تقسیم بندی یادگیری خودتنظیمی مبتنی بر نظریه ویگوتسکی[۸۱]:
ویگوتسکی [۸۲]رشد شناختی را نتیجه تعاملات اجتماعی میداند اوپیشنهاد میکند که تعامل کودک با بزرگسال روشی است که کودک از طریق آن بواسطه فرهنگ آموزی،ابزار های ذهنی ،جامعه خود را فرا میگیرد؛ بنابرین نماینده این اجتماع سازی در مورد ابزارهایی که کودک باید یاد بگیرد دانش بیشتری داشته باشد(ویگوتسکی، ۱۹۶۲ به نقل از لیبلانس وبیریشن[۸۳]، ۲۰۰۴).او معتقد است که هم رشد شناختی وهم رشد اجتماعی کودک ،بازتابی از تعامل او با دیگران است. از رشدپیش زبانی مانند غان وغون کردن تا کاربرد کلمه برای توسعه مهارتهای ارتباطی،رشد کودک، نتیجه تجربیات تعاملی او هم با اشیا وهم افراد در محیط فرهنگی ازپیش تعیین شده است. ساختار های روان شناختی پیچیده تر از طریق فرایندهای درونی کردن ،برونی کردن ساخته می شود که، به موجب آن عملکرد های درونی ذهنی که کسب شده اند،به عنوان محصولی از تعاملات بین فردی بعد درونی میشوند. اوشاخص رشد شناختی کودک را آنچه که او به تنهایی میتواند انجام دهد نمی داند بلکه آنچه میتواند با راهنمایی و کمک دیگران انجام دهد شاخص رشد شناختی کودک میداند .وی مفهوم منطقه تقریبی رشد را به عنوان روشی که دانش به صورت اجتماعی ساخته می شود ارائه داده است.
طبق نظر وی ، تعاملات درون منطقه تقریبی رشد از بافت گسترده فرهنگی _اجتماعی تأثیر می پذیرد . این تعاملات باعث می شود که یادگیرندگان نوع یادگیری خود را از دیگر تنظیمی به خود تنظیمی انتقال دهند.از نظر او خودتنظیمی حاصل درونی سازی تعاملات افراد است که افراد را از دیگر تنظیمی به خودتنظیمی سوق میدهد (لیبلانس،وبیریشن،۲۰۰۴).
ویگوتسکی انواع زبان درونی خود ، درگیر و تکلیف،درگیر را مشخص کردهاست. او با زبان درونی خود، درگیربیانات عاطفی و انگیزشی را که برای بهبود خود کنترلی مورد استفاده قرار میگیرد ،توضیح داده است. او با زبان درونی تکلیف درگیر به بیانات راهبردهای حل مسئله ، که برای افزایش کنترل تکلیف به کار میروند ،اشاره میکند. در دیدگاه او هردوزبان تکلیف درگیرو خود درگیر میتوانند انگیزش راتحت تاثیر قرار دهند (زیمرمن،۲۰۰۹).
نظریه شناختی اجتماعی درباره یادگیری خودتنظیم:
مطابق نظریه شناختی – اجتماعی ،رشد خود تنظیمی به عوامل شخصی ،محیطی و رفتاری، که به طور جداگانه امادر ارتباط با یکدیگر عمل میکنند وابسته است(بندورا،۱۹۸۶؛به نفل از لوین،۲۰۰۴). بر اساس این دیدگاه فرض می شودکه یا دگیری خودتنظیم در یک تعامل سه جانبه یعنی شخص ،محیط و رفتار شکل میگیرد. بر اساس این رویکرد، خود تنظیمی صرفا تحت تأثیر عوامل شخصی ایجاد نمی شود بلکه از محیط و رفتار نیز متاثر است.تاثیر این سه عامل یکسان نیست بلکه ممکن است هر یک از سه عامل بسته به موقعیت و یا شرایط خاص بر جریان تعامل اثربیشتری گذاشته ونتایج حاصل را تحت تاثیر قرار دهد. وجود این یادگیری خودتنظیم، زمانی به وجود میآید که فرد بتواند فرایند های شخصی را برای تنظیم راهبردهای رفتاری و محیط یادگیری به کار گیرد( زیمرمن، ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰).
