درباره مسئله مسئولیت و رابطه آن با زندگی بیمار ، گلاسر معتقد است که ناخشنودی و افسردگی نتیجه عدم احساس مسئولیت است و نه علت آن . به عبارت دیگر ، رفتار غیر مسئولانه افراد باعث بروز اضطراب و ناراحتی روانی است ، نهاینکه اضطراب و ناراحتی روانی باعث غیر مسئول بودن فرد بشود . فرد غیر مسئول نه برای خود ارزش قائل است و نه برای دیگران و در نتیجه خود را رنج داده و یا دیگران را آزرده خاطر میکند .
تمرکز بر بعد مسئولیت ، هسته اساسی کار تعلیم و تربیت و روان درمانی است و پذیرش مسئولیت به مثابه نشانه بارز سلامت روانی تلقی می شود . از نظر گلاسر ، اکثر بیماران به انحراف و بیماری خود آگاهند ، زیرا میدانند که جامعه آن ها را طرد کردهاست و با دیگران متفاوت هستند . بیماران رفتارشان به شیوه ای است که مانع از ارضای نیازهایشان میشود و آن ها در صدد هستند که به علت نادرستی رفتارشان پی ببرند . بنابرین ، قضاوت بیمار در باره درست و نادرست بودن رفتارش الزامی است و تا چنین قضاوتی صورت نگیرد ، تغییری هم در رفتار پدیدار نخواهد شد ( هارپر [۱۷]. ۲۰۰۴ ) .
ماهیت نظریه انتخاب در واقعیت درمانی :
نظریه انتخاب به ما می آموزد تنها کسی که میتوانیم رفتارش را کنترل کنیم خودمان هستیم . و تنها روشی که به وسیله آن میتوانیم وقایع محیط محیطی را تحت کنترل درآوریم ، انتخاب رفتار و اعمالمان است . آنچه ما احساس میکنیم تحت کنترل دیگران یا وقایع محیطی نیست و ما قربانی دیگران یا گذشته نیستیم مگر اینکه خود اینگونه انتخاب کنیم . یک اصل مهم در تئوری انتخاب این است که ممکن است گذشته در مشکل کنونی ما نقش داشته باشد اما هیچگاه مشکل اصلی ما نیست ، صرف نظر از آنچه در گذشته اتفاق افتاده است آنچه که ما اکنون به آن نیاز داریم عملکرد مؤثر و برنامه ریزی در زمان حال میباشد و وظیفه ما انجام آن چیزی است که برای بهبود روابط بین فردی کنونی مورد نیاز میباشد (گلاسر ، ۱۹۹۸) .
دو مفهوم اصلی در واقعیت درمانی هویت موفق و هویت شکست میباشد .
هویت موفق[۱۸] :
افراد دارای هویت موفق افرادی هستند که به نحو سازنده ای با واقعیات و مشکلات خود درگیر میشوند و احساس ارزشمندی و عشق میکنند . بنابرین به نظر گلاسر افراد موفق دو خصیصه بارز دارند . یکی آنکه آن ها اطمینان دارند که شخص دیگر آنها را در این دنیا آنطوری که هستند و به دل خصوصیاتد که دارند دوست میدارد و آنهاد نیز متقابلا فرد دیگری را در زندگی خود دارند که نسبت به او عشق و محبت میورزند ، یعنی اینکه آن ها به خوبی میتوانند حداقل با یک فرد دیگر عشق و محبت مبادله کنند .دوم اینکه آن ها این درک را دارند که انسانهای با ارزشی هستند ( شفیع آبادی ، ۱۳۸۲) .
هویت شکست[۱۹]:
در این افراد به دلیل غلبه هویت شکست احساس بی کسی و تنهایی به شدیدترین وجه ممکن احساس می شود و در حل مشکلات و معضلات خود دشواریهایی دارند و از مواجه شدن با واقعیت شدیداً مظطرب ، نگران و اندوهگین میشوند ( شفیع آبادی ، ۱۳۸۲) .
محیط مشاوره
اجرای واقعیت درمانی با تلاش درمانگر برای ایجاد فضایی گرم ، حمایتگرانه و مساعد برای وقوع این تغییرات درمانگر با مراجع طرح دوستی میریزد و رابطه ای درمانبخش برقرار میسازد ، همچنین خود به جای مراجع قرار میدهد و دنیا را از چشم او میبیند . ایجاد چنین فضایی باعث به وجود آمدن اعتماد لازم برای متعهد شدن مراجع به اجرای تغییرات مثبت می شود ( کوری ، ۱۹۹۲) .
