وجود روابط خویشاوندی بین افراد ساکن در روستاها با مهاجرین در شهرهای بزرگ و در نتیجه انتقال تجربیات مهاجرین از شراط اجتماعی، اقتصادی زندگی در شهر به ساکنین روستاها وجود مراکز آموزشی متنوع و مختلف در شهرها که عاملی است در آشنایی جوانان با زندگی شهری و جذب آنها به این مناطق.
وجود امکانات تفریحی، فرهنگی بیشتر در شهرهای بزرگ از جمله پارک سینما، نمایشگاه، شهربازی،کتابخانه و غیره.
امکان آزادی عمل بیشتر در زمینه کارهای خلاف به خاطر عدم آشنایی افراد با همدیگر و امکان انجام فعّالیتهایی که علیرغم مفید بودن، بسیاری از افراد حاضر به انجام آن در حضور آشنایان خود نمیباشند (مانند کاگری و مشاغل سطح پایین) (ابراهیمزاده، ۱۳۸۵: ۱۶۳).
یکی از تفاوتهای محیط شهری نسبت به محیط روستایی، اختلاف زیاد خدمات شهری مانند بهداشت، درمان، آموزش و تأسیساتی مانند آب، برق، گاز، مراکز تفریحی و غیره می باشد. بدیهی است روند مهاجرتها روستا- شهری عمدتاً تحت تأثیر امکانات زیستی و رفاهی در روستاها و جاذبههای اجتماعی – فرهنگی و اقتصادی شهرها میباشد و در مواردی سیاستگذاری های نادرست آن را تشدید میکند (قاسمیسیانی،۱۳۸۸:۱۵۹). در واقع بعد از عامل اقتصادی، عامل اجتماعی و نداشتن امکانات رفاهی نظیر بهداشت و … عامل مؤثر در مهاجرتهای روستا – شهری میباشد (لهسائی زاده، ۱۳۶۸: ۲۵۲). نارساییهای موجود در نظام آموزشی روستایی از جمله عوامل مؤثر در تشویق جوانان به مهاجرت به شهرها است. تحصیلات جوان روستایی نیز خود از جمله عوامل فرهنگی مؤثر در مهاجرت می باشد و افزایش فاصله فرهنگی بین شهر و روستا بر نرخ مهاجرت میافزاید (همان:۲۲۲)
البته سهم تأثیر عوامل فوق در مهاجرت یکسان نیست، بلکه تحقیقات انجام شده، نشان میدهد سهم عوامل اقتصادی مانند جستجوی کار یا کار بهتر، با بررسی برنامههای عمرانی کشور و چند و چون سرمایهگذاریها روشن میشود که نه تنها اینگونه سرمایهگذاریها در روستاها بسیار ناچیز بوده، بلکه بخشی بزرگ از بازده سرمایهگذاریهای روستایی نیز به شهرها سرازیر شده است (ابراهیمزاده،۱۳۸۵ : ۱۶۳).
