ناسازگاری میتواند جزئی یا کلی باشد. ناسازگاری جزئی مربوط به برخی از جنبه های شخصیت و رفتار فرد است. ولی ناسازگاری کلی مجموعه فرایندهای اجتماعی شدن فرد را به مخاطره میاندازد. پس میبایست ناسازگاری به معنای خاص را از ناسازگاری به علت عدم استعداد برای نگهداری یک موقعیت سازش یافته متمایز دانست.
در سازگاری با محیط درونی، هدف این است که تنشهایی که سلامت و تعادل فرد را مورد تهدید قرار می دهد، کاهش یابد. اما برای کاهش این تنشها برآوردن توقعات محیط بیرونی کافی نیست. ممکن است رفتار یک فرد منحرف با واقعیت درونی خود سازگاری یافته باشد، بدون اینکه با واقعیت اجتماعی سازگاری باشد. پس یک تعامل پویایی میان این دو واقعیت وجود دارد، سازگاری بیرونی در واقع مستلزم درجهای سازش با واقعیت درونی است (شادمان،۱۳۸۰).
معیارهای معینی برای ارزیابی کفایت سازگاری یک فرد نسبت به محیط ابداع شدهاند. برای مثال، ویژگیهای زیر برای ارزیابی به عنوان پیشرفت اهمیت زیادی دارند.
آسودگی یا آرامش روان شناختی: یکی از ضروریترین علایم ناتوانی در سازگاری آن است که احساس گناه یا ترس از بیماری و غیره در فرد شکل می گیرد. تجربه کردن ناراحتی اغلب به معنای بیکفایتی در سازگاری روان شناختی است.
کارایی شغلی: نشانه دیگری که شاخص مشکلات سازگاری است، ناتوانی در استفاده کامل از قابلیتهای اجتماعی است.
نشانه های جسمانی: گاهی تنها علامت سازگاری نامناسب به شکل آسیب به بافتهای بدن جلوه می کند. یک شخص بهنجار و دارای سازگاری خوب نباید از نشانه های جسمانی رنج بکشد.
پذیرش اجتماعی: بعضی از افراد سازگار از نظر اجتماعی مورد پذیرش هستند، یعنی افرادی هستند که دیگران آن ها را میپذیرند (اسلامینسب، ۱۳۷۳).
برخی از خصوصیات انسان سازگار به شرح زیر است:
-به میزان کافی میتواند فعالیت کند و برای کاری که بر عهده گرفته است شایستگی لازم را دارد و لزومی نمیبیند که شغل خود را مرتب تغییر دهد.
– از اضطراب و تعارضی که او را از فعالیت سود بخش باز دارد، دوری میجوید.
– بتواند با مشکلات مواجه شود و درباره آن ها بیندیشد و تصمیم بگیرد و عمل کند.
– بتواند نیازها، افکار و عواطف دیگران را بشناسد و پاسخها یا واکنشهای مناسب از خود نشان بدهد.
– بیماریهای بدنی نتوانند شایستگی و فعالیت او را کاهش دهند.
– انسان سازگار یا سالم مسئولیت همه اعمال، افکار و رفتارهای خود را میپذیرد و عاقلانه به نتایج آن میاندیشد.
– شخص سازگار، پذیرش و تحمل اضطراب را یاد می گیرد و میداند چرخ زندگی همیشه به دلخواه شخص نمیگردد و به هر حال ناراحتیهایی در زندگی به وجود خواهد آمد و این ها نیز به نوبه خود موجب اضطراب و نگرانی می شوند.
– فرد سازگار باید بتواند بعضی از ناکامیها را تحمل کند، زیرا در حقیقت تحمل ناکامی مانند پذیرش اضطراب نشانه سازگاری مطلوب در شخص است (اسلامینسب، ۱۳۷۳).
