا و وردی[۵۲]،۲۰۰۸)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
پاتل[۵۳] در سال ۱۹۹۶ واکنش قیمت های سهام را به افشای اختیاری پیش بینی های سود سالانه هر سهم در ۳۳۶ شرکت بررسی کرد؛ نتایج پژوهش او نشان داد، واکنش قیمت سهام به طور متوسط در هفته افشای پیش بینی وجود دارد.
۳) افشای عمومی اطلاعات مربوط به نیازهای سرمایه گذاران ممکن است جلوی بازده های غیر عادی افرادی را بگیرد که به اطلاعات داخلی دسترسی ندارد.
۴) افشای پیش بینی واحد تجاری برای سرمایه گذاران، مبنای بهتری از ارزیابی عملکرد مدیران فراهم خواهد آورد (چامبزر[۵۴]، ۲۰۱۰).
برخی دیگر از پژوهشگران حسابداری بر این باورند که شرکت های سهامی فقط در صورت الزام از طرف حرفه حسابداری یا نهادهای دولتی وقانونی، اطلاعات اضافی را افشا می کنند. لذا به دلایل زیر افشای پیش بینی های واحد تجاری را صحیح نمی دانند.
۱) پیش بینی ها با عدم اطمینان همراه هستند و می تواند سرمایه گذاران را گمراه کند.
۲) مدیریت ممکن است پیش بینی ها را با دقت تهیه نکند و در نتیجه اطلاعات نادرست، سرمایه گذاران متضرر شوند.
۳) پیش بینی ها برای حسابرسی مشکل است .
۴) افشای پیش بینی به نفع رقبا و به زیان واحد تجاری و در نتیجه سهامداران است.
منتقدان در پاسخ به مساله پیش گفته با دلایل محکم و واضح به رد دیدگاه عدم افشای اطلاعات اضافی پرداختند:
عدم اطمینان پیش بینی ها، اجتناب ناپذیراست و این عدم اطمینان از تنوع عناصر تشکیل دهنده ای نشات می گیرد که خود نامطمئن هستند. ولی این قضیه به معنای بی ارزش بودن پیش بینی ها نیست. کنترل بودجه ای برضرورت پیش بینی کردن دلالت می کند. همانطور که تصمیمات مدیریت در مورد سطح تولید، توسعه تولیدو سایر عوامل مربوط به عمرتجاری انجام می شود، پیش بینی ها برای اتخاذ تصمیم گیری های بهتر، اهمیت فوق العاده ای خواهد داشت (تونا و وردی،۲۰۰۸).
کیفیت پیش بینی های ارائه شده توسط مدیریت، بسیار بالاتر از پیش بینی هایی است که توسط افراد خارج از سازمان انجام می شود، زیرا مدیریت اطلاعات بیشتری در خصوص وضعیت شرکت دارد، از طرح های جاری شرکت آگاه است و به جزئیات اطلاعات مالی از دوره های مالی قبل دسترسی دارد. به علاوه اغلب منابع قابل ملاحظه ای را به پیش بینی های مالی اختصاص می دهد. مسئله اصلی این نیست که آیا پیش بینی ها به طور کارا قابل اتکا هستند یا خیر، بلکه این مساله حائز اهمیت است که آیا استفاده کنندگان گزارش های مالی، این گزارش ها را وقتی همراه با پیش بینی باشند، سودمندتر می بینند یا خیر. در گزارش تروبلاد آمده است ” دقت پیش بینی مدیران، مساله اصلی نیست ، بلکه دقت نسبی استفاده از صورت های مالی بدون پیش بینی و صورت های مالی همراه با پیش بینی مهم است.”
هر چند احتمال دستکاری سود از سوی مدیریت وجود دارد، اما اگر مدیریت مجبور به پاسخگویی در مورد اقلام پیش بینی شده و نتایج واقعی شود، تلاش می کند با دقت تمام و کمک از مشاوران مالی، پیش بینی هایی را ارائه کند که به واقعیت نزدیکتر باشد (تونا و وردی،۲۰۰۸).
