۴-۲-۱-۳) یاد خدا:
یکی دیگر از روشهای بسیار مهم در مقابله با دشمن، یاد خدا بودن در همه حال است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
«وَلاتَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»[۶۹۲]: و هم چون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.
نسیان خدا این است که از تحت اوامر الهى خارج شوند و مرتکب معاصى الهى شوند و توجه به روز واپسین خود نکنند و از عذاب قیامت غافل شوند و این عموم دارد شامل کافر و مشرک و منافق و ضالّ و مضلّ و فاسق و فاجر مىشود.[۶۹۳] شیطان میخواهد، انسان دچار نسیان و فراموشی شود تا با این کار مرتکب گناه و معصیت شود برای بهترین شیوه در مقابله با این روش شیطان، تذکر و یاد خدا بودن است.
لازم به ذکر است که بشر بر حسب رابطه ذاتى هرگز آفریدگار را فراموش نخواهد نمود و بلکه به حقیقت عدم توجه و اعراض از کبریائى است و نسیان پروردگار به معناى عدم توجه به عظمت کبریائى و غفلت از صفات کامله و از صفت ربوبیت او است و لازم آن نسیان ذات و ذاتیات شخص است و سمت عبودیت و حاجت خود را فراموش کند و برحسب هوى و هوس خود را مستقل در اراده و افعال خود پندارند و اعتماد به نفس داشته و یا کمک وسایل عادى خود را بىنیاز بداند و خواستههاى خود را پدید آورد و نهایت ضلالت و تیرهبختى است که در اثر خودستائى گریبانگیر او خواهد بود.[۶۹۴]
۴-۲-۱-۴) پناه بردن به خدا:
قرآن برای اثبات تأثیراستعاذه،۱۷ بار مسأله استعاذه را مطرح می کند.
قرآن کریم به پیامبر دستور مىدهد که هنگام مواجهه با وسوسههاى شیاطین، به خدا پناه ببر:« وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»[۶۹۵]: و هرگاه وسوسههایى از شیطان متوجّه تو گردد، از خدا پناه بخواه که او شنوده و داناست.
این روش متقین است; آنها هنگامى که بعضى از شیاطین در اطراف قلبشان شروع به گشت زنى مىکنند تا در آنها ایجاد وسوسه کنند، متذکّر گشته ناگهان بینا مىشوند (و حجاب غفلت از آنها برطرف مىشود)
البته استعاذه و پناه بردن به خدا هم خود نوعى تذکّر (و متوجه خدا شدن) است; زیرا که معناى استعاذه این است که فقط خداى سبحان است که مىتواند این دشمن مهاجم را با همه نیرویى که دارد، دفع نماید و همین طور استعاذه، خود نوعى توکّل به خداست.
علامه در تفسیر آیهی فوق مینویسد: کلمه «نزغ» به معناى« نخس» است، یعنى سیخ و یا تازیانه زدن به پهلوى حیوان و یا به عقب آن تا تحریک شود و تندتر برود.
حال باید دید نازغ (تحریک کننده) کیست؟ ممکن است خود شیطان باشد. و ممکن هم هست تسویلها و وسوسههاى او باشد، ولى چون خطاب در آیه به رسول خدا (ص) است، مناسبتر به مقام شامخ آن جناب احتمال اول است، چون تسویلات و وساوس شیطانى در آن جناب راه ندارد. بله، این امکان دارد که آن خبیث با وسوسه مردم، یعنى کفار و معاندینى که آن جناب دعوتشان مىکرده، امور را علیه وى دگرگون سازد، مثلاً زحمات آن جناب را خنثى نموده، کفر و جحود را در کفار و منکرین بیشتر سازد، و در دشمنى و آزار پیامبر آتش شان را تیزتر کند و نتیجهاش این شود که دفع به احسن آن جناب کمتر مؤثر بیفتد. و بنا بر این، برگشت این نزغ از شیطان به افکندن دشمنى در بین آن جناب و مردم مىشود. و خلاصه همان نزغى خواهد بود
کلمه«عوذ» و نیز«عیاذ»- به کسره عین- و نیز«معاذ» و همچنین «استعاذه»، همه یک معنا را مىدهند و آن عبارت است از پناه بردن. و معناى جمله مورد بحث این است که: هر وقت دیدى شیطان در کارت وسوسه مىکند، پناه ببر به خدا از شیطنت او، که خدا شنواى مسألت تو و داناى به حال تو است. و یا: شنواى سخنان تو، و داناى به اعمال تو است.[۶۹۶]
این چهار روش از مهمترین شیوه های مقابله با دشمنی شیطان میباشد که قرآن کریم به آن اشاره میفرماید البته ناگفته نماند که رووشهای دیگری را نیز قرآن فرموده که به دلیل اجتناب از طولانی شدن بحث از بیان آنها در این بخش خودداری میکنیم.
۴-۲-۲) شیوه و روش قرآن کریم در مقابله با نفس:
۴-۲-۲-۱) تزکیهی نفس:
در فرهنگ نورانی اسلام برگرفته از حدیث معروف نبوی، عالیترین جهاد، جهاد با نفس، جهاد اکبر خوانده شده است. یعنی برتر از جهاد با دشمن بیرونی- جهاد اصغر- است زیرا در اصل، تا جهاد اکبر به معنای حقیقی کلمه در انسان پیاده نشود، در جهاد با دشمن بیرونی پیروزی حاصل نمی شود.[۶۹۷] بهترین شیوه در مبارزه با نفس، تزکیّه نفس میباشد؛ تزکیه نفس مراتبی و مراحلی دارد.
قرآن کریم در اینباره میفرماید:« قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»[۶۹۸]: به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد. و (آن که) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند!
آیه مبنى بر ارشاد و اعلام به آنست که هر که روح و روان خود را از رذائل خلقى پاکیزه نماید از فلاح و رستگارى بهرهاى خواهد داشت.[۶۹۹]
قد: تأکید و تحقق فعل را میرساند، فلاح رستن از بند و عذاب و رسیدن به امن و آسایش است، وزن تزکى اشعار به کوشش، یا پذیرشى دارد، که به رشد میرساند. این آیه، نگرانى و راه نجاتجویى را که از آیه قبل پیش آمده، مینمایاند: در حقیقت و بدون تردید رسته و رستگار شده است کسى که تزکیه پذیرد و با کوشش، خود را از بندها و عقاید فاسد پاک گرداند و شخصیت خود را برتر آرد.
این کوشش و پذیرش در دو جهت باید باشد: یکى آنکه از محیط آلودگى و پستى و آلودگان حریم گیرد، دیگر آنکه به تزکیه نفس از بدیها و انحرافهاى فکرى و اخلاقى، بپردازد.[۷۰۰]
قرآن کریم، سه مرحله را برای رسیدن به رستگاری بیان میفرماید:
الف) تزکیه و پاک کردن خود:
امام خمینی(ره) اولین گام، در تزکیه نفس را بیدار شدن از خواب غفلت میدانند و مینویسد: تا کى مىخواهید در خواب غفلت به سر برید و در فساد و تباهى غوطهور باشید؟ از خدا بترسید؛ از عواقب امور بپرهیزید؛ از خواب غفلت بیدار شوید. شما هنوز بیدار نشدهاید؛ هنوز قدم اول را برنداشتهاید. قدم اول در سلوک «یقظه» است. ولى شما در خواب به سر مىبرید؛ چشم ها باز و دلها در خواب فرو رفته است. اگر دلها خواب آلود و قلبها بر اثر گناه سیاه و زنگ زده نمىبود، اینطور آسوده خاطر و بیتفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمىدادید. اگر قدرى در امور اخروى و عقبات هولناک آن فکر مىکردید، به تکالیف و مسئولیتهاى سنگینى که بر دوش شماست بیشتر اهمیت مىدادید. شما عالم دیگرى هم دارید؛ معاد و قیامتى نیز براى شما هست (مثل سایر موجودات که عود و رجعت ندارند نمىباشید.) چرا عبرت نمىگیرید؟ چرا بیدار و هوشیار نمىشوید؟ چرا این قدر با خاطر آسوده به غیبت و بدگویى نسبت به برادران مسلمان خود مىپردازید، و یا استماع مىکنید؟ هیچ مىدانید این زبانى که براى غیبت دراز مىشود در قیامت زیر پاى دیگران کوبیده مىگردد؟ و…[۷۰۱]
«تزکیه» معنى وسیعى دارد که هم پاک سازى روح از آلودگى شرک و هم پاک سازى نفس از اخلاق رذیله و هم پاک سازى عمل از محرمات و هرگونه ریا و هم پاک سازى مال و جان به وسیله دادن زکات در راه خدا را شامل مىشود.[۷۰۲]
به طور کلّی میتوان چنین بیان نمود: تزکیهی نفس به معنای نجات انسان از شر نفس امّاره است. به عبارتی رستگاری بدون تهذیب نفس ممکن نیست. در سورهی شمس بعد از ادای یازده سوگند در آیه نهم و دهم ،جواب و نتیجه این سوگندها را بیان می کند و آن، اینکه: معیار ارزیابی شکست خوردگان و پیروزمندان چیزی جزء تزکیه نفس و رشد و نمو روح تقوا و اطاعت خدا یا آلودگی به انواع معصیتها نیست.
ب) ذکر نام خدا:
معناى اولى و اصلى ذکر، یادآورى چیزى است که از یاد رفته، یا از آن غفلت شده است. چون به زبان آوردن، نمودار یاد آمده یا موجب یادآورى دیگرى است، به این معنى نیز شهرت یافته. از این جهت در آیاتى که ذکر و مشتقات آن، بدون قرینه آمده احتمال هر دو معنى میرود یا منصرف به معناى اصلى می شود. و اگر قرینهاى، از هیئت فعل مانند «تذکر. یتذکر- به تشدید کاف» یا سیاق کلام، مانند: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ. اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ»یا قرینه لفظى، مانند: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ. وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ» باشد، مقصود همان به خاطرآوردن است. قرائنى هم در بعضى از آیات است که فقط معناى به زبان آوردن را میرساند، مانند: «و اذکرنى عند ربک. و ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ. وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى». بنابراین، ذکر در این آیه باید به معناى همان یادآوردن باشد و آیات «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ. فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى. سَیَذَّکَّرُ …» مؤید همین معنى میباشد.
چون اسم رب و اشعه صفات منعکس از آن، در سراسر خلق و تسویه و تقدیر آشکار است، نادیده گرفتن و غفلت از آن، از آلودگى نفس و تاریکى وجدان است، پس همین که نفس تزکیه شد و از خودبینى و دود شهوات پاک گردید، شعاع رب بر آن مىتابد و این ذکر و تابش، خشوع و گرایشى مىآورد، که حقیقت صلاه است و اعمال و حرکات ظاهر مظهر آن میباشد.
بنا به ترتیب آیات و تعمیم قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى، طریق سلوک عمومى، تزکیه و تذکر و صلاه است تا سالک در مجراى تسبیح درآید و به اسم رب گراید، گر چه تسبیح اسم رب اعلى، به دلیل امر خاص «سبح» مخصوص مخاطب عالی مقام میباشد.[۷۰۳]
ج) به جا آوردن نماز:
ظاهراً مراد از «ذکر نام خدا»، ذکر زبانى و مراد از« صلاه» همان نماز معمولى و توجه خاص عبودى است که در اسلام تشریع شده.[۷۰۴]
فَصَلَّى: و بر او صلوات بفرستد، یعنى، بگوید: «صلوات اللّه علیه» یا اسم ربّ مطلق خود را به یاد آورد، اسم نقشى قلبى او را، یا اسم مثالى خیالى، یا اسم عینى او را و صلوات بر او فرستد، یا نماز واجب را بخواند، یا نماز مطلق اعمّ از واجب و غیر واجب، یا به سوى غیب توجّه نماید و با این کار تکمیل گردد، یا اسم پروردگارش را با تکبیراتى که قبل از نماز عیدین وارد شده به یاد آورد و نماز عیدین بخواند، یا نام پروردگارش را در تکبیر افتتاح نماز به یاد آورد و نمازش را با آن تکبیر ببندد. یا مقصود این است که اسم پروردگارش را به یاد آورد بدینگونه که امام خود را نصب العین خویش قرار دهد، چنانچه در هنگام تکبیره الإحرام وارد شده: رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) را به یاد آور و یکى از ائمّه علیهم السّلام را نصب العین خویش قرار بده.[۷۰۵]
بنابراین این آیات، نخست به ازالهی عقاید فاسد از قلب، بعد به حضور معرفت الله و صفات و اسمای ِاو در دل و سوم اشتغال به خدمت و نماز خواندن است.
۴-۲-۲-۲) ترس از خدا و بازداری نفس از هوی وهوس:
دوّمین روش در مقابله با نفس، ترس از خدا و بازداری نفس از هوی وهوس است. قرآن کریم در اینباره میفرماید:« وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوى»[۷۰۶]: و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست!
