بیان مسأله
بازی جزیی از زندگی انسان از بدو تولد تا زمان مرگ است. انسان از نظر فیزیولوژیک نیاز به جنبش و حرکت دارد و بازی جزء مهم این جنبش و حرکت است.انسان برای رشد ذهنی و اجتماعی خود نیاز به تفکر دارد و بازی خمیرمایه تفکر است (مهجور، ۱۳۹۰).
به نظر دیل لبو[۲] (۱۹۶۷) اولین مدافع مطالعه بازی کودکان جهت درک و آموزش آن ها «روسو» بود. او در کتاب امیل[۳] عقایدش را در مورد اهداف آموزش کودک بیان نمود. روسو بر اهمیت بازی برای درک کودکان تأکید و توصیه میکند که معلم باید برای ملحق شدن به بازی شاگردانش با ایفای نقش کودک، معاشری مناسب برای آن ها باشد. البته تعاریف روسو در مورد بازی و تفریحهای کودکان بیشتر در جهت اهداف تربیتی بوده است تا اینکه بر کاربردهای تحقیقاتی و درمانی مدرن بازی منطبق باشد (احمدوند، ۱۳۸۹). «لاندرت[۴] » (۱۹۸۲) اظهار داشت بازی درمانی را میتوان در تمام رویکردهای مشاورهای به کار گرفت. از نظر او این شیوه درمانی روش اصلی کار با کودکان ۲ تا ۱۲ ساله است. زیرا رشد شناختی آن ها محدود است و نمیتوانند افکار و احساسات خود را به زمان بیاورند. او بازی را جزء جدانشدنی زندگی کودکان و شیوه طبیعی یادگیری و ارتباط برقرار کردن آن ها با دیگران معرفی میکند و «شافر[۵]» (۲۰۰۷) اظهار میدارد که در دهه اخیر علاقه شدیدی به موضوع و حرفه بازی درمانی به وجود آمده است (به نقل از حسین نژاد، ۱۳۸۹).
بر اساس مراحل رشد ذهنی، همکاران پیاژه به بررسی رشد ذهنی کودکان عقبمانده ذهنی در چارچوب نظام پیاژه پرداختند و به این نتیجه رسیدند که عقبماندگان متوسط[۶] از مرحله پیش عملیاتی (۷-۲) سالگی و عقبماندگان سطحی از مرحله عملیات عینی (۱۲-۷) سالگی جلوتر نمی روند و این کودکان از نظر تحول ذهنی ۲/۱ تا ۴/۳ یک کودک عادی میباشند (جوادیان، ۱۳۸۸).
نظریه ها و پژوهشهای مربوط به رشد کودک نشان میدهد که کودکان در آغاز تا بلوغ از مراحل مختلف رشد میگذرند. در مرحله حسی- حرکتی[۷] آنان به مدد حس و جنبش و در حیطه حرکتی[۸] درباره محیط اطراف خود به تجربه میپردازند و به تدریج به سوی مرحله ادراکی[۹] پیشرفت میکنند. هر دو مرحله فوق پایه و اساس پیشرفت و ارتقا آنان به سطح شناختی[۱۰] است برخورداری کودکان از یک زمینه غنی و استوار از تجربیات حرکتی- ادراکی موجب رشد خودپنداره[۱۱] و تصور بدنی[۱۲] و حس اعتمادبهنفس در آنان میشود بنابرین غنیسازی رشد این فرایند در کودکان ضروری است و کودکانی که در پاسخدهی مناسب در این فرایند فرو می مانند در یادگیری نیز با دشواریهایی مواجه خواهند گشت (سازمند، طباطبایی، ۱۳۸۹). تحقیقات نشان میدهد که کودکان کم توان ذهنی معمولاً در این فرایند با تأخیرهایی مواجهاند بنابرین با توجه به نقشی که بازی میتواند در غنیسازی این فرایند ایجاد نماید لازم است به آن پرداخته شود. به طوری که «هارلوک» به نقش بازی در ارتباطهای اجتماعی تأکید دارد. «استرانگ» بازی را بهترین چراغ هدایت برای درمان بلوغ اجتماعی کودک میداند «اسپنسر» اظهار میدارد بازی وسیله سلامت جسم و پرورش حواس است. پیاژه با مشاهده بازی کودکان خود موفق به کشف قوانین رشد ذهنی گردید و نظریه «رشد مراحل ذهنی» را ارائه نمود (احمدوند، ۱۳۸۹).
