به طور کلی مدیریت عملکرد در ابعاد زیر به شکل گیری سازمان یادگیرنده کمک می کند:
-
- شکل گیری فرایند بازخورد بین مدیر و کارکنان
-
- انتقال تجارب و دانش بین مدیر و کارکنان
-
- بهبود بالندگی دو طرفه بین مدیران و کارکنان
-
- مدیریت استعدادهای سازمان به وسیله مدیریت عملکرد
-
- شناسایی توانمندیها و استعدادهای بالقوه کارکنان
- جذب استعدادهای شکوفا شده کارکنان در سازمان (سلطانی، ۱۳۸۵).
۳-۲-۲ عناصر مدیریت عملکرد
به طور کلی عناصر مدیریت عملکرد را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱- تعیین اهداف کیفیت، در راستای اهداف سازمان:
یکی از عناصر مدیریت عملکرد تعیین اهداف کیفیت است که طی آن چهارچوب نتایج مورد انتظار کیفیت از عملکرد سازمان بیان می شود.
برای تعیین اهداف کیفیت، طی مراحل زیر لازم است:
-
- تعیین دیدگاه و رسالت کلی سازمان در زمینه کیفیت
-
- شناسائی مؤلفه ها و عوامل کلیدی مؤثر در کیفیت
-
- در میان گذاشتن عناصر کلیدی کیفیت با کارکنان
-
- تدوین اهداف اصلی و نهائی
-
- اولویت بندی اهداف کیفی
-
- برقراری ارتباط بین اهداف و دیدگاه کلی کیفی سازمان
- تعیین اهداف عملیاتی کیفی
۲٫ تعیین قابلیت های سازمان
مدیریت عملکرد فرآیندی است که در یک چارچوب کلی و فراگیر کلیه امکانات سازمان را ترکیب نموده و به کار میگیرد. بنابرین اول بایستی امکاناتی وجود داشته باشد تا بتوان آن را به کار گرفت. یکی از عناصر و مؤلفه های مدیریت عملکرد تعیین قابلیت های سازمان است. هر سازمانی دارای دو دسته قابلیت میباشد: یک دسته قابلیت های بالفعل است که مدیریت عملکرد از آنها به صورت بهینه استفاده می نماید و یک دسته قابلیت های بالقوه است که در سازمان وجود دارد ولی مورد استفاده قرار نمیگیرد. بخش اعظم کار مدیریت عملکرد شناسائی و تعیین قابلیت های بالقوه سازمان است که میتوان به وسیله آنها کیفیت تولید نمود. به طور کلی الزامات و پیشنیازهای تعیین قابلیت سازمان را میتوان به شرح زیر و به صورت فهرستوار بیان نمود:
-
- طراحی ابزار مناسب اندازه گیری سطح قابلیتها
-
- طراحی مکانیزم شناسائی قابلیت های بالقوه
-
- حاکم کردن نگرش دائمی برای تعیین قابلیت های سازمان
-
- اولویت دادن به تعیین قابلیت های منابع انسانی
- استفاده مؤثر از قابلیت های شناسائی شده
۳٫ ارزیابی عملکرد
ارزیابی عملکرد برآوردی انتقادی و کاوشگرانه از فعالیتهای مختلف یک سازمان است. ارزیابی عملکرد هم پیشگیری کننده و هم تشخیص دهنده است. در ارزیابی عملکرد کارکنان، منظور از عملکرد هم نتایج به دست آمده و هم فرایند کاری است یعنی در ارزیابی چگونگی انجام کار و به تعبیری فرایند انجام کار با نتیجه حاصل شده از فرایند توأماً عملکرد به حساب می آید (سلطانی، ۱۳۷۸). در دل مدیریت عملکرد ارزیابی عملکرد نقش بررسی، بازیابی، قضاوت و تعیین نقاط قوت و ضعف را دارد که طی فرایند علمی نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل می کند.
ارزیابی عملکرد عبارت است از تعیین درجه کفایت و لیاقت کارکنان از لحاظ انجام وظایف محوله و قبول مسئولیت ها در سازمان که این ارزیابی به طور عینی و سیستماتیک انجام گیرد. به عبارت دیگر ارزیابی عملکرد برآوری انتقادی و کاوشگرانه از فعالیتهای مختلف یک سازمان است. هر سازمانی برای به دست آوردن نتایج کاری خوب باید ارزیابی دورهای از عملکرد خود داشته باشد. ارزیابی عملکرد هم پیشگیری کننده و هم تشخیص دهنده است. نظام ارزیابی عملکرد به صورت بازخوردی از عملکرد فرد برای خود است و به بهبود عملکرد هر فرد منجر می شود. به طور کلی مؤلفه های ارزیابی عملکرد را میتوان به شرح زیر نام برد:
-
- ایجاد انگیزه برقراری ارتباط
-
- برقراری ارتباط
-
- قضاوت
-
- شاخصسازی
-
- بررسی
-
- تعیین توان
-
- توسعه شغلی
-
- مربیگری
- بهبود عملکرد (ایران زاده و همکاران، ۱۳۹۰).
۴٫ تولید کیفیت
مدیریت عملکرد سازمانها را از حالت کنترل کیفیت عبور داده و به سمت تولید و ایجاد کیفیت سوق میدهد. زیرا کنترل کیفی زمانی مصداق مییابد که کیفیت تولید شود. بنابرین رسالت اصلی مدیریت عملکرد ایجاد و تولید کیفیت است. مدیریت عملکرد از طریق تشکیل حلقه های کیفیت می تواند به تولید کیفیت برسد همین که در حلقه های کیفیت افراد با همدیگر تبادل نظر میکنند و راجع به مسائل مختلف تولید، ابزار کار، روشها و فرآیندها بحث میکنند و به راه حلهای جدید و تازهای دست یافته و آن را به کار می گیرند به کیفیت دسترسی مییابند. به طور کلی عنصر تولید کیفیت در مقوله مدیریت عملکرد با قدمهای عملی زیر موفق خواهد شد:
-
- تعیین وضعیت موجود کیفیت
-
- طراحی گروه تولید کیفیت
-
- طراحی مکانیزم های کیفیتساز در سازمان
-
- فرآیندی نمودن تولید کیفیت
- جاری کردن کیفیت در کار و محصول (سلطانی، ۱۳۸۳).
سیستمهای مدیریت عملکرد بر انتقال اطلاعات مالی و غیرمالیای که در تصمیم گیری و اقدامات مدیریت مؤثر هستند، تمرکز دارند. در سالهای اخیر شمار فزایندهای از سازمانها به استقرار سیستمهای مدیریت عملکرد بر پایه عوامل حیاتی موفقیت (CSF) و شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) مبادرت نموده اند. قالبی که عمدتاًً در این زمینه استفاده شده است کارت امتیاز متوازن (BSC) میباشد. اما به رغم افزایش تجارب به دست آمده در استفاده از این سیستمها، سازمانها هنوز دانش کافی را در مورد چگونگی بهبود عواملی که بر رفتار عملکرد تأثیرگذار هستند، کسب نکرده اند. سیستمهای مدیریت عملکرد بدون ملاحظه رفتار انسانی نمی توانند به نحوی اثربخش طراحی و پیاده سازی شوند. یکی از ابزارهایی که اخیراًً برای سنجش و تحلیل مدیریت عملکرد مورد استفاده قرار میگیرد، روش تحلیل مدیریت عملکرد[۱۴] (PMA) میباشد. (مقیمی و حفیظی، ۱۳۸۸).
جدول۲- ۱-ابعاد ۹ گانه برای تحلیل مدیریت عملکرد (PMA)
ابعاد ساختاری مدیریت عملکرد