شیوه های تربیتی والدین و احساس مسئولیت:
در مورد شیوه های تربیتی والدین و تاثیر آن بر رفتار و شخصیت کودک تحقیقات فراوانی صورت گرفته است. هافمن[۳۱](۱۹۸۰) در پژوهشی در مورد شیوه های انضباطی والدین میگوید اعمال انضباط والدین به سه شکل صورت میگیرد :
۱- ابراز قدرت : تنبیه فیزیکی ، محروم کردن از مالکیت و مزایا
۲- کناره گیری عاطفی : ابراز فیزیکی خشم ، عدم تأیید ، توجه نکردن ، جدا کردن کودک از دیگران ، صحبت نکردن با کودک ، ابراز نارضایتی یا تهدید به ترک کردن
۳- تلقین : توضیح پیامد های زیان بخش رفتار کودک برای خودش با دیگران ، توجه به انتظارات کودک و اهمیتش برای دیگران .
البته ، سبک انضباطی ممکن است ترکیبی از این سه نوع باشد اما معمولا از یک سبک خاص بیشتر استفاده می شود(هافمن به نقل از بیابانگرد،۱۳۸۶). نتیجه پژوهش ها نشان میدهد ابراز قدرت ، درونی کردن معیار های اخلاقی را تسهیل نمی کند، بلکه تنها یک گرایش اخلاقی را با توجه به معیارهای بیرونی و نه درونی پرورش میدهد. روش انضباطی کناره گیری عاطفی ، اثر مثبت ویژه ای بر رشد معیار های اخلاقی نداشته است چون حالت تنبیه شدیدی دارد. اگر چه دارای تهدید فیزیکی و مادی برای کودک نیست، اما از نظر هیجانی به مراتب مخرب تر است.روش های انضباطی تلقینی با درونی کردن معیارهای اخلاقی رابطه مثبت دارد. (هافمن به نقل از بیابانگرد،۱۳۸۶). با توجه به اینکه لازمه مسئول بودن ، آن است که شخص بتواند تکالیف را با وجود زحمتی که در بر دارد به پایان برساند، کمک به کودکان برای رویارویی با این موضوع وظیفه بزرگتر ها است. نهایتاً خود والدین باید سطح مسئولیتی که کودکان میتوانند به عهده گیرند ، تشخیص دهند و برای پشتیبانی از رفتار مسئولانه و ترغیب آنان به انجام آن رفتار باید معیار یا قواعد را در خانواده مقرر سازند(کلمزوبین،ترجمه علی پور۱۳۸۵).
نوجوانی مقدمه بزرگسالی است و باید از این فرصت برای شناخت و پذیرش مسئولیت های مهم زندگی استفاده کرد. پس باید به نوجوان اختیار و آزادی کافی داده شود تا خود مختاری و مسئولیت پذیری را تجربه کند ، احساس و نیاز های خود را بشناسد، درباره هدایت امروز زندگی خود تصمیم بگیرد و مسئولیت نتایج تصمیم های خود را بپذیرد(لطف آبادی،۱۳۶۹). به نظرکرونباخ[۳۲] با فراهم آمدن ۲ عامل ثبات و اعتماد متقابل در خانواده چه والدین سخت گیر باشند چه نرم ، احتمالا فرزندان دارای احساس مسئولیت و انضباط بار میآیند(کرونباخ ۱۹۶۳، ترجمه رضوی). آماتو[۳۳](۱۹۸۸) طبق پژوهش بر روی ۱۰۲ نوجوان و ۹۹ کودک نشان داد، کودکان جهت مسئولیت پذیری به حمایت و کنترل بیشتر نیاز دارند اما نوجوانان به حمایت و کنترل کمتر. شاید بتوان مهمترین بدگمانی والدین را در عدم درک کامل این اصل جستجو کرد که (هر انسانی مسئول زندگی خویش است). مسئله دیگر اینکه بزرگسالان و نوجوانان در مورد تعریف استقلال با یکدیگر توافق ندارند . والدین بر این تأکید دارند که استقلال مستلزم پذیرفتن مسئولیت است ، در حالی که نوجوانان استقلال را به عنوان رهایی از احکام والدین تعریف میکنند . بدیهی است استقلال باید به تناسب مسئولیت گسترش یابد. باید برای آن ها فرصتی فراهم شود تا راه های برقراری تعادل بین تمایل خود به آزادی و مسئولیت شان در قبال زندگی را مورد توجه قرار دهند(میکوچی ،ترجمه همتی ۱۳۸۴). بدیهی است کسب موفقیت آمیز استقلال و مسئولیت پذیری فرایند تدریجی است که مستلزم تلاش ۲ طرفه والدین و نوجوانان است .
پژوهش های انجام شده در رابطه با مسئولیت پذیری
طبق تحقیقات چامور[۳۴] و همکاران در سال (۲۰۰۳) وظیفه شناسی ، نظم و مسئولیت پذیری با عملکرد تلاش به منظور پیشرفت ، رابطه دارد. یعنی منظم بودن ، پشتکار ، پیشرفت مداری و دقت میتواند عملکرد فرد در حوزه های مختلف از جمله موفقیت های تحصیلی را به طور مثبت پیشبینی کند.(لطفی ،۱۳۸۵).
پورکران(۱۳۸۵) پژوهشی بر روی دانش آموزان دختر و پسر تیز هوش و عادی در رابطه با مسئولیت پذیری و ویژگی های شخصیتی آنان انجام داده است. یافته های او حاکی از آنند که بین دختران و پسران دانش آموز تیز هوش و عادی از نظر ویژگی های مسئولیت پذیری ، پیشرفت تحصیلی ، جنبههای حساس ادراکی و شهودی تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین افراد مسئول پذیر دارای پیشرفت تحصیلی بهتری هستند. درونگرایی هر چه بیشتر باشد مسئولیت پذیری کمتر خواهد شد. احساس مسئولیت با سطح بالای تفکر مربوط است و شخص مسئول پذیر میتواند در مورد خودش و جامعه تصمیم منطقی اتخاذ کند و در مدرسه و کلاس موفق باشد.
سامرز ،کرن ،گافروئر و ماتنی(۱۹۹۶) بنابر پژوهشی با عنوان شیوه زندگی ، شخصیت و فشار روانی نشان دادند کسانی که در مقیاس های علاقه اجتماعی و مسئولیت پذیری نمره های بالایی آورده اند از شیوه های مقابله بهتری در برابر فشار روانی استفاده میکردند و از نظر سلامت روانی وضعیت بهتری داشتند(بشیری ،۱۳۸۵).
نتایج برخی از پژوهش ها حاکی از آن است که رفتار های مبتنی بر همدردی ، نوع دوستی ، ملاحظه گری ، کمک کردن ، سهیم شدن با دیگران میتواند از اجزا مسئولیت پذیری باشد که در دختران بیشتر از پسران است(یوسفی لویه ،۱۳۸۳). اوور بی و پالینا[۳۵](۲۰۰۵) با انجام پژوهشی با بهره گرفتن از یک نمونه ۱۹۵ نفری از دختران نوجوان و ۱۹۲ مادر و ۵۳ مادر بزرگ ، در مورد تفاوت دیدگاه هایشان در مسئولیت پذیری و اداره زندگی دریافتند، در حالی که هر سه نسل والدین را مسئول فراهم آوردن و اداره زندگی میدانستند اما نوجوانان بیشتر این مسئولیت را در حوزه ی والدین می دانند و می خواهند آن ها همواره تامین کننده و خدمت گذار آنان باشند.
خود متمایز سازی
معمولا مشکلات بین والدین و نوجوانان، متعلق به خانواده هایی هستند که والدین فاقد مهارت های ارتباطی با نوجوان هستند. بنابرین، تنش و تضاد و رفتارهای پرخاشگرانه در این خانواده ها رواج یافته وتوسط نوجوانان نیز آموخته می شود. همین مسئله منجر به بروز تعارض بیشتر در خانواده میگردد(مرادی،۱۳۸۴).