چگونگی نقش حکومت در جامعه
نویسنده
دیدگاه سوددهی خالص اقتصادی:
کسب و کار از استانداردهای اخلاقی پایینی نسبت به جامعه برخوردار است و هیچ مسئولیت اجتماعی جز پیروی ازقانون ندارد
Albert Carr
دیدگاه سوددهی معین اقتصادی: کسب وکار باید دارایی سهامدار را به حداکثر برساند، از قانون پیروی کند، اخلاقی باشد.
Milton Friedman
دیدگاه آگاهی اجتماعی اخلاقی: کسب و کار باید در مقابل زیان های بالقوه فعالیت هایش بر روی گروههای مختلف ذینفع هوشیار باشد.
R.Edward Freeman
بشردوستانه: دیدگاه خدمات اجتماعی / دیدگاه عملکرد اجتماعی شرکت ها : کسب و کار باید از منافع گسترده اش برای خدمت به جامعه استفاده کند.
Archie Carooll
جدول۲-۱ نقش حکومت در جامعه
۲-۹-۱ دیدگاه های موافقان و مخالفان
کلاسیکها معتقدند نباید هیچ محدودیتی برای بنگاه ایجاد شود. بنا به اعتقاد آن ها «دست نامریی» بازار، بنگاه را وادار میکند کالا یا خدمتی را عرضه کند که جامعه نیازمند آن است. از طرفی کسانی هستند که به طور خلاصه معتقدند حیات بنگاه بستگی مستقیمی به حیات جامعه دارد و بنگاه، درون دادهای خود را از جامعه میگیرد و برون دادهای خود را به درون جامعه میریزد. بنابرین، مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها، همهجانبه و فراگیر است و آن ها باید در حل معضلات اجتماعی، با جامعه مشارکت ورزند.
در میانه این طیف، میانهروها قرار دارند که فرد شاخص آن ها، پیتر دراکر است. دراکر نخستین و مهمترین مسئولیت اجتماعی هر مؤسسه را عملکرد وظیفه و کار آن میداند و میگوید اگر بنگاهی نتواند کار اصلی خود را بهخوبی انجام دهد، توان هیچ کار دیگری را ندارد.از نظر دراکر، نخستین قید مسئولیت اجتماعی بنگاه، بالا بودن حجم و میزان مسئولیت آن در انجام موفقیت آمیز رسالت خویش است. دومین قید مسئولیت از نظر دراکر، قید شایستگی و اهلیت است. او میگوید پذیرفتن مسئولیتهایی که شایستگی انجام آن را نداریم، عین مسئولیت ناشناسی است، زیرا هم سطح توقع را بالا میبرد و هم در نهایت زمینهساز سرخوردگی و یأس متوقعان میشود.از نظر دراکر، مهمترین قید مسئولیت اجتماعی، قید مشروعیت و اقتدار است. مسئولیت بدون اقتدار معنا ندارد، لذا مسئولیت همواره با اقتدار همراه است. به همین دلیل، هرکس که دعوی مسئولیت میکند، در واقع دعوی اقتدار دارد. در واقع، هرکس اقتدار دارد، مسئول است. او به طنز میگوید فقط نظامهای خودکامه و شهامتخواه هستند که در عین اقتدار کامل، خود را در برابر هیچکس و هیچ چیز، مسئول نمیدانند! بنابرین، از نظر دراکر وقتی از بنگاهی خواسته میشود مسئولیت حل یکی از گرفتاریها و معضلات جامعه را بپذیرد، باید با دقت بیندیشد و ببیند آیا اقتدار مستتر در این مسئولیت، مشروع است یا خیر. اگر این اقتدار مشروع و موجه نباشد، پذیرش مسئولیت مشکلگشایی، در واقع غصب مسئولیت است. آشکار است که حتی اگر سازمان یا بنگاه دارای اقتدار انجام کاری باشد، باید در منشاء اقتدار خود دقت کرده و از مشروعیت آن اطمینان یابد. از نظر دراکر، مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱) پرداختن تمام و کمال به مسئولیت، وظیفه و رسالت اصلی بنگاه
۲) مسئولیت فرآوردهها و خدمات
۳) مسئولیت فرآیندها
۴) مسئولیت اخلاقی (Robbins,2007,35)
۲-۹-۲ دیدگاه به حداکثر رساندن سود خالص
آلبرت کار در مقاله منحصر بفرد خود در مرکز مطالعات کسب و کار هاروارد در سال ۱۹۹۹ افراطی ترین موضع پیرامون « آیا کسب و کار در مورد مسئولیت های اخلاقی بلوف می زند؟ » را اتخاذ کرد . کار میگوید که تنها هدف کسب و کار به دست آوردن سود است. او به دلیل گسترش رقابت ومعاملات، کسب و کار کنندگان را افرادی می پنداشت که نسبت به دیگر افراد از معیارهای اخلاقی پایینی برخوردار بودند. او بحث کرد معیارهای پایین اخلاقی باعث می شود تا مسائلی مانند اظهار نظر غلط و مخفی نگه داشتن حقایق درطی معاملات، دروغ گفتن در مورد سن در شرح حال نویسی، غفلت شرکت های خودروسازی در مورد ایمنی خودروها، و به طور خلاصه فریب دادن ها به وجود میآیند. وظایف یک مدیر به عنوان نماینده وفادار کارفرمایان، تعهدات برای مسئولیت اجتماعی ، رعایت قانون بود.( Lantos,2001,87)
۲-۹-۳دیدگاه به حداکثر رساندن سود معین
رایج ترین بحث پیرامون وضعیت سوددهی مسئولیت اجتماعی شرکت ها توسط میلتون فریدمن اقتصاددان نئوکلاسیک در دانشکده اقتصاد شیکاگو مطرح شد. البته آدام اسمیت اولین کسی بود که از این دیدگاه طرفداری کرد.
فریدمن در مقاله مهمی تحت عنوان “مسئولیت اجتماعی در راستای افزایش سودها” آورده است که دریک اقتصاد آزاد فقط و فقط یک مسئولیت اجتماعی در مورد کسب و کار وجود دارد. آن مسئولیت این است که از منابع خود استفاده کند و در فعالیت هایی که منجر به افزایش سودش می شود با رعایت قوانین بازی، شرکت کند، و در رقابت های باز بدون کلاه برداری و فریبکاری درگیر شود یعنی با توجه به قانون و اصول اخلاقی عمل کنند. (Celho,2002,19)
۲-۹-۴ دیدگاه آگاهی اجتماعی و الگوی ذینفعی
چیزی که فریدمن نسبت به آن بی اعتنایی کرد این بود که تصمیمات کسب و کار در حوزه مسئولیت های اجتماعی واخلاقی از بسیاری از جهات، مردم، گروه ها و نهادها را تحت تاثیر قرار میدهد و به همین صورت آن ها هم به نوبه خود تاثیراتی را روی عملکرد خوب آن سازمان میگذارد.از نظر فریدمن اولین دغدغه ذینفعان در تصمیم گیری برای کسب و کار سهامداران/ مالکان هستند، او بر این عقیده تأکید کرد که قراردادهای اجتماعی شرکت ها منافع بلند و کوتاه مدت گروههای دیگر را نیز تحت تاثیر میگذارد. نظریه پردازان قراردادهای اجتماعی معتقدند که تصمیمات کسب و کاری اغلب شمار گسترد ه ای از افراد ، گروه ها، و نهادها وذینفعان را تحت تاثیر میگذارد. ذینفعان عبارتند از :
۱) هر فرد یا گروهی که تحت تاثیر اقدامات، خط مشی ها و تصمیم گیری های دولت قرار گیرد. (آن ها نفعی را در درآمدهای حاصل از تصمیم گیریهای شرکت ها دارند).
۲) هر فرد یا گروهی که حیاتش وابسته به بقاء و موفقیت شرکت ها باشد.
این مدل ذینفعی واکنشی بود در برابر الگوی سهامداران فریدمن که در آن هیچ کس جز سهامداران مدعی کسب و کارنبودند. بنابرین به جزء سهامداران، ذینفعان دیگری نیز در شرکت ها سرمایه گذاری میکنند، کارکنان سرمایه فکری ووقت خود را سرمایه گذاری میکنند، مصرف کنندگان اعتماد خود را سرمایه گذاری میکنند، جوامع در کنار حمایت مالیاتی، امور زیربنایی و آموزشی برای کارکنان آینده فراهم میکند و غیره . (Lantos,2001,87)