پس در اینجا بدون شک شواهدی وجود دارد برای اینکه هوش هیجانی در پیشبینی موفقیت شخصی و درسی حائز اهمیت است. اما مربیان باید در این ادعا احتیاط نمایند تا شواهد تحقیقات بیشتر از جامعه علمی به دست آید و این احتمال وجود دارد که در آینده در سیاستهای آموزشی تلفیق شود. (گلتر، گاردنر ویتیر، ۲۰۰۷)
تاریخچه هوش هیجانی
هرچند که هوش یکی از قدیمیترین مفاهیم روانشناسی است هنوز هم نظریه پردازان برسر تعریف آن توافق ندارند. برای مثال آیا هوش، توانایی یا کیفیت واحدی است یا مجموعه ای از مهارتهاست. آنچه مسلم است هوش یکی از جذابترین نیروهای روانی است که جلوههای آن در موجودات مختلف به میزان متفاوت قابل مشاهده است.
امروزه تئوریهای سنتی هوش گرچه کاملاً تغییر یافتهاند، اما چنین استفاده می شود که اگر در تعریف هوش سه جنبه را رعایت کنند تعریف نسبتا کاملی به دست می آید، توانایی و استعداد کافی برای یادگیری در امور، هماهنگی و سازش و انطباق با محیط، بهره برداری از تجربیات گذشته و به کار بردن قضاوت و استدلال صحیح در مواجه شدن با مشکلات. (یوسفی، ۱۳۸۲)
اگرچه واژه هوش هیجانی به طور اختصاصی از سال ۱۹۹۰ توسط سالووی ومایر[۶۵] وارد ادبیات روانشناسی شد (سالووی و مایر، ۱۹۹۰) اما ریشه های آن را به راحتی میتوان از زمان یونان باستان جست و جو کرد. حس تسلط بر نفس خود یعنی توانایی مقاومت در برابر طوفانهای هیجانی، از زمان سقراط به عنوان صفتی پسندیده مطرح بوده است.
دوبوا[۶۶] فرهیختهی یونانی، لغت یونانی باستانی سوفروسین[۶۷] را که معادل آن بوده است، به معنای «تفکر و هوش در اداره زندگی شخصی، تعادل وخردمتعادل» ترجمه کردهاست. رومیها و کلیسای قدیمی مسیحیت آن را تم پرانتیا[۶۸] خواندهاند، که به معنای فک نفس- فرو نشاندن هیجانهای افراطی – بوده است. هدف دستیابی به تعادل است نه سرکوب کردن هیجانها. به نظر ارسطو نیزاحساس مناسب مطلوب است، یعنی احساسی که با موقعیت تناسب دارد. هر گاه احساسها به شدت فرو نشانده شوند، کسالت و فاصله ایجاد میکنند در تمامی این مفاهیم در واقع کنترل هیجانهای درمان کننده که کلید بهزیستی عاطفی است، مد نظر است. (نوریان، ۱۳۸۳)
همچنین مفهوم هوش هیجانی در مضامین نوشته های پیشین تحت عناوین مختلف آمده است. برای مثال دیوید وکسلر[۶۹] هوش را اینگونه تعریف می کند، هوش چگونگی حل مسائل در موقعیتهای جدید و آشنا در تمام امور زندگی است.(یوسفی، ۱۳۸۲) وکسلر درصدد آن بود که جنبه های شناختی و غیرشناختی هوش عمومی را با هم بسنجد تلاش او در این زمینه را میتوان در استفاده وی از کاربرد خرده آزمونهای تنظیم تصاویر و درک و فهم، که دو بخش عمدهی آزمون وی را تشگیل می دهند دریافت. در خرده آزمون درک و فهم «سازگاری اجتماعی» و در تنظیم تصاویر شناخت و تمیز «موقعیتهای اجتماعی» مورد بررسی قرار میگیرد. (جلالی، ۱۳۸۱)
از نظر وکسلر در راهنمایی و روان درمانی تنها دانستن بهرهی هوشی کلی مفید نیست بلکه لازم است بدانیم هر فرد چه نوع استعدادهای مخصوصی دارد. (شاملو، ۱۳۸۰)
اهمیت کاربرد هوش هیجانی در زندگی روزمره
