این الگو نشان میدهد که نهاد های اجتماعی و نظام های رسانه ای با مخاطبان تعامل برقرار میسازند تا نیاز ها، علایق و انگیزه های افراد را برانگیزانند. بر اساس نظریه وابستگی، افرادی که به بخش ویژه ای از رسانه ها وابسته میشوند به طور شناختی، مؤثر و رفتاری تحت تاثیر آن بخش قرار خواهند گرفت و در حقیقت هوش هیجانی آن ها از طریق آن بخش از رسانه تاثیر می پذیرد.
وابستگی زمانی گسترش مییابد که انواع مخصوصی از محتوای رسانه ها برای ارضای نیاز های مخصوصی به کار روند. افراد به طور مختلف نیاز هایشان را با رسانه ها رفع میکنند و هر فرد ممکن است در زمینههای مختلف از رسانه ها به طور متفاوتی استفاده کند.
علاوه بر این، نیاز های فرد همیشه کاملا فردی نیست، بلکه ممکن است به وسیله فرهنگ یا شرایط اجتماعی گوناگون شکل گیرد. به عبارت دیگر، نیاز ها، انگیزه ها و استفاده های افراد از زسانه ها به عوامل خارجی مشروط است که ممکن است در اختیار افراد نباشند. این عوامل خارجی برای اینکه نشان دهند رسانه ها چگونه قابل استفاده هستند، در گسترش گزینه های غیر رسانه ای دیگر محدودیت و مانع ایجاد میکنند. برای مثال ؛ ممکن است فرد مسنی که رانندگی نمیکند و دوستان کمی دارد بیشتر از سایرین به تلوزیون وابسته شود. کلا هرچه رسانه سریع تر در دسترس باشد، سود دریافتی بیشتر خواهد بود و استفاده از رسانه هرچه از نظر اجتماعی و فرهنگی پذیرفته تر باشد، به احتمال بیشتری استفاده از آن رسانه مناسب تر جایگزین کارکردن محسوب خواهد شد. علاوه بر این، فرد هرچه جایگزین های بیشتری برای ارضای نیاز هایش داشته باشد به رسانه خاصی کمتر وابسته خواهد شد. تعداد گزینه های کارکردی به هر حال فقط موضوع انتخاب فرد یا حتی موضوع ویژگی های روانشناختی نیست، بلکه به وسیله عواملی نظیر در دسترس بودن رسانه های مخصوص نیز محدود می شود (همان).
آنچه در این نظریه می بینیم وابستگی افراد به رسانه برای نیاز جستجوی اطلاعات است و در نتیجه همین جستجوی اطلاعات که در تئوری ادراک اجتماعی هم به آن اشاره شد، سبب وابستگی فرد به رسانه خاصی می شود و در نتیجه این وابستگی به رسانه قدرت تاثیر گذاری بزرگی میدهد که از طریق آن میتواند جنبههای مختلف هوش هیجانی مخاطب را افزایش دهد. در حقیقت ما در اینجا تلاقی دو نظریه وابستگی و نظریه ادراک اجتماعی را میبینیم که وابسته شدن فرد به رسانه خاص سبب تاثیر بر عامل ادراکی او و در نتیجه افزایش هوش هیجانی او توسط رسانه منتخب می شود.
شبکههای اجتماعی، به خصوص آنهایی که کاربردهای معمولی و غیرتجاری دارند، به خصوص آنهایی که کاربردهای معمولی و غیرتجاری دارند، مکانهایی در دنیای مجازیاند که مردم خود را خلاصهوار معرفی و امکان برقراری ارتباط بین خود و همفکرانشان را در زمینههای مختلف مورد علاقه فراهم می کنند. البته در بعضی از این موارد، مثل مایناسا، سمتوسوی اصلی این علایق (فضا) مشخص است. به نظر میرسد شبکههای اجتماعی هماکنون هم روزبهروز محبوبتر می شوند. با شبکههای اجتماعی، دیگر افراد برای پیداکردن همفکران خود در موارد گوناگون تنها نیستند؛ یک دوست آرژانتینی برای تحلیل بازیهای یوکاجونیورز، یک دوست سوئدی برای صحبت درباره فناوری اطلاعات، یک دوست فرانسوی برای صحبت درباره فیلمهای سینمای مستقل یا یک دوست مصری برای بحث درباره مسائل خاورمیانه. مسلماًً در دنیای حقیقی هیچگاه افراد علاقهمند، موضوعات مورد علاقهی خود را به این گستردگی نمییافتند. به این دلیل و شاید دلایل مشابه این، سرویسهای شبکههای اجتماعی، به یکی از مهمترین ارکان اینترنت در دو سه سال اخیر تبدیل شدهاند. (یزدانپناه، ۱۳۸۹)
۲-۳ اعتیاد اینترنتی:
اعتیاد به اینترنت یا وابستگی به اینترنت را می توان نوعی استفاده از اینترنت دانست که به ایجاد مشکلات روان شناختی، اجتماعی، تحصیلی و حرفه ای در زندگی افراد منجر می شود. تاریخچه ی ظهور این اعتیاد به عنوان یک اختلال جداگانه، اولین بار در سال ۱۹۹۵ توسط ایوان گلدبرگ مطرح شد و در سال ۱۹۹۶ توسط یانگ توسعه یافت. از آن پس مراکز درمانی در سراسر امریکا و حتی دادگاه و سیستم قانونی این کشور وابستگی به اینترنت را به عنوان یک اختلال روانی واقعی پذیرفت. وابستگی به اینترنت را اعتیاد مدرن نامگذاری کردهاند. در واقع وابستگی های دیگر است؛ اگر چه این نوع وابستگی مشکلات جسمی اعتیاد های شیمیایی را ندارد، مشکلات اجتماعی ناشی از آن همانند اعتیاد های دیگر است(شایق ۱۳۸۷).
