در اینجا هر یک از موارد فوق را به اختصار بررسی میکنیم:
ـ آفرینش حضرت آدم(ع) و نخستین مخلوق
پیرامون چگونگی آفرینش آدم و حوا، اسرائیلیات زیادی را فرا گرفته است. چون نخستین خلقت آفرینش هستند به طور طبیعی اذهان بسیاری از دانشمندان، متفکران، فیلسوفان و… و حتی مردم عامه را به خود معطوف داشته و یکی از بدیهیترین سؤالات فطری بشری است و چنانکه گفته شد ـ نه تنها در کتب آسمانی و مقدّس، بلکه در اسطورهها و افسانههای ایرانی و یونانی و بابلی هم به شیوههای مختلف بحث شده است که گمان میرود همچون اغلب اسطورهها از ساختار مشترک برخوردار هستند.
در قرآن کریم، خداوند حضرت آدم را از گِل خشکیده آفریده و از روح خود در آن دمیده است و حوّا را به حکمت خویش جهت آرامش و مودّت در زندگی آدم خلق میکند و چگونگی تکریم آدم توسط فرشتگان و روگردانیدن ابلیس و گفتگوی حکمتآمیز شیطان و خدا مختصر آمده است. در تورات و انجیل از تدابیر الهی و اطلاع به فرشتگان، چگونگی تکریم آدم و گفتگوی خدا وشیطان و سرباز زدن از دستور الهی ابلیس، مطلبی نیست. امّا این که خداوند از خاک انسان را آفرید و روح حیات و زندگی را به او بخشید، در تورات کوتاه سخن رفته است. همچنان که دیدیم در تفاسیر، از جمله تفسیر طبری، آغاز اندیشهی خداوند برای خلقت آدم و جانشینی خدا در روی زمین با فرشتگان و برداشتن خاک از روی زمین توسط عزرائیل ـ فرشتهی مرگ ـ و امتناع سه فرشتهی مقرب دیگر چون میکائیل، اسرافیل و جبرئیل با کیفیت خاصی آمده است وشیطان چگونه از خلقت آدم از خاک متعجب شده و همه فرشتگان به آدم سجده احترام کردند غیر از ابلیس که تکبر و بزرگمنشی کرد و مورد لعن و نفرین الهی قرار گرفت و باز گفتگوی شیطان و خدا و مأموریت همیشگی ابلیس در این دنیا ـ که فریفتن آدمها تا قیامت است ـ، با شرح و تفصیلی کامل آمده است. در افسانههای اسلامی که در تحت تأثیر عقاید یهودی است به تفصیل درباره خصوصیات این فرشته سخن رانده شده. عظمت او را همچون عظمت جهان دانستهاند و مقام او را در آسمان چهارم تعیین کردهاند. عزرائیل بر طبق افسانهها به دلیل قساوتی که داشت به عنوان فرشتهی مرگ تعیین شد و کار او قبض روح مردمان است از این روی اورا ملکالموت گویند.»[۲۰۹]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در نقد و تحلیل این موضوع، این نکته را نباید فراموش کرد که در نقد و نگرش دینی و ادبیات ایران تنها مسایل اسلامی و یهودی مطرح نیست بلکه «جدای از نگرش اسلامی، آرای دینی بودائیان، مانویان، زرتشتیان، یهودیان، و مسیحیان بر تفکر دینی مسلمانان و ایرانیان موثر بوده است،… و علاقهی شاعران به این همانندیهای استعاری و تشبیهی موجب شد که خیل عظیمی از آرا و اندیشههای ادیبان دیگر هم همراه نقل تصویرهای برگرفته از آن به فرهنگ ایرانی افزوده شود.»[۲۱۰]
طبری، این بخش از خلقت آدم و حوّا را به تفصیل آورده است و این که ایرانی الاصل است و دانشمندی بزرگ؛ نمیتواند جدای از فرهنگ ایرانی باشد و او همان کسی است که «تاریخ الامم و الملوک» مشهور به تاریخ طبری را نوشته که بلعمی به اختصار ترجمه کرده و به «تاریخ بلعمی» شهرت داشته است و «یکی از نمونه کتابهایی است که انباشته از اسرائیلیات و مشحون به اباطیل است که اهل کتاب و داستانسرایان و هواپرستان ترسیمگر آنها بودهاند.»[۲۱۱]
در تاریخ طبری هم، ابن جریر از خلقت نخستین آفریده بر اساس اسطورهها و روایتهای باستانی و یونانی سخن گفته است.