روانشناسان معتقدند که بازی به کودکان فرصت میدهد که تواناییهای جسمانیشان را در مقایسه با معیارهای خود و دیگران آزمایش کنند و از طریق بازی حس بینایی، شنوایی و لامسه آنان پرورش مییابد. لذا با توجه به اثرات و نقش بازی در کلیه ابعاد زندگی کودکان و بهرهگیری از بازی در قالب بازی درمانی که درمانگر بر جنبهها و رابطه هیجانی بین خود و کودک تأکید و توجه دارد و امروزه نیز رویکردها و روشهای متفاوت و رایج بازی درمانی شامل بازی درمانی آدلری، بازی درمانی گشتالتی، بازی درمانی رفتاری- شناختی و بازی درمانی راجرزی مورد استفاده قرار میگیرد.
نگارنده در این پژوهش توجه خود را به کودکان عقبمانده ذهنی آموزش پذیر جلب کردهاست، تا با توجه به نقش درمانی بازی و ویژگیهای این کودکان فرصتهایی را برای آنان فراهم آورد تا به طور عمیق و در مکانی امن بتوانند تواناییهای خود را برای انسان بودن (که حق آن ها است) تجربه کنند. این تجربه میتواند از طریق یک رابطه امن و در قالب بازیهای آموزشی، حرکتی و اجتماعی که بین درمانگر و کودک برقرار میگردد حاصل شود. زیرا تحول اجتماعی یکی از حیطههایی است که در این کودکان دچار آسیب شده است. کودکان عقبمانده ذهنی در توانایی برقراری، حفظ و تداوم یک رابطه منطقی اجتماعی ضعفهایی آشکار دارند. ظرفیت و کشش پایین ذهنی آنان منجر به عدم درک صحیح آن ها از روابط اجتماعی میگردد. بر اساس مراحل رشد ذهنی، همکاران پیاژه به بررسی رشد ذهنی کودکان عقبمانده ذهنی در چارچوب نظام پیاژه پرداختند و به این نتیجه رسیدند که عقبماندگان متوسط[۱۳] از مرحله پیش عملیاتی (۷-۲) سالگی و عقبماندگان سطحی از مرحله عملیات عینی (۱۲-۷) سالگی جلوتر نمی روند و این کودکان از نظر تحول ذهنی ۲/۱ تا ۴/۳ یک کودک عادی میباشند (جوادیان، ۱۳۸۸).
از آنجا که در کودکان کم توان ذهنی اختلال حرکتی مشاهده میشود و فعلو انفعالات فیزیکی آنان در رابطه با محیط و سایر افراد عموماً در سطح نازلتری از هنجارهای طبیعی جامعه انجام میشود و به نقل از (منصور دادستان، ۱۳۸۶) کودکان معلول ذهنی عموماً دچار «کودنی حرکتی» میباشند. (فیت به نقل از شریفی درآمدی، ۱۳۸۶) اظهار میدارد که کودکان عقبمانده ذهنی در انجام امور حرکتی بین دو تا چهار سال از کودکان عادی عقبترند. کودر[۱۴] (۲۰۰۶ به نقل از شاکریان، ۱۳۹۰) با اجرای یک برنامه بازی و تربیت بدنی و حرکتی برای عقبماندگان ذهنی نتایجی را به دست آورد. به طوری که افراد شرکتکننده در تحقیق وی از نظر هماهنگی، چابکی و آناستقامت پیشرفت کرده بودند. رشد و تحول اجتماعی نیز یکی از حیطههایی است که کودکان عقبمانده ذهنی در توانایی برقراری ارتباط، حفظ و تداوم یک رابطه منطقی اجتماعی صفتهای آشکار دارند (منشی طوسی، ۱۳۸۷) به لحاظ اهدافی که این پژوهش دنبال میکرد یعنی تأثیر بازی درمانی در رشد مهارتهای حرکتی، شناختی، اجتماعی کودکان کم توان ذهنی در شهرکرد.