کرومیت Cr+3که سمناکی آن کمتر است و انحلالپذیری آن در آب نیز کمتر است.
رفتار زمینشیمیایی کروم شبیه به تنگستن و مولیبدن است (Kabata-Pendias and Mukherjee, 2007). غلظت نسبتاً بالایی از کروم و نیکل در خاکهای سرپانتینیتی ناشی از هوازدگی سنگ های اولترابازیک، یافت می شود.
بیشترین مصرف کروم در سه صنعت شیمیایی، متالورژی و دیرگدازهاست، و فرسایش لاستیک خودروها و سنگفرش خیابان دو منبع اصلی و شناخته شده گسیل این عنصر در اتمسفر، و حضور آن در غبار خیابان است. از سوی دیگر، پوشش بام و نمای ساختمانها و فولاد ضدزنگ به کار رفته در مکانهای مختلف، می تواند در اثر فرسایش و سایش، مقداری کروم در محیط رها کند، گرچه گسیل از این منبع ناچیز است. از میان منابع خانگی ورود این عنصر به محیط، میتوان به کروم بکار رفته در لوازم آشپزخانه مانند قاشق و چنگال و سینک ظرفشویی اشاره کرد(Merian and Ancke, 2004).
در هوای محیط شهرها بیشتر کروم سه ظرفیتی و عنصری حضور دارد. کروم شش ظرفیتی نیز در اتمسفر طی فعل و انفعالات اتمسفری به کروم سه ظرفیتی کاهیده می شود. نیمعمر ترکیبات کروم در اتمسفر مشخص نیست و روش حذف آنها نیز تهنشینی است. البته نیم عمر، آنها به اندازه ذرات و چگالی آنها بستگی دارد(بویژه برای ذرات ۱۰ میکرون به بالا). در بدن انسان کروم شش ظرفیتی توسط آسکوربات و یا گلوتاتیون به فرم سه ظرفیتی کاهیده می شود. شواهدی مبنی بر تبدیل کروم سه ظرفیتی به شش ظرفیتی در بدن دیده نشده است. حذف کروم از خون به سرعت صورت میگیرد، از ماهیچهها با سرعت کمتری حذف میگردد. اما در کبد حتی تا ۳ ماه بعد از تماس ۵۰ درصد بار بدنی کروم هنوز حضور خواهد داشت. در ترکیب بدن نیز کروم سه ظرفیتی به طور طبیعی وجود دارد، و به عنوان یک ماده مغذی در تنظیم قند خون مورد نیاز است. اما کروم شش ظرفیتی بهعنوان یک سرطانزای قطعی برای انسان، شناخته شده است. در مشاغل مختلفی احتمال تماس با آن وجود دارد. بر این اساس غلظت مجاز تماس با این ترکیب ۵ میکروگرم بر متر مکعب است. فاکتورهای متعددی بر جذب کروم در بدن اثر میگذارد. مانند اندازه ذرات، انحلالپذیری و ظرفیت آنها. به طورکلی کروم شش ظرفیتی با حل شدن در مایعات بدن راحتتر از شکل سه ظرفیتی، جذب می شود(سه برابر). غلظت کروم را پس از جذب در بدن میتوان در سرم خون و ادرار تعیین کرد. مطالعات بر روی کارگران معادن طلا در کانادا نشان داده است که نرخ ابتلا به سرطان معده در کارگران این معدن بیش از دیگران است. مطالعات زیادی در زمینه اثر کروم سه ظرفیتی بر روی ریه انجام شده اما هیچکدام نشاندهنده سرطانزایی نبوده است. راههای تماس کروم به صورت دهانی، پوستی، تنفسی، و بخار میباشد. اثرات بهداشتی ناشی از خوردن کروم عبارتند از: زخم و التهاب معده و خونریزی در سیستم گوارشی با احتمال مرگ. تماس طولانی مدت پوستی می تواند باعث التهاب پوست و زخم گردد. در بعضی از کارگران تماس پوستی می تواند به واکنشهای حساسیتی منجر گردد. در این افراد حتی تماس با غلظت بسیار کم این ماده، می تواند سرخشدگی پوستی شدیدی ایجاد نماید. تماسهای شدید پوستی ممکن است باعث عوارض کلیوی گردد. تماس مستقیم اسید کرومیک یا غبار کرومات می تواند باعث وارد آمدن صدمات شدید و دائمی به چشم گردد. کروم شش ظرفیتی می تواند باعث التهاب بینی، گلو و ریه شود. تماس طولانی مدت و یا مکرر می تواند باعث وارد آمدن آسیب به غشای مخاطی، مجرای بینی و ایجاد زخم شود. در موارد شدید، تماس می تواند باعث ایجاد سوراخی در تیغه بینی گردد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مولیبدن(Mo)
مولیبدن عنصری به نسبت غیر رایج در پوسته است. این عنصر با عدد اتمی ۴۲، گرایش گوگرد دوستی دارد، و مهمترین منبع آن سولفید مولیبدنیت MoS2است که همراه با کانسنگ های مس یافت می شود (مر و زائری، ۱۳۸۲). میانگین مولیبدن در پوسته زمین mg.kg-12-1 می باشد که این مقدار در سنگ های گرانیتی و رسوبات رسی ۵/۲ برابر افزایش می یابد (Kabata-Pendias and Mukherjee, 2007).
اولین استفاده صنعتی از مولیبدن در جنگ جهانی اول صورت گرفت و مولیبدن در تولید فولادهایی که در ساخت تانکها و ماشینهای جنگی استفاده میشد به کار رفت. در سال ۱۹۲۰ ترکیبات مولیبدن در صنعت خودرو- کاتالیزورها، روانسازها، کودها و رنگدانهها استفاده شد. امروزه نیز مولیبدن در صنایع مختلف از جمله برای تولید آلیاژهای گوناگون و فولاد ضدزنگ کاربرد دارد. بدین ترتیب، منبع مهم مولیبدن در غبار خیابان، استفاده صنعتی، و سایر فعالیتهای انسانزاد است(Merian and Ancke, 2004). طبق قوانین OSHA بیشینه غلظت قرار گرفتن در معرض مولیبدن ۸ ساعت در روز، و ۴۰ ساعت در هفته با غلظت مولیبدن ۱۵ گرم در متر مکعب است. همچنین NIOSH، محدوده قرارگیری در معرض مولیبدن را ۵۰۰۰ میلی گرم بر مترمکعب اعلام کرده است. حداکثر میزان تراکم مجاز مولیبدن در هوا ۵ میلی گرم در مترمکعب میباشد و بیش از این غلظت باعث آلودگی هوا می شود. غبارهای مولیبدن و مواد مرکب حاوی مولیبدن، اگر بلعیده یا استنشاق شوند(مانند اکسید سه ظرفیتی مولیبدن و مولیبدات حل شده در آب) ممکن است مسمومیت جزئی ایجاد کند. مطالعات آزمایشگاهی نشان داده است که مولیبدن در مقایسه با فلزات سنگین، فلزی با خاصیت مسمومکنندگی نسبتاً کم است. بیماریهای ناشی از قرار گرفتن در معرض مولیبدن عبارتند از: بیماریهای کبدی، زخم معده، اسهال، تشنج، نابینایی، لاغری، بیماری پوکی استخوان(Osteoporosis)و در نهایت نارسایی قلبی. مولیبدن باعث کاهش رشد در پستانداران، از جمله انسان می شود. ترکیبات مولیبدن چه از نظر تأثیرات بالینی مشاهده شده، و چه از نظر آسیبشناسی بافتها، مسمومیت کمی را موجب می شود. مسمومیت بیشتر با ترکیبات انحلالپذیر مولیبدن همراه است. به عنوان مثال، خوردن یااستنشاق دی سولفید مولیبدن و مولیبدات کلسیم توسط موش صحرایی، یا خوکچه هندی منجر به بروز مسمومیت نگردید. گزارشها در مورد مسمومیت ناشی از مولیبدن در انسان بسیار نادر است. بیشتر مشاهدات مربوط به مسمومیتزایی مولیبدن بر اساس داده های حیوانی انجام شده است.
