بما بر پس از مرگ نفرین بود چو آییـن این روزگار این بـود
(فردوسی؛۱۳۷۸: ۱۲۰)
بر آنست تا شأن و منزلت طبقات حفظ گردد تا شهریار، دبیر و یا کاردانی، شأن بالا داشته باشد. شاید این عمل انوشیروان با نگاه امروز، عملی ظالمانه است؛ از این رو در زمان خودش، بر خلاف این نظر، بیداد می نمود.
محضر ساختن ضحاک در شاهنامه فردوسی (شیوه دادرسی)
در نظام دادرسی پیشینیان ، محضر ساختن و دیگران را گواه عمل نیک خود قرار دادن مرسوم بوده است چنانچه در شاهنامه فردوسی ، آنگاه که ضحاک از بیم شورش فریدون و خوف بر افتادن از تاج و تخت شاهی ، سعی دارد خود را پادشاه عادل و نیک سیرت نشان دهد ، و از مهتران و موبدان می خواهد که :
یکی محضر اکنون بباید نوشت که جز تخم نیکی سپهبد نکشت
نگوید سخن جز همه راستـی نخواهد به داد اندرون کاستـــی
زبیم سپهبد همه راستــــــان بر آن کار گشتند هم داستــــان
بر آن محضر اژدهــا ناگزیــر گواهـــی نبشتنــد برنــا و پیــر
(فردوسی؛۱۳۷۸: ۴۱)
در همین حین ، کاوه آهنگر که فرزند او را دستگیر نموده اند تا از مغز سر جوان او برای خورش خانه ی شاهنشاهی خوراک و داروی درد سپهبد را فراهم سازند ، برای دادخواهی به دربار ضحاک وارد می شود . فردوسی در تصویر این ماجرا چنین می سراید :
هم آنگه یکایک ز درگــاه شــاه بر آمد خروشیدن دادخـواه
نباشم بدین محضر اندر گــــــوا نه هرگز براندیشم از پادشا
خروشید و برجست لرزان ز جای برید و بسپرد محضر به پای
( همان :۴۲)
کاوه آهنگر پس از خروج از بارگاه ضحاک و در حالی که «بر او انجمن گشت بازارگاه » چرم آهنگری خود را بر سر نیزه می کند و
همی برخروشید و فریاد خواند جهان را سراسر سوی داد خواند
(فردوسی؛۱۳۷۸: ۴۲)
با بهره گیری از واژه داد در بیت مورد نظر معلوم می شود که شورش کاوه و استمداد از فریدون و استقبال مردم از مبارزه ی فریدون با پایمردی کاوه بر ضد ضحاک برای برپا داشتن عدل و داد بوده است.
فردوسی در اثر جاوید خود در شرح پادشاهی های انوشیروان ، باورهای خود را درباره عدل و داد مطرح می سازد و بر آن تأکید می ورزد:
به تخت مهی بر هر آن کس که داد کند در دل او باشد از داد شـــاد …
اگر پادشــــاه را بـــود پیشه داد بود بی گمان هر کس از داد شاد
و گر شاه با داد و بخشایش است جهان پر ز خویی و آسایش است
و گر کژی آرد به داد انـــدرون کسبش بود خوردن و آب و خون
جهان دار بر داوران داور اســت ز اندیشه ی هر کسی برتر اســت
ز یزدان و از ما بدان کـس درود که داد و مهـرش بود تــار و پود
اگر دادگــر باشــدی شهریــار بماند به گیتـــی بسی پایـــدار
ز شاهان که با تخت و افسر بدند به گنج و به لشکر توانگر بدنــد
نبد دادگر تر ز نوشیـــن روان که بادا همیشـه روانـش جـــوان
نه زو پر هنر تر به فرزانگـــی به تخــت و داد به مردانگـــی
(فردوسی؛۱۳۷۸: ۴۲)
بخشیدن خراج و مالیات در شرایط دشوار نوعی دادگری و عدالت است
شاه با گرفتن خراج، هزینه های ناشی از محافظت و برقراری امنیت را می پردازد و بخش دیگر آن، صرف عمران و آبادانی می گردد.
تا پیش از انوشیروان، بهره، سه یک یا چهار یک بود که از آن شاه بود که قباد، این بهره را ده یک کرد. انوشیران، خراج ده یک را هم بخشید. وی با عنایت به نظر انجمنی از موبدان و بخردان در نامه ای به کارداران خویش می نویسد:
نهادیم بر روی گیتی خــراج درخـت گزیت از پـی تخت عاج
کس کو برین یک درم بگذرد ببیـداد بـر یک نفـس بشمـــرد
بیزدان که او داد دیهیم و فرّ که مـن خـود میـانـش ببرم به ار
بجـایی که باشــد زیان ملـخ و گرتـف خــورشید تابد بشـخ
دگـرتـف بــاد سپهـر بلنـد بـــدان کشتمنـدان رساند گـزند
همان گر نبــارد بنـو روز نم ز خشکی شود دشت و خرم دژم
مخواهید باژ اندرون بوم و رست کـه ابر بهاران به باران نشسـت
ز تخم پراگنده و مزد رنــج ببخشید کارندگان را زگنـــج
(فردوسی؛۱۳۷۸: ۶۰)
نتیجه داد و عدالت
الف ) امنیت
امنیت، یکی از مؤلفه هایی است که یک نظام سیاسی برای دوام نیاز دارد و از کالاهای اساسی مورد تقاضای مردم می باشد. وقتی امنیت در سرزمینی برقرار باشد، مردم با خیال آسوده به کسب و کار می پردازند و خیر و برکت، به آنان روی می آورد. امنیت را می توان به امنیت داخلی و خارجی تقسیم کرد. امنیت با داد، ارتباط مستقیم دارد. امنیت داخلی در صورتی حاصل می گردد که فرد واجدالشرایط، حکومت کند. از ویژگی های این فرد، این است که در آرامش و آسایش به سر می برد و این آرامش در وجود شهریار، زیردستان را نیز مستفیض می گرداند و آنان به یکدیگر طمع نمی ورزند و در هراس از هم به سر نمی برند و این گونه، جهان، ایمن می شود.
چو یکچند گاهی برآمد برین جهان گشت ایمن به داد و بدین
کسی را ببد از کسی بیم نه طمع کس ز کس بر جوی سیم نه
((فردوسی؛۱۳۷۸: ۶۰)
آرامش از نشانه های امنیت است. غلبه نیروهای خیر بر نیروهای شر در وجود شهریار، اولین گام اجرای عدالت در گیتی می باشد و آن گاه، امنیت، رواج می یابد و شهریار نیز ایمن می گردد.
گر ایمن کنی مردمان را بداد خود ایمن بخسبی و از داد شاد
(همان: ۱۲۰)
یکی دیگر از نشانه های امنیت، این است که فضا برای فعالیت انسانهای نیک فراهم باشد و بتوانند با آسایش زندگی کنند و در شادی و ایمنی به سر برند و انسانهای بد، همواره در خوف و هراس باشند و فضا برای آنان تنگ گردد. اگر این گونه افراد، آزادی عمل داشته باشند، امنیت نیکان را به خطر می اندازند و سلطنت، دیگر روی امنیت را نخواهد دید.
طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره : عدالت و دادرسی در تاریخ بیهقی و سیاستنامه- فایل ۶ - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین