فرضیات فرعی تحقیق حاضر را نیز میتوان به صورت زیر بیان کرد:
ناسیونالیسم در غرب، در بستر دنیای مدرن شکل گرفته است و اگر در مورد ناسیونالیسم نقطهای وجود داشته باشد که بر سر آن توافق باشد این است که اصطلاح ناسیونالیسم پدیدهای کاملاً مدرن است.
دومین فرضیهی فرعی این تحقیق عبارت است از اینکه:
تکوین گفتمان ناسیونالیسم تجددخواه در عصر رضاشاه از یک سو حاصل تحولات داخلی کشور و از سوئی دیگر تأثیر تحول در گفتمان ناسیونالیستی در غرب (در کشورهائی چون ایتالیا و آلمان بود)
متغیرها (مستقل – وابسته – واسطه)
همانطور که گفته شد چارچوب نظری که ما برای تحقیق خود برگزیدهایم – روش تحلیل گفتمان است و این روش در دهه های اخیر و به دلایل متعدد، برای تحلیل پدیدههای سیاسی بسیار کاربرد پیدا کرده است. یکی از دلایلی که در دهه های اخیر روش تحلیل گفتمان به فور به کار میرود نارضایتی از پوزیتیویسم است و اصولاً نارضایتی از روشهای تحلیلی پوزیتیویستی نقش اساسی در مطرح شدن روشهای تحلیل کیفی داشته است. ولی با این حال اگر بخواهیم برای تحقیق حاضر متغیرهائی در نظر بگیریم باید آنها را این طور بیان کرد:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
– متغیر مستقل: رویاروئی ایرانیان با دنیای مدرن
– متغیر واسطه: انحطاط و شکستهای ایران در قرن ۱۹
– متغیر وابسته: شکلگیری گفتمان ناسیونالیستی در ایران
تعریف مفاهیم پژوهش
اگر چه کلیهی مفاهیم و الفاظ در حوزه علوم انسانی از حیث معناشناسی دارای نوعی ابهام و پیچیدگی میباشند که کار درک و کاربرد آنها را مشکل میسازد، اما این موضوع در ارتباط با واژگان محوری و حساسی چون ناسیونالیسم و گفتمان از اهمیت دو چندانی برخوردار است. از میان مفاهیم پژوهش، ما مفاهیم گفتمان، ناسیونالیسم و منازعات گفتمانی را تعریف میکنیم:
گفتمان
همانطور که در بالا نیز اشاره شد، مفهوم گفتمان مفهوم پیچیدهای است و تعریف واحدی از آن وجود ندارد، به هر جهت چون چارچوب نظری تحقیق ما نظریهی گفتمان لاکلاوموف است. ما سعی میکنیم با توضیحاتی که در زیر میآوریم منظور آنها را از این واژه روشنتر نمائیم. ولی قابل ذکر است که شرح و تفسیر معنا و مفهوم این نظریه در فصل مباحث نظری تحقیق آورده خواهد شد.
«برداشتی که لاکلاوموف از گفتمان دارند مؤید شخصیت رابطهای هویت است. معنای اجتماعی کلمات، گفتارها، اعمال و نهادها را با توجه به بافت کلی که اینها، خود بخشی از آن هستند میتوان فهمید. هر معنائی را تنها با توجه به عمل کلیای که در حال وقوع است و هر عملی را با توجه به گفتمان خاصی که آن عمل در آن قرار دارد باید شناخت» (هوارث، ۱۳۷۷: ۱۶۷)
در واقع گفتمان پیکره نظاممندی است که از مفصلبندی عناصر و مفاهیم مرتبط حاصل میشود و مجموعهای از واژگان را دربرمیگیرد که به گونهای معنادار با هم مرتبطاند، به عبارت دیگر، گفتمانها مفصلبندی مجموعهای منسجم از افراد، مفاهیم و واژگان هستند که حول یک دال برتر قرار گرفته و به زندگی انسان معنا میبخشند (خلجی، ۱۳۸۶: ۵۴)
هم چنین از دید لاکلاوموف میتوان گفتمان را این گونه نیز تعریف کرد:
«کلیت ساختاردهی شده که از عمل مفصلبندی حاصل میشود، گفتمان نام دارد. گفتمانها در واقع منظومههای معانی هستند که در آنها، نشانهها با توجه به تمایزی که با یکدیگر دارند، هویت و معنا مییابند. گفتمانها، تصور و فهم ما از واقعیت و جهان را شکل میدهند. بنابراین معنا و فهم انسان، همواره گفتمانی و لذا نسبی است» (Howarth, 2000:101-102)
همانطور که قبلاً اشاره شد، در مورد معنای مفهوم گفتمان، سیر تحول این مفهوم، نظریهی گفتمان و در نهایت نظریهی گفتمان لاکلاوموف به طور کامل در فصل مباحث نظری بحث خواهد شد در اینجا ضمن آوردن مطالبی در مورد گفتمان، تا حدودی ذهن خواننده را با این مفهوم آشنا کردیم و برای درک دقیقتر این مفهوم او را به بخش مباحث نظری تحقیق ارجاع می دهیم.
