وی حکمت را حالت نفسانی و صفت روحی میداند و شیء خارجی را از نتایج حکمت بر می شمارد نه این که خود حکمت شیئی خارجی باشد. «الحِکْمَهُ: إصابه الحق بالعلم و العقل، فالحکمه من اللّه تعالى: معرفه الأشیاء و إیجادها على غایه الإحکام، و من الإنسان: معرفه الموجودات و فعل الخیرات» (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق، ص ۲۴۹): «حکمت یعنی به حق رسیدن با علم و عقل، پس حکمت از خدای تعالی شناسایی اشیاء و ایجاد آن ها از سوی اوست بر نهایت استواری، و حکمت از انسان شناختن موجودات و انجام نیکی ها و خیرات است، و این همان چیزی است که قرآن با آن لقمان را توصیف کردهاست» (خسروی حسینی، ۱۳۷۵الف، ص ۵۲۸). حکیم به معنی حکمت کردار و کسی که کار را از روی تشخیص و مصلحت انجام میدهد میباشد و حکیم کسی است که کارها را محکم و استوار انجام دهد و حکیم به معنی مانع از فساد و محکم کار میباشد.
«حکمت» دانش راستینی است که باعث می شود اشیاء همان گونه که هستند درک شده و کارها به نحوی که صحیح است انجام شوند. هنگامی که اشیاء همان گونه که هستند ، درک میشوند و اندیشه انسان بر پایه حقایق صورت میگیرد، نگرش انسان به اشیاء و به جهان هستی صحت خواهد یافت و این حکمت، عملاً به وقوع خواهد پیوست و با تبدیل نگرش به رفتار، اندیشه به عمل مبدّل خواهد شد و «حکمت عملی» صورت میگیرد. مّلا احمد نراقی در این باره میگوید: «حکمت … عبارت است از: شناختن حقایق موجودات به طریقی که هستند، و آن بر دو قسم است: «حکمت نظری» و آن علم به حقایق موجوداتی است که وجود آن ها به قدرت و اختیار ما نیست. و «حکمت عملی» و آن علم به حقایق موجوداتی است که وجود آن ها به قدرت و اختیار ماست، مانند افعالی که از ما صادر می شود.» (۱۳۷۷، ص ۴۹).
خداوند به دلیل حکیم بودن، به حقیقت اشیاء داناست و هر فعلی که از او به وقوع می پیوندد همگی دارای دلیل و برهان و در راستای هدفی است. صفت حکیمیت پروردگار در کنار سایر صفات و ویژگی های او در کتاب شریف مفاتیح آورده شده است: «وَ أَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنَائِع، و به حکمت خویش محکم ساخت مصنوعات را» (دعای عرفه، ص ۸۵۸).
در دعای روز جمعه صفت حکیم به همراه صفت عزیز آمده است: «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیم، همانا تویی مقتدر فرزانه» (ص ۹۶۰) و در دعای بعد از نماز امام حسن عسکری علیه السّلام در کنار صفات سودبخش و دانا آورده شده است « الضَّارُّ النَّافِعُ الْحَکِیمُ الْعَلِیم، زیان ده و سود بخش و با حکمت دانا» (ص ۱۰۷۹). در دعای جوشن کبیر پروردگار حکیم و حکمت وی به عناوین مختلف ذکر گردیده است: « یَا حَلِیمُ یَا حَکِیم، ای بردبار ای فرزانه» (فراز اول، ص ۱۳۹)، « یَا ذَا الْحِکْمَهِ وَ الْبَیَان، ای صاحب فرزانگی و بیان» (فراز ۱۵، ص ۱۴۲)، « یَا ذَا الْحُجَّهِ وَ الْبُرْهَان ، ای دارای حجّت و