الگوی یادگیری خود تنظیم پینتریچ:
پینتریچ(۲۰۰۸) چارچوبی نظری بر پایه دیدگاه شناختی -اجتماعی پیشنهاد کردهاست هدف او طبقه بندی و تحلیل فرآیندهای متفاوتی است که بخشی از یادگیری خودتنظیمی را هدایت میکنند. این الگو با چهار فرض اساسی تعریف می شود ۱- یادگیرندگان فعال هستند چرا که آن ها تصمیم گیری میکنند و برای دانش ودرک خودشان درگیر رفتار میشوند ۲-یادگیرندگان توانایی بالقوه ای برای تنظیم یادگیری خودشان دارند . ۳-یادگیرندگان از تعدادی از اهداف معیار هایی که باید پیشرفت خودشان را با آن ها بسنجند آگاهی دارند ۴- فعالیت های خود تنظیمی یادگیری بین بافت ،فردو موقعیت اجتماعی افراد رابطه برقرار میکنند .(وینتر[۸۴]، ۲۰۰۴). در این الگو فرآیندهای خود تنظیمی بر اساس چهار مرحله سازماندهی شده اند:
۱-برنامه ریزی ۲-خود نظارتی ۳- کنترل ۴- ارزشیابی
در هرکدام از مراحل فعالیت های خود تنظیمی به ترتیب چهارپخش ترکیب و سازماندهی شده اند: شناختی، انگیزشی -عاطفی ،رفتاری و بافتی (زمینه ای) .
جدول ۲-۱ ، مراحل و بخشهای یادگیری خود تنظیم را به طور خلاصه نشان میدهد.
بافتی ( زمینه ای)
رفتاری
انگیزشی-عاطفی
شناختی
مراحل
برداشت از تکلیف ،برداشت از بافت
برنامه ریزی زمانی وتلاش برای خود مشاهده گری رفتار
جهت گیری هدف ، قضاوتهای کار آمدی، قضاوت در باره ساده بودن یادگیری،برداشتها در باره سخت بودن تکلیف
هدف گزینی فعال سازی،محتوای دانش قبلی ، فعال سازی دانش فرا شناختی
مرحله دور برنامه ریزی ،فعال سازی
نظارت بر تغییرات تکلیف وشرایط بافتی
آگاهی ونظارت وتلاش ، زمان مورد استفاده ، خود مشاهده گری رفتار
آگاهی ونظارت انگیزش وعواطف
آگاهی ونظارت فرا شناختی از شناخت
مرحله نظارت
تغییر با انجام دوباره تکلیف تغییر یا ترک زمینه
افزایش وکاهش تلاشها،ادامه دادن یا ترک رفتار ، کمک خواستن
انتخاب وانطباق راهبردها برای مدیریت انگیزش وعواطف
انتخاب وانطباق راهبردهای شناختی برای یادگیری اندیشیدن وتفکر
مرحله کنترل
ارزشیابی تکلیف، ارزشیابی بافت
انتخاب رفتار
واکنشهای عاطفی
تفاوتهای شناختی اسنادها
واکنش و انعکاس
برای پینتریچ، این که این چهار مرحله یک توالی عمومی است یادگیرنده به موازات انجام تکلیف این توانایی را طی میکند اما این توالی سلسله مراتبی نیست یا به عبارت دیگر ساختار خطی ندارد این مراحل میتوانند به طور همزمان یا به صورت پویا تعاملات چندگانه ای میانه فرایند های متفاوت و بخش های آن ایجاد کنند ،به علاوه نشان داد که همه تکالیف تحصیلی مستقیم با خودتنظیمی درگیر نمی شوند گاهی یاد گیرنده برای انجام تکالیف مشخص نیاز به برنامه ریزی و کنترل و ارزشیابی آن ها به صورت راهبردی ندارد بلکه انجام آن میتواند مانع عملی از تجربه قبلی یادگیرنده با همان تکلیف به صورت خودکار انجام گیرد.( مونتالو[۸۵]،۲۰۰۴).
الگوی خود تنظیمی پینتریچ به طور کلی شامل سه مقوله کلی راهبردها است:
راهبردهای شناختی یادگیری:
۱-راهبردهای خودتنظیمی جهت کنترل شناخت .
راهبرد های مدیریت منابع و راهبردهای شناختی یادگیری (پینتریچ ودی گروت، ۱۹۹۱).
این راهبردهاکه شامل مرور ذهنی، بسط وسازماندهی است از آن ها به عنوان راهبردهای شناختی مهم مربوط به عملکرد تحصیلی در کلاس درس استفاده می شود.
راهبردهای خودتنظیمی جهت کنترل دانش فراشناختی فراگیران :