ناسیونالیسم
در اینجا مفهوم دیگری که باید به تعریف آن بپردازیم، مفهوم ناسیونالیسم است. در مورد ناسیونالیسم هم مانند سایر مفاهیم و اصطلاحات علوم اجتماعی ما با مسئلهی ابهام در تعریف روبهرو هستیم و از این مفهوم هنوز تعریف دقیق و واحدی ارائه نشده است. یکی از دلایلی که باعث شده تا تعریف واحدی در این مورد وجود نداشته باشد، تغییر مفهوم ناسیونالیسم با توجه به جریان تاریخ است. در اینجا به تعدادی از این تعاریف پرداخته میشود:
«ناسیونالیسم نوعی عقیده سیاسی است که زمینهی یکپارچگی جوامع جدید و مشروعیت ادعای آنها برای داشتن اقتدار را فراهم میآورد. ناسیونالیسم وفاداری اکثریت مردم را متوجه یک دولت- ملت می کند، خواه این دولت- ملت موجود باشد و خواه اینکه به صورت یک خواسته باشد. دولت- ملت نه تنها به عنوان یک شکل ایدهآل، «طبیعی» یا «عادی» از نظام سیاسی مورد توجه واقع میشود، بلکه به عنوان یک چارچوب ضروری برای تمام فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مورد نظر قرار میگیرد» (David sills, 1972: 63)
گلن جی بارکلی، ناسیونالیسم را حقوق گروه مستقلی از مردم در برابر گروه مستقلی دیگر میداند. به نظر وی انترناسیونالیسم در مقابل ناسیونالیسم قرار دارد- چون بر اساس آن، خصوصیات گوناگون میتوانند در درون یک کانون متحد سیاسی به طور هماهنگ گرد هم آیند. اما به نظر او انترناسیونالیسم سرانجام با توسعهی امپراطوریهادر اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم باعث ظهور ناسیونالیسم نوین شد که مبارزه کشورهای تحت سلطه امپراطوریها برای نیل به آزادی جلوهای از آن بود (گلن جی بارکلی، ۱۳۶۹: ۵)
هانس کوهن در تعریف دیگری از ناسیونالیسم میگوید:
«ناسیونالیسم حاصل پیدایش خودآگاهی و خوداتکائیِ جوامع به بلوغ رسیده در جهت حرکت به سوی پدیده ملتسازی است. در این شرایط بلوغ، حالت ذهنی- روانی بر اکثریت افراد یک جامعه مستولی است که در آن «دولت ملی» را به عنوان شکل مطلوب سازمان سیاسی تشخیص داده ملّیت را تنها منبع خلاق نیروی فرهنگی و رفاه اقتصادی تصور کنند» (Kohn, 1967: 76).
به عقیده کوهن، دولت ملی در ایده ناسیونالیسم، نه تنها به صورت شکل طبیعی سازمان سیاسی، بلکه همچون چارچوبی برای تمام فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در نظر گرفته میشود (آصف، پیشین: ۷۹)
ادموندبرک هم در مورد ناسیونالیسم میگوید:
«ناسیونالیسم شراکتی است میان کسانی که در حال زندگیاند، کسانی که مردهاند و کسانی که به دنیا خواهند آمد.» (Baradat, 1997, p 78)
در مورد ناسیونالیسم تعاریف دیگری را نیز میتوان مد نظر قرار داد که از آن جملهاند:
۱) تعهد ایدئولوژیک به اتحاد، استقلال و منافع مردمی که خودشان را به عنوان یک اجتماع (Community) تلقی مینمایند.
۲) خودآگاهی افراد یا گروه ها به عضویت در یک ملت یا گرایش به بهبود قدرت، آزادی یا سعادت یک ملت، خواه ملت خود یا ملت دیگری.
۳) یک وضعیت ذهنی که در آن وفاداری به دولت ملی بر تمام وفاداریهای دیگر مقدم است و مباهات نمودن به ملیت و اعتقاد به برتری ذاتی و رسالت آن.
تعریف اول بیانگر احساس وفاداری به ملتی خاص است و نوعی وطنپرستی[۵] را القاء میکند. تعریف دوم بر «وحدت ملی» تأکید دارد و تعریف سوم گونهای ملتباوری افراطی را توصیف میکند. که در آن یک ملت، با اعتقاد به برتری بر سایر ملتها، برای خود رسالتی قائل است (Doob, 1969: 4). ناسیونالیسم به عنوان یک پدیده تاریخی تحولات گوناگونی پیدا کرده است و مراحل مختلفی را پشتسر نهاده است.
