طوسی در مورد رابطه همسران میگوید: زن شایسته شبیه مادر و دوست همسر خویش است. از این جهت شبیه مادر است که شوهر مایل به حضور او در خانه است و نبود زن برای مرد مشکل آفرین است؛ و شباهت به دوست از جهت قناعت زن و عدم زیاده طلبی او نسبت به مایحتاج زندگی است؛ لذا همسر را در کمبود برخی امکانات و لوازم اسایش زندگی معذور میداند. (طوسی، ۱۳۶۰)
۲-۱۱-۴٫ ملامحسن فیض کاشانی
محمد بن مرتضی بن محمد، معروف به ملا محسن کاشانی و ملقب به فیض محدث، فیلسوف، عارف، فقیه و ادیب متولد ۱۰۰۷ ق. نیز در کتب مشهور خود در این باب مطالبی را تقریر نموده است. کتاب محجه البیضاء وی شامل چهار بخش است و هر بخش آن را به ربع معرفی میکند: (اربعه ارباع)؛ ربع العبادات، ربع العادات، ربع المهلکات و ربع المنجیات. در ربع العادات، که خود مشتمل بر ده کتاب است، کتاب آداب النکاح به این امر، اختصاص داده شده است. در وافی نیز که به عقیده ایشان، جامع کتب اربعهی کافی، فقیه، تهذیبین یعنی تهذیب و استبصار است، یک کتاب از اجزاء چهارده گانه مختص مباحث نکاح و طلاق و ولایات نگاشته شده است. (کاشانی، ۱۴۱۲). وی به آثار روان شناختى ازدواج و زندگى خانوادگى توجه خاصى مبذول کرده و به مسئله آرامش و سکونت حاصل از روابط زن و شوهر اشاره نموده است. به باور وی، بدون وجود روابط مناسب در زندگى خانواده، مقابله با دشواریها و خستگىهای ناشى از زندگى روزانه، دشوار است. وى از اولیای دین (علیهم السلام) نقل مى کند: فردی که از خانواده خود فرار کردهاست، مانند بندهی فرارى است که نماز و روزهی او قبول نمیشود تا به کانون خانواده بازگردد؛ همچنین فردی که در انجام وظایف خانوادگى کوتاهى کند، مانند بنده فرارى است، هر چند در جمع اعضای خانواده حاضر باشد. فیض یکى از وظایف والدین نسبت به فرزندان خود را آموزش نحوه برخورد با همسر و زندگى خانوادگى اعلام کرده، نمونهای از آن را به دختر خود هنگام ازدواج به عنوان توصیه های پدری برای برقرارى زندگى متعادل و متعالى چنین بیان مىکند: «دخترم، از اشیانهاى که در آن بزرگ شدى، به سوی جایگاهى مى روى که شناخت کافى از آن نداری و همنشینی که هنوز با او انس نگرفتى، در مقابل او متواضع باش تا او مایه سربلندىات باشد؛ به منزله گهوارهاى برای او باش تا او تکیه گاهت باشد؛ از او اطاعت کن تا او مطیعت باشد؛ او را به خشم نیاور و از او دوری مکن؛ اگر به تو نزدیک شد، تو نیز به او نزدیکتر شو. (کاشانی، ۱۳۸۳)
۲-۱۱-۵٫ علامه طباطبایى
در تفسیر المیزان، هنگام بررسى آیات مربوط به مسائل زندگى خانوادگى، اعتقاد دارد که آفرینش انسان به صورتى است که زن و مرد در ساختمان طبیعى بدن، مکمل یکدیگرند و هریک ناقص و محتاج دیگرى است. این نیاز و احتیاج موجب مى شود که زن و مرد به سوی یکدیگر حرکت کنند و بدین طریق، سکونت و آرامش یابند. به نظر ایشان، این امر از بزرگترین و اشکارترین نعمتها و موهبتهاى عالم طبیعت است؛ زیرا ساختمان جامعه بشری بر آن استوار مىشود و به همین سبب است که تعاون و همکاری میان افراد پدید آمده است. ایشان در مورد مودت و رحمت بین زن و شوهر مى گوید: مودت، محبتى است که اثرش در رفتار ظاهر شود و رحمت نوعى تاثیر روانى است که از دیدن محرومیت یا نقص کسى پدید مى اید و فرد را وا مى دارد که به او کمک کند. از روشنترین جلوه گاه مودت و رحمت، جامعه کوچک خانواده است؛زیرا زن و شوهر در محبت و رحمت، ملازم یکدیگرند و این دو به هم و به ویژه زن نسبت به فرزندان کوچکتر، عطوفت مىورزند. این محبت و مودت، والدین را بر مىانگیزد که در حفظ، تغذیه و تربیت فرزندان بکوشند. (طباطبایی،ج۴، ۱۳۷۴)