نظریه های مهاجرت
در خصوص مهاجرتهای روستا-شهری نظریات گوناگون ارائه شده است که به چند مورد از آنها اشاره میشود:
نظریه مهاجرتی مایکل تودارو(۱۹۷۵)
تودارو پیشگام کسانی بوده است که معتقدند مهاجرت انگیزههای اقتصادی خاصی دارد و انگیزههای اقتصادی را برحسب تفاوتهای مشاهده شدهی درآمد روستایی-شهری با فرض اینکه مهاجرین در جستجوی ماکزیمم درآمد هستند، تعریف میکند (زنجانی، ۱۳۸۰ :۳۱)
مایکل تودارو در این نظریه سعی کردهاست تا مهاجرت شدت یافته از روستا به شهر را با بیکاری رو به رشد شهری توضیح دهد. فرضیه آغازین وی این است که مهاجرت عمدتاً پدیدهای اقتصادی است و با بیکاری، تصمیم به مهاجرت منطقی است. تودارو میگوید اگر تفاوت درآمد بین مناطق شهری و روستایی ۱۰۰ درصد باشد ، یعنی اگر شخصی در روستا بدون هیچ درآمدی باشد و احتمال یافتن کار در شهر برای او ۶۰ درصد باشد، بنابراین درآمد او در شهر ۶۰ واحد است و فرد روستایی به شهر مهاجرت میکند (قاسمیسیانی،۱۳۸۸: ۱۵۳).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نظریه لاوری و راجرز
لاوری و راجرز نظریه جذب و دفع را مورد آزمایش قرار دادند و معتقدند که شرایط اقتصادی و اجتماعی مبداء و مقصد را ملحوظ داشتند. اگر چه نتایج حاصل از بررسی آنها محرکهای اقتصادی را عامل مهاجرت میدانند، ولی برای یافتن علتهای مهاجرت، پایه های عقلانی بیشتری را مورد نیاز میدانند. هر دو دریافتند که مهاجرت از مکان مبداء به مکان مقصد رابطه مستقیم با سطح بیکاری در مکانهای مبداء و مقصد دارد (حاجحسینی، ۱۳۸۵: ۳۸)
نظرات اسکوتز و شاستاد
اسکوتز و شاستاد نیز روش های مشابه به لاوری و راجرز را اتخاذ میکردند. پایه نظری آنها در تبیین مهاجرت مبتنی است بر آنچه که آنها سرمایهگذاری میدانند. این دو محقق معتقدند هر فرد در هنگام تصمیم به مهاجرت، هزینه های فیزیکی و پولی مهاجرت را در نظر میگیرد. در این رابطه دستمزد، هزینه حمل و نقل و امکان یافتن کار و تفاوت در هزینه های غذایی و مسکن نقش مهمی را ایفا میکنند. نگریستن به فرایند مهاجرت در چنین چارچوبی کمک میکند تا چگونگی تغییرات نیروی کار در نتیجه توزیع نیروی کار در مناطق مختلف بهتر قابل درک باشد (حاج حسینی، ۱۳۸۵: ۳۹)
عوامل جاذبه و دافعه( کشش و رانش)
انگیزههای مهاجرتی[۱۷] افراد بسته به ویژگیهای محیطی و شرایط زمانی- مکانی هر کانون سکونتگاهی برای فرار از محل زندگی و حرکت به سوی مکانی دیگر متفاوت میباشد. این محرکهای حرکتی میتواند، هم ریشه در مقصد و هم در مبدأ داشته باشد. بدین معنا که عواملی سبب حرکت از مبدأ میشوند که اصطلاحاً به آن عامل« دافعه[۱۸]»میگویند و عواملی سبب تسریع حرکت در مقصد میشوند که به آن عامل «جاذبه[۱۹]»میگویند (لهسائیزاده،۱۳۶۸: ۸۲).
در هر حرکت مهاجرتی بین نقاط مختلف؛ معمولاً فقط یکی از این عوامل دخالت ندارد، بلکه تصمیم به حرکت، نیازمند عملکرد هر دو عامل میباشد. پس، در این دیدگاه مهاجرت عموماً ناشی از وجود نابرابریهای شغلی- درآمدی، کمبودهای خدماتی و تفاوت در سطوح کیفیت زندگی بین مناطق شهری و روستایی است. این نظریه که به در باب مهاجرتهای روستا – شهری معروف است. مبنای «کشش» و «رانش» مدل حرکت جمعیت را بر اندیشه ” توسعه ناهماهنگ شهر و روستا “، به عبارت دیگر وجود تضاد و نابرابری اقتصادی – اجتماعی میان این دو فضای سکونتگاهی قرار میدهد (شمسالدینی و گرجیان، ۱۳۸۹: ۷۹ و فیندلی، ۱۳۷۲: ۵۶).
