ابن منادى درباره حفص مىگوید: «حفص چندین بار قرائت خود را بر عاصم عرضه کرد و او از نظر حفظ از ابو بکر بن عیاش بالاتر بود.»[۲۱۲]
۸-روش ملا فتح الله از حیث توجه به قرائت صحیح
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد توجه به قرائت صحیح از آن جا که مبنای فهم و برداشت درست مفسّر از قرآن است، رعایت آن توسط مفسّر ضروری به نظر می رسد.
حال که به اهمیت توجه به قرائت صحیح در تفسیر پی بردیم، سراغ تفسیر گرانسنگ منهج الصادقین می رویم تا شیوه عملکرد این مفسّر را در برخورد با انواع قرائات بررسی کنیم.
در اکثر تفاسیر کم و بیش بحث از قرائت وجود دارد، برخی از مفسّران اهتمام زیادی نسبت به امر قرائت داشته اند و برخی دیگر نیز اشاره مختصری به موضوع قرائت داشته و به طور مفصل وارد این مقوله نشده اند. ملا فتح الله کاشانی جزء مفسّران گروه دوم است. وی به جز موارد اندکی بحث از قرائات را در تفسیر خود وارد نکرده است و علت آن را نیز بی فایده بودن این بحث برای خوانندگان می داند. در این تفسیر نیز در مواردی که کلماتی از قرآن مختلف قرائت شده اند برخی از قرائت ها چه در معنا موثر باشند و چه موثر نباشند بیان می شود. ملا فتح الله کاشانی درباره روش خویش در مورد قرائت در مقدمه تفسیرش می نویسد:
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
«بناء على هذا بخاطر فاتر این فقیر ضعیف ….رسید که مطالعه تفاسیر عربیه و فارسیه و کتب تواریخ و احادیث و غیر آن از کتب کلامیه و اصول و فروع فقهیه کرده تفسیرى از آن انتخاب نماید که مبتنى باشد بر حل معانى قرآن بر طبق قرائت سبعه که مسلم الثبوت و مجمع علیه جمیع موافق و مخالف است و متعرض قرائت دیگر نمی شود به جهت تطرق اختلاف در آن.[۲۱۳]»
ملا فتح الله کاشانی در این جا قرائات سبعه را مورد قبول تمام علمای اهل سنت و شیعه می داند در حالی که ما با برخی از علماء قرائت های سبعه را قبول ندارند و آن ها را حجت نمی دانند.[۲۱۴]
وی در جایی دیگر از مقدمه تفسیرش بیان قرائت عشره و شاذه و سایر متفرعات و ایراد دلایل هر یک از قراء بر آن را به دلیل این که سبب ملال خوانندگان فارسی زبان می شود بی فایده می داند.[۲۱۵] وی بحث قرائت و غور در آن را مناسب حال فارسی زبانان نمی داند، چون مفسّر در پی تالیف تفسیری عامه پسند بوده است. ملا فتح الله فقط گاهی برخی دیگر از قرائت ها را متذکر می شود.
نکته ای که در این جا قابل ذکر است این است که مفسّر خود در مقدمه تفسیرش در فصل اول به ذکر اسامى بعضى از قراء قرآن و صحت اسناد ایشان می پردازد ولی در متن تفسیر خیلی کم بحث از قرائت را ذکر می کند.
ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین ترجمه آیات را براساس قرائت شعبه از عاصم [۲۱۶]ذکر کرده است وی در ادامه به دیگر قرائت ها به خصوص قرائت حفص متذکّر شده است. مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی در مقدمه ای که بر تفسیر منهج الصادقین نوشته است در مورد روش ملا فتح الله کاشانی در مورد قرائت می نویسد: «ابتدا ترجمه آیات قرآن را موافق قرائت ابوبکر از عاصم آورده است و گاهی به قرائت حفص از عاصم، و آن بسیار نادر است.[۲۱۷]»
نکته ای که ذکر آن دراین جا ضروری به نظر می رسد، تفاوت قرائت عاصم با ابوبکر است؛ «ابوبکر شعبه بن عیاش، علاوه بر آنچه از استادش- عاصم- آموخته بود، اتفاق قرائات حجاز بصره و شام را نیز مدّ نظر داشت و بناى قرائت خود را بر موارد اتفاق قراءات مزبور نهاده بود. دیدگاه هاى لغوى و نحوى در روایت ابوبکر، همواره حضور خود را نشان مىدهند. گاه به صورت تغییر صیغه باب افعال و در بسیارى موارد به صورت تغییر صیغه فعل از خطاب به غیبت، از غیبت به متکلم، از معلوم به مجهول. بررسى کلى حاکى از این است که اختلاف روایت حفص و شعبه از عاصم به ۵۲۰ مورد مىرسد. این در حالى است که حفص مىگوید: «قرائت عاصم همان قرائت على۷است که آن را بدون کم و کاست اقراء مىکند.» به عبارت دیگر، حفص بر خلاف ابى بکر که داعیه اختیار در قرائت داشت، اصرار داشته است که قرائت عاصم را بدون هیچ دستبردى اقراء کند.[۲۱۸]»
با مقایسه قرائت ابوبکر و حفص به این نتیجه می رسیم که روایت حفص به سبب این که به تصریح حفص بدون کم و کاست همان قرائت امام علی۷است بهتر و صحیح تر از قرائت ابوبکر است که وی از اجتهادات خود نیز در قرائت استفاده کرده است.
ملا فتح الله کاشانی نیز در مقدمه تفسیرش روایت حفص را از روایت ابوبکر بهتر معرفی می کند: «و او را دو راوى مشهور است یکى شعبه بن سالم اسدى کوفی است که مولا بنى اسد است و مکنى است به ابى بکر وفات او در کوفه بوده در سال صد و نود و چهار، دوم حفص بن مغیره اسدى بزاز کوفی است و کنیه او ابو عمرو است و او رجحان دارد بر ابو بکر در اتفاق قرائت و ضبط آن وفاتش هم در کوفه بوده است در سال صد و هشتاد.[۲۱۹]»
صاحب تفسیر منهج الصادقین به این که چرا و به چه دلیلی روایت «شُعبه» را انتخاب نموده است، هیچ اشارهای نکرده و مرجّحی برای کار خود ارائه ننموده است. گمان می رود تا زمان وی، روایتِ «شُعبه»، هنوز طرفدارانی داشته است. به عنوان مثال ابوحیان اندلسی (۶۵۴ – ۷۵۳ ق) در مقدمه تفسیر «البحر المحیط» سند قرائت خویش را به «شُعبه» می رساند و بیان می کند که آن قرائتی است که اهل عراق با آن بزرگ می شوند[۲۲۰]
با توجه به این مطالب مشخص می شود که در قرن هفتم و هشتم، روایت «شُعبه» در عراق رایج بوده است. و ملا فتح الله کاشانی تحت تاثیر همین عوامل، تفسیر خویش را مطابق با روایت «شُعبه» نگاشته باشد.
در ادامه به ذکر چند نمونه از مواردی که اختلاف قرائت در آن ها وجود دارد می پردازیم و نظر ملا فتح الله کاشانی را در این موارد بیان می کنیم و در پایان به بررسی و نقد روش ملا فتح الله کاشانی در مورد رعایت قاعده توجه به قرائت صحیح می پردازیم.
به عنوان نمونه آیه (فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظاً)[۲۲۱] «پس خدا بهترین نگهبان است.» دوگونه قرائت شده است؛ قاریان کوفه غیر از شعبه با الف خواندهاند(فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظاً) «پس خدا بهترین نگهبان است»، شُعبه و قاریان دیگر بدون الف قرائت کردهاند «فالله خیر حِفْظاً»[۲۲۲]
ترجمه ای که در تفسیر منهج الصادقین آمده است، مطابق با قرائت شعبه است: «پس خدای بهتر است از روی نگاهداشتن»[۲۲۳]
در ترجیح قرائت (حافظا) باید گفت اولاً خداوند (خیر الحافظین) «بهترین نگهبان» است نه این که از جهت نگه داشتن بهتر باشد و عبارت (فالله خیر حافظا) نیز در پاسخ برادران یوسف آمده که برای اطمینان دادن به یعقوب درباره بنیامین گفتند: (وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)[۲۲۴].
ثانیاً «حافظ» با «راحم» مطابقت دارد و در این آیه ترکیب (خیر حافظا) با ترکیب اضافی (ارحم الراحمین) مطابقت بیشتری دارد تا ترکیب «خیرٌ حِفظاً»
وی در جایی دیگر در آیه(وَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ)[۲۲۵]«و اما کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند [خداوند] مزدشان را به تمامى به آنان مىدهد و خداوند بیدادگران را دوست نمىدارد» می نویسد: «(فَیُوَفِّیهِمْ) پس تمام بدهیم ایشان را و حفص (یُوَفِّیهِمْ) خوانده یعنى خدا بدهد بر وجه کمال (أُجُورَهُمْ) مزدهاى ایشان را در دنیا به نیک نامى و عزت و ارجمندى و در عقبى به درجه سامى و دل کامى»[۲۲۶]
ملا فتح الله در این آیه فعل (فَیُوَفِّیهِمْ) (صیغه غایب) را بنا بر قرائت شعبه «فَنُوفّیهم» (صیغه متکلم) ترجمه کرده است که سبب تغییر در معنا شده است. ولی حفص آن را به صیغه غایب (فَیُوَفِّیهِمْ) قرائت کرده است که با توجه به قرائت حفص اسناد فعل (فَیُوَفِّیهِمْ) به خداوند متعال خواهد بود. بنا بر آنچه از سیاق آیه بر می آید همین قرائت حفص، قرائت صحیح خواهد بود چرا که در فراز آخر آیه می فرماید: (وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ)؛ با توجه به این مشخص می شود که فاعل فعل (فَیُوَفِّیهِمْ) خداوند متعال است.
ملا فتح الله کاشانی در ذیل آیه (وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ کَأَن لَّمْ یَلْبَثُواْ إِلاَّ سَاعَهً مِّنَ النَّهَارِ یَتَعَارَفُونَ بَیْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِلِقَاء اللّهِ وَمَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ)[۲۲۷]« و روزى که آنان را گرد مىآورد گویى جز به اندازه ساعتى از روز درنگ نکردهاند با هم اظهار آشنایى مىکنند قطعا کسانى که دیدار خدا را دروغ شمردند زیان کردند و به حقیقت راه نیافتند» در بحث قرائت آورده است: «یوم نحشرهم و یاد کن روزى را که جمع کنیم و حفص به غیبت خوانده یعنى خداى جمع کند کافران را از هول آن روز مدت مکث در دنیا و قبر مر ایشان را کوتاه نماید بر وجهى که مبعوث شوند»[۲۲۸]
ملا فتح الله کاشانی در ترجمه (یَحْشُرُهُمْ) بنا بر قرائت شعبه که آن را به صیغه متکلم یعنی (نحشرهم) خوانده، عمل کرده است. در حالی که حفص آن را به صورت غایب(یَحْشُرُهُمْ) قرائت کرده است. و این اختلاف قرائت که در لفظ مشاهده می شود سبب تغییر در معنا می شود.
سبب ترجیح قرائت عاصم در این آیه نیز همان چیزی است که در آیه قبل ذکر کردیم چرا که با توجه به سیاق آیه مشخص می شود که فاعل فعل(یَحْشُرُهُمْ) خداوند است که مطابق با قرائت عاصم است.
