فقدان کنترل
شباهتهای معرفت شناختی :
- وقتی مایع از حد خاصی فراتر میرود، فشار مایع به نقطهای میرسد که ظرف منفجر میشود، همچنین وقتی خشم از حد خاصی فراتر میرود، فرد کنترلش را از دست میدهد.
-
- انفجار به ظرف صدمه میزند، همچنین فقدان کنترل برای فرد مضر و برای دیگران خطرناک است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
- میتوانیم از انفجار ظرف جلوگری کنیم، چنانکه میتوانیم خشم خود را مهار نماییم ( قائمینیا، ۱۳۸۸: ۱۶۳).
۴٫ در دیدگاه سنتی، اصطلاحات استعاری دارای معانی دلبخواهی هستند؛ اما در نظریهی معاصر، استعارهها قراردادی هستند و بر اساس قوانینی زایا خلق میشوند (کرد زعفرانلو و حاجیان،۱۳۸۹: ۱۲۰).
۵٫ در دیدگاه سنتی، استعاره ابزاری برای زینت بخشیدن به کلام است. ارسطو از آن با تعبیر «اضافهی افزوده به زبان» و «چاشنی زدن به گوشت» (هاوکس، ۱۳۷۷: ۲۲) یاد میکند؛ اما در نظریهی معاصر، «استعاره ساز و کار اصلی است که از طریق آن مفاهیم انتزاعی را درک میکنیم و دست به استدلال انتزاعی میزنیم…. زبان استعاری تجلی روساختی استعارههای مفهومی است» (لیکاف، ۱۳۸۳:۲۸۳).
۶٫«در سنت ارسطویی تنها شعرا هستند که میتوانند استعاره بسازند؛ چرا که آنها از استعداد خاصی برخوردارند و میتوانند مشابهت بین اشیا و اعمال در عالم خارج را درک کنند» (یار محمدی،۱۳۷۲: ۱۷۰)؛ درحالیکه تشابهاتِ مورد بحث در استعارات لزوماً نهفته در طبیعت اشیا و اعمال مورد نظر نیستند؛ بلکه دلیلش در روند تجربه، دادوستد با محیط و ذهن انسان ایجاد می شود» (همان: ۱۷۲).
۷٫ سنت ارسطویی استعاره را زاییدهی تشبیه میداند (همان: ۱۷۰)؛ درحالیکه بسیاری ازاستعارهها را نمیتوان مشتق از تشبیه متناظر خود دانست و اگر آنها را به تشبیه تبدیل کنیم، علاوه بر اثرات منظورشناختی، معانی قاموسی آنها نیز تغییر پیدا میکند(همان:۱۷۲). «تظاهر به گفتن چیزی غلط ویژگی مهم استعاره است. این فرض که جملات استعاری در واقع تشبیه هستند، این ویژگی را مخدوش میکند. البته این به معنای انکار این واقعیت نیست که استعاره معمولاً حقیقتی را بیان میکند؛ بلکه به این معناست که استعاره این حقیقت را متفاوت با تشبیه بیان میکند. استعاره بر خلاف تشبیه، حقیقت را تصریح نمیکند؛ بلکه آن را تلویحاً بیان میکند. برای بیان حقیقت ، واژگان جمله باید به لحاظ قراردادی یا معنیشناختی با هم متناسب باشند، ولی واژگانی که استعاره را تشکیل میدهند در این معنا با هم تناسب ندارند… استعارهی «من شمع خلوت سحرم» در معنای لفظی آن غلط است، درحالیکه تشبیه «من مانند شمع خلوت سحرم» در معنی لفظی آن درست است» (یوسفی راد، ۱۳۸۲: ۳۰).
۸ .در بلاغت سنتی استعارهها میمیرند؛ یعنی «به سبب کاربرد مداوم، رسانگی و برجستگی خود را از دست میدهند، مثل استعارهی کمان برای ابرو و سرو برای قامت» ( داد، ۱۳۸۵ : ۳۳)؛ اما از دیدگاه شناختی بین استعارهی مرده و زنده هیچ تمایزی وجود ندارد؛ زیرا هرچه آگاهی ما خودکارتر و ناخودآگاهتر و دسترسی به آن بدون دردسرتر باشد، آن ساخت درونیتر و زندهتر است. پس از منظر شناختی مهمترین استعارهها آنهاییاند که ناخودآگاه و در طول زمان وارد زبان شدهاند(داوری اردکانی و عیار دولابی،۱۳۸۹: ۶۳). هرچند امکان دارد عبارتی زبانی، دیگر به طور استعاری یا مجازی به کار نرود؛ اما نگاشت مفهومی مربوط به آن همچنان وجود داشته باشد و در دیگر استعارههای زبانی، نمود پیدا کند( بارسلونا، ۱۳۹۰: ۱۴).
۲-۵-۳٫ مبانی تقسیمبندی استعاره
«راه های مختلفی برای تقسیمبندی استعاره وجود دارد، اما در بیشتر منابع موجود این تقسیمبندی از چهار منظر صورت میگیرد: ۱٫ قرارداد ۲٫ نقش و کارکرد ۳٫ ماهیت ۴٫ عمومیت» (حسن دخت، ۱۳۸۸:۵۰).
۲-۶-۳-۱٫ قرارداد
منظور از قرارداد، دلبخواهی بودن که در مورد نشانه های زبانی مطرح میشود، نیست؛ بلکه معیاری است برای سنجش این امر که یک استعاره تا چه میزان توسط مردم عادی کاربردی روزمره مییابد. در این خصوص با دو دسته استعاره مواجه ایم (همان: ۵۱):
- استعارههای قراردادی یا استعارههای متعارف: «به استعارههایی گفته میشود که هر روز در گفتار رسمی و غیررسمی یک جامعهی زبانی به کار میرود و آنقدر عادی شده است که تنها با نگاهی دقیق و موشکافانه میتوان به استعاره بودنشان پیبرد» (گلفام و دیگران، ۱۳۸۸: ۱۲۵). در این پژوهش، این نوع استعارهها «استعارههای مخفی» خوانده میمیشود.
- استعارههای غیر قراردادی یا استعارههای ابداعی: «به آن دسته از تعبیرات استعاری گفته میشود که در داخل واژگان زبان تثبیت نشدهاند و برای اهل زبان ناشناخته و تازه هستند. این استعارهها بیشتر در ادبیات به کار میروند و نتیجهی ایجاد نگاشتی جدید یا حداقل برداشتی جدید از نگاشتی آشنا در زبان میباشند و بدین ترتیب درک جدیدی از تجربههای ما به دست میدهند» (حیدری تبریزی، ۱۳۸۴: ۱۲). در این پژوهش، این نوع استعارهها «استعارههای آشکار» نامیده میشوند.
«آنچه در شعر اتفاق میافتد، بازی ظریفی با همین استعارههای روزمره و قراردادی است. در واقع در شعر با یک پیوستار روبهروییم که در یک سویش به استعارههایی کاملاً قراردادی و آشنا در گفتار روزمره میرسیم و در سوی دیگرش به استعارههایی کاملاً نو و بدیع. در میانهی این پیوستار هم با انبوهی از استعارههایی روبهرو میشویم که بسط استعارههای قراردادی هستند و با یک پیوستار نزدیکی بیشتری دارند» (گلفام و دیگران، ۱۳۸۸: ۱۲۵)؛ مثلاً «سرشب» استعارهای قراردادی و متعارف میباشد که از تصور استعاری «شب انسان است» نشأت میگیرد. سهراب سپهری این تصور را فعال کرده است و با بهره گرفتن از آن استعارههایی بدیع خلق کرده است، مانند «دست جادویی شب»، «زمزمههای شب» و … (یار محمدی، ۱۳۷۲: ۱۷).
البته باید گفت که شناختیها هرجا که میخواهند قراردادی بودن یا نبودن یک استعاره را مورد بررسی قرار دهند، حتماً به گفتار روزمرهی مردم مراجعه میکنند و شواهدی از این پیکره در اثبات مدعای خود میآورند تا سلیقهی پژوهشگر در اینباره مداخله نکند.
۲-۵-۳-۲٫ نقش و کارکرد
این تقسیمبندی هم در ارتباط با کارکرد شناختی خود استعاره مطرح میشود و هم دربارهی کارکرد شناختیای که در ذهن کاربرِ استعاره اتفاق میافتد و به سه دستهی زیر تقسیم میشود: ساختاری ، هستیشناسانه و جهتی(حسندخت فیروز، ۱۳۸۸: ۵۲).
- استعارههای ساختاری[۲۰]: در استعارههای ساختاری، حوزهی مبدأ، ساختارِ دانشیِ غنیای را در اختیارِ حوزهی مقصد قرار میدهد. به عبارت دیگر، نقشِ شناختیِ این استعارهها کمکی است به گوینده، تا حوزهی مقصد را از طریق ساختارهای حوزهی مبدأ درک کند، مثل استعارهی زمان به منزلهی مکان:« به زمان تحویل سال نزدیک میشویم» (همان).
