الف – هوش عاطفی مبتنی بر توانمندی
این رویکرد بر اساس مدل مایر و همکارانش از هوش عاطفی شناخته شده است(دای[۴۵] و دیگران، ۲۰۰۲: ۱۱). مدل های توانمندی هوش عاطفی را در یک شیوه ی مشابه با هوش شناختی(به عنوان مثال بهره ی هوشی) مفهوم سازی میکنند.
تصور می شود هوش عاطفی در طول زمان توسعه پیدا میکند، با مقیاس بهره ی هوشی (IQ) همبستگی دارد و با آزمونهای بر مبنای عملکرد قابل اندازه گیری است(روزتی و سیاروچی[۴۶]، ۲۰۰۵ : ۳۸۹).
ب – هوش عاطفی مبتنی برصفات شخصی(ترکیبی)
این رویکرد بر اساس مدل های محققاتی چون گولمن(۱۹۹۶؛۱۹۹۵) و بار-آن (۱۹۹۷) شناخته شده است (دای و دیگران،۲۰۰۲ : ۱۱).
در این رویکرد که به دیدگاه ترکیبی نیز مشهور است هوش عاطفی را با دیگر توانمندی ها و ویژگی های شخصیتی مانند انگیزش ترکیب میکند.
این دیدگاه در بررسی هوش عاطفی تحت الشعاع متغیر های شخصیتی(نظیر همدلی و تکانشی بودن) و ساختارهایی که همبستگی بالقوه با آن ها دارند(مانند انگیزش، خود آگاهی و امید واری) قرار میگیرد، برعکس در دیدگاه پردازش اطلاعات(دیدگاه توانمندی)بیشتر بر بخش های سازنده هوش عاطفی و رابطه ی آن با هوش سنتی تأکید می شود.
بر عکس مدلهای توانمندی، مدل های ترکیبی شامل دو مدل غیرشناختی[۴۷](بار- آن، ۱۹۹۷) و مدل مبتنی بر قابلیت[۴۸](گولمن، ۱۹۹۵) هستند. مدل های ترکیبی با مدل های سنتی شخصیت همپوشی و هم بستگی دارند و روش اولیه شان در سنجش هوش عاطفی خود سنجی است(روزتی و سیارووچی، ۲۰۰۵ : ۳۸۹).
۲-۱-۷-۱- مفاهیم اساسی هوش عاطفی از دیدگاه گولمن
گولمن هوش عاطفی را در دو حوزه تجزیه و تحلیل کرد:
-
- شایستگی های شخصی[۴۹]: چگونه خودمان را مدیریت کنیم.
- شایستگی های اجتماعی[۵۰]: چگونه ارتباطات خود را مدیریت کنیم.
هر کدام یک از این دو حوزه های وسیع، شامل تعدادی شاخص مخصوص میباشد که در جدول ۲-۲ آمده است.
جدول۲-۲ مؤلفههای هوش عاطفی از دیدگاه گولمن
منبع:(کی یراستد، ۱۹۹۹: ۸)
شایستگی های اجتماعی
شایستگی های شخصی
همدلی
خود آگاهی
مهارت اجتماعی
خود تنظیمی(خودکنترلی)
انگیزش( خود انگیزی )
الف) خود آگاهی
خودآگاهی گاه به معنای تعمق در خود، متمرکز ساختن توجه بر تجربه شخصی خود، و به بیانی دیگر مراقبه[۵۱] نیز تعریف می شود. این آگاهی نسبت به احساسات، تواناییِ عاطفیِ اساسیای است که دیگر تواناییها، از قبیل خویشتنداری عاطفی، بر پایه آن بنا میشوند.
خود آگاهی اولین جزء تشکیل دهنده هوش عاطفی است. خود آگاهی یعنی داشتن درکی عمیق از عواطف، نقاط قوت، نقاط ضعف، نیازها و انگیزه های خود. افرادی که خودآگاهی قوی دارند، نه بیش از حد نقّاد و نه غیر واقعبینانه امیدوارند، بلکه با خود و دیگران صادق هستند. افرادی که از درجه بالایی از خود آگاهی برخوردارند، چگونگی تأثیر احساسات خویش را بر خود، دیگران و شغل خود تشخیص میدهند.
فردی که خودآگاهی ندارد، مستعد اتخاذ تصمیماتی است که با زیر پا گذاشتن ارزشهای نهان، نشان از آشفتگی درونی دارد. افراد برخوردار از خودآگاهی بالا قادرند با صحت و دقت و بیپرده(اگر چه نه الزاماًً افراطی و اعترافگونه)درباره عواطف خود و تأثیری که بر شغل خود دارند، صحبت کنند. یکی از نشانه های بارز خودآگاهی، یک احساس خود انتقادی توأم با شوخطبعی است (گولمن، ۱۳۸۳ : ۶۵-۶۴).