به همین دلیل نیز تعاریف و تعابیر مختلفی از آن وجود دارد اما به هر حال مؤلفههای اساسی آن را میتوان به صورت زیر برشمرد.
۱) اعتقاد به این نظریه که نوع بشر منقسم به ملتهاست و بعضی ملاکهای معین برای تشخیص هر ملت و افراد آن وجود دارد.
۲) هر ملتی حق دارد از خودش حکومتی مستقل داشته باشد و دولتها تنها به شرطی مشروعیت دارند که نماینده ملت خود باشند.
۳) جهان از جهت سیاسی فقط به این شرط سازمان صحیح پیدا میکند که هر ملتی یک دولت داشته باشد و هر دولتی منحصراً از تمامی یک ملت تشکیل شود (فولادوند، ۱۳۷۷: ۳۴۲).
به این ترتیب ملتباوری یا ناسیونالیسم با میهنپرستی (Patriotism) تفاوت دارد، میهندوستی به معنای دوست داشتن وطن و آب و خاک است و مفهومی است بسیار کهن. اما ملتباوری مفهومی است کاملاً جدید که از یک سو فرد را به سایر هم وطنانش پیوند میزند و موجد وحدت ملی است. و از سوی دیگر، مبین یک نوع رابطهی سیاسی بین ملت و دولتی است که تجلی اراده ملت محسوب میشود. از جمله تفاوتهای دیگر این دو مفهوم این است که میهنپرستی حالتی ذهنی و روانشناسانه است، ولی ناسیونالیسم مبین تقاضای خاصی است و احتمالاً به عمل منجر میشود.
به عبارت دیگر، ناسیونالیسم خواستههایی را دربرمیگیرد که منشاء آنها میهنپرستی است و نهایتاً این که، میهنپرستی امری فردی است، در حالی که ناسیونالیسم پدیدهای کاملاً اجتماعی است (Doob, 1969, pp 6-8)
اکنون پس از ارائه تعاریف متعددی از مفهوم ناسیونالیسم که به خوبی نشان دهنده تعدد و پراکندگی تعاریف در مورد این پدیده است. تعریف مورد پذیرش در این تحقیق را که تعریف پرفسور آنتونی اسمیت است را ارائه میدهیم:
آنتونی اسمیت یکی از برجستهترین محققان و اندیشمندان حوزه مطالعاتی ملت و ناسیونالیسم، ناسیونالیسم را اینگونه تعریف میکند:
«ناسیونالیسم جنبشی ایدئولوژیک برای دست یافتن و حفظ کردن استقلال، وحدت و هویت برای مردمانی است که برخی از اعضای آن به تشکیل یک ملت بالقوه و بالفعل باور دارند» (اسمیت، ۱۳۸۳: ۲۰).
این تعریف، ایدئولوژی را به یک جنبش معطوف به هدف گره میزند و ناسیونالیسم را به عنوان یک ایدئولوژی به عنوان نوع خاصی از کنش توصیف میکند.
منازعات گفتمانی
مفهوم دیگری که در بخش تعریف مفاهیم پژوهش باید تعریف گردد «منازعات گفتمانی» است. منظور از منازعات گفتمانی، در این تحقیق مباحث و مشاجرات صورت گرفته بین گفتمانهای موجود در جامعه و سیاست ایران در دوره مورد نظر است. گفتمانها به دنبال کسب هژمونی و سلطه و همچنین دستیابی به قدرت هستند تا جهان را طبق مفروضات گفتمانی خود تعریف کنند و چون هر گفتمانی به دنبال این امر میباشد. در بین گفتمانهای موجود مباحث و مشاجراتی درمیگیرد که ما به این مباحث، منازعات گفتمانی میگوئیم.
روش تحقیق
روش تحقیق ما در پایاننامهی حاضر، روش توصیفی – تحلیلی است. که با تکیه بر نظریهی گفتمان لاکلاوموف در پی آزمون فرضیهی خود در این تحقیق هستیم. در نظریهی گفتمان لاکلاوموف، نگرش تاریخی، نگرشی خطی نیست. که مسیر مشخص و از پیش تعیین شدهای داشته باشد. بلکه تاریخ و اجتماع محصول گفتمانهاست. مااین نظریه را به طور مفصل توضیح خواهیم داد ولی تا جائی که به نگارش در مورد روش تحقیق مربوط میشود باید ذکر کرد که با روشی توصیفی – تحلیلی و دید مبتنی بر نگرش تاریخی حاصل از منازعات گفتمانی به دنبال آزمودن فرضیهی تحقیق خود میباشیم.