در این راستا و به اعتقاد بوگ جاذبهها عمدتاً فرصتهای شغلی بهتر، دستیابی به درآمد بیشتر، وجود مراکز تفریحی، فعالیتهای فرهنگی، شرایط خوب محیط کار و زندگی همانند مسکن و خدمات رفاهی و فرصتهای کسب آموزشهای حرفهای را شامل میشود که بیشتر در شهرها متمرکزند و عواملی چون کاهش منابع مالی وکم توجهی به بخش کشاورزی، مکانیزه شدن کشاورزی و در نتیجه محدودیتهای شغلی در این بخش و بیکاری فزاینده، نبود بستر مناسب برای رشد خلاقیتهای فردی و اجتماعی، حوادث طبیعی مستمر و کمبود امکانات معیشتی- رفاهی پارهای از دافعهها میباشند که در محیطهای روستای وجوددارند (زنجانی،۱۳۸۰: ۹۰)
تئوری دفع و جذب بر این اعتقاد است که مبنای حرکت، جابجایی و مهاجرت را بر روی اندیشه توسعهی ناهماهنگ شهر و روستا و تضاد میان این دو بخش قرار دارد و همچنین معتقد است که به علت محدودیتهای روستایی از یک طرف و برتریهای شهری از سوی دیگر، مهاجرت و جابجایی نیروی انسانی شکل میگیرد، و تا زمانی که این دو به توازن نرسند، این روند ادامه خواهند یافت (ابراهیمزاده، ۱۳۸۵: ۱۵۹)
نظریه جاذبه و دافعه مطالعهای است راجع به مکانیسم بیرونی مؤثر بر مهاجرت که براساس تفاوتهای محیط طبیعی و سطوح مختلف توسعه اقتصادی در مبدأ و مقصد و همچنین مکانیسم درونی مبتنی بر تفاوتهای موجود در فرایند تصمیمگیری مهاجرین. مدل جاذبه و دافعه برداشتی بیواسطه از مدل جاذبه نیوتن است. بر اساس این مدل، مبدأ دارای یکسری عوامل و نیروهای منفی (دافعه) و مقصد دارای نیروهای مثبت (جاذبه) میباشد. وجود همین عوامل دافعه و جاذبه در مبدأ و مقصد باعث شکلگیری مهاجرت بین دو منطقه میشود. به عنوان مثال وجود خویشاوندان و شبکههای مهاجر داخلی، احتمال مهاجرت را هم برای مردان و هم برای زنان افزایش میدهد.
نظریه جاذبه و دافعه اورت لی ابداع نمود. عوامل دافعه بیشتر مربوط به مبدأ می باشند و عوامل جاذبه مربوط به مقصد. متخصصان و افراد تحصیل کرده بیشتر به علت جاذبه مهاجرت میکنند و غیر متخصصان از جمله کشاورزان به دلیل دافعه اقدام به مهاجرت مینمایند.
اورت لی[۲۰]، عوامل مؤثر در اخذ تصمیم جهت مهاجرت و فرایند آن را به چهار دسته تقسیم میکند:
۱) عواملی که با حوزه مبدأ ارتباط دارد.
۲) عواملی که با حوزه مقصد ارتباط دارد.
۳) موانع بازدارنده
۴) عوامل شخصی
در هر حوزه عوامل متعددی در جذب و دفع افراد آن حوزه مؤثرند (لهسائی زاده، ۱۳۶۸ : ۶۱). نقطه قوت نظریه لی، تأکید درست و به جای وی بر عوامل شخصی است تحت تأثیر این عوامل است که برخی مهاجرت میکنند و برخی در محل سکونت خود باقی میمانند (زنجانی،۱۳۸۰: ۱۳۳). پس ویژگیهای شخصی مهاجران از جمله سن، جنس، سطح سواد، حدود خود اتکایی، همبستگیهای قومی و نژادی را نیز باید از موارد مؤثر بر مهاجرت به شمار آورد، عوامل شخصی لی با نامهای عوامل تبعی و شخصی مشخص شده است که منظور از عوامل تبعی، مهاجرت با انگیزههایی چون وابستگی اقدام، ازدواج، تردد بیشتر به شهر، و منظور از عوامل شخصی، مهاجرت با انگیزههایی مانند ادامه تحصیل خود و فرزندان، چشم هم چشمی، سن، بعد خانوار و میزان باروری کل است (زنجانی،۱۳۸۰: ۱۳۵).
