-
- داشتن الگو
-
- تمرکز روی مشتری( مشتری مداری )
-
- حمایت و پیگیری مدیریت ارشد
-
- گروه های توانمند شده
-
- حمایت از تلاش کارکنان
-
- عواملی که موجب شکست برخی از شرکتها در امر توانمندسازی شده است عبارتند از:
-
- کمبود منابع
-
- عدم اقدام مؤثر توسط مدیریت ارشد
-
- اهداف وارزیابی عملکرد را به روشنی بیان نکرده اند(عدم وضوح اهداف وارزیابی عملکرد )
-
- ضعیف بودن ارتباطات داخلی
-
- زیاد بودن گروه ها و تیمها
-
- عدم اعلام منافع و مزایای قابل حصول
-
- فشار زیاد بر روی آموزش ضمن خدمت
- عدم وجود هماهنگی و تلفیق مناسب و نبودن هدایت کافی و مناسب.
۲-۳- بخش دوم: حکمرانی خوب
۲-۳-۱- مقدمه
جهان امروز با چالش هایی مواجه است که ناشی از دگرگونی های حاصل از پیشرفت علم و صنعت و طرح نیازهای جدید سازمانی و اجتماعی است. یکی از مهم ترین آن، چالش های فراروی بخش عمومی در تولید کالاوخدمات عمومی است.
دگرگونیهای پدید آمده در زمینه علم و فن آوری، ضمن آنکه افقهای نوینی را فراروی خدمات گوناگون گشوده، مسئولیت های جدیدی را نیز برای بخش عمومی ایجاد نموده است. این دگرگونی ها به یک مفهوم به معنای پدید آمدن نقش های جدید و متفاوت برای بخش عمومی و به طور خاص برای دولت تلقی می شود.
در جهان متحول امروز، نقش دولت نیز متحول و مسئولیت آن متفاوت خواهد بود. دولت ها به تنهایی قادر به پاسخگویی به نیازهای جدید نخواهند بود. آنان بایستی با افزایش قابلیت های خود از طریق بازدمیدن نیروی تازه در نهادهای عمومی توان پاسخگویی به نیازهای جدید را افزایش دهند.
این مهم نیازمند الگوهای جدیداست که بتوان از همه ظرفیت های جامعه در بخش های دولتی، خصوصی و مدنی استفاده نمود، تا تولید و ارائه خدمات عمومی را حداکثر ساخت. الگوی حکمرانی خوب میتواند نظریه ای نوین درپاسخگویی به انتظارات و مسئولیت های جدید باشد. الگویی که میتواند راه برون رفت از وضعیت فعلی و روشی برای ارائه خدمات عمومی بهتر باشد(شریف زاده و قلی پور،۱۳۸۲، ۹۴).
۲-۳-۲- تعریف حکمرانی
از نظر واژه شناسی، حکمرانی به واژه یونانی کوبرمن[۹۵] به معنی هدایت کردن یا اداره کردن بر میگردد و توسط افلاطون در رابطه با چگونگی طراحی نظام حکومت[۹۶] استفاده شده است. این اصطلاح یونانی[۹۷] قرون وسطی بود که بر همان مفاهیم هدایت کردن، قانون گذاری یا راندن دلالت می کند. در اینجا حکمرانی، عمل[۹۸] یا روش [۹۹]حکم راندن[۱۰۰] و همچنین اداره[۱۰۱] یا وظیفه[۱۰۲] حکم راندن است. حکم راندن به معنی حکم فرمایی یا کنترل کردن با بهره گرفتن از اختیار و همچنین بودن در حکومت است(نقیبی مفرد،۱۳۸۹، ۹۹).
بانک جهانی«حکمرانی را به عنوان روشی که بر اساس آن قدرت بر مدیریت اقتصادی یک کشور و منابع اجتماعی آن برای رسیدن به توسعه اعمال می شود» تعریف می کند. در حالی که بوئینگر حکمرانی را به عنوان دولت مطلوب جامعه تعریف میکند. لاندل – میلز[۱۰۳] و سراجدین[۱۰۴]،۱۹۷۱) حکمرانی را چگونگی حکومت کردن و فرمان دادن بر مردم و چگونگی اداره و تنظیم امور دولت معنا کردهاند. این مسأله به نظام سیاسی یک ملت و چگونگی عملکرد آن در ارتباط با اداره امور عمومی و قانون بر میگردد. بنابرین مفهوم حکمرانی دارای یک بعد سیاسی است. در یکی از گزارشهای بانک جهانی(۱۹۸۹،۶۰) درباره قاره آفریقا، حکمرانی به صورت «اعمال قدرت سیاسی به منظور اداره امور یک ملت» معنا شده است(میدری[۱۰۵] و خیرخواهان،۱۳۸۳، ۱۹۴).
مؤسسه حکمرانی اتاوا، حکمرانی را شامل مؤسسات، فرایندها و مقرراتی در جامعه میداند که تعیین میکنند چگونه قدرت اعمال می شود، چگونه تصمیمات مهمی که جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند اتخاذ میگردند و چگونه منافع متفاوت جایی در چنین تصمیماتی برای خود پیدا میکنند.
مؤسسه بینالمللی علوم اداری مستقر در بروکسل نیز حکمرانی را به فرایندی اطلاق می کند که به موجب آن معیارهای موجود در جامعه قدرت و اقتدار را به خوبی به کار می گیرند و سیاست گذاری ها و تصمیماتی را در مورد زندگی عمومی و توسعه اقتصادی و اجتماعی به تصویب رسانده و تحت تأثیر قرار میدهند. این مؤسسه در تعریف خود اذعان میکند که حکمرانی مفهومی گسترده از حکومت است؛ چرا که در بردارنده تعاملات بین نهادهای دولتی و جامعه مدنی است(نقیبی مفرد،۱۳۸۹، ۱۰۰).
شایددراین بین دقیقترین تعریف حکمرانی درگزارش کمیسیون جهانی یا «همسایگی جهانی ما(۱۳۷۴)» آمده باشد: حکمرانی مجموعه ای از روش های فردی و نهادی، عمومی و خصوصی است که امور مشترک مردم را اداره میکند. حکمرانی فرایندی پیوسته است که از طریق آن منافع متضاد یا متنوع را همساز نموده و اقدام همکاری جویانه اتخاذ میگردد. حکمرانی شامل نهادهای رسمی و نظام هایی است که برای تضمین رعایت قانون، قدرت پیدا کردهاند، همچنین قرارهای غیر رسمی که مردم و نهادها بر سر آن ها توافق نموده اند درک میکنند که به نفع آن ها است(همان منبع،۱۰۱).
۲-۳-۳- پیشینه نظری حکمرانی خوب