نیکل(Ni)
نیکل عنصری فلزی است با عدد اتمی ۲۸ و عدد جرمی ۷۱/۵۸ و در گروه هفتم و دوره چهارم جدول تناوبی است. رایجترین حالت اکسایشی نیکل +۲ است. حالتهای اکسایشی ۳+ و ۱+ نیز به ندرت مشاهده می شود. نیکل هفتمین عنصر فراون در ترکیب کل زمین و آهندوست قویای است که فراوانی آن در پوسته کمتر است. این عنصر به صورت کانیهای سولفیدی و اکسیدی یافت می شود. میانگین غلظت نیکل در خاکppm50 است(مر و زائری، ۱۳۸۲).
نیکل نیز از جمله این فلزات است که منشأ آن در غبار خیابان بیشتر به فعالیتهای انسانزاد، اساساً گسیلهای ترافیکی، و ذرات خارج شده از اگزوز اتومبیلها، ذرات ناشی از ساییدگی قطعات مختلف وسایل نقلیه، و فعالیتهای صنعتی نسبت داده می شود.
بر اساس پژوهشهای بیگن و همکاران(Biggan et al., 2010) در یکی از شهرهای چین، غلظت بالای نیکل و علت غنیشدگی آن را در مرکز شهر و آزادراهها، ترافیک و منابع طبیعی، و غلظت بالای آن را در حاشیه شهرها به فعالیتهای صنعتی نسبت داده شد(). گزارش شده است، عناصری مثل کروم و نیکل در تابستان(جولای) بیشترین غلظت و در بهار(آوریل)، کمترین غلظت را در نمونه غبار خیابان شهرهای چین داشته اند(Ju Zhang et al., 2012). دمای بالای هوا در تابستان می تواند باعث افزایش فرسودگی و سایش وسایل نقلیه و گسیل فلزات و ترکیبات حاوی نیکل، و در نتیجه انباشت این عنصر در رسوبات و غبار خیابان شود(Ju Zhang et al., 2012).
نیکل ترکیبی است که درمحیط طبیعی تنها در غلظتهای بسیار کم یافت می شود. جذب بیش از حد نیکل عوارض زیر را به همراه دارد:
احتمال بالاتر ابتلا به سرطان ریه، سرطان بینی، سرطان حنجره، سرطان پروستات، سرگیجه ناشی از قرار گرفتن در معرض گاز نیکل، نارسایی تنفسی، آمبولیسم ریه، نقص تولد، آسم و برونشیت مزمن، واکنشهای حساسیتی مانند التهاب پوستی، و اختلالات قلبی. بخارات نیکل بیماریهای دستگاه تنفسی و آماس ریه را باعث می شود.
منگنز(Mn)
منگنز عنصری به نسبت رایج در پوسته زمین است. این فلز سنگدوست با عدد اتمی ۲۵ و جرم اتمی ۹/۵۴ بهعنوان سازای بسیاری از کانیهای سیلیکاتی توزیع گستردهای دارد(مر و زائری، ۱۳۸۲). غلظت منگنز در سنگها در گستره mg.kg-12000- 350 یافت می شود. چرخه این عنصر از چرخه Feپیروی می کند. میانگین جهانی غلظت Mnدر خاکmg.kg-1437 است.
ذرات منگنز در غبار خیابان زمان ماندگاری کوتاهی دارند، و سرنوشت و انتقال آنها به اندازه و چگالی این ذرات، و نیز سرعت و جهت باد بستگی دارد. بیشتر ذرات منگنز موجود در غبار خیابان از اتومبیلها گسیل میشوند و به سرعت از طریق تهنشینی گرانشی، در کنار خیابانهای اصلی و نیز بر خاکهای کنار جاده و گیاهان نشست می کنند(Annegarn & Scorgie, 2002; Baird & Cann, 2005; Bhuie et al., 2005). حدود ۵۰% از ذرات منگنز گسیل شده، پس از نهشت، بر روی سطح خاک باقی میمانند، در حالیکه نیمی دیگر به هوا برمیگردند(Bhuie et al., 2005). این ترکیبات در غبار خیابان، خاکهای کنار جاده، گیاهان کنار جادههای اصلی ونیز در محیط جو تجمع مییابند(Caselles et al., 2002; Tokalioglu, 2003; Okonkwo et al., In press; Okonkwo et al., 2006; Ona et al., 2006). این عنصر می تواند بهوسیله آب و باد در محیط پراکنده و پخش شود. مطالعات مختلف، بین غلظتهای منگنز و سرب در خیابانهای اصلی شهرها ارتباط چشمگیری را نشان می دهند(Pouyat et al., 1995; Normandin et al., 1999; Caselles et al., 2002; Gulson et al., 2006).
