نتیجهگیری
۱-۵ مقدمه
هدف اصلی پژوهش حاضر همانطور که گفته شد بررسی رابطه احساس عدالت با گرایشهای سیاسی است؛ اهداف فرعیتر نیز تعیین میزان احساس عدالت در جامعه و چگونگی توزیع آن در اقشار و طبقات مختلف اجتماعی، گونهشناسی گرایشهای سیاسی و ایجاد مقیاسی به منظور اندازهگیری آن در جامعه ایران است.
به نظر میرسد از میان اهداف ذکر شده تا اینجا تمامی اهداف محقق شده باشد. از اینرو در این فصل مروری بر آنها خواهیم داشت.
این فصل از پنج قسمت تشکیل شده است. در قسمت اول مروری بر مباحث نظری و نتایج مباحث فصول قبل داشتیم. در قسمت دوم در جهت دستیابی به هدف گونهشناسی گرایشهای سیاسی و ایجاد مقیاسی به منظور اندازه گیری گرایشهای سیاسی در ایران به بررسی یافته های حاصل از مصاحبهها پرداختیم. در قسمت سوم مروری کوتاه بر یافته های اصلی پژوهش داشته؛ در قسمت چهارم بر مبنای نتایج حاصل از پژوهش، نظریههای مطرح شده و قدرت تبیین آنها را مورد بحث قرار دادیم. در قسمت پنجم نیز به بیان پیشنهادات پژوهش و مشکلات و محدودیتهای پژوهش پرداختیم.
۲-۵ مروری بر مباحث نظری
درک درست از تحولات سیاسی- اجتماعی جامعهای چون ایران یکی از نیازهای اساسی جامعه کنونی است. این مقصود نیز تنها با منابع، اطلاعات و تحلیلهای درست و صادقانه میسر میشود. شناخت صحیح مسائل سیاسی- اجتماعی در هر جامعه و تحلیل صحیح از آنها نیز بدون شناخت گرایشهای سیاسی مختلف و عوامل تأثیرگذار بر آن امکان پذیر نخواهد بود. در واقع گرایشهای افراد یکی از زیرساختهای اصلی در فرهنگ هر جامعه است و رفتار فرد و اجتماع متاثر و متجلی از آنهاست. بنابراین بررسی گرایشها به منظور مدیریت و برنامه ریزی بهتر جامعه در زمینه های مختلف، الزامی است. بطور کلی گرایشهای سیاسی متفاوتی در هر جامعهای وجود دارد که پیامدهای گستردهای برای کشور و سرنوشت آن خواهد داشت. از اینرو در این پژوهش تلاش نمودیم تا صادقانه و به دور از پیشداوریها به بررسی گرایشهای سیاسی افراد و عوامل تأثیرگذار بر آن بپردازیم.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بدین منظور در ابتدا به مطالعه تحقیقات پیشین داخلی و خارجی مرتبط با موضوع پژوهش پرداختیم. تا علاوه بر پرهیز از دوبارهکاری و انجام تحقیقات موازی، تا حد زیادی با متغیرهای تأثیرگذار بر گرایشهای سیاسی آشنا شویم. در این زمینه تا حد امکان از نقاط ضعف تحقیقات پیشین اجتناب نمودیم و نقاط مثبت آنان را سرلوحهی کار خود قرار دادیم. بنابراین مفروضات فرعی پژوهش بهواسطهی مطالعهی ادبیات پژوهش حاصل شد.
پس از آن نظرات جامعهشناختی مورد مطالعه قرار گرفت. بطور کلی نظریات متعددی در رابطه با گرایشهای سیاسی- بطور عام- وجود دارد. در اینجا به دستهبندی این نظریات در قالب پارادایمهای تضاد (نظریات مارکس، دوورژه و امیراحمدی منطبق با نیازهای جامعه ایرانی)، کارکردگرا (آلموند و وربا، اینگلهارت)، کنش متقابل نمادین (مید، ساترلند) و روانشناختی و جنبشهای اجتماعی (سوروکین، دیویس و گر) پرداختیم.
براساس نظریه تضاد جامعه سازمانی منسجم و عادلانه برای طبقات و گروه های مختلف اجتماع تلقی نمیشود. آنان طبقات را نیرویی عمده در ایجاد نابرابریهای اجتماعی- بیعدالتی- دانسته و انقلاب را به عنوان راه حلی برای مقابله با آن میدانند. در مقابل؛ نظریههای کارکردگرا جامعه را نظامی منسجم دانسته که هر خرده نظام و اجزاء در آن کارکرد خاص خود را دارد. این نظریات به رابطه متغیرهایی چون سرمایه اجتماعی، احساس امنیت و دینداری با گرایشهای سیاسی پرداختهاند. نظریات کنش متقابل نمادین نیز اهمیت قابل توجهی بر نقش یادگیری و گروه مرجع در شکلگیری گرایشهای سیاسی افراد قائل شدهاند. در واقع نظریات مذکور درصدد تبیین گرایشهای سیاسی بر مبنای ساختهای اقتصادی و اجتماعی و عوامل ساختاری جامعه هستند. بطور کلی این نظریات در سطح کلان به تبیین گرایشهای سیاسی میپردازند.
در مقابل نظریههای روانشناختی علل گرایشهای سیاسی متفاوت در میان افراد را در عوامل روانی- فردی جستجو میکند و مدعی هستند که میبایست ویژگیهای روانی در افراد یا ذهن بخشی قابل توجهی از مردم بوجود آید تا به گرایشهای سیاسی خاصی تمایل یابند.
براساس نظریههای مختلف مربوط به گرایشهای سیاسی، چارچوب نظری پژوهش ساخته شد تا راهنمای طرح فرضیات و تحلیلهای پژوهش باشد.
در فصل سوم به منظور سنجش متغیرهای مورد پژوهش به تعریف نظری و عملیاتی متغیرهای مستقل و وابسته پرداختیم. از آنجا که تحقیقات محدودی در رابطه با گرایشهای سیاسی در ایران انجام شده بود، فاقد ابزار مناسب برای سنجش گرایشهای سیاسی بودیم. بدین منظور انجام مصاحبه به منظور شاخصسازی مطلوب امری اجتناب ناپذیر بود. بر مبنای یافته های حاصل از مصاحبه؛ پرسشنامهی پژوهش، مولفه ها و شاخصهای لازم ساخته شد. پس از جمعآوری داده ها، با بهره گرفتن از تکنیکهای آماری شاخصهای لازم تعریف و اعتبار گویه ها بررسی شد و گویه های معتبر در ساختن شاخصها استفاده شد. علاوه بر این پس از ساخته شدن شاخصها، اعتبار درونی آنها نیز مورد بررسی قرار گرفت تا بتوان با اطمینان بیشتری از یافته های حاصل از پرسشنامه ها بهره برد.
۳-۵ نگاهی بر نتایج حاصل از مصاحبه
در ذیل به بیان یافته های حاصل از مصاحبه در هریک از گرایشهای سیاسی میپردازیم:
لازم به ذکر است؛ همانطور که در فصل سوم گفته شد متغیر وابسته اصلی در پژوهش حاضر انواع گرایشهای سیاسی است. اما به دلیل ارتباط تنگاتنگ دو مقوله اجتماعی و سیاسی به یکدیگر-در کار مصاحبه- در کنار بررسی گرایشهای سیاسی، گرایشهای اجتماعی افراد نیز مورد بررسی قرار گرفت.
گرایش سیاسی محافظهکار:
برخلاف ادبیات رایج در رابطه با گرایش محافظهکاری؛ بسیاری از معرفهای شناخته شده برای سنجش محافظهکاری در ایران نامناسب بوده و به سنجش واقعی محافظهکاران منتهی نخواهد شد. بطور کلی در بحث از محافظهکاران میبایست به تفکیک میان نظام و دولت پرداخت، در حالیکه محافظهکاران در رابطه با نظام تمامی سلسله مراتبها را میپذیرند. در مورد دولت چنین نیست. آنها کلیت نظام را پذیرفته و به شکل مطلق به آن باور داشته اما در رابطه با دولتهای مختلف نظرات متفاوتی دارند.
بطور کلی در ایران امروز با محافظهکار سنتی کمتر مواجه خواهیم شد. در این پژوهش نیز تمامی محافظهکاران -به تعبیر جلائیپور- در زمرهی محافظهکاران روشناندیش قرار میگیرند. آنان خواستار تغییر و اصلاحات در زمینه اقتصادی هستند. آنچه آنان را از اصلاحطلبان متمایز میکند آنست که محافظهکاران به ندرت با اصلاحات در حوزه سیاسی موافقاند. بعبارتی محافظهکاران خواستار آزادیهایی چون آزادی بیان، نوع پوشش و غیره در چارچوب قوانین اسلامی هستند. آنان اسلام را برنامهای جامع و عملی برای اداره جامعه میدانند و بطور کلی به جامعیت دین در اداره جامعه معتقدند. بنابراین از آنجا که محافظهکاران مشارکت سیاسی و اجتماعی را وظیفهی شرعی خود میدانند خلاف تصور رایج به هیچوجه سرنوشتگرا و منفعل نبوده و به شرکت در انجمنهای مختلف و فعالیتهای داوطلبانه علاقهمند هستند.
در رابطه با برابری زنان و مردان محافظهکاران برابری را در هماهنگی با قوانین اسلامی میدانند. از نظر آنان آنچه در قوانین اسلامی به عنوان وظایف زن و مرد تعریف شده است عین برابری است.
نکته قابل ذکر آنست که در مباحث نظری سنتگرایی مشخصهی محافظهکاران شناخته شده است، این در حالی است که نتایج بیانگر آنست که در ایران پایبندی به سنتها در میان تمامی گروه های سیاسی مشاهده میشود و اکثر افراد معتقد و پایبند به سنتها هستند از اینرو به نظر میرسد پایبندی به سنتها معرف مناسبی برای تشخیص گرایش سیاسی افراد نباشد.
مسئله دیگر در رابطه با خشونت مطرح میشود. اگرچه محافظهکاران کاربرد این واژه را نامناسب میدانند چراکه از نظر آنان اعمالی چون جهاد و استفاده از ابزارهای اجبارآمیز؛ عمل به وظیفه شرعی تلقی میشود. آنان معتقدند در مواردی که ولایت فقیه امر کند و یا عملی بر خلاف دستورات اسلامی صورت گرفته باشد، خشونت مجاز است. در واقع مهمترین نکته در مورد محافظهکاران بحث تکلیف و وظیفه است. آنان مشارکت سیاسی و حضور در انتخابات را وظیفه شرعی خود دانستهاند. البته ذکر این نکته نیز لازم است که محافظهکاران مشارکت سیاسی را نه تنها یک وظیفهی شرعی میدانند بلکه حق خود نیز دانسته و برای تعیین سرنوشت سیاسی خود و کشور خود نیز اقدام به مشارکت و فعالیت سیاسی میکنند.
از دیگر مشخصه های محافظهکاران تأکید آنان بر فقه پویا است. بنابراین آنها معتقدند مسائل مختلف بنا بر مقتضیات زمانی مورد بازبینی قرار خواهند گرفت.
نکته دیگر اعتقاد محافظهکاران بر وجود دشمن خارجی و توطئههای آن در کشور است. محافظهکاران بیشتر مشکلات موجود در جامعه را ناشی از توطئه بیگانگان و کارشکنیهای آنان میدانند. علاوه بر این محافظهکاران دین اسلام را برتر از سایر ادیان میدانند. از اینرو نابرابری مسلمانان با پیروان سایر ادیان نیز طبیعی جلوه میکند. با این حال ملاک عمل محافظهکاران در برخورد با پیروان ادیان دیگر بر اساس قوانین مصوب قانون اساسی کشور است.
یکی دیگر از موارد آنست که محافظهکاران تأکید خاصی بر لزوم حکمرانی توسط روحانیون ندارند. از نظر آنان متخصصین بهترین قشر برای حکومت کردن هستند. متخصصینی که بر اساس قوانین اسلامی رفتار میکنند. در ذیل به صورت تیتروار به بیان مولفه های اجتماعی و سیاسی گرایش محافظهکاری میپردازیم:
انطباق آزادیهای فردی و اجتماعی با قوانین و احکام اسلامی
موافق با تشکیل انجمنهای مدنی و شکلگیری احزاب تا جایی که برای اجتماع مسلمین خطری ایجاد نکند.
تأکید بر خدشه ناپذیری قانون اساسی و بیاشکال بودن آن
موافق با بهره گرفتن از خشونت در مواقعی که اسلام و جامعه اسلامی به خطر میافتد.
موافق با ایجاد اصلاحات در زمینه اقتصادی
معتقد به اقتصاد خصوصی با نظارت دولت
معتقد به برابری قومیتها
طبیعی بودن نابرابری میان مسلمانان و پیروان سایر مذاهب
برابری زن و مرد بر اساس اصول اسلامی
اعتقاد به توطئه خارجی و کارشکنیهای آن
تأکید بر فقه پویا
قانونگرایی
مقابله با تهاجم فرهنگی
اعتقاد به جامعیت دین در اداره جامعه
معرفهای گرایش سیاسی اصلاحطلب:
بطور کلی در میان افراد مورد مصاحبه تمامی اصلاحطلبان خواستار جدایی دین از سیاست بودند. آنان دین را امری شخصی پنداشته و معتقدند سیاست بایستی بر اساس اصول اخلاقی عمل نماید.
اصلاحطلبان در مقایسه با محافظهکاران گستره وسیعتری برای آزادیهای فردی- اجتماعی، آزادی بیان و مطبوعات قائل هستند. از نظر آنان آزادیها بایستی بر اساس فرهنگ و عرف جامعه مشخص شود و خواستار افزایش آزادیها در کشور هستند. آنان مخالف هرگونه استفاده از خشونت هستند و ارشاد را موثرتر میدانند.
در زمینهی برابری زنان و مردان اصلاحطلبان هیچگونه نابرابری را نپذیرفته و توانایی های افراد را ملاک عمل آنها میدانند. اگرچه آنان با فمینیسم نیز بخاطر برخی افراطها به طور کامل موافق نیستند اما خواستار حقوق برابر برای زنان و مردان هستند.
بطور کلی اصلاحطلبان معتقدند با ایجاد اصلاحاتی در درون نظام میتوان مشکلات را از میان برداشت. معرفهای گرایش اصلاحطلبی عبارتند از:
برابری حقوق زنان و مردان
تسامح و تحمل عقیده و اندیشه مخالف با خود
تأکید بر همزیستی قومیتها، ادیان و مذاهب مختلف در کنار هم
طرفدار مذاکره و برقراری رابطه با جهان
خواستار آزادیهای فردی و اجتماعی در چارچوب فرهنگ و عرف جامعه
خواستار جدایی دین از سیاست در چارچوب نظام حاکم