۸-داده های غیر قطعی
در مطالعات انجام شده درباره تحلیل پوششی داده ها، روشهایی برای استفاده از داده های غیر قطعی ایجاد شده است. داده های غیر قطعی به صورت داده های بازهای و نسبی در نظر گرفته میشوند.بر این اساس مدلهای تحلیل پوششی داده های غیر قطعی ایجاد شدهاند. اهمیت داده های غیر قطعی به این دلیل است که در بسیاری از مسائل واقعی، داده های موجود به صورت غیر قطعی (به عنوان مثال بازهای و یا با خطا) وجود دارند. با ایجاد تغییرات نظری در مدلهای تحلیل پوششی داده ها میتوان چنین داده هایی را استفاده کرده و نتایج ارزیابی کارایی را به دست آورد.
۹-داده های مرتب
در مطالعات عملی تحلیل پوششی داده ها، با مسائلی مواجه میشویم که برخی از عوامل دارای ترتیب هستند. به عنوان مثال یکی از ورودیهای واحدها باید نوعی ترتیب را در بین واحدها ایجاد کند. برای حل چنین مسائلی روشهایی در تحلیل پوششی داده ها ایجاد شدهاست(خواجوی و همکاران ، ۱۳۸۴).
۲-۲-۴-قابلیت های روش DEA :
کارایی
دلیل اساسی ایجاد نظریه تحلیل پوششی داده ها ارزیابی کارایی واحدهای تصمیم گیرنده است. به دلیل آنکه در تحلیل پوششی داده ها کارایی تکنیکی مورد ارزیابی قرار میگیرد و فرضهای محدودی برای تعریف واحدهای تصمیم گیرنده وجود دارد، امکان ارزیابی انواع مختلفی از واحدهای تصمیم گیرنده وجود دارد. به همین دلیل در بخشهایی از جامعه که روشهای اقتصادی توان ارائه نتایج قابل پذیرش را ندارند، امکان استفاده از تحلیل پوششی داده ها برای ارزیابی واحدها وجود دارد.
رتبه بندی
با روشها و مدلهای تحلیل پوششی داده ها امکان رتبه بندی واحدهای تصمیم گیرنده وجود دارد. در کتبی که از تحلیل پوششی داده ها چاپ شده است، مجموعه ای از این روش های رتبه بندی معرفی شده اند.
تعیین مرجع از میان واحدهای تصمیم گیرنده
در تحلیل پوششی داده ها، در زمان محاسبه کارایی واحدهای تصمیم گیرنده، برای هر یک از واحدهای ناکارا تعدادی از واحدهای کارا به عنوان مرجع معرفی شده و برای هر کدام از آن ها ضریبی برای مشخص کردن میزان تاثیر گذاری آن ها تعیین میشود. بنابرین مراجع واحدهای ناکارا از میان همان مجموعه واحدهای تصمیم گیرنده انتخاب میشوند.این قابلیت به دلیل ناپارامتریک بودن تحلیل پوششی داده ها ایجاد شده است.
تعیین مقادیر مطلوب ورودیها و خروجیها
بر اساس مراجع تعیین شده برای هر یک از واحدهای تصمیم گیرنده و با توجه به قابل کنترل بودن یا نبودن شاخصها، مقدار مطلوب هر یک از ورودیها و خروجیهای واحدهای ناکارا تعیین میشود. بنابرین امکان هدفگذاری شاخصها به روشی علمی و مبتنی بر واقعیتهای مجموعه امکان تولید وجود دارد.
تعیین مقادیر مطلوب شاخصهای واحد جدید
با بهره گرفتن از تحلیل پوششی داده های معکوس میتوان با در نظر گرفتن وضعیت موجود واحدهای تصمیم گیرنده، مقادیر مطلوب ورودیها و خروجیهای یک واحد تصمیم گیرنده جدید را برای دست یابی به کارایی مورد نظر تعیین کرد(خواجوی و همکاران ، ۱۳۸۴).
۲-۲-۵-محدودیت های روشDEA در مقایسه با سایر روش ها:
-
- چون یک تکنیک ریاضی و عددی محض است از این رو خطاهای اندازه گیری ممکن است تغییرات عمده ای در نتایج به همراه داشته باشد از این رو می بایست پس از شناسایی واحد کارا به کنترل مجدد داده ها و ستاده ها اقدام و از صحت آن اطمینان حاصل نمود.