منگنز در طبیعت به صورت جامد در خاک و به صورت ذرات ریز در آب و جو حضور دارد. ذرات منگنز در هوا به صورت غبار است. غبار منگنز طی چند روز، و به کندی در سطح زمین تهنشین می شود. فعالیتهای صنعتی و استفاده از سوختهای فسیلی سبب افزایش غلظت منگنز در هوا می شود. منگنز سومین عنصر شیمیایی از لحاظ سمناکی، است. یعنی از سویی دیگر، غلظت کم Mnبرای بقای انسان لازم است، و از طرف دیگر زمانیکه غلظت منگنز از غلظت عادی خود تجاوز کرده و بالا رود، برای انسان بسیار سمی می شود. مهمترین تأثیر منگنز بر دستگاه تنفس و مغز است. علائم مسمومیت با منگنز شامل توهم، فراموشی و آسیبهای عصبی است. همچنین منگنز باعث بیماری پارکینسون، آب آوردن ریهها، و برونشیت می شود. عارضهای که بر اثر عملکرد منگنز در بدن انسان رخ میدهد، دارای علائمی مانند مالیخولیا، کسالت، ضعف عضلات، سردرد و کمخوابی است. با تنفس طولانی مدت غبار یا بخار منگنز مسمومیت مزمن منگنز رخ میدهد. اولین اندام بدن که آسیب میبیند، سیستم اعصاب مرکزی است، و ممکن است به طور موقت به ناتوانی منجر شود. علائم این مسمومیت عبارتند از: ضعف، احساس خواب آلودگی، احساس کسالت، مشکلات روحی، اسپاسم پاها، گرفتگی عضلات پا و فلج شدن. در کارگرانی که با غبار و بخار منگنز کار می کنند، عوارضی مانند ذاتالریه، و عفونت دستگاه تنفسی مشاهده می شود. ترکیبات منگنز ممکن است سبب ایجاد غده در بدن انسان شوند، اما تحقیقات آزمایشگاهی نتیجهای نامشخص داشته و هنوز این اثر منگنز تأیید نشده است.
آرسنیک(As)
آرسنیک عنصری گوگرد دوست با عدد اتمی ۳۳ و عدد جرمی ۹۲/۷۴ است که جزء شبه فلزات بوده، و در بسیاری موارد، رفتار شیمیایی آن شبیه فسفر است. آرسنیک دوازدهمین عنصر فراوان در پوسته زمین است. کانیهای رایج آرسنیک، آرسنوپیریت، رآلگار و ارپیمان میباشد. آخرین تخمین از میانگین غلظت آرسنیک در خاک mg.kg-15 میباشد. غلظت آرسنیک در خاکهای غیرآلوده بهندرت از ۱۰ میکرو گرم در گرم بیشتر می شود ولی در مناطق معدنی یا در مناطق کشاورزی در اثر استفاده مکرر از سموم ضد قارچ و سموم گیاهی غلظت آن در خاک بسیار زیاد می شود Nriagu and Pacyna 1988)). تمام ویژگیهای خاک به ویژه Ehو pHبر ظرفیت جذب آرسنیک خاک اثر میگذارد. گونه های کاتیونی Asبه راحتی جذب کانیهای رسی و اکسی هیدروکسیدهای Feو Mnو ترکیبات آلی میشوند(Kabata-(Pendias and Mukherjee, 2007.
