در ادبیات سرمایه فکری، مدلهای مختلفی برای اندازهگیری سرمایه فکری پیشنهادشده است. برخی از آن ها مدلهای خاصی هستند که در یک شرکت خاص طراحی و اجراشدهاند. برخی دیگر صرفاً مدلهای نظری هستند که بیشتر آن ها به عنوان یک مدل اندازهگیری سرمایه فکری پذیرفتهشده و معتبر مطرح نیستند. به عبارت دیگر، هیچ یک از این مدلها به طور نظاممند برای اندازهگیری سرمایه فکری در سطح ملی و بینالمللی به کار برده نمیشوند.
در محیط تجاری کنونی اندازهگیری ارزش سازمانی با بهره گرفتن از روشهای سنتی باارزش اقتصادی امروز آن ها نامربوط میباشد چراکه اغلب ارزشهای محاسبهشده با روش سنتی باارزش اقتصادی امروزی آن ها نامربوط میباشند. روشهای سنتی، ارزش نهفته در مهارت، تجربه، قابلیتهای یادگیری افراد و همچنین ارزش موجود در شبکه ارتباطات میان افراد و سازمانها را نادیده میگیرد.
بهطورکلی مدلهای سنجش سرمایه فکری را میتوان در دو گروه طبقهبندی کرد:
الف– مدلهایی که سرمایه فکری را به صورت غیر پولی ارزیابی میکنند.
ب– مدلهایی که سرمایه فکری را به صورت پولی و مالی ارزیابی میکنند. .[۶۳]
مدلهای سنجش غیرمالی سرمایه فکری
ترازنامه نامرئی (ناملموس)
این روش به منظور نشان دادن داراییهای شرکتهای مبتنی بر دانش طراحی شده است. این روش در واقع توسعهای در حسابداری منابع انسانی به شمار میآید. در این نگرش، سرمایه فکری شرکت به دودسته سرمایه فردی و سرمایه ساختاری تقسیم میشود. شاخص اصلی سرمایه فردی همانا شایستگیهای حرفهای و خبری کارکنان کلیدی که استراتژی یک شرکت را تشریح میکنند، میباشد. سرمایه ساختاری نیز شامل مزیت رقابتی یک شرکت و تواناییهای کارکنان آن مانند شهرت، تجربه و روشهای خاص تولیدی میگردد. این مدل مبتنی بر معیارهای کیفی است و توانایی ارزیابی کمی ارزش سرمایه فکری را ندارد. .[۶۳]
کارت امتیازدهی متوازن[۳۴]
مدل کارت امتیازی متوازن جز مدلهای کارت امتیازی است که در سال ۱۹۹۲ میلادی توسط کاپلان و نورتون[۳۵] معرفیشده است. این مدل در واقع قدیمیترین مدل، از دسته مدلهای کارت امتیازی است که با معرفی آن به طور گستردهای در اوایل دهه نود میلادی موردتوجه قرار گرفت و بهمرورزمان، با تکامل و تعدیل این مدل و معرفی نسخه متکاملتر “نقشه استراتژی” و در کنار آن، پیشنهاد مدلهای جدید دیگر، جز مدلهای تاریخی سنجش سرمایه فکری در جهان بهحساب میآید. مرور ادبیات مشابه باکارت امتیازی متوازن، پیشنهاد و معرفیشده است، اما ازآنجاییکه ترجمه گستردهای پیرامون آن صورت نپذیرفت، در عمل تأثیرگذاری و پذیرندگی زیادی به دست نیاورد.
بررسی مدل کارت امتیازی، از جهت توسعهای که در سالهای بعدی توسط نورتون و کاپلان بر این مدل اعمال و منجر به معرفی مدل نقشهی استراتژی شد، جالبتوجه است. ویژگی دیگر این مدل را شاید بتوان به توجه دیرهنگام اما گستردهای که در چند سال اخیر توسط سازمانها و مترجمین ایرانی به این مدل جلب شده و انتشار کتابهای متعدد در این مورد دانست. هرچند، این توجهات بیشتر و شاید تنها بر جنبه بهکارگیری این مدل به عنوان رویکردی در ارزیابی عملکرد کلی سازمان، تمرکزیافته و در عمل توجه ویژه یا اشاره خاصی به ظرفیتهای تاریخی این مدل در حوزه سرمایه فکری نشده است.
عبارت “متوازن” در کارت امتیازی متوازن به تعادل یا توازنی اشاره دارد که این مدل میان اهداف مالی از یکسو و اهداف غیرمالی از سوی دیگر و اهداف کوتاهمدت (به حداقل رساندن شکایات مشتریان در کوتاهمدت) از یکسو و اهداف بلندمدت (ارتقا سطح رشد و یادگیری کارکنان در بلندمدت) از سوی دیگر و اهداف داخلی از یکسو (افزایش بهرهوری) و اهداف خارجی (افزایش سطح رضایتمندی مشتریان) از سوی دیگر، برقرار میکند. در واقع عدم کفایت شاخصهای مالی برای سنجش عملکرد، شرکتها را بر آن داشت که سایر فعالیتهای خود مانند ارتباط با مشتری، نوآوری در فرآیندها و آموزش کارکنان را نیز موردسنجش قرار داده و برای سنجش عملکرد آن ها شاخصهای دیگری را به شاخصهای مالی بیفزایند.
در این مدل برای جامعیت شاخصها و سنجهها و درک تصویری روشن از سازمان، بایستی مدیران اطلاعاتی را بر پایه چهارچشم انداز موجود در مدل، در یک کارت جمع آوری نموده و به تحلیل آن بپردازند. این چهارچشم انداز عبارتاند از:
چشمانداز مشتریان (مشتریان چه دیدگاهی نسبت به سازمان دارند؟)
چشمانداز فرآیندهای داخلی کسبوکار (به چه فرآیندهای داخلی باید دستیافت؟)
چشمانداز رشد و یادگیری (چگونه میتوان بهبود و ایجاد ارزش را تداوم بخشید؟)
چشمانداز مالی (چگونه باید به سهامداران خود نگاه کرد؟)
باید بر این نکته تأکید کرد که دامنه عملیاتی مدل کارت امتیازی متوازن، صرفاً در نقش یک سیستم کنترلی و دامنه کاربردی شاخصها و سنجههای آن نیز، تنها برای توصیف عملکرد گذشته محدود نمیشوند، بلکه این شاخصها و سنجهها برای تبیین و انتقال استراتژی سازمان خواهند بود. همچنین این شاخصها و سنجهها، به تنظیم و همراستا نمودن ابتکارات در سطح افراد، واحدهای مختلف و کل سازمان کمک میکنند تا دستیابی به اهداف مشترک را ممکن سازند؛ بنابرین مدیران با بهکارگیری مدل کارت امتیازی متوازن، نه تنها به روشی از عملکرد گذشته شرکت آگاه میشوند، بلکه درمییابند که اکنون در کجای مسیر قرار دارند و چگونه میتوانند با چالشهای آینده روبرو شوند.
مدل کارت امتیازی متوازن، سرمایه فکری را در قالبی مجزا موردسنجش قرار نمیدهد، اما این قابلیت را دارد تا بخشی از سرمایه های فکری را با بهره گرفتن از سنجههای مختلف موردسنجش قرار داده و توسعه این سرمایه ها و تأثیراتشان را بر نتایج مالی مورد پایش قرار دهد. در واقع یکی از مهمترین اهداف پایهگذاری کارت امتیازی متوازن، تعدیل دیدگاه سنتی حسابداری داراییهای نامشهود، از طریق تلفیق چهارچشم انداز مرتبط با: خلاقیت و یادگیری، بهبود فرایند کسبوکار، روابط مشتری و ایجاد ارزش در داراییهای مالی و نامشهود میباشد. کارت امتیازی متوازن یکی از نخستین ابزارهایی است که از طریق آن میتوان دیدگاه جامعی از سیستمهای سنجش مدیریت، با تمرکز بر شاخصهای مالی و غیرمالی (مشتریان، فرایند داخلی و یادگیری و رشد) مرتبط با عملکرد سازمانی معرفی را نمود. این مدل با تمرکز فرایند گرا بر چگونگی ارتباط اقدامات ویژه سازمان، با خروجیهای عملکرد سازمانی، اطلاعات دادهشده توسط ابزار دیگر را تکمیل میکند. کارت امتیازی متوازن، بیانیهی مأموریت و استراتژی سازمان را به شاخصهای و سنجههای مشهود تبدیل میکند. شاخصها و سنجههایی که مابین معیارهای بیرونی (سهامداران و ذینفعان) و معیارهای داخلی (مشتریان، فرآیندهای داخلی و یادگیری و رشد) تعادل برقرار میکند. بهطورکلی مزایای عملیاتی پیادهسازی این مدل را میتوان در موارد زیر برشمرد:
توصیف و ترجمه استراتژی و نمای سازمانی؛
برقراری و ارتباط مابین اهداف استراتژیک و معیارها، شاخصها و سنجهها؛