۲-۱۲٫ خاستگاه خانواده (پیدایش خانواده)
نظریه پردازانی مانند مورگان[۶۵]، دورکیم[۶۶] و لوی استراوس[۶۷] که تطور تاریخی خانواده را بررسی کردهاند، نهاد خانواده را صرفا دارای خاستگاه اجتماعیـتاریخی میدانند، در این نظریهها وجود دورهای موسوم به دوره اختلاط آزاد یا هرج و مرج جنسی پیش از شکلگیری نهاد خانواده مفروض گرفته میشود. روابط بین دو جنس در این دوره تابع هیچ قاعدهای نبوده، چیزی بهنام ازدواج و خانواده وجود نداشته و روابط جنسی به صورت مختلط و آزادانه صورت میگرفته است. (ساروخانی، ۱۳۷۵). این دیدگاه در تبیین منشاء پیدایش خانواده مبانی طبیعی را عاملی تعیین کننده در پیدایش این نهاد ندانسته و بر این باور است که تنها پس از مداخله عوامل فرهنگی[۶۸] بوده که خانواده در تاریخ شکل گرفته است.
نکته قابل توجه در ارتباط با این نظریهها آن است که وجود دوره اختلاط ازاد، چیزی بیش از یک فرضیه نیست و با فرض صحت آن، دلیلی وجود ندارد که در تاریخ بشر کنونی چنین دورهای رخ داده باشد.
در مقابل، محققانی مانند وستر مارک [۶۹] و مورداک[۷۰] و گاف[۷۱] ـ که بر طبق تحقیقات جدیدتر خود، کارآمدی تقسیم کار جنسیتی را که از اولین دورههای وجود بشر پدید آمده، عامل پیدایش خانواده معرفی کردهاست ـ برخاستگاه طبیعی و غریزی خانواده تأکید داشته، بر این باورند که عوامل طبیعی در پیدایی خانواده سهم مهمیداشتهاند. (اینگلزبی، ۲۰۰۶)
در این رابطه برخی اندیشمندان معتقدند که هرچند درباره زندگی اجتماعی انسان دو نظر وجود دارد. بعضی زندگی اجتماعی انسان را طبیعی شمرده، به اصطلاح انسان را «مدنی بالطبع» میدانند و بعضی دیگر برعکس، زندگی اجتماعی را یک امر قراردادی میدانند که انسان به اختیار خود و تحت تاثیر عوامل اجبارکننده خارجی ـ نه عوامل درونی ـ آن را انتخاب کردهاست؛ ولی در باب زندگی خانوادگی یک نظر بیشتر وجود ندارد. زندگی خانوادگی بشر صد درصد طبیعی است، یعنی انسان طبیعتا «منزلی» آفریده شده است. فرضا در طبیعی بودن زندگی «مدنی» انسان تردید کنیم، در طبیعی بودن زندگی منزلی یعنی زندگی خانوادگی او نمیتوانیم تردید کنیم. همچنانکه بسیاری از حیوانات با آنکه زندگی اجتماعی طبیعی ندارند بلکه بهکلی از زندگی اجتماعی بیبهرهاند، دارای نوعی زندگانی زناشویی طبیعی میباشند[۷۲]. حساب زندگی خانوادگی از زندگی اجتماعی جداست، در طبیعت تدابیری به کار برده شده که طبیعتا انسان و بعضی حیوانات به سوی زندگانی خانوادگی و تشکیل کانون خانوادگی و داشتن فرزند گرایش دارند.
قرائن تاریخی، دورهای را نشان نمیدهد که در آن دوره انسان فاقد زندگی خانوادگی باشد؛ یعنی زن و مرد منفرد از یکدیگر زیست کنند و یا رابطه جنسی میان افراد صورت اشتراکی و عمومی داشته باشد. زندگی قبایل وحشی عصر حاضر، که نمونهای از زندگانی بشر قدیم به شمار میرود، نیز چنین نیست. زندگی بشر قدیم به صور مختلف شکل خانوادگی داشته است. (مطهری، ۱۳۸۶)
۲-۱۳٫ اهم انواع و صور ازدواج (زوجیت)