- استعارههای هستیشناسانه: «این استعارهها در مقایسه با استعارههای ساختاری، حاوی ساختارهای شناختی کمتری هستند؛ اما وظیفهیشان این است که به مقوله های کلی مفاهیم حوزهی مقصد، حالتهایی هستیشناسانه و بدون پرداختن به جزئیات اعطا نمایند» ( لیکاف ، ۲۰۰۳ : ۱۶۸). بنابراین، استعارهی هستیشناختی یعنی شیوهی نگریستن به رویدادها، فعالیتها، هیجانها، انگارهها و…به صورت یک موجود یا یک جسم (قاسمزاده ، ۱۳۷۹ : ۱۰۸). آرایهی تشخیص، یک استعارهی هستی شناسانه است: «زندگی سرم کلاه گذاشت».
- استعارههای جهتی[۲۱]: «استعارههای جهتی مفاهیم را با اعطای صورت مکانی در جهتهای متقابل با یکدیگر مرتبط میکنند. تقابلهای بالا یا پایین، جلو یا پشت، راست یا چپ، مرکزی یا حاشیهای، درون یا بیرون، همه از این دست به شمار میروند» (کرد زغفرانلو و حاجیان، ۱۳۸۹: ۱۲۵). اصولاً استعارههای بالا، جلو، راست، مرکزی و درونی بیانگر مفاهیم مثبتاند و استعارههای پایین، پشت، چپ، حاشیهای و بیرونی برای تجسم مفاهیم منفی به کار میروند.«زبانهای زیادی هستند که در آنها «بیشتر بالا است» و «کمتر پایین است»، مصداق دارد؛ اما تقریباً در هیچ زبانی عکس آن صادق نیست. چرا؟ چون استعارهی بیشتر بالاست، ریشه در تجربه دارد، تجربهی همگانیِ ریختن مایع بیشتر در ظرف و دیدن اینکه سطح مایع بالا میرود» (لیکاف، ۱۳۸۳: ۲۷۲)؛ به عنوان مثال؛ استعارهی تصوری « شادی بالا و غم پایین است» در ذهن گویشور زبان فارسی جملات و عبارات استعاری زیر را تحقق میبخشد: «از شادی دارم پرواز میکنم»، «توی ابرها سیر میکند» و « افتاده توی هچل».
۲-۵-۳-۳٫ ماهیت
«در این بخش این پرسش مطرح میشود که استعارهی مفهومی بر چه پایه و اساسی بنا میشود؟ بررسیها نشان میدهد که این اساس، هم میتواند دانش و هم تصویر باشد. بنابراین سه مقولهی زیر را خواهیم داشت که البته مقولهی دوم زیرمجموعهی مقولهی اول محسوب میشود؛ اما به خاطر گستردگی و اهمیت آن به شکلی جداگانه آورده میشود:
- استعارههای مفهومی: مجموعهای از مفاهیم از حوزهی مبدأ به حوزهی مقصد منتقل میشود و ما با مجموعهای از تناظرها روبه روییم؛ مانند استعارهی مفهومی «مباحثه، جنگ است».
- استعارههای طرحوارهای- تصویری : این نوع استعاره که یک نوع استعارهی مفهومی محسوب میشود، فاقد عناصر مفهومی دانش است؛ اما در بر دارندهی عناصر مفهومی طرحوارهی تصویری است که از تجربیات فیزیکی ما نشأت میگیرد» (حسندخت فیروز، ۱۳۸۸: ۵۴ -۵۵). چون اساس این پژوهش، بر این نوع استعاره قرار دارد، جداگانه دربارهاش توضیح داده خواهد شد.
- استعارههای تصویری یا انگارهای[۲۲]: استعارههایی هستند که در آن مفاهیم بسیاری ازحوزهی مبدأ بر مفاهیم متناظر بسیاری در قلمرو مقصد فرافکنده نمیشود؛ بلکه استعارههایی تکنمایی [۲۳]هستند که فقط یک تصویر را بر تصویر دیگر فرا میافکنند؛ مثلاً در شعر «اسب من که یالهایش هر یک رنگین کمان کوتاهی است» با استعارههای تصویری سر و کار داریم که فقط انحنای رنگین کمان بر موی انحنادار یالهای اسب منطبق میشود (پورابراهیم، ۱۳۸۸: ۶۳ و لیکاف، ۱۳۸۳:۲۵۰).
۲-۶-۳-۴٫ عمومیت
برخی از استعارهها جهانیاند و برخی تنها به جامعهی زبانیـفرهنگی خاصی تعلق دارند. از این منظر، دو نوع تقسیمبندی وجود دارد:
- استعارههای سطح عام[۲۴]: استعارههایی هستند که جزئیات کمتری را شامل میگردند و به حوزهی مقصد آزادی عمل بیشتری میدهند تا تجربیات مختلف از طریق آنها بیان شوند، مثل استعارهی « رخدادها کنش هستند» که زیر مجموعهای را شامل میشود :
- حالات مکان هستند: در رنجم.
- تغییرات حرکت هستند: جهشی درس خوانده.
- اهداف مقصد هستند: تو این مدت خوب پیش رفتم.