آرسنیک به طور طبیعی در گستره وسیعی از کانیها وجود دارد، اما توزیع آن در محیط به دلیل گسیل آن از احتراق سوختهای فسیلی، فعالیتهای صنعتی، استفاده گسترده در رنگها و آفتکشها و سایر فعالیتهای انسان در سالهای اخیر است(Deb and Thakur; Tsai et al., 2003; National research council report 1999 and 2001). ذرات آلاینده حاوی آرسنیک، میتوانند به طور مستقیم از فرآیندهای احتراق و ترافیک وارد جو شوند. این که ترافیک منبع اصلی ذرات آلوده به آرسنیک است، قابلتوجه میباشد(Pandey and Patel, 1998; Pio et al., 1998; Kleeman and Cass, 1998). اگرچه هر شخصی می تواند در معرض خاک و غبار دارای آرسنیک، قرار گیرد اما کودکان و نوجوانانی که در تماس مستقیم با گرد و غبار هستند، به دلیل احتمال بلع ناخواسته گرد وغبار آلوده از طریق دست به دهان، در معرض خطر بیشتری هستند. خاک و غبار آلوده به آرسنیک و سایر فلزات سنگین میتوانند از راه باد، کفش و حیوانات خانگی به محیط درون خانه هم وارد شوند.
رفتار آرسنیک در غبارخیابان بستگی به رخداد و همچنین غلظت آن دارد. مطالعات انجام شده در نقاط مختلف دنیا، مواد خروجی از اگزوز اتومبیلها را مهمترین علت حضور آرسنیک در غبار خیابان میداند(Balakrishna et al., 2001). غلظت آرسنیک در غبار خیابان به دلیل فعالیتهای کشاورزی، صنعتی و همچنین فرآیندهای زمینشناختی طبیعی از مکانی به مکان دیگر تفاوت می کند. آرسنیک حاصل از فرآیندهای کشاورزی و ذوب، تمایل زیادی برای ماندگاری مدت طولانی در محیط غبار، و خاکهای سطحی دارد.
قرار گرفتن در معرض آرسنیک غیرآلی، سبب ایجاد عوارض مختلفی مانند سوزش معده و روده، کاهش تولید سلولهای قرمز و سفید خون، تغییر رنگ پوست، و سوزش ریه می شود. جذب مقدار زیادی آرسنیک غیرآلی احتمال بروز سرطان بویژه سرطان پوست، سرطان ریه، کبد و غدد لنفاوی را افزایش میدهد. قرار گرفتن در معرض آرسنیک غیرآلی همچنین سبب نازایی و سقط جنین در زنان، کاهش مقاومت در برابر ویروسها، ایست قلبی، و آسیب به مغز می شود. اهمیت آرسنیک به دلیل ایجاد اختلال در سنتز DNA و RNA می باشد، که نتیجه آن ابتلا به سرطان است. افزایش تولد کودکان استثنایی، تولد کودکان نابهنجار و به دنیا آمدن نوزادان مرده به علت ورود ترکیبات آرسنیکدار به وجود می آید. علائم مسمومیت حاد بلافاصله ظاهر می شود و شامل تهوع، درد دستگاه گوارش و اسهال میباشد. قرار داشتن در معرض آرسنیک حتی در مقادیر کم(۰۵/۰ میلی گرم در لیتر) خطر ابتلا به سرطان پوست، ریه، مجاری ادراری، مثانه و کلیه را افزایش میدهد. غبار و ذرات سایر ترکیبات معدنی آرسنیک بیشتر روی پوست و مخاط تأثیر میگذارد. مسمومیت مزمن با آرسنیک بیشتر در اثر استنشاق گرد و غبار یا بخارات حاوی آرسنیک، در طولانی مدت ایجاد می شود. باید توجه کرد حد مجاز(مرجع استاندارد) آرسنیک در هوا ۰۱/۰ میلی گرم بر مترمکعب است( مرکز سلامت و امنیت شغلی(Occupational Health).
آلومینیم(Al)
آلومنیم عنصری با عدد اتمی۱۳ و عدد جرمی۹۸/۲۶، پس از اکسیژن و سیلسیم فراوانترین و رایجترین عنصر فلزی پوسته زمین است. آلومینیم یک عنصر بسیار الکتروپوزیتیو و یک سنگدوست قوی است که منحصراً به صورت Al3+فقط در ترکیب بااکسیژن یافت می شود.