از طرف دیگر هر چند حسابرسی پیش بینی ها از حسابرسی نتایج واقعی مشکل تر است اما حسابرسان برای حفظ موقعیت خود و مخصوصا” در ایالات متحده به دلیل وجود خطر دعوی قانونی، به حسابرسی پیش بینی روی می آورند. حسابرسی پیش بینی ها، مساله بحث برانگیزی است. از طرفی حسابرسان باید دانش پیش بینی کردن را داشته باشند، هر چند خود به عنوان فردی خارج از سازمان نمی توانند پیش بینی های قابل اتکاتری ارائه دهند. از طرف دیگر، سرمایه گذاران تمایل به پیش بینی هایی دارند که دوره طولانی را پوشش دهد، در صورتی که حسابرسی آن ها کار مشکل تری است. زمانی که افشای اطلاعات به صورت الزام برای همه واحدهای تجاری به طور یکسان درآید، دیگر منافعی برای رقبا از شرکت خاصی باقی نمی ماند. در ضمن رقبا می توانند اطلاعات مورد نیاز خود را از منابع دیگر تحصیل کنند(وای و همکاران[۵۵]،۲۰۰۹).
پیش بینی مدیریت به رغم محاسن موجود با مشکلاتی همراه است. از جمله این که مدیران خود بیشترین فایده را از میزان سود شرکت ها می برند. سود بالا، ارزش شرکت را افزایش می دهد و سبب افزایش پاداش مدیران می شود. در نتیجه این احتمال وجود دارد که مدیریت به طور جانبدارانه به پیش بینی پرداخته و با اعمال مدیریت سود، سود را بیش از آنچه که هست بیان کند. از طرفی، پیش بینی مدیران اغلب تحت تاثیر سیاست مدیریت قرار می گیرد. مدیران محافظه کار به حداقل برآورد و مدیران خوش بین به حداکثر برآورد می پردازند. همچنین مدیریت ممکن است خود را متعهد به تحقق پیش بینی ها بداند و برای رسیدن به این مقصود، تصمیمات کوتاه مدتی را اتخاذ کند که به منفعت کلی سهامداران نباشد. عدم توفیق واحدهای انتفاعی در تحقق پیش بینی ها می تواند موجب نارضایتی سهامداران شود (قاسمی،۱۳۸۸).
۲-۲-۶) گفتارپنجم: سرمایه گذاران و واکنش های آنان
۲-۲-۶-۱) واکنش بازار به اطلاعات مرتبط با سود گزارش شده
تئوری بازارهای کارآ بدان معنی است که بازار در برابر اطلاعات جدید به سرعت واکنش نشان خواهد داد. در نتیجه، مسئله مهم این است که بدانیم در چه زمانی برای نخستین بار خبر سود خالص گزارش شده سال جاری به آگاهی همگان می رسد. اگر پژوهشگر در صدد تعیین اثر این خبر در حجم معامله و قیمت سهام باشد، حتی اگر چند روز هم پس از این خبردست به تحقیق بزند، بسیار دیر شده است، زیرا پس از آن حتی با وجود این که چنین خبری وجود دارد نمی توان هیچ اثر ناشی از آن را مشاهده کرد. پژوهشگران برای حل این مسئله درصدد برآمده اند از تاریخی استفاده کنند که سود خالص در رسانه های مالی، مانند وال استریت ژورنال اعلام و گزارش شده است . اگر قرار بر این است که بازار کارآ واکنش نشان دهد، باید از یک دریچه کوچک[۵۶]، در دوره چند روزه مربوط به این تاریخ چنین واکنشی نشان دهد. معمولاً خبر خوب یا بد در سود خالص گزارش شده را نسبت به آنچه مورد انتظار سرمایه گذاران است؛ مورد ارزیابی قرار می دهند. اگر یک شرکت سود خالص را برای مثال ۲ میلیون دلار، اعلام کند و این همان چیزی باشد که مورد انتظار سرمایه گذاران بوده است (با توجه به گزارش های سه ماهه، سخنرانی های مقامات ارشد شرکت، پیش بینی های تحلیلگران مالی ، اطلاعات آینده نگر در اجرای استانداردهای بحث و تجزیه و تحلیل مدیریت و پیش بینی ها ودر واقع قیمت هر سهم) به ندرت امکان دارد که سود خالص گزارش شده دارای مقدار زیادی اطلاعات باشد. سرمایه گذاران بر مبنای اطلاعات پیشین در باورهای خود تجدید نظر کرده اند، ولی اگر سرمایه گذاران انتظار اعلام ۲ میلیون دلارسود خالص داشتند و شرکت سود خالص را به مبلغ ۳ میلیون دلار گزارش کند، شرایط فرق خواهد کرد. این خبر خوب باعث می شود که سرمایه گذاران در جهت مثبت و با سرعت در باورهای خود تجدید نظر کنند و نسبت به چشم انداز آینده شرکت خوش بین تر شوند. این بدان معنی است که پژوهشگران باید در صدد یافتن چیزی برآیند که بتوان جایگزین عددی نمود که سرمایه گذاران در مورد سود خالص شرکت انتظار آن را دارند.
همیشه رویدادهای گوناگونی به وجود می آید که بر حجم معاملات، بر روی سهام و قیمت آن اثر می گذارد. این بدان معنی است که نمی توان، به راحتی از واکنش بازار نسبت به سود خالص اعلام شده، آگاه گردید. برای مثال فرض کنید شرکتی سود خالص سال جاری اعلام کرده است، این گزارش دارای خبرهای خوب است و در همان روز دولت مرکزی امریکا برای نخستین بار اعلام می کند که کسری بودجه به مقدار زیادی کاهش یافته است. احتمال زیادی وجود دارد که یک چنین اعلامیه همگانی بر قیمت همه یا بیشتر اوراق بهادار موجود در بازاراوراق بهادار اثر بگذاردو آن هم، به نوبه خود، اثر ناشی از قیمت مربوط به خبر اعلام سود خالص شرکت را تحت الشعاع قرارخواهد داد. از این رو، روش مطلوب این است که اثر عوامل موجود در کل بازار بر بازده سهام را ازیکدیگر تفکیک کرد (مک نیکول، ۲۰۰۹).
۲-۲-۶-۲) دلایل واکنش های متفاوت بازار
در مورد واکنش های متفاوت بازار در برابر سود خالص مبتنی بر هزینه های تاریخی چندین دلیل ارائه شده است ما به ترتیب، برخی از این ها را بررسی می نماییم.
۱) بتا
هر قدر ترتیب یا توالی بازدهی های مورد انتظار آینده شرکت پر ریسک تر باشد، در صورت ثابت ماندن سایر عوامل، از نظر سرمایه گذار ریسک گریز آن ارزش کمتری خواهد داشت. برای سرمایه گذاری که در انواع گوناگون دارایی ها سرمایه گذاری می نماید بتا معیاری است برای محاسبه ریسک. از آنجا که سرمایه گذاران سود خالص جاری را شاخص قدرت سودآوری و بازدهی های آینده می دانند، هر قدر این بازدهی های آینده پر ریسک تر باشد، واکنش سرمایه گذاران در برابر مبلغ مشخصی از سود خالص غیر منتظره کمتر خواهد بود. برای مثال، سرمایه گذاری را در نظر آورید که تصمیمات بخردانه می گیرد، ریسک گریز است و تابع مطلوبیت وی با توجه به ارزش مورد انتظار افزایش و با توجه به ریسک بازده پرتفوی وی کاهش می یابد. فرض کنید، این سرمایه گذار از این موضوع آگاه می شود که یک پرتفوی متشکل ازسهام به تازگی خبر خوبی در باره سود خالص اعلام کرده است، او در نرخ بازده مورد انتظار این دسته از اوراق بهادار تجدید نظر (در جهت مثبت) می نماید و تصمیم می گیرد مقدار بیشتری از این سهام را خریداری نماید. ولی اگر این دسته از اوراق بهادار دارای بتای بالایی باشد، ریسک این پرتفوی افزایش خواهد یافت. در نتیجه این سرمایه گذار مقدار زیادی از این اوراق بهادار نخواهد خرید(در مقایسه با زمانی که بتای آن پایین باشد). در واقع، با توجه به تقاضای سرمایه گذار در مورد اوراق بهاداری که خبر خوب اعلام کند، بتا همانند یک ترمز عمل می نماید. از آنجا که همه سرمایه گذاران آگاه که تصمیمات را به روش بخردانه اتخاذ می نمایند و ریسک گریز هستند بدین گونه می اندیشند، در صورتی که سایر عوامل ثابت بمانند، هر قدر بتای اوراق بهادار بالاتر باشد، تقاضا برای سهام شرکتی که خبر خوب اعلام نماید، کمتر خواهد بود. بدیهی است، تقاضای پایین به معنی کند شدن آهنگ افزایش قیمت بازار و بازده سهم (در واکنش به خبر خوب) است، که در نتیجه ضریب واکنش نسبت به سود خالص کاهش می یابد. (فان و همکاران[۵۷]،۲۰۱۰)
۲) ساختار سرمایه
شرکت هایی که دارای اهرم مالی(وام) زیاد هستند، افزایش در سود خالص (پیش از بهره) موجب تقویت و افزایش ایمنی اوراق قرضه و سایر بدهی های شرکت می شود، به گونه ای که خبرهای خوب مربوط به سود خالص مورد استقبال دارندگان اوراق قرضه (و نه سهامداران) قرار می گیرد؛ از این رو، ضریب واکنش در برابر سود خالص برای شرکت هایی که وام های سنگین دارند در مقایسه با شرکت هایی که بدون بدهی می باشند (در صورت ثابت ماندن سایر عوامل) کمتر است. همچنین دالی وال، لیو فارگر (۱۹۹۱) و بیلینگز (۱۹۹۹) در پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که شرکت هایی با وام سنگین تر دارای ضریب واکنش در برابر سود خالص پایین ترو همچنین در شرکت هایی که نسبت بدهی ها به حقوق صاحبان سهام بالاتر بود ضریب واکنش در برابر سود خالص پایین تر بود. هنگام بحث درباره اثر بالا رفتن فرصت مربوط به ضریب واکنش در برابر سود خالص یادآور می شویم؛ شرکت هایی که دارای رشد بالای سود خالص هستند، مشاهده خواهند کرد که نگرانی بازار نسبت به ریسک ورشکستگی کاهش می یابد، زیرا رشدسود خالص موجب افزایش ایمنی اوراق قرضه منتشر شده خواهد شد. اگروضع بدین گونه باشد رشد بالای سود خالص (ونه وام اندک) موجب می شود شرکت هایی که دارای وام اندک هستند یا هیچ بدهی ندارند شاهد بالا رفتن ضریب واکنش در برابرسود خالص باشند. با وجود این، بیلینگز به این نتیجه رسید، هنگامی که رشد سود خالص کنترل شود، ضریب واکنش در برابر سود خالص، کماکان با اهرم مالی (وام) رابطه معکوس دارد (کاسنیک و مک نیکول[۵۸]، ۲۰۰۹)
۳) تداوم اخبار
هر قدرخبرهای خوب یا بددر مورد سود خالص جاری تداوم[۵۹] بیشتری در آینده داشته باشد، ضریب واکنش در برابر سود خالص بیشترمی شود. بنابراین، اگر خبر خوب دوره جاری به سبب عرضه موفقیت آمیز یک محصول جدید یا اقدام شدید مدیر در کاستن از هزینه ها باشد در مقایسه با حالتی که خبر خوب ناشی از سودغیرعملیاتی غیرمنتظره حاصل از فروش یک قلم دارایی ثابت باشد، بازار واکنش شدیدتری نشان خواهد داد. در حالت اخیر، ارزش بازار شرکت بر حسب دلار در ازای هر دلار سود غیر عملیاتی افزایش خواهد یافت. زیرا هیچ دلیلی ندارد که سرمایه گذاران انتظار داشته باشند سود غیر عملیاتی غیر عادی در آینده تکرار شود. این بدان معنی است که ضریب واکنش در برابر سود خالص در سطح نسبتاً پایینی قرار دارد. در مورد عرضه محصول جدید یا کاهش دادن هزینه ها ضریب واکنش در برابر سود خالص باید بالا رود، زیرا در آمد افزایش می یابد یا صرفه جویی در هزینه ها تداوم پیدا می کند که در نتیجه صورت سود و زیان آینده بهتر خواهد شد (کاسنیک و کک نیکول، ۲۰۰۹).
نتیجه پژوهش کرمندی و لیپ (۱۹۸۷) در مورد اجزای مختلف تشکیل دهنده سود خالص و اثر هر جز بر پدیده تداوم پژوهش کردند. برای مثال، فرض کنید در یک سال شرکتی محصولی جدید و موفق به بازار عرضه می کند، همچنین در همان سال شرکت از محل فروش دارایی های ثابت به سود غیر عملیاتی دست می یابد. در چنان حالتی تداوم سود خالص به صورت میانگین تداوم اجزای مختلف تشکیل دهنده سود خالص در می آید. راما کریشنان و توماس(۱۹۹۳) سه رویداد مربوط به سود خالص را شناسایی کردند:
-
- دائمی و انتظار بر این است که به صورت نامحدود تداوم یابد.
-
- موقت، بر سود خالص سال جاری اثر بگذارد ولی بر سال های آینده اثر نخواهد گذاشت.
-
- بر قیمت اثر گذار نیست، تداوم صفر است.
برای اینها ضریب واکنش در برابر سود خالص به این صورت است : .
که در این رابطه نشان دهنده نرخ بهره بدون ریسک در شرایط آرمانی، به ترتیب یک و صفر می باشد. در واقع سه نوع ضریب واکنش در برابر سود خالص وجود دارد که امکان دارد در یک صورت سود و زیان همه آنها وجود داشته باشند. راماکریشنان و توماس بر این باورند که سرمایه گذاران به جای محاسبه میانگین ضریب واکنش در برابر سود خالص باید در صدد برآیند، هر یک از این سه نوع را شناسایی کنند و برای هر یک از آنها یک ضریب واکنش در برابر سود خالص محاسبه نمایند. آنها با انجام دادن چنین کاری می توانند قدرت سودآوری دائمی یا بادوام شرکت را مشخص نمایند. این بدان معنی است که حسابداران باید در صورت سود و زیان طبقات گوناگون با شرح تفصیلی ارائه نمایند (چان[۶۰]، ۲۰۰۲).
