۱٫ نیامدن حدیث در کتاب بخاری و مسلم
بعضی می گویند چگونه می توانیم این حدیث را بپذیریم در حالیکه بخاری و مسلم آن را در دو کتاب خود نقل نکرده اند ؟
نقد:
این ایراد نیز از عجائب است زیرا بسیاری از احادیث معتبر وجود دارد که دانشمندان اهل تسنن آنها را پذیرفته اند امّا در صحیح بخاری و مسلم نیست و این نخستین حدیثی نیست که این وضع را به خود گرفته است.
عالم نیشابوری کتاب قطوری که حجمش کمتر از صحیحین نیست به نام «مستدرک الصحیحین » نگاشته است و در موارد بسیاری با روایاتی که ذهبی در ملخص ذکر کرده توافق دارد و حاکم نیشابوری در مستدرک می گوید:[۲۹۴]
بخاری و مسلم و یا یکی از آن دو نگفته است که هر حدیثی را که آن دو نقل نکرده اند صحیح نیست، و من به یاری خدا احادیثی را که راویان آن ثقه هستند و شیخان(بخاری و مسلم ) رحمه ا… عنهما – یا یکی از آن دو به نقل آن احادیث استدلال نموده را نقل خواهم کرد.
بخاری می گوید : هر روایتی را که در جامع آورده ام صحیح است و روایات صحیح دیگری هست که به خاطر طولانی شدن نیاورده ام.
و مسلم می گوید : من همه روایات صحیح را دراینجا نیاورده ام، بلکه آن بخشی را که اجماعی بوده یادآور شده ام. [۲۹۵]
۲٫ ذکر حدیث فقط در مسند احمد
[ متشکل می گوید این حدیث فقط در مسند احمد آمده و در این کتاب، روایات صحیح و ضعیف هر دو وجود دارد و لذا قابل استناد نیست .[۲۹۶]
نقد :
گویا این فرد غیر از مسنداحمد از سایر آثار اطلاعی ندارد، و یا تحقیق و پژوهش در اسناد صحیح و قویی فراوان موجود در صحاح، مسانید، سنن و مانند آنها او را بیدار و آگاه نساخته است . و گویا او از آثاری که بزرگان در خصوص احمد و مسندش تألیف کرده اند مطلع نگشته است و یا سخن سبکی در «طبقات »[۲۹۷] به گوشش نخورده است که می گوید : «به راستی احمد مسند را تألیف کرد و آن اصلی از اصول این امت است ».
و امام حافظ ابو موسی مدینی اصفهانی شافعی( متوفای۵۸۱) می گوید :
مسند امام احمد اصلی سترگ و مرجعی استوار برای اصحاب حدیث است و آن، از روایات فروان و شنیده های بی شمار برگزیده شده است، بدین جهت امام و تکیه گاه است و هنگام نزاع و اختلاف، ملجأ مرجع نزاع کنندگان است.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
و بر اساس نقل «کنز العمال » [۲۹۸]حافظ سیوطی در مقدمه «جمع الجوامع » می گوید:
همه روایات مسند احمد مورد قبول است، و روایات ضعیف آن نیز همچون روایات حسن است . ] [۲۹۹]
تا به اینجا بحمد الله توانستیم بخش مهمی از اشکالاتی که بر سند یا دلالت حدیث غدیر وارد شده منعکس کنیم گرچه هنوز شبهاتی باقیست که لازم است در مجالی دیگر به آن بپردازیم .
بخش سوم
تبیین حدیث غدیر بر اساس آیه تبلیغ
فصل اول : معنایابی واژگان آیه تبلیغ
«یاأَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنّاسِ إِنَّ الله لایَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْکافِرِینَ»[۳۰۰]
واژه های که در این آیه بعنوان واژه کلیدی می توان مورد بررسی قرار داد الفاظ «تبلیغ » و «ناس » و «یا ایها الرسول » می باشد که البته در بخش اول در فصل واژه شناسی در مورد کلمه «تبلیغ » بحث شد و الان به دو کلمه دیگر می پردازیم .
یا ایها الرسول( خطاب تشریفی و تکریمی خاص )
[خطاب های قرآن مجید به غیر انبیا یکسان نیستند، زیرا گاهی با عنوان(یا ایها الناس) [۳۰۱] و زمانی با تعبیر(یاهل الکتب) [۳۰۲] و هنگامی با عنوان تکریم آمیز(یایها الذین ءامنوا) [۳۰۳] خطاب می کند . درباره انبیا نیز بسیاری از پیامبران علیهم السلام را با «نام » می خواند؛ نظیر(ینوح) [۳۰۴]، (یادم) [۳۰۵]، (یابراهیم) [۳۰۶] و(یداوود) [۳۰۷] ؛ امّا به شخص پیامبر اعظم(ص) همواره با عنوان شریف نبوّت و رسالت خطاب می کند :(یایها النبی) [۳۰۸] یا(یایها الرسول) . این خطاب ویژه، گویای تشریف و تکریم خاص قرآن به آن حضرت(ص) است ؛ حتی مردم را ازخطاب به وی همانند خطاب افراد عادی نهی می کند ? لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاءبعضکم بعضاً) .[۳۰۹] «(ای مؤمنان ) شما دعای رسول و ندا کردن او را بین یکدیگر( بدون حفظ ادب مقام رسالت) قرار مدهید.»
به هر روی، هر جا در قرآن سخن از رابطه خدا با پیغمبر(ص) و دریافت گزارش از خدا(وحی) باشد، خطاب «یا ایها النبی »[۳۱۰] به کار می رود و زمانی که سخن از رابطه پیامبر(ص) با مردم وابلاغ خبر آسمانی به آنان باشد با عنوان «یا ایها الرسول » یاد می کند، چنانکه انتخاب عنوان «رسالت » به جنبه «پیام آوری» او اشاره دارد، یعنی وی از جهت سِمَت رسالت جز رسانیدن پیام، وظیفهای ندارد.][۳۱۱]
مراد از «ناس »
[ موارد استعمال کلمه «ناس » در قرآن کریم از لحاظ اطلاق و از جهت همراه بودن با وصف نیکو یا نکوهیده مختلف است که به برخی از آن ها اشاره می شود:
طبیعت مردم که نیک و بد را شامل است : «یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی » «ای مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم » [۳۱۲]
طبیعت مردم همراه کرامت و ثنا: «شهر رمضان الذی انزل فیه القران هدیً للناس » «ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده و هدایت گر مردم است ».[۳۱۳] در این آیه «ناس » با کرامت و هدایت آمیخته است.
طبیعت مردم همراه نکوهش : «اکثر الناس لا یعلمون » «بیشتر مردم آگاه نیستند »[۳۱۴]
در آیۀ مورد بحث نیز «ناس » نکوهش شده مراد است، چون فرمود «و الله یعصمک من الناس » «خداوند تو را از مردم حفظ خواهد کرد »[۳۱۵]
مصداق «ناس » در این آیه همان منافقان و اذیت کنندگان پیامبر(ص) هستند که خداوند وعده داده است شخصیت و دین او را از آسیب چنین مردمی حفظ کند. ] [۳۱۶]
فصل دوم : شأن نزول و دلالت آیۀ تبلیغ
[گرچه متاسفانه پیش داوری ها و تعصبهاى مذهبى مانع از آن شده است که حقایق مربوط به این آیه بدون پردهپوشى در اختیار همه مسلمین قرار گیرد، ولىدر عین حال در کتابهاى مختلفى که دانشمندان اهل تسنن، اعم از تفسیر و حدیثو تاریخ نوشتهاند، روایات زیادى دیده مىشود که با صراحت مىگوید:
آیه فوقدرباره على ع نازل شده است.
[دانشمندانی که به این احادیث در کتاب خود تصریح کرده اند، عده کثیری هستند که به عنوان نمونه از جمعى از آنها نام مىبریم:
«حافظ ابو نعیم اصفهانى » در کتاب «ما نزل من القرآن فى على »(بنقل از
«خصائص » صفحه ٢٩) .
«ابو الحسن واحدى نیشابورى » در «اسباب النزول » صفحه ١۵٠.[۳۱۷]
«حافظ ابو سعید سجستانى » در کتاب «الولایه »(بنقل از کتاب «طرائف ») [۳۱۸] .
«ابن عساکر شافعى »(بنا بنقل «در المنثور » جلد ٢ صفحه ٢٩٨) .[۳۱۹]
«فخر رازى » در تفسیر «کبیر » خود جلد ٣ صفحه ۶٣۶.[۳۲۰]
«ابو اسحاق حموینى » در «فرائد السمطین » .
«ابن صباغ مالکى » در «فصول المهمه » صفحه ٢٧.[۳۲۱]
«جلال الدین سیوطى » در «در المنثور » جلد ٢ صفحه ٢٩٨.[۳۲۲]
«قاضی شوکانی » در «فتح القدیر »، جلد ۳، صفحه ۵۷٫[۳۲۳]
«شهاب الدین آلوسی شافعی » در «روح المعانی »، جلد۶، صفحه۱۷۲٫[۳۲۴]
«شیخ سلیمان قندوزى حنفى » در «ینابیع الموده » صفحه ١٢٠.[۳۲۵]
«بدر الدین حنفى » در «عمده القارى فی شرح صحیح البخارى » جلد ٨ صفحه ۵٨۴.
«شیخ محمد عبده »مصری در «تفسیر المنار » جلد ۶ صفحه ۴۶٣.[۳۲۶]
«حافظ ابن مردویه » متوفاى ۴١۶، بنا به نقل «سیوطى » در «در المنثور » [۳۲۷]
و جمع کثیرى دیگر این شان نزول را براى آیه فوق نقل کردهاند.[۳۲۸]