تحقیقات ادبی نشان میدهد خلقت نخستین یا نخستین آفرینش در فرهنگهای مختلف به شیوههای گوناگون بحث شده است و گمان میرود که خاستگاه مشترک دارند و نکتهی مهم در اینجاست که ورود بحث خلقت آدم در تفسر طبری و دیگر تفاسیر اولیه اسلامی به روایات ایرانی و اوستایی و دیگر تمدنها بیشتر شباهت دارد تا به روایت قرآنی.
در شاهنامه که نقل داستانهای باستانی به شیوهی منظوم است از نخستین آفریده به نام کیومرث یاد شده و در شاهنامه آمده است:
سخنگوی دهقان چه گوید نخست
که نام بزرگی که آورد پیش؟
پژوهندهی نامهی باستان
چنین گفت کایین تخت وکلاه
که تاج بزرگی به گیتی که جست؟
که را بود از آن برتر آن پایه بیش؟
که از پهلوانان زند داستان
کیومرث آورد و او بود شاه
شاهنامه، ج۱، ص۱۵
با این وصف در شاهنامه کیومرث را نخستین مخلوق و نخستین شاه بر روی زمین معرّفی میکنند که به آبادانی زمین پرداخته است.
«در اساطیر مصر به خلقت انسان از گل و کاه یا از گل و لای رود نیل که در اثر پرتو خورشید خشکیده شده بود اشاره میشود و اساطیر یونان، چین، یهود، آشور و بینالنهرین به آفرینش انسان از گل و خاک اشاره دارند.[۲۱۲]
امّا کیفیت خلقت از این خاک در هر کدام تفاوت دارد.
شرح و تفصیل این مطلب طولانی بودن و خستگی خواننده و سردرگمی را به بار میآورد، امّا ذکر چند مورد را ضروری است که ادعا و گمانهزنی قریب به یقین ما را بیشتر کند:
اوّل آنکه: در این که مباحث تفاسیری چون طبری در این باره بیشتر رنگ یهودی و باستانی ایرانی را دارد تا رنگ و اساس قرآنی و اسلامی. «تلمود بابلی سنهدرین مسطور است که بدن آدم از گل بابل و سر او از گل فلسطین و باقی اندامهایش از نواحی دیگر سرشته شد.»[۲۱۳]
دوم آنکه: افزون بر مسایل یهودی و ایران باستان، رنگ عرفانی یا تفسیرهای عرفانی فارسی است از خلقت آدم، که اسرائیلیات پیرامون آن را بیشتر نمایان میسازد و خوانندهی ادبی را به تحیّر وامیدارد.
نتیجه آن است که در بحث آفرینش آدم در ادبیات فارسی به طور کلی سه موضوع خارج از اساس قرآنی دخیل بوده است:
اسطورههای ایرانی و ملل دیگر در مورد نخستین آفریده، خلقت آدم در تورات و تلمود و کیفیت آغاز آفرینش انسان در تفسیرهای عرفانی فارسی. و این سه موضوع را در بحث آدم میتوان از اسرائیلیات این بحث نامید.
ـ آفرینش حوّا(ع)
چنانکه در صفحات قبل ذکر شده ـ قرآن در دو آیه از سوره نساء(۱) و اعراف(۱۸۹) اشارهی مختصر به آفرینش حوّا کرده که آفرینش او برای زندگی مشترک با حوّا در آرامش و مودّت است و از کیفیت آن خبر نداده است. امّا در تورات ـ در نگاهی به صفحات قبل ـ به نکات بسیاری اشاره شد که چگونه خلقت حوّا از دندهی چپ آدم بوده و با این نقص، جزئی از آدم شده و پا به عرصهی ظهورگذاشته است.[۲۱۴]
برابر روایت تفسیر طبری هم ملاحظه کردیم که روایت آفرینش حوا، با تورات مطابقت و هماهنگی بیشتر دارد نه با قرآن.
و این نشان میدهد قضیهی آفریده شدن حوّا ریشهای غیراسلامی و سرچشمهای اسرائیلی و یهودی دارد.
در ترجمه تفسیر طبری به فارسی اسناد روایتها، حذف شده و خوشبختانه در مراجعه به اصل تفسیر طبری به عربی، ملاحظه میشود که طبری سعی دارد دقیقاً روایت را با اسناد به سند راوی اصلی متصل کند و از اظهار نظر و رأی در روایتها پرهیز دارد.