رفتار آلومینیم در محیط به شیمی آن و ویژگیهای محیط محلی بویژه pHبستگی دارد. طبق گزارشی که از EPAدر سال ۲۰۰۵ منتشر شده است، سالانه حدود ۵۸۶ تن آلومینیم به صورت دود یا گردوغبار وارد اتمسفر می شود(TR105., 2007). آلومینیم از دو راه طبیعی و انسانزاد وارد محیط می شود. از آنجا که در پوسته زمین مقدار زیادی آلومینیم وجود دارد، فرآیندهای طبیعی به مراتب سهم بیشتری از فعالیتهای انسانزاد در توزیع آلومینیم در محیطزیست دارند(Lantzy and Lehmeden 1973; Sorenson et al., 1974). همچنین فعالیتهای آتشفشانی را میتوان به عنوان منبع طبیعی دیگر غبار حاوی آلومینیم بهشمار آورد که ممکن است در اثر وزش باد مسیرهای طولانی را طی کرده و به محیطهای شهری برسد(Varrica et al., 2000).
فعالیتهای انسانزاد از قبیل معدنکاری و کشاورزی می تواند عاملی برای وجود ذرات آلومینیم موجود در غبار شهری باشد(Eisenreich 1980; Filipek et al., 1987). حدود ۱۳% آلومینیم موجود در جو، و غبار خیابان منشأ انسانزاد دارند(Lentzy and Mackenzie, 1979 ). طبق مطالعات صورت گرفته در ایالتهای مختلف امریکا، مواد گسیل شده از موتور وسایل نقلیه حدود ۹-۹/۰% از آلومینیم عنصری موجود در اتمسفر را شامل می شود(Ondov et al., 1982). علاوه بر تمام این موارد سایش و فرسایش قطعات آلومینیمی اتومبیلها را میتوان از دیگر علل مهم حضور این عنصر در غبار خیابان برشمرد.
کبالت(Co)
کبالت عنصری با گرایش گوگرددوستی و آهندوستی قوی بوده و بیشتر آن احتمالاً در هسته زمین متمرکز شده است. کبالت در پوسته بیشتر به صورت کانیهای سولفیدی و همراه با نیکل یافت می شود. عدد اتمی این عنصر ۲۷ و عدد جرمی آن ۹۳/۵۸ میباشد(مر و زائری، ۱۳۸۲).
کبالت مانع از تنفس سلولی، فعالیت آنزیمها و نیز چرخه اسید سیتریک می شود. افرادی که در معرض کبالت قرار میگیرند به فیبروسیس پیشرونده ریه دچار شده، و آسیبهای جدی به ریه آنها وارد می شود(Taylor and Hawkins., 1987). مطالعات انجام شده در نقاط مختلف دنیا منابع مختلفی را برای کبالت غبار خیابان مشخص کرده است. کبالت ممکن است از منابع طبیعی و یا فعالیتهای انسان وارد محیط شود. ارتباط قابل توجه بین کادمیم و کبالت در مناطق مختلف، نشاندهنده این مطلب است که این دو عنصر در مناطق مسکونی، تحت تأثیر گسیلهای ناشی از اگزوز اتومبیلها، و دیگر منابع آلاینده قرار میگیرند(J.T.Ayodele and Z.N.Ali., 2008). این عنصر به طور طبیعی در خاک، سنگ، آب، گیاه، بدن جانوران، و نیز در جو به صورت گرد و غبار حضور دارد. که این گرد و غبار می تواند از راه حرکت باد و بسته به سرعت و جهت باد، و نیز اندازه ذرات هوابرد به زمین بازگردد(ATDR., 2004). خاکهایی که در نزدیکی باطلههای معدنی قرار دارند، تسهیلات ذوب، سنگهای فسفاتی و خاکهای آلوده به مواد ناشی از ترافیک فرودگاه و بزرگراهها و یا دیگر آلایندههای صنعتی دارای مقادیر زیادی کبالت میباشند، که در صورت فرسایش باعث ورود این فلز به محیط غبار میشوند. مقداری کبالت نیز از طریق نیروگاههای زغالسنگسوز و زبالهسوزها، اگزوز خودروها، فعالیتهای صنعتی، فعالیتهای معدنی و فرآوری کانسنگهای حاوی کبالت، و تولید و استفاده از آلیاژهای کبالت و مواد شیمیایی وارد اتمسفر می شود(ATDR., 2004).