-
- این روش صرفاً یک روش ریاضی و بر اساس برنامه ریزی خطی است و توانایی مقایسه متغیرهای کیفی واحدهای تصمیم گیرنده را ندارد.
-
- اگر تنها یکی از داده ها و ستاده های واحدهای تصمیمگیرنده تغییر کند، تغییرات اساسی در درجه کارایی واحدهای تصمیمگیرنده پیش خواهد آمد.
- توافق کلی در مورد انتخاب داده ها و ستاده ها در این روش وجود ندارد(خواجوی و همکاران ، ۱۳۸۴).
۲-۲-۶-تعریف کارایی نسبی در تحلیل پوششی داده ها
یک واحد تصمیم گیرنده بر اساس شواهد زمانی ۱۰۰% کارامد است اگر و فقط اگر عملکرد دیگر واحدهای تصمیم گیری نشان ندهد که میتوان برخی داده ها یا ستاده های آن واحد را بهبود بخشد و در عین حال داده ها و ستاده های دیگر آن واحد بدتر نشود یا به عبارت دیگر اگر و فقط اگر هیچ کدام از داده های آنرا نتوانیم کمتر کنیم یا هیچیک از ستاده های آن را نتوانیم بیشتر کنیم، مگر آنکه باعث شود که داده های بیشتر دیگری مصرف شوند یا ستاده های کمتر دیگری تولید شوند(سینایی و همکاران، ۱۳۹۱).
۲-۲-۷-واحد تصمیم گیرنده در DEA
منظور از واحد تصمیم گیرنده(DMU) عبارت است از : یک واحد سازمانی، یک سازمان مجزا و یا یک شرکت به شرط آنکه این واحد سازمانی دارای فرایند سیستمی باشد؛ بدین معنی که تعدادی عوامل تولید بکارگرفته شوند تا مقداری محصول به دست آید. سیستم مورد نظر می تواند شامل سیستمهای تولیدی و خدماتی انتفاعی یا غیرانتفاعی و دولتی یا غیردولتی باشد(آذر و موتمنی[۱۸]، ۱۳۸۳).
شکل زیر را برای روشن شدن مفهوم یک واحد تصمیمگیرنده رسم مینماییم. لازم به ذکر است که یک واحد تصمیمگیرنده خروجیهای خود را بهوسیله ورودیهایی به دست میآورد. به عنوان مثال ارزیابی واحد تصمیمگیرنده j ام را در نظر بگیرید که s خروجی (y1j, …, ysj) را به وسیله m ورودی (x1j, …, xmj) بهدست می آورد:
شکل شماره۲-۱ : واحد تصمیمگیرنده
بر اساس شکل فوق، برای تولید s خروجی از m ورودی استفاده می شود. برای ارزیابی یک واحد تصمیمگیرنده با یک ورودی و یک خروجی ، نسبت خروجی به ورودی میزان کارایی آن واحد را میدهد و این نسبت نشان میدهد که اگر در مقایسه دو واحد تصمیمگیرنده خروجیها یکسان باشند، واحدی کاراتر است که ورودی کمتری را استفاده می کند. همچنین در مقایسه این دو واحد تصمیمگیرنده اگر ورودی ها یکسان باشند، واحدی کاراتر است که خروجی بیشتری داشته باشد. این نحوه تحلیل کارایی تنها زمانی کارامد است که با بهره گرفتن از یک ورودی به تولید یک خروجی بپردازند. در حالت کلی با ورودی ها و خروجیهای بیشتر از یکی سروکار داریم که در صورت داشتن هزینه هر ورودی و ارزش هر خروجی، کارایی را میتوان به صورت زیر محاسبه کرد:فرمول(۲-۱)
که در آن pr ارزش خروجی r ام و wi هزینه ورودی i ام است. البته لازم به ذکر است که روش فوق به دلیل در دسترس نبودن هزینه های ورودی ها و ارزشهای خروجیها و یا اینکه بعضی از داده ها به علت ماهیت کیفی قابل ارزشگذاری نیست جایی که ورودی ها و خروجیها ماهیتهای کاملا متفاوتی دارند، ارزشگذاری آنها به منظور همسنگ کردن، عملاً دشوار است(علیرضایی و همکاران، ۱۳۸۴).
۲-۲-۸-ارزیابی تکنیکی