از مطالعاتی که در زمینه تأثیر برخی عوامل و متغیرها بر روی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان انجام گرفته است چه می توان فهمید؟ کشف اثرات متغیرها بر پیشرفت تحصیلی موضوع ساده ای نیست. نتایج پژوهش ها بر روی روابط و همبستگی ها باید در عمل مورد آزمایش قرار گیرند. هر یک از نتایج باید به دفعات متعدد به وقوع پیوندد تا بتوان نسبت به صحت آن ها اطمینان حاصل کرد. مطالعات کیفی که بر پایه روش های مشاهده ای و تکنیک های مصاحبه انجام میگیرد، این امکان را به پژوهشگر میدهد که به نکات ظریفی که در کلاس نقش دارند و بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان موثرند دست یابد. لذا تشخیص آن ها جز با به کارگیری این روش ها ممکن نیست (جلالی و نظری، ۱۳۸۶).
نقش عزت نفس در پیشرفت تحصیلی
هر معلمی شاید این تجربه را داشته باشد که وقتی برای اولین بار وارد کلاس میشود و سؤالهایی را میپرسد، بعضی از دانشآموزان بلافاصله دست بلند میکنند و داوطلب پاسخگویی میشوند و پارهای خاموش مینشینند و فقط با نگاه و دقت، جریان کلاس را دنبال میکنند. این داوطلبها همیشه هم جواب سؤالها را به درستی نمیدانند، ولی جرئت داوطلب شدن را دارند. بعد از اولین امتحان رسمی کتبی، معلم تازه پی میبرد که تعدادی از بالاترین نمرهها به بعضی از شاگردان خاموش تعلق دارند؛ شاگردانی که شهامت ابراز وجود شفاهی ندارند؛ میترسند جواب سؤالها را غلط بدهند و آبرویشان نزد دیگران برود. در واقع به خود اتکا ندارند. آن ها پس از هر بار که جواب صحیح معلم به سؤالی را میشنوند، در دل افسوس میخورند که چرا داوطلب پاسخگویی نشدند؛ چون جواب صحیح سوال را میدانستند. این نوع دانشآموزان در امتحانات شفاهی عملکرد ضعیفتری نسبت به امتحانهای کتبی دارند. یکی از مهمترین عوامل در این نوع عملکرد دانشآموزان، ضعف عزت نفس در آنهاست (مشیری تفرشی، ۱۳۷۸).
یکی از عوامل مهم که در پیشرفت تحصیلی افراد تاثیر میگذارد، علتهایی است که افراد برای رفتار خودشان ذکر میکنند. واینر (به نقل از پتری، ۱۹۹۶) عقیده دارد در تفسیر ما از رویداد پیشرفت، عوامل مهمی وجود دارند که عبارتند از: توانایی، تلاش، دشواری تکلیف و شانس. توانایی و تلاش را به عنوان علل درونی، شانس و دشواری تکلیف را به عنوان علل بیرونی نام میبرد. وی هم چنین یک بعد دیگر را هم بیان میکند؛ یعنی ثبات و غیر ثابت که دشواری تکلیف و توانایی را ثابت و شانس و تلاش را غیر ثابت میداند. بعد دیگر، بعد کنترل پذیری است، توانایی و شانس، غیر قابل کنترل لکن تلاش و دشواری تکلیف، قابل کنترل میباشند. اگر فرد، موفقیت و شکست خود را ناشی از علل درونی بداند، در مواجهه با تکلیف مشابه بعدی، تلاش و کوشش نشان میدهد و اگر ناشی از علل بیرونی برآورد کند، در مواجه بعدی انتظاراتش در حد پائین خواهد بود و ممکن است به سادگی دست از تلاش بردارد (ماسن[۴۷]، ۱۹۸۹؛ ترجمه یاسایی، ۱۳۷۳).
شاید یکی از دلایلی که بعضی از کودکان عملکردی یکسان و انتظارات متفاوتی از موفقیت دارند این باشد که، از شکست و موفقیت خود برداشت متفاوتی دارند زیرا آن ها علت یابیهای متفاوتی دارند. اگر کودک موفقیت و شکست خود را ناشی از علل بیثبات بداند (مثلاً فردی که توانایی را عامل موفقیت میداند) احتمال دارد که انتظار توفیق دوباره داشته باشد و برای آن تلاش و کوشش نشان دهد و به هنگام مواجه با تکلیفی مشابه تکلیف قبلی نیز سطح توقعش در حد معقولی خواهد بود. کسی که علت شکست را به عدم توانایی خود یا دشواری تکلیف نسبت میدهد، احتمالاً انتظاراتش در حد پایین خواهد بود و ممکن است به سادگی دست از تلاش بردارد و در تکلیف مشابه توقعاتش را پایین نگه میدارد. از طرف دیگر کسی که شکست را ناشی از تلاش نکردن میداند دفعه بعد تلاش بیشتری میکند (همان منبع).
واینر (۱۹۸۵) عقیده دارد که اگر افراد موفقیت را به عوامل درونی نسبت بدهند، احساس غرور کرده و اگر شکست را به عوامل بیرونی نسبت بدهند احساس شرمساری میکنند. ثبات و پایداری یک اسناد انتظارات آینده را تعیین میکند. اگر مردم موفقیت یا شکست را به عوامل ثابت نسبت بدهند (چه درونی و چه بیرونی) مطابق عملکرد خود، امیدهای خود را کم یا زیاد میکنند و وقتی همان بازدهها را به علل غیر ثابت نسبت میدهند امید آن ها به عملکرد در آینده نسبتاً بدون تغییر میماند (کریمی، ۱۳۸۱).
قضاوت ما در یک موقعیت و امکان دگرگونی آن بستگی به اسناد ما به عوامل درونی و بیرونی دارد. اگر فرد، دگرگونی موقعیتی را به عوامل درونی نسبت دهد برای آن تلاش میکند و اگر دگرگونی را به عوامل بیرونی نسبت بدهد کوشش از خود نشان نمیدهد، زیرا میپندارد که عوامل از حیطه و اراده او خارج است (خداپناهی، ۱۳۷۶؛ به نقل از توحیدی، ۱۳۸۱).
یکی دیگر از عواملی که در پیشرفت تحصیلی افراد تاثیر میگذارد، اضطراب است. بر اساس نظر بک[۴۸] (۱۹۷۶) عقاید و باورهای ناکارآمد و خودپنداره ضعیف، یکی از عناصر شناختی افراد مضطرب است. بر اساس مطالعاتی که شده است افراد مضطرب (اضطراب حالتی بالا و اضطراب صفتی بالا) موفقیتها را بیشتر به عوامل بیرونی و شکست ها را بیشتر به عوامل درونی نسبت میدهند؛ ولی افرادی که اضطراب ندارند، موفقیت ها را بیشتر به عواملی درونی و شکست ها را به عوامل بیرونی نسبت میدهند. اگر افراد علت شکست خود را به عوامل درونی مثل عدم توانایی نسبت بدهند، همواره انتظار شکست دارند و آن ها به این باور میرسند که توانایی کسب موفقیت را ندارند و بنابرین اغلب از فعالیتهایی که به سوی هدف جهتگیری شده است اجتناب میکنند( مهدی فر، ۱۳۷۵؛ به نقل از همان منبع).
از جمله نیازمندیهایی که باعث میشود انسان تلاش کند و از استعداد خود به طور کامل استفاده نماید عزت نفس میباشد که به عنوان یک موضوع تحقیقی مهم، قریب چند دهه است که فکر پژوهشگران را به خود مشغول ساخته است. در زبان عامیانه، عزت نفس مفهومی آشنا است و عبارت است از: احساس ارزشمندی فرد از خود؛ و این مفهوم قدمت طولانی دارد و میتوان اثر آن را در ادیان مختلف از جمله بودا، یهود، مسیحیت، و اسلام دید (زارع زاده و درخشان فر، ۱۳۸۴).