۲-۱۳- مالکان خانوادگی
مالکان خانوادگی به افراد یک یا چند خانواده گفته می شود که کنترل شرکتی (تملک حداقل ۵۰% از سهام) را دراختیار دارند (آریفین، ۲۰۰۳ به نقل از احمدپور و همکاران،۱۳۹۰،ص۱۰).
در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و یا درحال توسعه ، شرکتها معمولاً خانوادگی هستند. در شرکتهای خانوادگی نسبت به شرکتهای سهامی عام ، مسائل نمایندگی کمتری به چشم میخورد. زیرا تضاد منافع کمتری بین مالک و مدیر وجود دارد. از اینرو هزینه های کنترل در آنها کمتر است و این امر سبب می شود که این شرکتها مؤثر و کارآمدتر بوده و ارزش بازار بیشتری داشته باشند. اگر مالکیت خانوادگی بیانگر یک ساختار سازمانی کارا باشد ، آنگاه مدیریت سود فرصتطلبانه محدود خواهد شد (فاما، ۱۹۸۳ به نقل از احمدپور و همکاران،۱۳۹۰،ص۴).
اما اگر اینگونه شرکتها متعلق به یک گروه تجاری باشند ، ممکن است این الگو حفظ نشود. در این شرکتها انگیزه زیادی برای سلب مالکیت از سهامداران اقلیت و مدیریت سود فرصتطلبانه وجود دارد. شرکتهای خانوادگی از طریق ساختار مالکیت هرمی و گروه های تجاری خود، می توانند از سهامداران اقلیت، سلب مالکیت کنند. این رخدادها به این دلیل است که اینگونه شرکتها توسط مالکانی استثمار شدهاند که از آنها برای جمع آوری وجوه از عموم و انتقال به شرکتهای دیگر در گروه تجاری استفاده میکنند( احمدپور و همکاران،۱۳۹۰،ص۱۱).
سیرگاز( ۲۰۰۸) کیم و بی( ۲۰۰۵ ) شواهدی یافتند که مدیریت سود فرصتطلبانه در شرکتهای با گروه تجاری در مقایسه با شرکتهای بدون گروه تجاری ، بسیار بیشتر است. بنابرین در این پژوهش نیز انتظار میرود شرکتهای دارای مالکیت عمدهی خانوادگی و فاقد گروه تجاری بیشتر تمایل به استفاده از مدیریت سود کارا داشته باشند(احمدپور و همکاران،۱۳۹۰،ص۱۱).
۲-۱۴- راه های مدیریت سود
مدیران برای دستیابی به اهداف مربوط به مدیریت سود خود ، دو راه کلی پیش روی خویش دارند. یا این که اقلام تعهدی اختیاری را دستکاری نمایند و یا این که در تصمیمات عملیاتی واحد تجاری تغییراتی ایجاد کنند. تحقیقات گذشته (گانی ، ۲۰۰۵) این تصمیمات عملیاتی را در ۴ گروه طبقه بندی میکنند: ۱- کاهش هزینه های اختیاری تحقیق و توسعه ۲- کاهش هزینه های اختیاری تبلیغات و فروش ۳- زمانبندی فروش دارایی های ثابت برای گزارش سود ۴- اضافه تولید برای کاهش بهای تمام شده کالای فروشرفته و افزایش فروشهای اعتباری(قربانی و همکاران،۱۳۹۰،ص۱۳۴).
انجام ندادن برخی فعالیتهای تحقیق و توسعه که منجر به پروژه های با خالص ارزش فعلی مثبت در آینده می شود ، انجام ندادن تبلیغات در جهت افزایش فروش شرکت ، فروش دارایی های ثابت عملیاتی که به افزایش بهره وری و کارایی عملیات واحد تجاری کمک می نماید ، بلوکه نمودن سرمایه شرکت در قالب موجودیها ، افزایش فروشهای اعتباری که منجر به کاهش جریانهای نقدی ورودی به شرکت میشود ، همه و همه نشان از آن دارد که چهار عمل فوق منجر به کاهش جریانهای نقدی عملیاتی آتی شرکت و در نتیجه افت عملکرد عملیاتی آتی شرکت خواهد شد. از اینرو انتظار میرود ، بین مدیریت واقعی سود (که در قالب چهار فعالیت فوق تعمیم مییابد) و عملکرد عملیاتی آتی شرکت رابطه منفی وجود داشته باشد(قربانی و همکاران،۱۳۹۰،ص۱۳۴).
بسیاری از شواهد موجود پیرامون دستکاری فعالیتهای واقعی بر کاهش فرصتطلبانهی هزینه های اختیاری از جمله هزینه های تحقیق و توسعه تمرکز میکنند (برای مثال تحقیقات بوش (۱۹۹۸) ؛ بابر و همکاران (۱۹۹۱)). اگرچه کاستن از هزینه های اختیاری می تواند سود را در جهت برآورده ساختن برخی اهداف خاص ارتقا بخشد ، اما ریسک کاهش جریانهای نقدی عملیاتی (CFO) آتی را موجب می شود ؛ زیرا این عمل به طور کلی جریانهای خروجی وجه نقد را کاهش میدهد و در عوض تأثیری مثبت بر روی جریان نقئی عملیاتی جاری دارد. در سالهای بعدی ، این تأثیر مستقیم ممکن است معکوس شود(قربانی و همکاران،۱۳۹۰،ص۱۳۵).
باید توجه داشت دستکاری فعالیتهای واقعی ، وسیله تغییر آرایش حسابها نیست. مدیران در این روش ، زمان انجام عملیات ، نحوه تخصیص منابع و یا زمان اجرای پروژه های سرمایه گذاری را تغییر می دهند. فعالیتهای مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی هیچ پیامد مستقیم جریان نقدی را به همراه ندارد (کوهن و زارویین ، ۲۰۰۸). مدیریت واقعی سود بر جریانهای نقدی شرکت اثر مستقیم دارد. در این روش ، وجوه نقد ، قربانی سود تعهدی می شود و مهمترین ضرر آن ، از بین رفتن ارزش شرکت به دلیل کاهش جریانهای نقدی دوره های آتی است. مدیریت اقلام تعهدی نیز بدون هزینه نیست. کشف دستکاری اقلام تعهدی می تواند احتمال نیاز به بررسی های ویژه از جانب حسابرسان را به وجود آورد. همچنین ممکن است منجر به مجازاتهای مالی توسط نهادهای قانونی (مانند بورس اوراق بهادار) ، لزوم ارائه مجدد سود و بررسی موضوع در دادگاه های حقوقی شود (مجتهدزاده و ولیزاده لاریجانی ، ۱۳۸۸).
۲-۱۵- هزینه های اختیاری
کاهش هزینه های اختیاری نیز از دیگر روشهای مدیریت سود واقعی است. هزینه های اختیاری نظیر مخارج تحقیق و توسعه، تبلیغات و تعمیر و نگهداری معمولا در دورهای که تحمل شدهاند، گزارش میشوند. از این رو، مدیران شرکتها می توانند از طریق کاهش هزینه های اختیاری، هزینه های گزارش شده را کاهش و سود را افزایش دهند. این روش زمانی محتملتر است که چنین هزینه هایی فورا ایجاد درآمد نکند. اگر مدیران هزینه های اختیاری را به منظور برآورده کردن اهداف سود، کاهش دهند باید به طور غیر معمول هزینه های اختیاری پایینی گزارش کنند. هزینه های اختیاری اغلب شامل مخارج سرمایهای نیز هستند. اگر چنین مخارجی نقدی باشند، کاهش این هزینه ها وجه نقد کمتری از شرکت خارج می کند که این امر تاثیر مثبت بر جریانهای نقد عملیاتی دارد و احتمالا منجر به ریسک جریانهای نقدی پایینتر در دوره آتی می شود (رویچودری، ۲۰۰۶).
بنابرین، فعالیتهای متفاوت مدیریت سود واقعی می تواند نتایج معکوس و متفاوتی بر جریانهای نقد دوره جاری داشته باشد. برای مثال، اگرچه کاهش هزینه های اختیاری و تولید بیش از حد در دوره جاری، از جمله فعالیتهای مدیریت واقعی سود در جهت افزایش سود جاری است، ولی کاهش هزینه های اختیاری (در صورت پرداخت نقدی این هزینه ها) می تواند جریانهای نقد دوره جاری را افزایش دهد. در حالی که تولید بیش از اندازه در سطح فروش ثابت و معین، جریانهای نقد دوره جاری را کاهش میدهد. افزون بر این، برخی از فعالیت های مدیریت سود واقعی نظیر تسریع در فروش از طریق اعطای تخفیفات یا شرایط اعتباردهی مناسب به منظور افزایش سود جاری میتواند جریان های نقد دوره جاری را کاهش دهد. در ادامه مطالعات مرتبط انجام شده در زمینه مدیریت سود واقعی مرور شده است(سعیدی و همکاران، ۱۳۹۱، ص۴۷).