روش های تسهیل کننده در رفتار
به عقیده گلاسر (۱۹۹۸) روشهایی که منجر به تغییر میشوند بر این فرض استوارند که انسانها وقتی انگیزه پیدا میکنند که :
-
- متقاعد شوند که رفتارهای کنونیشان آن ها را به آنچه که می خواهند نمی رساند .
- باور داشته باشند که میتوانند رفتارهای دیگری را انتخاب کنند که آن ها را به آنچه می خواهند برساند . (کوری،۱۹۹۲)
وابلدینگ[۲۰]،بریکل[۲۱](۱۹۹۸) از سرواژه خواستن برای توصیف روش های اجرا شده در واقعیت درمانی استفاده کردهاست .نکات کلیدی این سرواژه به قرار زیرند:
تعیین خواسته ها[۲۲]:
واقعیت درمانگر در ظول درمان با بهره گرفتن از سوالاتی نظیر “چه می خواهی ؟” مراجع را به تعیین مسیر خواسته هایش هدایت میکند .
تعیین رفتار و مسیر کنونی[۲۳] :
بعد از اینکه نیازها و خواسته های مراجعین بررسی شد ، از مراجع خواسته می شود که به رفتار کنونیش نگاهی بیندازد و تعیین کند که این رفتارها آن ها را به خواسته هایشان خواهند رساند یا خیر ؟
وظیفه مشاور در واقعیت درمانی مواجه کردن مراجعین با نتیجه رفتارهایشان و کمک به آن ها است تا بتوانند در مورد رفتارهایشان به قضاوت بپردازند . در واقع تا زمانی که مراجعین به قضاوت در مورد رفتارهایشان نپرداخته اند تغییری صورت نخواهد گرفت .
خود ارزیابی[۲۴]
برنامه ریزی و عمل[۲۵]:
کمک به اعضا برای شناسایی راه های تغییر انتخاب های ناکارآمد . تبدیل آن ها به انتخاب های مؤثر از مهمترین وظایف واقعیت درمانی به حساب میآید . بعد از اینکه مراجع موفق به ارزیابی رفتارهای خود شد و تصمیم به تغییر گرفت ، درمانگر به او در طرح ریزی برنامه ای برای تغییر رفتار کمک خواهد نمود(شفیع آبادی ۱۳۸۲).
وظیفه درمانگر :
نقش اصلی روان درمانگر در واقعیت درمانی ، درگیر شدن با فرد مراجع و کمک به او در جهت مواجه شدن با واقعیت میباشد . از نظر گلاسر (۱۹۹۷) واقعیت درمانی کمک به افراد جهت در دست گرفتن کنترل مؤثر بر زندگی خویش است با پذیرش مسئولیت انتخاب هاو رفتارها و گرفتن تصمیمات بهتر و موثرتر میباشد .رهبر گروه در واقعیت درمانی نقش فعال و مستقیمی را ایفا میکند و بر قابلیت و تواناییهای فرد تأکید میکند . از نظر او وقت گذاشتن روی محدودیت ها و مشکلات و شکست ها باعث پایین آوردن عزت نفس فرد می شود و به جای آن باید فرد را به قابلیت ها ،کشف انتخاب های مفید و کنترل مؤثر تشویق کرد .
امید به زندگی
امید به زندگی یکی از ویژگی های زندگی است که ما را به جستجوی فردای بهتر وا میدارد. امید یعنی موفقیت و آینده بهتر و دلیلی برای زیستن . وقتی امید در زندگی وجود داشته باشد شادی و سرور در زندگی وجود خواهد داشت به همین دلیل در سالهای اخیر به موضوع امید به زندگی با توجه به روحیات و تجربیات متفاوت افراد توجه های بسیاری شده است . بر اساس نظریه سلمیگن یکی از اساتید بنام روانشناسی معتقد است طی ۶۰ سالگذشته تبدیل به علم درمان شده است . و روانشناسی باید به فهم آن چیزهایی بپردازد که که زندگی را ارزشمند میسازد و امید به زندگی را در افراد افزایش میدهد .