مهاجرتهای روستا–شهری
مهاجرت داخلی عبارتست از جابجایی از یک منطقه (استان، ناحیه، شهر) به منطقهای دیگر در همان کشور. مهاجرتهای روستا- شهری یک انتقال اصلی از ساخت مرکزی جامعه،که درآن مردم به طور کلی از اجتماعات کوچکتر کشاورزی به اجتماعات بزرگتر و عمدتاً غیرکشاورزی حرکت می کنند را نشان میدهد. غیر از جنبه فضایی(افقی) حرکت، همچنین جنبه های اقتصادی–اجتماعی (عمودی) مستلزم انتقال دائم مهاجرتها، نگرشها، انگیزهها و الگوی رفتاری است؛ بطوری که مهاجرین قادر به شکستن کامل زمینهی روستاییشان شده و در موجودیت شهری تسلیی میشوند. بنابراین اساس حرکت یک انتقال دائم است (لهسایی زاده،۱۳۶۸: ۱۵).
مهاجرت یک پدیده پیچیده است که با زبان، فرهنگ و شرایط اقتصادی ارتباط دارد. مهاجرت را میتوان یک نوع تطبیق و سازگاری اجتماعی در پاسخ به نیازهای اجتماعی، اقتصادی و دگرگونیهای فرهنگی محسوب کرد. مطالعات نشان میدهند که در جهان در حال توسعه، نرخ های مهاجرت از روستا به شهر از نرخهای ایجاد شغل در شهرها فراتر میرود و ظرفیت بخش صنعت و خدمات برای جذب موثر این نیرو کاهش مییابد. اکنون دیگر برای اقتصاددانان مهاجرت سریع به عنوان یک فرایند مسلم و مفید برای حل مشکلات تقاضای نیروی کار محسوب نمیشود بلکه برعکس مهاجرت به عنوان عامل عمدهای که پدیده عمومی و فراگیر نیروی کار را دامن میزند و مشکلات جدی و بیکاری شهری را وخیمتر میسازد، مورد توجه قرار می گیرد (تودارو،۶:۱۳۶۷).
بوگ[۲۱]دو گروه از عوامل شامل عوامل جاذبه و عوامل دافعه را در مهاجرتهای روستایی تعریف میکند. به اعتقاد وی، جاذبهها عمدتاً فرصتهای شغلی بهتر، وجود مراکز تفریحی، فعالیتهای فرهنگی، شرایط خوب محیط کار و زندگی همانند مسکن و خدمات رفاهی و فرصتهای کسب آموزشهای حرفهای را شامل میشود که بیشتر در شهرها متمرکزند و پاره ای دافعهها نیز که در محیط روستایی وجود دارد، سبب جدایی جمعیت از آنها و جذب در شهرها میگردد; عواملی چون کاهش منابع مالی و کم توجهی به بخش کشاورزی، مکانیزه شدن کشاورزی و در نتیجه محدودیتهای شغلی در این بخش، نبود بستر مناسب برای رشد خلاقیتهای فردی و اجتماعی، حوادث طبیعی مستمراز آن جملهاند (اذانی و بوستانی، ۱۳۹۰: ۹۵).
مهاجرت روستا- شهر دلایل متفاوتی دارد. اصولاً افراد نظامهای شخصیتی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی متفاوتی دارند و این تفاوتها منشأ رفتارهای متفاوت در افراد است. مهاجرت نیز رفتاری اجتماعی است که متأثر از ویژگیهای ذکر شده است و از فردی به فرد دیگر و ازجامعه ای به جامعه دیگر تفاوت مییابد. در بررسیهای مختلف داخلی و خارجی، دلایل مهاجرت (مخصوصاً مهاجرت روستا- شهر) تبیین شده است .
مهاجرت روستا- شهری پدیدهای است که در فرایند صنعتی شدن ظاهرشده و بسیاری از تحولات اجتماعی – فضایی جوامع ناشی از این پدیده است. در ایران همراه با صنعتی شدن شهرها، جوانان زیادی برای پیدا کردن شغلهای صنعتی و خدماتی از روستا به شهر مهاجرت کردند. این مهاجرتها پیامدهای مثبتی مانند بهبود وضع اقتصادی، افزایش آگاهی جوانان، آموزش بهتر و روابط اجتماعی و گذران اوقات فراغت جوانان داشته است. این مهاجرتها علاوهبر پیامدهای مثبت، تأثیر منفی نیز داشته است؛ از جمله قطع ارتباط جوانان با خانواده خود در روستا، برهم خوردن نسبت جنسیتی در روستاها و شهرها و بزهکاری وآسیبهای اجتماعی در هر یک از حوزه ها (قاسمی سیانی، ۱۳۸۸: ۱۵۱). در بسیاری از کشورهای توسعه یافته مهاجرت همراه با توسعه اقتصادی بوده است؛ اما در کشورهای در حال توسعه، مهاجرت روستایی با رشد کمی در توسعه همراه بوده است (عزمی و همکاران، ۱۳۹۲: ۵۷).
در زمینه مهاجرتهای روستا – شهری نظریات دورکیم و هاندری مندراس بسیار برجسته هستند. دورکیم افزایش جمعیت را عامل مهاجرت میداند؛ اما هانری مندراس رسیدن به نوعی احساس عقبماندگی در جامعهی روستایی را –در مقایسه با جامعه شهری- عامل مهاجرت روستائیان میداند (همان ، ۵۷)
مهاجرت را بهطور کلی برآیند دو دسته نیروی رانش(دافعه) یا کشش(جاذبه) میدانند. از دیدگاه نظری، در توجیه مهاجرتهای از روستا به شهر، گروهی برآنند که علل اصلی این نوع مهاجرتها، عملکرد نیروهای کشش است. از این دیدگاه، عوامل جاذبه شهری که بهطور کلی مشتمل است بر: «شانس بیشتر در پیدا کردن شغل مناسب در شهرها- وجود درآمدهای بالا-دسترسی به امکانات شهری از قبیل مدرسه، دانشگاه، بیمارستان، تفریحگاه- وجود دروازههای باز برای ترفیع شغلی و بالاخره پائین بودن درجهی تعصب و گروهگرایی و آزادی عمل بیشتر در انتخاب ارزشها در اجتماعات شهری»، از علل مهم برانگیزندهی مهاجرت از روستا به شهر به شمار میآید. در واقع از این دیدگاه، مبنای تئوریک (نظری) تحلیل علل مهاجرت از روستا، تصورات و توقعات مبتنی بر وجود فرصتهای اقتصادی و دسترسی به خدمات اجتماعی در شهرهاست (زاهدماندرانی و همکاران،۱۳۶۶: ۳۴).
بررسی روند مهاجرت های روستا-شهری در ایران
به طورکلی میتوان سه دوره متفاوت از مهاجرتهای روستا-شهری را در ایران از دههی ۳۰ تاکنون مشخص نمود:
الف- در دورهی اول که به قبل از اصلاحات ارضی برمیگردد، میزان مهاجرتها بسیار پایین بوده و اکثر مهاجرتها بین روستاها صورت میگرفت.
ب- دورهی دوم مهاجرتهای روستایی بین سالهای۱۳۴۵تا۱۳۶۵رخ داده است. این دوره با اجرای قوانین اصلاحات ارضی رژیم سابق همراه بوده است. عوامل متعددی به افزایش مهاجرت در این دوره کمک کرده اند؛ از جمله میتوان به بیکار شدن روستاییان در نتیجهی دگرگون شدن سیستم زراعی سنتی به نظام ماشینی کشاورزی و جایگزین شدن ماشین به جای نیروی انسانی وگسترش صنایع شهری اشاره نمود.
ج- دورهی سوم مهاجرتهای روستا به شهر از ابتدای وقوع انقلاب اسلامی تا نیمهی دوم دههی۷۰ ادامه مییابد در اوایل انقلاب کاهش قابل ملاحظهای در آهنگ مهاجرتهای روستایی حاصل شد (ازکیا وغفاری،۱۳۸۳: ۶۴).
اما از دههی۶۰ دوباره مهاجرتهای روستایی آغاز شد. از مهمترین انگیزههای مهاجرت در این دوره از حیث اقتصادی عدم تعادل میان بازده نیروی کار روستایی و اقتصاد شهری واز حیث اجتماعی، انزوازدایی جامعه روستای و ارتقای تحرک روانی و اجتماعی روستاییان بود که در این خصوص فرایند جنگ و انقلاب تاثیر مهمی داشتهاند. از این رو مهاجرتهای عظیم روستاییان بیزمین و دهقانان به شهرها آغاز شد. مهاجرتهای روستایی در این دوره با ترک زمین، فروش احشام، کاهش شدید در تولیدات کشاورزی، گرایش خاص روستاییان با درآمد بالاتر به زندگی شهری و ایجادیک قشر از دهقانان ثروتمند همراه بود (همان، ۶۵).
بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال۱۳۳۵، ۱۳میلیون نفر از جمعیت ۱۹ میلیونی کشور در مناطق روستایی ساکن بودهاند؛ یعنی حدود۶۹درصدجمعیت در مناطق روستایی زندگی میکردهاند. در سرشماری ۱۳۴۵ نسبت جمعیت شهری ۳۸درصد کل جمعیت بوده اما این نسبت در سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۷۵، به حدود۶۲ درصد کل جمعیت افزایش یافته است. تعداد جمعیت شهرنشین از سال ۱۳۳۵تا سال۱۳۷۵حدود ۶ برابر شده است و همچنین تعداد شهرهای کشور در سال۱۳۳۵از ۱۹۹شهر به۶۱۴ شهر در سال۱۳۷۵افزایش یافت (مرکزآمار ایران، سرشماریهای نفوس و مسکن مابین سالهای۱۳۳۵تا۱۳۷۵). این نسبت همچنان در حال کاهش می باشد بطوری که بر اساس نتایج آخرین سرشماری نفوس و مسکن (۱۳۹۰) در ایران میزان روستانشینی به ۵/۲۸ درصد کاهش یافته است که نشان دهنده روند کاهش جمعیت روستایی در سالهای اخیر میباشد و با توجه به رشد سالیانه ۲۹/۱ درصدی جمعیت بر اساس این سرشماری باید انتظار افزایش روستایی افزایش یابد ولی این امر نشان دهنده آن است که مهاجرت از روستا به شهر همچنان از شدت بالایی برخوردار میباشد. این روند نشان میدهد که جامعه ایران که در سال ۱۳۵۵ یک کشور روستا نشین بوده، به یک جامعه شهرنشین تبدیل شده است، که این روند باعث ایجاد مشکلاتی در نقاط روستایی و شهری شده است. در نقاط روستایی به شدت از نسبت سنی جوانان کاسته شده و بر تعداد سالخوردگان افزوده شده است. با توجه به این روند تولید بخش کشاورزی کاهش یافته و باعث بوجود آمدن وابستگی کشور به تولیدات کشاورزی شده است.
این افزایش شدید در میزان جمعیت شهرنشین تنها به دلیل زاد و ولد صورت نگرفته است بلکه در نتیجهی جابجایی و تحرک قسمت عمدهای از جمعیت مناطق روستایی است که به دلیل بر هم خوردن اقتصاد روستایی و فقر گسترده به سوی شهرها هجوم آوردهاند. به هنگام سرشماری سال۱۳۳۵، ۷/۱۰درصد کل جمعیت در نقاطی غیر از زادگاه خود سکونت داشتهاند. در این دوره۹/۳درصد به شهرستانهای غیرمجاور خود مهاجرت کردهاند. چون در سرشماری۱۳۳۵و۱۳۴۵محل تولد و اقامت افراد بر حسب شهرستان پرسش شده و زادگاه افراد بر حسب شهر و روستا مورد مطالعه قرار نگرفته است، لذا میزان خالصی از مهاجرت روستاییان به شهرها به دست نمیآید. امکان بررسی مهاجرت های داخلی و خارجی کشور بر اساس داده های سرشماری۱۳۴۵نیز بسیار محدود است. از طرف دیگر به دلیل تغییر محدوده های جغرافیایی، مقایسه نتایج آن با داده های سرشماری۱۳۳۵ نیز بسیار مشکل است. از مجموع حدود۲۵میلیون نفر جمعیت کل کشور در سال۱۳۴۵، ۶/۸۰درصد متولد شهرستان محل سرشماری خود بوده و۷/۱۲درصد را مهاجران شهرستانهای دیگر و متولدین خارج از کشور تشکیل میدادهاند. از این عده ۲/۸۰درصد در نقاط شهری و ۸/۱۹درصد در نقاط روستایی سکونت داشتهاند. نتایج این دو سرشماری نشان میدهد که ۲درصد به نسبت مهاجران افزوده شده که مربوط به مهاجرتهای روستاییان به شهرها میباشند. در سال۱۳۳۵ افرادی که حداقل یکبار محل تولد خود را تغییر دادهاند و در جای دیگر ساکن شدهاند،معادل۱۱درصد میباشد که این رقم در سال۱۳۵۵ به۶/۲۲درصد کل جمعیت همان سال میرسد. روند افزایش مهاجرین از سال۱۳۴۵ به بعد شدت مییابد که معلول اثراتی مانند اصلاحات ارضی و جذب اعتبارات عمرانی کشور در مناطق شهری میباشد. به طور کلی رشد و گسترش خدمات و صنایع در شهرها وکاهش بازده نهایی در مناطق روستایی به دلیل ظاهر شدن اثرات اصلاحات ارضی و بالا رفتن قیمت نفت موجب سرریزشدن جمعیت روستایی به شهرها بوده است. در سال ۱۳۴۵، ۶/۴درصد جمعیت ساکن در مناطق روستایی را افرادی تشکیل دادهاند که متولد محل سکونت خود نبودهاند که این رقم در سال ۱۳۵۵ به ۳/۵ درصد رسید که این رقم نشانگر ناچیز بودن مهاجرت بین مناطق روستایی میباشد (آسایش،۳۵:۱۳۷۷).
فصل سوّم:
روششناسی
مقدمه
در این ابتدا روش کیفی بطور اجمال توضیح داده شده و اینکه چرا این تحقیق به روش کیفی انجام میشود و به یکی از زیرمجموعههای روش کیفی یعنی نظریهی زمینهای پرداخته میشود. در ادامه به شیوه گردآوری داده ها میدان تحقیق، جامعه آماری و مشخصات و ویژگیهای افراد مورد مطالعه اشاره میشود و همچنین روش نمونهگیری مورد بحث قرار میگیرد و در نهایت توضیحاتی راجع به نحوه تجزیه و تحلیل داده ارائه میگردد.
روش کیفی
دلیل اینکه این تحقیق به روش کیفی انجام میگردد این است که در جامعه امروز خردهفرهنگهای گوناگونی وجود دارد و نمیتوان برای مطالعه آن یک دیدگاه فرهنگی را به پژوهش تحمیل کرد. بنابراین لازم است از طریق پارادایم تفسیری و روش کیفی پدیده ها فهم شوند. چون خرده فرهنگهای مختلف، نظامهای معنایی گوناگونی را شکل میدهند که هرکدام محصول کنشهای عاملان اجتماعی است و هیچ فرهنگی نسبت به فرهنگ دیگر برتری ندارد. نگاه از بیرون و نادیده انگاشتن ویژگیهای هر فرهنگ، ما را از فهم درست خرده فرهنگها، محروم میسازد. بنابراین باید به ویژگیهای هر فرهنگ از دیدگاه خود آن فرهنگ توجه شود.
نظریهی زمینهای
روششناسی که عموماً از آن به نظریهی زمینهای یاد میشود، در اصل به دست دو جامعهشناس به نامهایی بارنی گلیزر و آنسلم استراوس به وجود آمده است (استراوس و کربین، ۱۳۹۰: ۳۲). بنابر تعریف استراوس و کوربین نظریه زمینهای، «نظریهای است که به طور استقرایی از مطالعه پدیده به دست میآید و نمایانگرآن پدیده باشد». اگرچه نظریهی مبنایی (زمینهای) اصولاً برای ساخت نظریههای بنیادی و داده محور کاربرد دارد، میتوان از آن برای نقد، بسط و آزمون نظریههای صوری نیز استفاده کرد. با توجه به دو رهیافت برساختگرا و عینیگرا، نظریه زمینهای نیز از دیدگاهی به اثباتی و تفسیری تقسیم میشود که در اینجا مقصود، نوع دوم است. بنابر دیدگاه برخی، در نظریه زمینهای از راهکارهای قیاسی، استقرایی و استفهامی هم زمان استفاده میشود در نتیجه چارچوب مفهومی این نظریه بیشتر به برساختهای کنشگران وابسته است تا به مطالعات پیشین (فصیحی، ۱۳۹۰: ۵۰).
روش تحقیق این پژوهش، کیفی و با رویکرد نظریه زمینهای انجام میشود. منظور از «نظریه زمینهای» آن نظریهای است که مستقیماً از دادههایی استخراج شده است که در جریان پژوهش به صورت منظم گرد آمده و تحلیل شدهاند، در این روش گردآوری داده ها، تحلیل و نظریه نهایی با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند (استراوس و کربین،۱۳۹۰: ۳۴). در حقیقت، نظریه مبنایی طراحی شده است تا: ۱. به ساختن نظریه بپردازد، نه فقط نظریهای را بیازماید.۲. با توجه به روند تحقیق، دقت و قاطعیت لازم را برای ساختن نظریهی «علمی» را فراهم کند.۳. به محقّق کمک کند تا به تعصّبات و پیش داوریهایی که دارد یا در ضمن تحقیق برایش پیش میآید، فایق آید.۴. زمینهی غنایی فراهم آورد، بر غنای آن بیفزاید، و حساسیت و انسجام لازم را برای ارائه نظریهای غنی و منسجم که با واقعیت پیوندی تنگاتگ دارد، فراهم آورد. رسیدن به این هدفها مستلزم برپایی هماهنگی میان خلاقیت، قاطعیت، پی گیری و بالاتر از همه حساسیت نظری است (همان:۵۷). هدف نظریهداده بنیاد (نظریه زمینهای) فراتر رفتن توصیف و ایجاد یا کشف یک نظریه است (کرسول، ۱۳۹۱: ۸۵). روش تحقیق کیفی تلاشی است جهت کشف غیرکمی از موقعیتها، حوادث و گروه های اجتماعی کوچک، با توجه به جزئیات و همچنین سعی در تعبیر و تفسیر معانی که انسان در موقعیتهای طبیعی و عادی به زندگی خود و حوادث میبخشد. و بر این فرض استوار است که کنش متقابل اجتماعی کلیتی در هم تنیده از روابطی را تشکیل میدهدکه بوسیله استقراء قابل درک است (محمدی،۱۳۸۷، ۱۶).
این تحقیق به دنبال کشف و تفسیر معانی ذهنی جوانان در مورد تمایلات مهاجرتی میباشد، تا از این طریق به شناسایی زمینه های تمایل به مهاجرت و همچنین سبکهای مهاجرتی این افراد دست یافتهشود. تا ببنیم که چه اتقاقی در پس ذهن کنشگران جوان روی میدهد که جوانان روستایی با شدت بیشتری در حال مهاجرت از روستا به شهر میباشند.