ب) خودکنترلی
حس تسلط بر نفس خود، یعنی توانایی مقاومت در مقابل طوفانهای هیجانی که سرنوشت برپا میدارد. هدف، دستیابی به تعادل است نه سرکوب کردن هیجانها. هر احساسی در جای خود، ارزش و اهمیت خاص خود را دارد. زندگی بدون شور و احساسات، به زمین بایر سنگینی میماند که سرشار از بیحاصلی است، و از غنای زندگی بریده و مجزا گردیده است. اما به نظر ارسطو، احساس مناسب مطلوب است، یعنی احساسی که با موقعیت تناسب دارد.
لازم نیست برای احساس رضایت کردن، ازاحساسات ناخوشایند دوری کنیم، بلکه نباید بگذاریم احساسات مخرّب بدون کنترل، جانشین تمام حالتهای روحی خوشایند گردند. افرادی که در مقاطعی به خشم یا درماندگی شدید گرفتار میشوند، در صورتی که به همان میزان اوقاتی شاد یا لذت بخش را سپری کنند، همچنان میتوانند احساس خوشبختی کنند(گولمن، ۱۳۸۲ : ۹۰-۸۹).
ج) انگیزش
اگر فقط یک ویژگی وجود داشته باشد که تقریباً همه رهبران مؤثر از آن برخوردارند، آن خصلت، انگیزش است. آن ها برای نیل به موفقیت فراسوی انتظارات(خود و هر فرد دیگری) برانگیخته میشوند. در این جا کلمه کلیدی “نیل به موفقیت” است.
نشانه رهبرانی که دارای سطح بالایی از انگیزش هستند، علاقه شدید به خودکاری است. چنین افرادی در جستجوی چالشهای خلاق هستند، مشتاق آموختن هستند و از انجام موفقیتآمیز کار بر خود میبالند. آن ها مرتباً در حال بالابردن نمودار عملکرد خود هستند و دوست دارند از نتایج مطلع باشند. افراد با انگیزه بالا، حتی وقتی نتایج بر علیه آن ها است، خوش بینی خود را حفظ میکنند. در چنین مواردی، خودنظمی همراه با انگیزه دستیابی به موفقیت بر ناامیدی و یأسی که بعد از یک بدبیاری یا شکست پیش میآید، غلبه میکند. مدیرانی که سعی میکنند سطوح بالای انگیزه موفقیت را در کارکنان خود شناسایی کنند، میتوانند به دنبال آخرین قطعه این نشانه یعنی تعهد به سازمان باشند. (گولمن، ۱۳۸۳ : ۶۹-۶۸).
د) همدلی
همدلی بر پایه خودآگاهی بنا میشود. هرقدر نسبت به احساسات خودمان آگاهتر باشیم، در دریافتن احساسات دیگران ماهرتر خواهیم بود. در تمام ارتباطها، سرمنشأ اهمیت دادن به دیگران، هماهنگی عاطفی و توانایی همدلی کردن با آنان است. این قابلیت- یعنی توانایی شناختن احساسات دیگران- در عرصههای مختلف زندگی نقش ایفا میکند، از فروش و مدیریت گرفته تا دلباختن و پدر و مادر بودن، تا دلسوزی برای دیگران و فعالیتهای سیاسی. (گولمن، ۱۳۸۲ : ۱۴۲-۱۳۹).
ه) مهارتهای اجتماعی
مهارت اجتماعی، بیشتر، روابط دوستانه هدفدار است؛ برانگیختن افراد در مسیر مورد نظر خود، چه توافق بر روی یک راهبرد جدید بازاریابی باشد و چه اشتیاق به تولید محصولی جدید. افراد برخوردار از مهارت اجتماعی معمولاً دایرهی وسیعی از آشنایان را به دور خود دارند و دارای شمّ قوی برای پیدا کردن زمینههای مشترک با افراد مختلف و استعدادهایی برای ایجاد تفاهم و رابطه نزدیک هستند(گولمن، ۱۳۸۳ : ۷۱).
مهارتهای ارتباط با افراد[۵۲] بر این پایه بنا میشود. این مهارتها صلاحیتهای اجتماعیای هستند که در کنار آمدن با دیگران مؤثر واقع میشوند، کاستی در این زمینه به ناشایستگی در دنیای اجتماعی یا بروز مصائب مکرر در ارتباطهای بین فردی می انجامد. روی هم رفته، این مهارت ها به ارتباط های بین فردی لطافت می بخشند، و برای جلب دیگران، موفقیت اجتماعی و حتی جذبه ضروریاند(گولمن، ۱۳۸۲: ۱۶۶-۱۵۹).