مهارتهای سازگاری عبارتند از:
-
- توانایی در ارتباط کلامی با دیگران
-
- توانایی در مراقبت از خویشتن
-
- رسیدگی و انجام امور روزانه زندگی
-
- مهارت در ارتباط اجتماعی با افراد
-
- توانایی در پیدایش و تعیین راه و مسیر ادامه زندگی و اهداف
-
- توجه به بهداشت و سلامتی فردی
-
- توانایی یادگیری، آموزش و ادامه تحصیل
-
- استفاده صحیح از ساعات تفریح و آزادی خود
-
- انجام کارها و مسئولیت های کاری
- توانایی ایجاد رابطه سالم با افراد خانواده، همقطاران و افراد مختلف اجتماع (معانی و همکاران، ۱۳۷۹).
عوامل مؤثر در سازگاری
سازگاری رضایت بخش فرد با موفقیتهای اجتماعی عمده زندگی، به طور مستقیم با میزان ارضای همه نیازهای اساسی مرتبط است. نیازها و ارضاء آن ها به ادراک فرد با توجه سن، جنس، استعدادهای ارثی و فرهنگی، طبقه اجتماعی، شغل، محل جغرافیایی، تعلیم و تربیت، تجارب و سازگاریهای زندگی اشخاص دیگر بستگی دارد (حسن آبادی، ۱۳۸۰).
متغییرهایی که در سازگاری مؤثر هستند:
۱ـ شخصیت فرد
۲ـ ادارک فرد از مشکل
۳ـ شدت مسأله و مشکل
۴ـ حمایت اجتماعی
۵ـ تعداد راه های ممکن برای رسیدن به هدف
۶ـ توانایی و استعداد برای مراقبت از سلامتی خود
۷ـ درک فرد از موقعیت خود
۸ـ درک خانواده از موقعیت فرد
۹ـ توانایی و استعداد فرد برای جذب حمایتهای اجتماعی
۱۰ـ سابقه برخورد فرد با بحرانها یا ضربههای روانی
۱۱- وضعیت اقتصادی
۱۲- سلامت روانی
۱۳- انگیزه فرد برای زندگی
۱۴ـ نگرشها و فعالیتهای محیط مؤثر (اسلامی نسب، ۱۳۷۳).
نشانه شناسی اختلالات سازگاری؛ اگر فرد نتواند سازگار شود دچار علائم مرضی میشود:
-۱خلق افسرده
-۲آمادگی جهت گریه کردن
-۳نومیدی
-۴نگرانی
-۵افزایش وابستگی
-۶ناتوانی شغلی، فرهنگی، تحصیلی
-۷انزوای اجتماعی
-۸شکایات جسمی مانند سردرد، کمردرد و سایر دردها و خستگی (اسلامینسب، ۱۳۷۳).
عوامل مستعد کننده دراختلالات سازگاری
۱٫ نظریه بین فردی سالیوان (۱۹۵۶): نقش مادر و محیط پرورش ظرفیت کودک را نسبت به واکنش در مقابل فشار روانی در آینده مورد تأکید قرار داده است. عدم توانایی مادر است که اجازه استقلال به کودک نمیدهد و در نتیجه فرد در آینده دچار مشکلاتی در ارتباط با سازش با مسائل زندگی میشود.
۲٫ نظریه روان پویایی اریکسون (۱۹۶۳): یک روش منظم و سازماندهی شده را جهت تشکیل شخصیت که با کسب وظایف خاص در هر یک از مراحل زندگی به وجود آید، پیشنهاد کردهاست اشکال در سازش روانی مواقعی اتفاق میافتد که فرد نتواند با موفقیت کار و وظایف متناسب با آن سن را انجام دهد و در سطح پایینتری از رشد و تکامل تثبیت شود.
۳٫ نظریه یادگیری ولف (۱۹۷۳): به نظر او کلیه رفتارها آموخته میشوند و میتوان آن ها را از یاد برد و یا با رفتار مناسبتر و مؤثرتر جایگزین کرد. افراد مبتلا به مشکلات سازشی، یادگیری منفی را از طریق الگوی ناکافی در نظام خانوادگی معیوب یا ناتوان تجربه کردهاند (اسلامینسب، ۱۳۷۳).
نشانگان موضعی سازگاری[۵۶]