در آیه (وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یَطْهُرْنَ)[۲۲۹] «و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند»، ملا فتح الله کاشانی(یَطْهُرْنَ) را براساس قرائت ابوبکر ترجمه و تفسیر کرده است«یطَّهرنَّ» و مقاربت با زنان را مشروط به غسل کردن بعد از انقطاع خون می داند وی می نویسد:«(حَتَّى یَطْهُرْنَ) تا وقتى که غسل کنند بعد از انقطاع دم و حفص و حمزه و کسایى یطهرن می خوانند به سکون طا و ضم ها یعنى تا وقتى که پاک شوند و دم ایشان منقطع گردد و اول قول شافعى است و دوم قول حنفى و نزد علماى امامیه مستحبّ است که مجامعت بعد از غسل باشد و قبل از آن مکروه است.[۲۳۰]»
توضیح این که از قرائت «یَطَّهَّرنَ»، جواز وَطی و مجامعت با زنان پس از غسل حیض، فهمیده می شود و از قرائت (یَطْهُرْنَ)، جواز وَطی و مجامعت با زنان پس از انقطاع دَمْ و قبل از غسل حیض، استنباط می گردد.[۲۳۱]
در مجمع البیان آمده است: « در قرائت کلمه (یَطْهُرْنَ) بعضى با تشدید و بعضى بدون آن خواندهاند که معنایش در دو صورت فرق می کند اگر بدون تشدید باشد به معناى پاکى و تمام شدن خون است نه غسل کردن ولى اگر با تشدید خوانده شود معنایش غسل کردن می باشد.»[۲۳۲]
علامه طباطبایی;ذیل این آیه منظور از این طهارت را پاکى از حیض می دانند و در ادامه طهارت در جمله (حَتَّى یَطْهُرْنَ) را به معناى قطع شدن جریان خون از زنان است، و در جمله (فَإِذا تَطَهَّرْنَ)[۲۳۳] «پس چون پاک شدند» یا به معناى شستن محل خون و یا به معناى غسل کردن، معنا کرده اند.[۲۳۴]
با توجه به آنچه علامه طباطبایی;در تفسیر المیزان فرموده اند و نیز نظر دیگر مفسّران[۲۳۵] و فقهای شیعه در مورد این آیه می توان گفت قرائت صحیح در این آیه نیز همان قرائت حفص از عاصم است.
در این جا نیز اختلاف قرائت سبب تغییر در معنا و به وجود آمدن یک حکم فقهی می شود پس می توان فهمید که اهمیت توجه به قرائت صحیح در تفسیر آیات قرآن به چه اندازه اهمیت دارد که حتی سبب تغییر در احکام فقهی نیز می شود.
در آیه (وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ)[۲۳۶] «و خدا به آنچه او زایید داناتر بود»، «شُعبه»، «وَضَعتُ» با تاء مضموم وبه صیغه متکلم خوانده است. ترجمه ای که در تفسیر منهج الصادقین آمده است نیز مطابق با این قرائت می باشد. «وخدا داناست به آنچه بارنهادم». امّا «حفص»، (وَضَعَتْ) را به صیغه مؤنث و با سکون تاء، قرائت کرده است که مفهوم آن چنین است: «وخدا داناست به آنچه او بارنهاد»[۲۳۷]
صاحب مجمع البیان قرائت حفص که (وَضَعَتْ) را به صیغه غایب خوانده است، بهتر و صحیح تر معرفی می کند و علت آن را این گونه بیان می کند که در این آیه خداوند خبر می دهد که خود به حال مریم عالم تر است از مادر مریم؛ چرا که مریم را آفریده و صورت بخشیده. این معنى با قرائت اول که سکون تاء باشد صحیحتر است و با قرائت دیگر که تاء مضموم «وَضَعتُ » بخوانیم آیه بیان خطاب مریم است به خدا یعنى پروردگارا تو از من به آنچه زاییدم عالمترى.[۲۳۸]
بدیهی است که در این جا نمی توان به همه موارد اختلاف قرائت عاصم با شعبه اشاره نمود، از این رو به جهت پرهیز از به درازا کشیدن سخن به ذکر برخی از آنها بسنده شده است.[۲۳۹]
همانطور که قبلاً نیز اشاره کردیم ملا فتح الله کاشانی در برخی موارد بر طبق قرائت حفص عمل کرده است. به عنوان نمونه در آیه (وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللّهِ یُکَفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ)[۲۴۰] « و البته [خدا] در کتاب [قرآن] بر شما نازل کرده که هر گاه شنیدید آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار مىگیرد با آنان منشینید.» در این آیه حفص (قَدْ نَزَّلَ) را به صیغه معلوم قرائت کرده است در حالی که ابوبکر و دیگر قاریان آن را به صیغه مجهول «وَقَد نُزِّل»[۲۴۱] قرائت کرده اند. ملا فتح الله کاشانی در منهج الصادقین طبق قرائت حفص ترجمه کرده است:« (وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ) و بدرستى که خدا فرو فرستاد بر شما اى مؤمنان.»[۲۴۲]