در این مورد طبری، در اصل کتاب عربی خود در ضمن نقل موضوع فوق، خود را از باورداشت آن تبرئه میکند و به اصل تورات نسبت میدهد.[۲۱۵]
در آفرینش حوّا هم به مانند آدم(ع) نکات ظریفی وجود دارد که سرچشمهی اسرائیلیات و روایتهای یهودی و مسیحی دارد نه قرآنی و اسلامی.
در آفرینش حضرت حوّا(ع)، دو نکتهی بسیار ظریف و مهم به چشم میخورد: یکی خلقت زن به صورت ناقص یا حداقل غیر مستقل و بخشی از مرد؛
دوم صفات زشت و مکاری در موضوع گناه و لغزش آدم و حوّا مطرح است و دو روایت طبری و تورات دیدیم و اکنون بیشتر توضیح میدهیم:
ـ لغزش و خطای آدم و حوّا و بیرون شدن آنها از بهشت
ملاحظه کردیم که خداوند متعال در قرآن کریم، پس از خلقت حوّا به بهشتی اشاره دارد که آدم و حوّا را در آن آرام داده تا بخورند و بهره برداری کنند و ـ جهت مصلحتی که خود میداند ـ امّا آنها را از خوردن میوهای بخصوص منع کرده و آندو بر اثر فریب و اغوای شیطان از آن میوه ممنوعه خوردند و خداوند آنها را از بهشت بیرون انداخت. خلاصهی این موضوع از نظر قرآن به اختصار در سوره اعراف آیات ۲۲ ـ ۱۹ آمده و قبلاً اشاره کردهایم.
این در حالی است که پیرامون این موضوع اسرائیلیات روایات فراوانی وجود دارد که همه نقل از راویان اسرائیلیات و یهودیالاصل بوده است. به ویژه در تفسیر این بخش از آیه «فأزَلَّهُمَا الشَیطانَ عَنها فَاَخرَجَهُما ممّا کانَ فیه…» محمّد بن جریر طبری در تفسیرش با ذکر سند از وَهب بن منبه روایت کرده است که«آن بهشت رنگارنگ با درختان تو در تو و ملائکه از همان میوهی ممنوعه میخوردند و ابلیس در جثه مار، حوّا را فریب داد و حوّا هم به نوعی شوهرش آدم را و بالاخره شرمگاه آن دو عریان شد و خداوند حتی زمینی که حوّا از آن خلق شد ملعون ندا کرد و میوهها را به خار مبدل کرد و… » ابن جریر سپس یادآور میشود پس از نقل این موضوع توسط وهب بن منبّه، عمر بن خطاب از او سؤال کرد: «پس چرا ملائکه از آن میوه میخوردند و نفرین نشدند؟! وهب بن منبّه گفت: خداوند هر آنچه بخواهد انجام خواهد داد. ابن جریر همانند این روایت را از ابن عباس، ابن مسعود و جمع دیگری از صحابه با سند ذکر میکند.[۲۱۶]
سیوطی هم در «الدّر المنثور» از مروی ابن جریر و غیره در این زمینه که ابن عباس و ابن مسعود روایت شده ذکر کرده امّا از وهب بن منبه نام نمیبرد. و بیشتر کتب تفسیر به رأی این مطلب را ذکر کردهاند و همهی این روایتها از داستانهای یهودیان و اسرائیلیات است و صحابه و تابعین از راویان یهودی دریافت کرده و قرآن کریم را به وسیلهی آن تفسیر کردهاند.»
نکتهی قابل ملاحظه در روایت طبری آن است که کسانی که در هنگام روایت وهب بن منبّه حاضر بودهاند چون عمر بن خطاب، روایت را مشکوک دانستهاند و باور نکردهاند به همین دلیل سؤال قابل ملاحظهای کردند که چرا ملائکه از آن میوه ممنوعه خوردند و خداوند بر آنها لعنت نفرستاده است؟[۲۱۷]
اینجاست که چنین اسرائیلیاتی به پیروی از راویان و مفسران بزرگی چون طبری، ثعالبی، سیوطی و… وارد فرهنگ اسلامی و ادبیات فارسی شده و شاعران و نویسندگان بزرگی چون مولوی، خاقانی و… به کرّات در آثار خویش آورده و تفسیرها و برداشتهای عرفانی خویش را هم بر آن افزودهاند که در صفحات بعد به نمونههایی از این بازتابها و تفسیرهای عرفانی پیرامون آن اشاره میکنیم.
ـ توبهی آدم و مشهورترین اسرائیلیات پیرامون آن