برای درک ضریب واکنش در برابر سود خالص در مورد سودهای خالص دائمی، توجه کنید که می توان رابطه را به صورت زیر نوشت : از این رو، در شرایط آرمانی، واکنش بازار در برابر یک دلار سود خالص دائمی شامل جریان نقدی یک دلار در سال جاری به اضافه ارزش فعلی جریان نقدی دائمی آینده می شود (در این رابطه ریسک جریان های نقدی آینده نادیده انگاشته می شود زیرا اگر سرمایه گذاران از نظر ریسک خنثی باشند یا سود خالص یک شرکت خاص دائمی باشد، این وضع صدق می کند). اگر ضریب واکنش در برابر سود خالص را بدین گونه بنویسیم، می توان این موضوع را نشان داد: هنگامی که تداوم سود خالص به ورای سال جاری برسد، مقدار ضریب واکنش در برابر سود خالص با نرخ بهره رابطه معکوس پیدا خواهد کرد. جنبه دیگری از ضریب واکنش در برابر سود خالص این است که تداوم آن می تواند به رویه های حسابداری شرکت بستگی داشته باشد. می توان با انتخاب رویه حسابداری بخش های تشکیل دهنده صورت سود و زیان را به گونه ای در آورد که مقدار تداوم به صفر برسد. برای مثال، فرض کنید شرکتی مبلغ بزرگی از هزینه های تاسیس را به عنوان هزینه سرمایه ای منظور نماید. این کار باعث خواهد شد که در صورت سود و زیان سال جاری خبر خوب بدهد، زیرا بدان سبب که هزینه ها به حساب سرمایه منظور شده اند، در آن دوره هزینه های قابل ملاحظه ای وجود ندارد. ولی، فرض کنید که ارزش اسقاط هزینه های تاسیس به صفر برسد و در آن صورت بازار در برابر خبر خوب هیچ واکنشی نشان نخواهد داد، زیرا تداوم این حالت به صفر می رسد. مثال دیگر، فرض کنید شرکتی در اجرای «بخش ۳۴۵۰» از دستورالعمل انجمن حسابداران رسمی کانادا هزینه های پژوهش را در همان دوره به عنوان هزینه دوره منظور نماید. این اقدام باعث خواهد شد که سود خالص دوره جاری خبر بد اعلام نماید. ولی تا آنجا که بازار چنین بیندیشد که هزینه های پژوهش دارای ارزش آینده هستند در برابر این خبر بد واکنش نشان نخواهند داد، به گونه ای که، باز هم، تداوم به صفر می رسد یا حتی منفی می شود. احتمال تداوم صفر موید این است که باید در صورت سود و زیان اطلاعات مفصل ارائه نمود که شامل شرحی از رویه های حسابداری هم بشود (چان[۶۱]، ۲۰۱۰).
۴) کیفیت سود
از دیدگاه شهودی،باید هر قدر که کیفیت سود بالاتر باشد ضریب واکنش در برابر سود خالص بالاتر برود. انتظار بر این است که ضریب واکنش در برابر سود خالص بیشتر شود، زیرا سرمایه گذاران بهتر می توانند بر اساس عملکرد دوره جاری عملکرد آینده شرکت را برآورد نمایند. در دنیای عمل، نمی توان به راحتی مقدارکیفیت سود رامحاسبه کرد، زیرا احتمالات سیستم اطلاعاتی، به صورت مستقیم، قابل مشاهده نمی باشند (دیچو و همکاران[۶۲]،۲۰۰۸).
بندیوپادیا (۱۹۹۴) روش مستقیم تری را به کاربرد و او در مورد شرکت های نفت و گاز ضریب واکنش در برابر سود خالص تلاش های موفقیت آمیز را با هزینه کامل مقایسه کرد. این پژوهشگر پیش بینی کرد شرکت هایی که از روش تلاش های موفقیت آمیز استفاده می کنند دارای ضریب واکنش در برابر سود خالص بالاتری هستند، زیرا اجرای روش مبتنی بر کل هزینه ها اثر منظور کردن هزینه ها به حساب سرمایه ای و پس از پایان یافتن ذخیره چاه، مستهلک کردن (از دفتر خارج کردن) کل مبلغ باعث خواهد شد که در صورت سود و زیان بخش هایی به وجود آید که از نظر قیمت اثرگذار نمی باشند (در اینجا ما از همان اصطلاحاتی استفاده کرده ایم که راماکریشنان و توماس در بحث از سود خالص گزارش شده مورد استفاده قرار دادند). یعنی، سود خالص ناشی از روش تلاش های موفقیت آمیز دارای کیفیت بالاتری است. همچنین بندیوپادیا پیش بینی کرد که برای شرکت هایی که روش تلاش های موفقیت آمیز به کار می برند ضریب واکنش در برابر سود خالص بسیار بیشتر است، ولی در دوره هایی که فعالیت اکتشاف در سطح پایین است کمتر اعلام می شود(دیچو و همکاران،۲۰۰۸).
بندیوپادیا با پژوهش بر روی نمونه ای متشکل از ۳۹ شرکت طی سال های ۱۹۸۵-۱۹۸۲ به این نتیجه رسید، شرکت هایی که از روش تلاش های موفقیت آمیز استفاده می کردند طی دوره دو روزه مربوط به اعلام سود خالص سه ماهه دارای ضریب واکنش در برابر سود خالص بالاتری بودند، در مقایسه با شرکت هایی که از روش مبتنی بر کل هزینه ها استفاده می نمودند. طی سال های ۱۹۹۰- ۱۹۸۶ ، زمانی که فعالیت اکتشاف نفت و گاز، به صورت نسبی ، اندک بود ضریب های واکنش در برابر سود خالص تفاوت معنی داری نداشتند. این نتیجه ها دیدگاه بندیوپادیا را تایید می کنند مبنی بر اینکه در شرکت هایی که کیفیت سود بالاتری دارند ضریب واکنش در برابر سود خالص بیشتر است. لو و تیاگارایان (۱۹۹۳) از روش دیگری استفاده کردند. آنها ۱۲ مبنا را که مورد استفاده تحلیلگران مالی (برای برآورد کیفیت سود خالص مورد توجه) بود شناسایی نمودند. برای مثال، یکی از این مبانی تغییر در موجودی کالا نسبت به فروش بود. اگر موجودی کالا افزایش یابد، آن می تواند بیانگر کاهش در کیفیت سود خالص باشد (امکان دارد شرکت وارد مرحله یا دوره ای شود که فروش رو به کاهش است و یا اینکه مدیریت بر موجودی کالا دچار ضعف عمده ای شده است). تغییر در هزینه های سرمایه ای، انباشت سفارشات و غیره نمونه های دیگری از این مبانی هستند. این دو پژوهشگر در نمونه ای که از شرکت ها انتخاب کرده بودند، از طریق دادن نمره یک یا صفر به هر یک از ۱۲ مبنا در صدد برآمدند مقدار کیفیت سود را محاسبه نمایند و سپس این عددها را جمع زدند. برای مثال، در مورد موجودی کالا اگر مقدار موجودی شرکت نسبت به فروش در آن سال کاهش یافته بود به آن عدد ۱ می دادند و بدین معنی بود که کیفیت سود بالا رفته است و اگر موجودی کالا افزایش یافته بود به آن عدد صفر می دادند. سپس آنها نمونه های هر سال را بر حسب اعداد به دست آمده (با توجه به کاهش یافتن کیفیت سود) در پنج گروه قرار دادند. آن گاه به روش تجزیه و تحلیل رگرسیون، برای هر گروه میانگین ضریب واکنش در برابر سود خالص را محاسبه کردند. آنها مشاهده کردند ضریب واکنش در برابر سود خالص گروه هایی که دارای سود خالص با کیفیت بالاتر بودند، بالاتر بود و این نتیجه با انتظار تئوریک (نظری) سازگار بود.استدلال می کنند که بین تداوم سود خالص و کیفیت سود رابطه مستقیم وجود دارد. فرض کنید شرکتی در این سال افزایش سود خالص گزارش می کند و، از سوی دیگر، موجودی کالا نسبت به فروش کاهش می یابد و این به معنی افزایش در کیفیت سود است. اساس فرض بر این قرار دارد که بازار انتظار دارد اثر خبر خوب در سود خالص تداوم یابد. لو و نیاکارایان در باره رابطه بین کیفیت سود و تداوم مربوط به شرکت های نمونه خود تحقیق کردند و به این نتیجه رسیدند که ضریب واکنش در برابر سود خالص شرکت هایی که دارای تداوم بالا و سود خالص با کیفیت بالا بودند نسبت به شرکت هایی که دارای تداوم بالا و کیفیت سود پایین بودند، بیشتر است و در مورد شرکت هایی که دارای تداوم پایین بودند نیز همین وضع صادق بود. نتیجه موید وجود رابطه مستقیم بین تداوم سود خالص و کیفیت سود است (مک نیکول، ۲۰۰۹).
۵) فرصت رشد
با توجه به دلیل های ارائه شده در بالا در مورد تداوم و کیفیت سود امکان دارد خبر خوب یا خبر بد در مورد سود خالص دوره جاری موید رشد آینده شرکت و در نتیجه بالا رفتن ضریب واکنش در برابر سود خالص باشد. می توان چنین اندیشید که سود خالص محاسبه شده بر مبنای هزینه های تاریخی نمی تواند درباره رشد آینده شرکت مطلبی بیان نماید. بدیهی است، تا زمانی که سودآوری تداوم یابد، سودهای آینده شرکت موجب افزایش دارایی های آن خواهند شد. گذشته از این، موفقیت پروژه های کنونی می تواند به بازار این پیام را بدهد که شرکت می تواند در آینده پروژه های موفق دیگری را شناسایی کند و به اجرا در آورد که بدین گونه از نظر رشد شهرت خواهد یافت. این شرکت ها می توانند به راحتی سرمایه های مورد نیاز را جذب (تامین) نمایند و این یکی دیگر از منابع رشد خواهد بود. بدین گونه، تا آنجا که خبر خوب مربوط به سود خالص موید فرصت رشد باشد ضریب واکنش در برابر سود خالص بالا خواهد بود (دیچو و ریچاردسون،۲۰۰۷)
کالینز و کوتاری (۱۹۸۹) مدارک و شواهدی ارائه کردند مبنی بر اینکه در مورد شرکت هایی که بازار برای آنها فرصت های رشد در نظر می گیرد ضریب واکنش در برابر سود خالص بیشتر است. آنها برای محاسبه فرصت های رشد از نسبت ارزش بازار حقوق صاحبان سهام به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام استفاده کردند و دلیل آنان این بود که بازار کارآ از فرصت های رشد آگاه است (پیش از اینکه این فرصت ها با اعلام خبر سود خالص و در پی آن بالا رفتن قیمت سهم به اطلاع عموم برسد). این دو پژوهشگر توانستند بین این نسبت و ضریب واکنش در برابر سود خالص متعلق به شرکت های موجود در نمونه خود یک رابطه مستقیم مشاهده نمایند (دورسچی و آستون[۶۳]،۲۰۰۸).
۶) شباهت بین انتظارات سرمایه گذاران
سرمایه گذاران مختلف با توجه به اطلاعات پیشین و توانایی خود برای ارزیابی اطلاعات صورت های مالی نسبت به سود خالص دوره بعد یک شرکت دارای انتظارات متفاوت هستند ولی، هنگامی که آنها به انتظارات خود شکل می دهند اگر از یک منبع اطلاعاتی مشترک، مانندپیش بینی های مورد توافق تحلیلگران، استفاده نمایند، این تفاوت ها کاهش خواهد یافت. به شرکتی توجه کنید که سود خالص سال جاری خود را اعلام می نماید. برخی از سرمایه گذاران با توجه به انتظارات خود این اطلاعات را خبر خوب و برخی دیگر آنها را خبر بد تلقی می کنند و در نتیجه برخی تمایل به خرید و برخی دیگر تمایل به فروش نشان می دهند. ولی اگر انتظارات سرمایه گذاران در مورد سود خالص آینده شرکت، به هم نزدیک باشد آنها در مورد این خبرها تفسیر یکسانی خواهند کرد. برای مثال، اگر بیشتر سرمایه گذاران انتظار از سود خالص آینده را بر پایه پیش بینی مورد توافق تحلیلگران مالی بگذارند و از سوی دیگر، سود خالص جاری نسبت به پیش بینی کمتر شده باشد، همه آنها این اعلامیه را نوعی خبر بد تلقی خواهند کرد و بیشتر تمایل به فروش (و نه خرید) نشان خواهند داد. بنابراین، هر قدر انتظارات سرمایه گذاران در مورد سود خالص آینده شرکت شباهت بیشتری به هم داشته باشد، اثر هر دلار از سود غیر عادی بر قیمت سهم بیشتر خواهد شد. در واقع هر قدر پیش بینی های تحلیلگران دقیق تر باشد، در صورت ثابت بودن سایر عوامل، انتظارات آنان نسبت به سودهای خالص آینده شباهت بیشتری پیدا خواهد کرد و در نتیجه ضریب واکنش در برابر سود خالص بالاتر خواهد رفت. ابربانل، لانن و ورکچیا (۱۹۹۵) شرایطی را که تحت آن در سایه دقت تحلیلگران در مورد پیش بینی های سود خالص ضریب واکنش در برابر سود خالص افزایش می یابد و شیوه ای که عوامل دیگری مانند کیفیت سود و تعداد تحلیلگرانی که آینده شرکت را پیش بینی می کنند بر این دقت عمل تحلیلگران اثر می گذارد، تجزیه و تحلیل نمودند (دورسچی و آستون،۲۰۰۸).
۷) توان آگاهی دهندگی قیمت
پیش از این در چندین مورد گفتیم که قیمت بازار به خودی خود در مورد ارزش آینده شرکت اطلاعات ویژه ای می دهد. به ویژه، قیمت در مورد سود خالص آینده توان آگاهی دهندگی زیادی دارد (یعنی در این مسیر پیشرو است). درمورد ارائه دلیل باید یادآور شویم که در قیمت بازار مجموعه اطلاعات در دست مردم و مربوط به شرکت وجود دارد و بسیاری از آنها با اندک تاخیری به وسیله سیستم حسابداری شناسایی می شود. در نتیجه، هر قدر قیمت دارای توان آگاهی دهندگی بیشتری باشد، اگر سایر عوامل ثابت بمانند، محتوای سود خالص حاصل از سیستم حسابداری دارای توان آگاهی دهندگی کمتری خواهد بود و در نتیجه ضریب واکنش در برابر سود خالص کاهش می یابد. اندازه یا بزرگی شرکت می تواند جایگزین توان آگاهی دهندگی قیمت شود، زیرا هر قدر شرکت بزرگتر باشد، بیشتر مورد توجه رسانه های خبری قرار می گیرد. ولی پژوهشی را که ایستن و زمیژوزکی (۱۹۸۹) انجام دادند به این نتیجه رسید که اندازه یا بزرگی شرکت نمی تواند به عنوان متغیر عمده ای در آید که ضریب واکنش در برابر سود خالص را توجیه نماید. شاید دلیل این باشد که بزرگی یا اندازه شرکت به همان اندازه می تواند جایگزین ویژگی های دیگر شرکت، مانند ریسک و رشد بشود که می تواند آن را به جای توان آگاهی دهندگی قیمت سهم به کاربرد. هنگامی که این عوامل تحت کنترل قرار گیرند، چنین به نظر می رسد که اثر اندازه یا بزرگی شرکت بر ضریب واکنش در برابر سود خالص از بین می رود. کالینز و کوتاری (۱۹۸۹) با انجام دادن پژوهش بر روی بازده اوراق بهادار برای دوره زمانی بلند مدت تر و بر روی شرکت های بزرگتر در صدد برآمدند اثر اندازه یا بزرگی شرکت را مورد بررسی قرار دهند. این پژوهش توانست رابطه بین تغییر در سود خالص و بازده سهام را نشان دهد ولی بحث در این باره بود که بازار برای شرکت های بزرگترانتظار دارد که در قدرت سودآوری شرکت تغییرات سریع ترانجام شود. پس از انجام دادن این پژوهش، چنین به نظرمی رسید که اندازه یا بزرگی شرکت نمی تواند ضریب واکنش در برابر سود خالص را توجیه نماید (براون و کایلور[۶۴]،۲۰۰۵).
۲-۲-۶-۳) واکنش سرمایه گذاران نسبت به تغییرات اقلام تعهدی
تعبیر عمومی از اقلام تعهدی این است که اقلام تعهدی زاییده اعمال متهورانه مدیریت در ثبت و شناسایی رویدادهاست. اصول پذیرفته شده حسابداری در مورد زمان و مبلغ شناسایی درآمدها و هزینه ها به مدیریت شرکتها آزادی عمل نسبی داده است و وقتی مدیران، سود حسابداری را به مبلغی بیش از وجه نقد حاصل شناسایی می کنند، اقلام تعهدی ایجاد می شوند. بنابراین، انگیزه های متفاوت مدیران در ثبت رویدادها، پیش بینی سرمایه گذاران را تحت تأثیر قرار می دهد. از آنجایی که اجزای تعهدی سود از قابلیت استمرار کمتری نسبت به جزء نقدی آن برخوردار است؛ بررسی اجزای نقدی و تعهدی سود برای جلوگیری از تحمل هزینه های بالا توسط سرمایه گذاران ضروری به نظر می رسد، بنابراین، میتوان گفت یک جنبه مهم از اقلام تعهدی پایداری این اقلام است که به لحاظ ذهنی بودن معمولاً پایداری کمتری نسبت به جزء نقدی سود دارند(چامبرز و پاین[۶۵]، ۲۰۰۸).