این واقعیت ملموس است که در اطراف خود افرادی را میبینیم که هر چند از بهره هوشی بالایی برخوردارند، اما در زندگی و روابط اجتماعی از موقعیت چندانی برخوردار نیستند و برعکس عدهای با داشتن بهره هوشی نه چندان زیاد، اما با برخورداری از روابط پایدار اجتماعی به موفقیتهای بالایی دست مییابند. (حکیم جوادی، ۱۳۸۲ )
در واقع هوش هیجانی در بردارنده شماری از تواناییهاست که آدمی به وسیله آن دنیای پیرامون خود را بنا می کند. از این جهت، به صورت هشیار یا ناهشیار، هریک از ما در زندگی روزمره و در ارتباطات عادی، رسمی و یا صمیمانه با دیگران، با استفاده ازعناصر هوش هیجانی خود این زندگی و ارتباطات را ایجاد کرده، نوع و ترتیب آن را مشخص میکنیم. اگر برای حل مسائل ریاضی یا فراگیری یک زبان بهره هوشی (IQ) پیش قدم است؛ مطمئناً درزندگی اجتماعی، پرچم به دست هوش هیجانی داده می شود. (بار-اُن، ۲۰۰۰)
مطالعات متعددی نشان می دهند که هوش هیجانی می تواند اهمیت زیادی در بخشهای مختلف زندگی روزمره داشته باشد. پالمر و همکارانش، (۲۰۰۲) دریافتند که هوش هیجانی بالا می تواند یک پیش بینی کننده رضایت از زندگی باشد. به علاوه آنها گزارش نموده اند که افراد دارای هوش هیجانی بالا، احتمالا بیشتر سازش روانی نشان می دهند واز سلامت بیشتری برخوردارند. کاربرد مقیاسهای هوش هیجانی نیز روشن می کند که دارا بودن هوش هیجانی بالاتر، با افزایش احتمالی در توجه به سلامتی، ظاهر و تعامل مثبت با دوستان و خانواده همراه است. این نتایج مؤید تحقیقات میر، کارسوو سالووی، (۱۹۹۹) نیز میباشد که درمطالعات خود نشان داده اند، هوش هیجانی بالا، دارای همبستگی معناداری با حالتهای وابستگی به کانون خانواده و همچنین روابط بین فردی مثبت در بین کودکان، نوجوانان و بزرگسالان دارد.
اهمیت توجه به هوش هیجانی در محیط کار
پژوهش در مورد شوخ طبعی در کار نشان میدهد که یک لطیفه به موقع یا خنده از سر شوخی می تواند نوآوری را تحریک، خطوط ارتباط را باز، احساس رابطه و اعتماد را زیاد و البته کار را جذابتر نماید. بدون شک شوخ طبعی و سرزندگی در جعبه ابراز رهبران دارای هوش هیجانی جایگاه مهمی دارد. هنگامی که بحث از گروه می شود، حالات خوب اهمیت ویژهای پیدا میکنند. توانایی یک رهبر در هدایت یک گروه به حالت اشتیاق و همکاری می تواند تعیین کننده موفقیت این امر باشد. به نتایج یک مطالعه به روی ۶۲ مدیر ارشد تیم مدیریت توجه فرمایید، این مدیران واعضای تیم مدیریتی آن ها مورد بررسی قرار گرفتند تا مشخص شود تا چه اندازه پر انرژی، مشتاق و مصمم هستند. همچنین از آنها سؤال شد که گروه ارشد تا چه حد دچار نابسامانی و تضادو تعارض گشته است. این مطالعات نشان داد هر چه حالات کمی افراد در تیم مدیریت ارشد مثبتتر بود، بازده آن شرکت بالاتر بود. (آقایار، ۱۳۸۶)
وقتی برسرکار حاضر میشویم، هیجانها را نیز با خود به آنجا میبریم. آنها مثل مزاحمان آزار دهنده تمام روز سایه به سایه به دنبال ما میآیند. هر چه سریعتر از هیجانهای خودآگاه شوید و آنها را بهتر بشناسید، زودتر خواهید توانست کنترل اوضاع را دوباره به دست بگیرید. درک و مدیریت هیجانها تنها راهی است که بتوانید از روزتان حداکثر استفاده را ببرید و به سوی هدف شغلی در زندگی بروید. هوش هیجانی گروهی به مهارت های مدیریت تأکید شدیدی دارد. (همان منبع)