همچنین در آیه (وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ)[۲۴۳] «و اوست که بادها را پیشاپیش [باران] رحمتش مژدهرسان مىفرستد.» در این آیه حفص(بُشْرًا) قرائت کرده که به معنای مژده و خبر خوش است در حالی که ابوبکر آن را به صورت «نُشُرآً»[۲۴۴] به معنای برانگیختن قرائت کرده است؛ صاحب منهج الصادقین بر طبق قرائت حفص یعنی (بُشْرًا) ترجمه و تفسیر کرده است.«(بُشْراً) در حالتى که مژده دهندهاند.»[۲۴۵]
۹-نقد و بررسی روش ملا فتح الله از حیث توجه به قرائت صحیح
۹-۱- امتیازات
یکی از امتیازات ملا فتح الله کاشانی در بحث قرائت ذکر قرائاتی غیر از قرائت ثبت شده در مصحف کنونی است به عنوان نمونه ملا فتح الله کاشانی در ذیل آیه (مالِکِ یَوْمِ الدِّین)[۲۴۶] «[و] خداوند روز جزاست.» می نویسد:«و بدانکه عاصم و کسایى باثبات الف مالک خواندهاند که به معنى متصرفست در اعیان مملوکه بهر وجهى که خواهد و مشتق منه آن ملک است بکسر میم و نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و حمزه ملک بحذف الف که بمعنى متصرف است بامر و نهى در مامورین مشتق از ملک بضم میم و این ابلغ است در مدح از اول.»[۲۴۷]
ملا فتح الله در این جا قرائت ملک را بر مالک ترجیح می دهد و این را می توان به عنوان یکی از امتیازات روش ملا فتح الله در بحث قرائت دانست. چرا که قرائت حقیقی قرآن را متعین در قرائت ثبت در مصحف کنونی نمی داند و چنانچه در قاعده نخست از قواعد تفسیر تبیین شده[۲۴۸] در آیات و کلماتی از قرآن کریم که قرائت یا قرائت های مشهور دیگری غیر از قرائت ثبت شده در مصحف فعلی وجود دارد، متعین نیست که قرائت ثبت شده در مصحف کنونی قرائت حقیقی و دیگر قرائت های مشهور نادرست باشد. مانند مثال فوق که چه بسا قرائت ملک قرائت حقیقی قرآن باشد چنانچه این قرائت همواره در میان مسلمانان مشهور بوده و اکنون نیز فقها و مراجع بزرگ نیز هر دو قرائت را صحیح دانسته اند.
۹-۲- کاستی ها
-
- ضعف مستندات ملا فتح الله کاشانی در بحث قرائت
یکی از کاستی های روش ملا فتح الله در بحث قرائت ضعف مستندات وی در این باره است چرا که بر مفسّر لازم است زمانی که بیش از یک قرائت مشهور در آیه ای مطرح باشد، قرائت صحیح آیات را پیدا کرده و آیه را براساس آن تفسیر کند و مستنداتی برای آن قرائت ذکر کند به طوری که مستندات وی قابل خدشه نباشد. ولی این مفسّر گرانقدر در کمتر جایی این قاعده را رعایت کرده بدین معنی که در آیاتی که اختلاف قرائت منجر به اختلاف در معنی می شود و بیش از یک قرائت مشهور وجود داشته، وی قرائتی را ترجیح [۲۴۹]داده است بدون این که به دلیلی برای آن اشاره کند مثل قرائت به تشدید در آیه (وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یَطْهُرْنَ)[۲۵۰] «و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند» که ملا فتح الله کاشانی بدون ذکر هیچ دلیلی این قرائت را برگزیده است و می گوید که نظر علمای امامیه نیز همین قرائت است. همچنین وی در انتخاب قرائت «مَلِک»هیچ دلیل و یا استنادی ذکر نکرده است. علاوه براین موارد بسیار زیاد دیگری از این قبیل در تفسیر منهج الصادقین به چشم می خورد که به برخی از آن ها قبلاً اشاره شد و نظر ملا فتح الله در مورد آن ها بیان شد.