کبالت ۵۸ و کبالت ۶۰ ممکن است به دلیل وقوع حوادث هستهای(مانند چرنوبیل) و یا از باطلهها و لندفیلهای هستهای، به صورت هواویز وارد جو گردد. این عنصر توانایی تخریب و تجزیه در محیط را ندارد، تنها ممکن است تغییر شکل داده و یا جذب ذرات ریز هوابرد شود. کبالت گسیلشده از نیروگاهها و سایر فرآیندهای احتراق معمولاً به ریزگردها متصل شده و روزهای متمادی در جو باقی میماند، اما در نهایت بر روی خاک نهشته شده و به ذرات خاک متصل میشوند و از آنجا که این پیوندهای اتصال قوی میباشد، زیاد از منشأ خود دور نمیشوند. در جو به طور طبیعی مقدار کمی کبالت وجود دارد(کمتر از ۲ نانوگرم در متر مکعب) و مابقی را میتوان به فعالیتهای صنعتی و نیز حمل و نقل و ترافیک نسبت داد(ATDR., 2004).
چنانچه شرایط محیط اسیدی باشد، کبالت می تواند متحرک شود. البته در نهایت بخش اعظم کبالت وارد رسوبات و خاک می شود. از آنجا که کبالت به طور گسترده در محیطهای مختلف وجود دارد، با تنفس هوا، آشامیدن آب و خوردن غذاهای حاوی کبالت، مقداری کبالت وارد بدن انسان می شود. تماس پوست با خاک، غبار یا حتی آب حاوی کبالت نیز راه دیگر ورود کبالت به بدن انسان میباشد. کبالت همیشه به آسانی در دسترس نمی باشد، اما گاهی اوقات، ذرات کبالت به خاک یا ذرات رسوبی متصل نمیشوند، و ممکن است که گیاهان و جانوران مقدار زیادی کبالت دریافت کنند، و به همین ترتیب مقدار زیادی کبالت در بدن آنها ذخیره می شود. کبالت برای بدن انسان اهمیت زیادی دارد، زیرا بخشی از ویتامین B12 را تشکیل میدهد. برای برطرف کردن عارضه کمخونی در زنان باردار از کبالت استفاده می شود، زیرا ترکیبات کبالت تولید سلولهای خون را تحریک می کند. غلظت بالای کبالت برای بدن انسان مضر است. اگر مقدار کبالت در هوای تنفسی از غلظت مجاز تجاوز کند، بر اثر تنفس کبالت، مشکلات تنفسی مانند آسم و ذاتالریه ایجاد می شود. این مسئله اغلب در افرادی که در محیط کار با مقدار زیادی کبالت مواجه هستند، دیده می شود. گیاهانی که در خاک آلوده به کبالت رشد می کنند، ذرات بسیار ریز کبالت را در اندامهایی که مورد استفاده انسان است، مانند میوه ها و دانه های گیاه انباشته می کنند. بنابراین ریزش غبارهای حاوی غلظت بالای کبالت بر روی خاکهای کشاورزی، خطر بالقوهای برای سلامتی انسان در نظر گرفته می شود. اثرات مصرف غلظت بالای کبالت عبارتند از: استفراغ و تهوع، مشکلات بینایی، مشکلات قلبی، آسیب به تیروئید. ایزوتوپهای پرتوزای کبالت سبب نازایی، ریزش مو، تهوع، خونریزی، اغما، و حتی مرگ می شود. غبار کبالت باعث عارضههایی شبیه بیماری آسم، مانند سرفه، کوتاه شدن و انقطاع تنفس و تنگی نفس داشته باشد. این علائم به تدریج در افراد تشدید می شود، و مشکلات دیگری مانند بیماریهای ریوی، تصلب شرایین، ناتوانی دائمی و مرگ را در پی دارد. مصرف مقدار اندک عنصر کبالت در حیوانات آزمایشگاهی، باعث مرگ ۵۰ درصد جمعیت جانوری می شود. این مقدار چیزی در حدود میلی گرم یا گرم ماده در هر کیلوگرم از وزن بدن جانور میباشد. آژانس بین المللی تحقیقات سرطان(IARC)، کبالت و ترکیبات آن را در گروه ۲B ردهبندی کرده است. این بدان معناست که عناصری که در گروه ۲B قرار میگیرند، عناصری هستند که ممکن است برای انسان سرطانزا باشند.