نفس حیوانى تمایلات به این لذائذ جسمانى دارد و بزرگترین دشمن انسان است که امّاره بالسوء است زیرا انسان سه دشمن دارد دنیا، نفس، شیطان، دنیا جلواتى دارد که خود را مثل زنهاى بىعفت و عصمت زینت کرده خود را به جوانان نشان میدهد در اثر برترى تفوق مال، منال، عزت، شوکت، جلال، کبر، ساز، آواز و سایر لذائذ نفس مایل می شود و عاشق میگردد و عزم و جزم پیدا می کند شیطان راه نشان میدهد اگر دنیا در نظرش پست باشد نفس تمایل پیدا نکند شیطان راهنمایى نمیکند و هیچ چیز جلو نفس را نمیگیرد مگر خوف و خوف پیدا نمی شود مگر به ایمان، مقایسه کنید امر دین را به امور مملکتى و دستور دولتى امورى که دولت منع نکرده مثل ساز آواز مجالس تفریحى بىحجابى چه اندازه رواج پیدا کرده و اما امورى که منع کرده و پاسبان قرار داده و مفتش مقرر کرده از ترس دولت که گرفتار جرم و حبس و شکنجه و قتل میشوند از ترس مرتکب نمیشوند مگر در صورتى که کشف نشود، امر دین همین نحواست امورى که دین ترخیص کرده و مباح فرموده در امر معاش و کسب و تجارت و ازدواج و تزین و امثال اینها مردم آزاد هستند.[۷۰۷]
گروهی که صفات ذاتى و روحى آنان خوف از عظمت و عقوبت پروردگار است و از حضور به پیشگاه کبریائى بیمناک هستند و همچنین از خواستههاى و تمایلات نفسانى خود پرهیز نمایند و از گناهان پیوسته اجتناب مىنمایند و داراى ایمان و تقوى و خویشتندارى از گناهان صفت آنان خلاصه مىشود این گروه به سوى قرب به رحمت و مشمول فضل ساحت کبریائى بوده و در جوار رحمت به طور دائم سکونت خواهند نمود.
آیه صفات ذاتى و خلقى و عملى آن دو دسته را ضد یکدیگر ذکر نموده از جمله صفت بیگانگان طغیان و غرور و خودپرستى است که نعمتهاى بىشمار که آنان را از هر سو فراگرفته نادیده گرفته کفران مىنمایند و شعار خود را نیز تمرد و تکذیب دعوت رسول(صلّى اللّه علیه و آله) معرفى مینمایند.
و صفتِ دسته و گروهى دیگر خوف از مقام کبریائى و بررسى به عقیده و به اعمال خود به پیشگاه پروردگار است و از عاقبت سیر و سلوک خود و محکومیت خود پیوسته خائف و لرزان خواهند بود.
و صفت دیگر و آثار الحیاه الدنیا شعار بیگانگان علاقه به زندگى دنیا و پیروى از هوى و تمایلات نفسانى خود بوده بدون اینکه لحظهاى در زندگى رعایت وظیفه الهى را بنمایند و به غرض از زندگى و مسیر خود هرگز توجه نمىنمایند.
و صفت دسته دیگر و نهى النفس عن الهوى سیره اهل ایمان خوددارى از تمایلات و خواستههاى نفسانى است و اینکه شعار خود را عبودیت و تقوى و پرهیز از گناهان قرار داده اند بالاخره صفات هر دو دسته و گروه ضد یکدیگر و صفت خوف از مقام بررسى کبریائى و خوددارى از تمایلات که محور سعادت و فضیلت و عبودیت است و رذیله طغیان و خودپرستى و پیروى از تمایلات نفسانى محور شقاوت و تیرهبختى است.[۷۰۸]
۴-۲-۲-۳) خود را به خدا سپردن:
قرآن دو عامل رهایی حضرت یوسف (ع) از چنگال نفس(به عنوان الگو برای همه ی مجاهدان در جهاد اکبر) چنین معرفی می کند:
الف) در صحنههای خطرناک انسان خود را به خدا بسپارد و از او مدد بجوید:
« وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»[۷۰۹]: و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنّاى کامجویى کرد درها را بست و گفت: « بیا (به سوى آنچه براى تو مهیاست!)» (یوسف) گفت: « پناه مىبرم به خدا! او [عزیز مصر] صاحب نعمت من است مقام مرا گرامى داشته (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!) مسلّماً ظالمان رستگار نمىشوند!
یوسف در شرایطی که همه چیز برای انجام عمل خلاف شرع فراهم بود به این ترتیب خواسته نامشروع همسر عزیز را با قاطعیت رد کرد و به او فهماند که هرگز در برابر او تسلیم نخواهد شد و در ضمن این واقعیت را به او و به همه کس فهماند که در چنین شرائط سخت و بحرانى براى رهایى از چنگال وسوسههاى شیطان و آنها که خلق و خوى شیطانى دارند، تنها راه نجات، پناه بردن به خداست، خدایى که خلوت و جمع براى او یکسان است و هیچ چیز در برابر ارادهاش مقاومت نمىکند. او با ذکر این جمله کوتاه، هم به یگانگى خدا از نظر عقیده و هم از نظر عمل، اعتراف نمود.[۷۱۰]
ب) انسان به نعمتهای خدا توجه نماید و نسبت به این نعمات نمک نشناس نباشد:
«… قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ …»[۷۱۱]
در تفسیر «مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ» دو احتمال داده اند:
راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره دشمن شناسی از منظر قرآن کریم- فایل ۲۱ – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین