« و به راستی فرزندان آدم را بزرگوار داشتیم…»
در تفسیر المیزان (ج۱۳) «تکریم» در معنای اختصاص دادن به عنایت و شرافت دادن به خصوصیتی دارد که در دیگران نباشد ذکر گردیده است ( به نقل از علوی،۱۳۸۹، ص۱۸۷).
کرامت، بزرگواری است و کرامت به اصل انسان باز میگردد و اختصاصی به دسته ی معینی از آدمیان ندارد پس آدمیان همه از یک گوهرند و همه شریف اند و از این حیث، هیچ کس را بر دیگری فضیلتی نیست همه به گوهر انسانی کریم و مکرم اند(باقری،۱۳۸۷، ص۱۹۱).
در وصف منزلت انسان امام علی (ع) چنین بیان میکند:
«فَلَمَّا مَهَدَ أَرْضَهُ، وَ أَنْفَذَ أَمْرَهُ، اخْتَارَ آدَمَ، عَلَیْهِ السَّلامُ، خِیرَهً مِنْ خَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُ أَوَّلَ جِبِلَّتِهِ» «هنگامی که خدا زمین را آماده زندگی انسان ساخت و فرمان خود را صادر فرمود، آدم (ع) را از میان مخلوقاتش برگزید و او را نخستین و برترین مخلوق خود در زمین قرار داد.
پس می توان گفت که خداوند انسان را در آفرینش و خلقت اکرام داشته و این کرامت، شرافت را در سرشت او نهاده است، بنابرین انسان اگر خود را آن گونه که هست بیابد کرامت و عزت را مییابد در نتیجه تربیت اخلاقی او جهت صحیح را مییابد.
حال اگر انسان گوهر وجودی خود را با گناه و رذایل اخلاقی به تیرگی بکشاند پس کرامت خود را تباه کردهاست و خفت و پستی از پی این کرامت به وجود میآید و دیگر امید هر گونه کرامتی را به یأس تبدیل میکند.
چنین است که امام علی (ع) در وصیتشان به امام حسن (ع) می فرمایند: «نفس خویش را از هر زبونی و پستی، گرامی دار هر چند زبونی و پستی، ترا به نعمتهای بی شمار رساند، زیرا هرگز برابر آنچه از نفس خویش صرف می کنی، عوض نخواهی یافت.
امام (ع) توصیه اش لزوم توجه به تأدیب نفس را متذکر میشوند و هدف تربیت اخلاقی را تحقق نفس تأدیب یافته است و می فرمایند: «أَیُّها النَّاسُ، تَوَلَّوا مِن أنفُسِکُم تَأدیبهَا» (نهج البلاغه: حکمت ۳۵۹). « کار تربیت خود را خود بر عهده بگیرید».
حال خداوند انسان را از سرمایه ی عظیم درونی- چون عقل- برخوردار ساخته و او را به سبب همین عقل کریم و بزرگوار داشته است.
عقلی که به وسیله آن حق را از باطل و خیر را از شر و نافع را از مضر تمیز میدهد. (علوی، ۱۳۸۹، ص ۱۸۷).
امام علی (ع) در خصوص منزلت و عظمت انسان چنین می فرماید: «ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ اَلْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَهً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لاَطَهَا بِالْبَلَّهِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَهً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اِسْتَمْسَکَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ مَعْلُومٍ ثُمَّ نَفَخَ فِیهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ یُجِیلُهَا وَ فِکَرٍ یَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ یَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ یُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَهٍ یَفْرُقُ بِهَا بَیْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ وَ اَلْأَذْوَاقِ وَ اَلْمَشَامِّ وَ اَلْأَلْوَانِ وَ اَلْأَجْنَاسِ مَعْجُوناً بِطِینَهِ اَلْأَلْوَانِ اَلْمُخْتَلِفَهِ وَ اَلْأَشْبَاهِ اَلْمُؤْتَلِفَهِ وَ اَلْأَضْدَادِ اَلْمُتَعَادِیَهِ وَ اَلْأَخْلاَطِ اَلْمُتَبَایِنَهِ مِنَ اَلْحَرِّ وَ اَلْبَرْدِ وَ اَلْبَلَّهِ وَ اَلْجُمُودِ وَ اِسْتَأْدَى اَللَّهُ سُبْحَانَهُ اَلْمَلاَئِکَهَ وَدِیعَتَهُ لَدَیْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِیَّتِهِ إِلَیْهِمْ فِی اَلْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ اَلْخُنُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ » (نهج البلاغه: خطبه ۱).
« سپس خداوند بزرگ، خاکی از قسمت های گوناگون زمین، از قسمت های سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناک گردید، که از آن، اندامی شایسته، و عضوهایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید. آن را خشکانید تا محکم شد. خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد تا زمانی معیّن و سرانجامی مشخّص، اندام انسان، کامل گردید. آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید.
به انسان اعضاء و جوارحی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزار عطا فرمود، که آن ها را در زندگی به کار گیرد. قدرت تشخیص به او داد تا حقّ و باطل را بشناسد، و حواس چشایی، و بویایی، و وسیله تشخیص رنگ ها، اجناس مختلف در اختیار او قرار داد. انسان را مخلوطی از رنگ های گوناگون، و چیزهای همانند و سازگار، و نیروهای متضاد، و مزاج های گوناگون، گرمی، سردی، تری، و خشکی، قرار دارد.
سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدی را که پذیرفته اند وفا کنند، اینگونه که بر آدم سجده کنند، و او را بزرگ بشمارند».
با توجه به گفته امام علی (ع) آدمی واجد صفات و ویژگی هایی (مثل عقل) بوده است که از فرشتگان خدا برتر بوده و میتواند برتر باشد و برتر بماند؛ این زمانی است که در جهت تربیت خود آدمی گوهر شریف خود را پاس بدارد و آن را جلوه ای بهتر بدهد خود را سزاوار کرامتی بیشتر میکند.
لذا در جهت تربیت اخلاقی فرد می توان گفت که تعقل و تفکر کلید معرفت و شناخت است، باعث تشخیص و درک صحیح فضایل و رذایل میشوند و انسان با توجه به تعقل و تفکر تلاش میکند که صفات ناپسند را از خود دور کند و از آن ها اجتناب کند. پس چنین انسانی که خود را بخوبی شناخت، خود و ارزش وجودی خویش را بالاتر از این میداند که تن به گناه و پستی بدهد. می توان گفت یکی از بالاترین راهکارهای اجتناب از گناه را «خودشناسی» دانست (علوی، ۱۳۸۹، ص۳۱۷).
امام علی(ع) می فرماید: «بهترین معرفت برای انسان خود شناسی است» (غرر الحکم، ص۱۷۹). و از همه مهمتر خودشناسی بهترین راه برای خداشناسی است. «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ؛ هرکه خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است». (غررالحکم، ص۱۶۴).
در منظر امیرمؤمنان علی (ع) شناخت انسان و استعدادها و جایگاه او در تربیت اخلاقی چنان مهم تلقی شده است که آن حضرت فرموده است: «العَالِمُ مَنِ عَرَفَ قَدرَهُ، بِالمَرءِ جَهلاً أَلَّاَیَعرِفَ قَدرَهُ». (نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳).
«دانا کسی است که قدر خود را بشناسد، و در نادانی انسان همین بس که قدر خویش را نشناسد» پس که از موانع تربیت اخلاقی عدم معرفت انسان به خویشتن است.
به راستی تربیت اخلاقی انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس خود پی میبرد و اینکه گوهر وجودی خود را نباید به آسانی از دست داد و با شناخت خودش است که به مقابله با هوای نفس و انگیزه های شهوت آماده می شود به استعدادهای گوناگون و نقاط قوت خود پی میبرد و تشویق می شود که برای پرورش استعدادها بکوشد و آن ها را شکوفا سازد و نقاط قوت خود را در وجودش بارزتر کند.
انسان از دیدگاه نهج البلاغه موجودی شریف و کریم است که برای هدفی مقدس و ارجمند آفریده شده است. این هدف والا، همان عبودیت و قرب الهی است.
امیرمؤمنان علی (ع) در وصیتنامه تربیتی خود به امام حسن (ع) چنین آورده است:
« وَ مَن اقتَصَرَ عَلَی قَدرِهِ کَانَ أَبقَی لَهُ» (نهج البلاغه: نامه ۳۱).
« هرکه قدر خود بداند حرمتش باقی ماند».