نقطهی تمرکز پژوهش
نقطهی تمرکز پژوهش ما، مربوط به یک دوره زمانی حدوداً ۴۰ ساله میباشد حالا سؤالی که پیش میآید این است که چرا این برههی زمانی؟ و به بیانی دیگر اینکه چرا شروع این برهه اوائل دوران مشروطیت و اواخر این دوره، پایان دوره پهلوی اول انتخاب شده است؟
چون در نظریهی گفتمان لاکلاوموف ما مفهومی تحت عنوان «بیقراری» داریم. بیقراری به دورانی گفته میشود که در آن معانی دالها در هیچ گفتمانی تثبیت نشده است و گفتمانهای موجود به دنبال دستیابی به قدرت هستند تا دالهای شناور را حول یک دال مرکزی مفصلبندی کنند، به نظر نگارنده چه در دوران مشروطیت و چه در سالهای بعد از ۱۳۲۰ تا سال ۱۳۳۲ ما شاهد نوعی بیقراری گفتمانی هستیم. در این دو برهه گفتمانهای موجود به نزاع علیه یکدیگر مشغولند، ولی پس از کودتای ۱۲۹۹ و با صعود رضاخان به قدرت به نحوی ما شاهد ظهور گفتمان پهلویسم هستیم که در این گفتمان، ناسیونالیسم نقش پررنگی دارد. پس به این خاطر که دوره مورد نظر ما بر طبق نظریهی گفتمان لاکلاوموف در بین دو دوره بیقراری گفتمانی قرار دارد، ما این برهه را انتخاب کردیم.
مشکلات و تنگناهای احتمالی تحقیق
با توجه به منابعی که در مورد ناسیونالیسم در ایران وجود دارد و ذکر این نکته که اکثر منابعی که به مبحث ناسیونالیسم در ایران میپردازند فاقد یک چارچوب نظری مستدل هستند، دشواری کار ما آشکار میگردد، مبحث ناسیونالیسم در ایران و در تحقیقهای صورت گرفته هیچ گاه به مثابه یک گفتمان در نظر گرفته نشده است و این امر باعث احساس کاستی در مورد منابع تحقیق میشود – در ارتباط با این مشکل، ما سعی کردهایم وزن تحلیلی تحقیق را به نفع بعد توصیفی آن بیشتر کنیم. و با در نظر گرفتن ناسیونالیسم به عنوان یک گفتمان، روند شکلگیری این گفتمان و سیر تحول آن را تا پایان حکومت پهلوی اول مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم.
سازماندهی پژوهش
این پژوهش در ۵ فصل سازماندهی خواهد شد. در فصل اول کلیات و ملزومات طرح تحقیق را مورد بررسی قرار میدهیم. در این فصل به طور مفصل به سئوالاتی در مورد اهداف، فرضیات، ضرورت، روش تحقیق، چارچوب نظری و … جواب داده خواهد شد، در فصل دوم به مباحث نظری این رساله که شرح و تفسیر نظریه گفتمان لاکلاوموف است میپردازیم و در فصل سوم به طور مختصر روند تکوین ناسیونالیسم در غرب را مورد بحث قرار میدهیم. ما میدانیم که این چنین روند پیچیده و گستردهای برای توضیح و تفسیر به مطالب بسیار بیشتری از آنچه ما در اینجا آوردهایم احتیاج دارد. قابل ذکر است که در مورد روند شکلگیری ناسیونالیسم و ملیگرائی در غرب نظرات و تفاسیر بسیار متعددی وجود دارد[۶] و به این خاطر که مبحث پژوهش ما در مورد گفتمان ناسیونالیستی در ایران است به همین مختصر قناعت میکنیم وگرنه این زمینهی تحقیقاتی خود محتاج به پژوهش و تحقیقات مجزا و متعدد است. در فصل چهارم این تحقیق به روند تکوین گفتمان ناسیونالیسم در ایران میپردازیم، برای این امر در گفتار اول این فصل ابتدا ویژگیهای گفتمان سنتی در ایران را هرچند به طور مختصر مورد بررسی قرار میدهیم و سپس در گفتار دوم به مقولهی تجدد و رویاروئی ایرانیان با این مقوله میپردازیم، و در گفتار سوم این فصل نیز ناسیونالیسم را در آراء و افکار ایرانیان پیگیری میکنیم، همانطور که در قسمت مربوط به کلیات تحقیق ذکر آن رفت.
ما معتقدیم که ناسیونالیسم و گفتمان ناسیونالیستی در ایران از اواخر قرن نوزدهم تحت تأثیر جریانهای فکری اروپائی به ایران آمد و به سرعت گسترش یافت ریچارد کاتم نویسنده آمریکایی کتاب «ناسیونالیسم در ایران» این مطلب را اینگونه بیان میکند: