موقعیت های یادگیری متعدد و گوناگون هستند این گوناگونی ممکن است برخاسته از موضوعات مختلف برنامه درسی، اتفاقات آموزشگاهی، مناسبتهای تاریخی ، اتفاقات روز جامعه و غیره باشد برقراری تناسب بین عناصر موقعیت آموزشی یعنی محیط، برنامه درسی و وضعیت روحی و روانی یادگیرندگان نیازمند ایفای نقش مناسب از سوی معلم میباشد که بتواند اثربخشی و کارآمدی تدریس و موقعیت یادگیری را ارتقا دهد. ما اغلب لازم است فرصت های بیشتر و بهتری برای دانش آموزان ایجاد کنیم تا در کلاس، مدرسه و جامعه شان پیشرفت نموده و مشارکت نمایند و آن ها دریافت کننده و مشارکت کننده هنر اجرایی ما هستند(سیمپسون و دیگران،۲۰۰۵،ص۲۵).
معلم به عنوان عاشق
موضوع بعدی از دیدگاه زیباشناختی و هنری تأثیر قابل توجه عشق و علاقه معلم بر امر تدریس و تربیت میباشد. به نظر دیویی معلم کسی است که عاشق یادگیری، دانش موضوع خاص، تعامل با دانش آموزان، دانش ارتباطی و برانگیختن کنجکاوی آن ها باشد و قتی معلم عاشق و مشتاق برقراری ارتباط با دانش آموزان باشد دانش آموزان به آسانی خواهند فهمید که معلم از بودن با آن ها لذت میبرد رفتار لذتبخش با کودکان ، پذیرش یادگیرنده از صمیم قلب نقطه عشق یک معلم موفق میباشد (سیمپسون و دیگران،۲۰۰۵،ص۲۹).
اگر ما در کلاس های درس معلم موفق و هنرمندی هستیم لازم است به کودکان عشق بورزیم عشقی که یادگیری هر دانش آموز را هدایت کند تا بتوانیم تدریس مان را فردی سازی کنیم. علاوه براین ما باید تواناییهای فکری خودمان را پالایش کنیم تا اینکه هنرمندان باهوشی باشیم و هنر تفکر را با دانش آموزان مان تمرین و تقویت نماییم. البته این اشتیاق ما به پیشرفت دانش آموزان با آنکه آن ها افرادی هستند که آزادانه لازم است فکر نمایند و خود را بسازند قدری متناقض به نظر میرسد اما باید گفت معلمان همچون همکار خلاق دانش آموزان هستند آن ها علاقه مندی خودشان را تحمیل نمی نمایند بلکه به دانش آموزان جهت خلق و ساختن فردی کمک میکنند و فرد فراتر از کمک معلم پیش می رود زیرا او هوشمندانه ارزشهای خودش را انتخاب کرده و تفکر در مورد خودش را یاد میگیرد و در نهایت دانش آموزان نتیجه و حرف نهایی را البته نه فوری و حتمی مطرح می نمایند زیرا علائق و رشد آن ها تعیین خواهد کرد چه چیزهایی در کلاس اتفاق بیفتد و در موردشان فکر بکنند یا آنچه را که انتخاب میکنند( همان منیع، ص۳۸).
بنابرین عشق معلم به تربیت و ابزار تربیتی، هنرمندی می آفریند. مطهری(به نقل از تاجدینی،۱۳۶۹،ص۱۲۸) میگوید شاهکارها محصول علاقه و عشق هستند نه زاییده پول و درآمد، و عشق کار را به شاهکار تبدیل میسازد.البته لازم است عشق و علاقه توأم با عقلانیت و تفکر باشد زیرا عشق اگر از حد بگذرد عاشق نمی تواندعیبهای معشوق را ببیند برای همین نمی تواند در مورد معشوق صحیح قضاوت نماید(حسین زاده،۱۳۸۳،ص۶۰) پس اگر عشق و علاقه معلم توأم با بصیرت و تفکر باشد وی با تصمیمات فکورانه و سنجیده خویش نیازهای کلاس و دانش آموزان را تشخیص داده و برنامه های درسی را با موقعیت کلاسی منطبق میسازد اگر عشق و علاقه معلم را دانش آموزان حس نمایند از یادگیری و بودن در کلاس لذت میبرند و شور و شوق معلم، توجه به ظرفیت های یادگیرندگان و نظرات آن ها منجر به فعال شدن خود یادگیرندگان می شود و تجربیاتی تحت عنوان تجربه زیباشناختی به دست می آورند که در زیر به شرح آن می پردازیم.
تجربه زیباشناختی
اهمیت تجربه در تعلیم و تربیت سبب شده که در معروفترین تعریف یادگیری نیز به آن اشاره شده است: «یادگیری به فرایند ایجاد تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه میباشد گفته می شود و نمی توان آن را به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه براثر بیماری، خستگی یا داروها پدید میآید نسبت داد (کیمبل،به نقل سیف،۱۳۸۳،ص۳۰)». یعنی یادگیری که تدریس به دنبال فراهم نمودن فرصت آن میباشد به طور مستقیم با تجربه سروکار دارد تجربه ای که یادگیرنده در اثر تعامل با محیط به دست می آورد. تجربه زیباشناختی از آنجا که یک تجربه است با یادگیری به طور مستقیم ارتباط پیدا میکند و از سوی دیگر ویژگی زیباشناسانه آن کیفیتی به تجربه می بخشد که آن را از سایر تجارب معمولی متمایز میسازد حال سوال این است که تجربه زیباشناختی چیست؟
تجربه زیباشناختی تجربه ای جالب، رضایتبخش، لذتبخش و کامل است آن همچنین تلفیقی، تمام و کمال، کلی و آگاهانه است یک تجربه زیباشناختی درجه کاملی از زندگی تجربه کردن و درک کردن است بین چیزی که زیباست و چیزی که زیبا نیست تمایز ایجاد میکند یعنی تجربه همراه با ساختن و درک کردن است(سیمپسون و دیگران،۲۰۰۵،ص۱۳۶).
ریمر[۲۹](۱۹۷۱) میگوید در تجربه زیباشناختی دو رفتار قابل شناسایی است : ۱- درک اینکه چه چیزی بیان می شود درکی که موجب الهامات و بصیرتهای زیباشناختی می شود. ۲- عکس العمل و واکنش به چیزی که درک می شود. قسمت درک تجربه زیباشناختی یک اتفاق ذهنی بوده و قابل تحلیل، قابل بیان، قابل سنجش، هماهنگ و سازمان یافته است. بخش واکنش پدیده ذهنی و خلاق بوده که مبهم و غیرقابل تحلیل میباشد و نمی توان آن را به صورت کلامی بیان و یا سنجید. اما کیفیت عکس العمل به کیفیت درک بستگی دارد و عکس العمل شناختی مستقیماً از درک زیباشناختی تأثیر می پذیرد.
اسمیت(۱۹۷۱a) میگوید تجربه زیباشناختی تجربه ای خودکارآمد و خودافزاست لذت زیباشناختی و دانش زیباشناختی حاصل این نوع تجربه میباشد.
تجربه زیباشناختی درگیری پویا و فعال فرد با کارهای هنری است که در آن فرد بی قرار و جستجوگر میباشد فرد در تمیز ارتباطات ظریف و دقیق و همینطور شناسایی ویژگی های نمادی و معنایی آن ها درگیر می شود تجربه زیباشناختی شکلی از فهمیدن است و تشخیص بین آن چه اهمیت دارد و آنچه اهمیت ندارد میباشد.(گودمن، به نقل از اسمیت،۲۰۰۸).
هری برودی(۱۹۷۱،ص۱۰۵) بیان میکند تجربه زیباشناختی با فرایندهای ذهنی و شناختی درباره قضایا تعریف نمی شود با تجربه عملی که در جستجوی وسایل برای اهداف است تعریف نمی شود و مطمئناً فعالیت اقتصادی و مذهبی نیست من با اصطلاح فعالیت زیباشناختی به جای آن موافقم که سه موضوع را پوشش می دهد۱- خلق آثار هنری و زیباشناختی ۲- تأمل زیباشناختی ۳- قدرشناسی زیباشناختی
برداسلی[۳۰](به نقل از اسمیت،۲۰۰۸) میگوید تجربه زیباشناختی دارای ابزار هدایت هدفمند، آزادی محسوس، عاطفه، حس کشف فعال و تمامیت میباشد و تجربه زیباشناختی میتواند الگویی برای اهداف تربیتی ارائه میکند.