امروزه محیط های مجازی که با پیشرفت علوم رایان های گسترش پیدا کردهاند، زمینه جدیدی را برای رضایت بخشی مجازی به وجود آورده اند که بررسی عوامل مؤثر بر آن ها و پیامد های ناشی از آن ها اهمیت پیدا کردهاست. جذابیت این گونه از محیط ها اگرچه مجازی اند ولی به تدریج قادرند جای عناصر واقعی در زندگی انسان را بگیرند. به طوری که فرد، بودن در این فضا ی مجازی را ارضا کننده تر از دنیای واقعی بداند (دوران ۱۳۸۱). اینترنت، فرهنگ رسانه ای جهانی یکپارچه است، که اشکال سنتی جامعه پذیری خانواده و مدرسه را به مبارزه خوانده و اغلب از آن سبقت گرفته است. دنیای اینترنت در عین حال که روابط کودکان و نوجوانان را در جهان مجازی افزایش میدهد، در مقابل از دامنه روابط آنان در جهان واقعی کاسته می شود. بر این اساس انگیزه ی کاری بهره وری و بازده کاری این افراد در نتیجه استفاده بیش از حد از اینترنت پایین میآید.
دنیای مجازی، چت روم ها[۱۱] و بازی های اینترنتی[۱۲] به راحتی جایگزین انگیزه ی ایجاد شبکه های ارتباط اجتماعی و گسترش و تعمیق روابط در این شبکه و یا انگیزه فعالیت در حوزه های دیگر همانند حوزه انگیزشی تحصیل، انگیزش برای اشتغال و همانند این ها می شود.
در تحقیقات اخیر به تاثیر چشم گیر استفاده بیمار گونه از اینترنت بر تنش های اجتماعی، علمی و شغلی پرداخته شده است، افرادی همچون یونگ و سایر روان شناسان معتقدند که زیاده روی در استفاده از اینترنت میتواند برای سلامت فکری و فیزیکی فرد خطرناک باشد. همچنین در تحقیقات صورت گرفته از سوی شاتون[۱۳] (۱۹۹۱) کریفیتز[۱۴] (۱۹۹۷) یونگ[۱۵] (۱۹۹۸)، اعتیاد اینترنتی را نشان دادند و مشاهده کردند که کاربران کامپیوتر و وابسته با اینترنت به تدریج زمان کمتری را با افراد واقعی در مقایسه با زمان استفاده از کامپیوتر و رابطه روی خط می گذارانند. این مطالعات نشان میدهند کسانی که معتادان اینترنتی خوانده میشوند، به طور تقریبی حدود ۴۰ الی ۵۵ ساعت ساعت در هفته را به جستجوی روی خط اینترنت می گذرانند (کوپر[۱۶] و گرینفیلد ۱۹۹۹).
اعتیاد به اینترنت امروزه در کانون توجه است زیرا افرادی که دچار اعتیاد اینترنتی هستند روز به روز در حال افزایش اند و این امر باعث گردیده است که این افراد، خانواده ها و جامعه با معضلات مختلفی دست به گریبان شوند. اعتیاد به اینترنت تبعات و مشکلاتی از قبیل مشکلات تحصیلی و خانوادگی برای کاربران خود ایجاد میکند. ممکن است اعتیاد به اینترنت همانند سایر موارد اعتیاد آثار و علائم جسمانی به دنبال نداشته باشد اما هوارض اجتماعی که این معضل در پی دارد آن را در زمره ی دیگر موارد اعتیاد قرار میدهد (غفاری ۱۳۸۵).