برهان» (همان)، « یَا مَنْ هُوَ فِی صُنْعِهِ حَکِیم، ای که در آفرینش و ساختنت فرزانه ای (یا محکم کاری)، « یَا مَنْ هُوَ فِی حِکْمَتِهِ لَطِیف، ای که در عین فرزانگی (یا محکم کاری) مهربانی (یا نرمکاری) (فراز ۱۸، ص ۱۴۳)، « یَا ذَا الْحِکْمَهِ الْبَالِغَه[۲۹] ، ای دارای حکمت رسا» (فراز ۲۳، ص ۱۴۴)، « یَا أَحْکَمَ مِنْ کُلِّ حَکِیم، ای فرزانه تر از هر فرزانه» (فراز ۳۳، ص ۱۴۶)، « یَا مَنْ فِی الْآیَاتِ بُرْهَانُه ، ای که در این نشانه ها برهان او موجود است» (فراز ۴۲، ص ۱۴۸)، «یَا مَنْ فِی کُلِّ شَیْءٍ دَلائِلُه، ای که در هر چیز برهان های او موجود (است)» (فراز ۵۸، ص ۱۵۲)، « یَا مَنْ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِه، ای که کاونده و پی جویی برای حکمش نیست» (فراز ۶۷، ص۱۵۴)، « یَا مَنْ کِتَابُهُ تَذْکِرَه لِلْمُتَّقِین، ای که کتابش سبب پند است برای پرهیزگاران» (فراز ۷۵، ص ۱۵۶)، « یَا ذَا الْقَوْلِ السَّدِید، ای صاحب گفتار محکم، یَا ذَا الْفِعْلِ الرَّشِید، ای صاحب کار مستحکم» (فراز ۷۷، ص ۱۵۶)، « یَا مَنْ قَدَّرَ بِحِکْمَتِه، ای که اندازه گیرد به حکمت خویش، یَا مَنْ هُوَ فِی حِکْمَتِهِ عَظِیم، ای که در حکمت خود عظیم است» (فراز ۹۶، ص ۱۶۱)، و عجایب حکمت پروردگار سبب خوف و خشیت امام حسین علیه السّلام گردیده که در دعای عرفه گفته شده: « وَ رَوَّعْتَنِی بِعَجَائِبِ حِکْمَتِک» (ص۸۶۰).
«در قرآن، صفت حکیم به قرآن نسبت داده شده که به معنی آن است که «حکمت» و حقایق معارف در آن مستتر است» (قرشی، ۱۳۷۱ الف). در مفاتیح آمده است: « یَا رَبَّ کهیعص وَ یس وَ الْقُرْءَانِ الْحَکِیم، ای پروردگار کهیعص و یس و قرآن حکمت آموز» (دعای بعد از نماز امام رضا علیه السّلام، ص ۱۵۷۷). « وَ الْقُرْءَانِ الْحَکِیم » (دعای عرفه، ص ۸۴۶): «قرآن حکیم است یعنی از روی تشخیص دستور میدهد و محکم کار و حکمت کردار است». (قرشی، ۱۳۷۱ الف، ص ۱۶۴).
درباره روش تعلیم حکمت از دیدگاه قرآن میتوان گفت که: «قرآن آدمی را دعوت به مواجهه حسّی با هستی کردهاست. امّا این مواجهه آغاز است و باید از آن پیشتر رفت و بر پایه محسوسات اندیشید و آن چه از این اندیشه ها استوار و متین است (حکمت) برگزید و آن ملازم شد تا عقل بشکفد. لذا قرآن همواره پس از دعوت به رویارویی حسّی، اندیشه را دامن می زند. سستی اندیشههای باطل در باب جهان را آشکار میکند و بر اندیشههای حق، استدلال میکند و بدین طریق حکمت می آموزد. هر یک از استوانههای اساسی اندیشه اسلامی یعنی توحید مبدأ هستی، معاد و نبوّت با طی چنین مسیری عرضه شده است، یعنی شروع از مواجهه حسّی، دامن زدن به اندیشه، ارزیابی اندیشه های سست و استدلال بر حکمت آمیز بودن اصول فکری مذبور (اصل توحید؛ ملک: ۳۴، معاد و نبوّت، انبیاء:۱۷-۱۰)» (باقری، ۱۳۸۷، ص ۲۰۸) و این اهمیّت عقل و اندیشه را در آموختن حکمت تأکید می کند و به همین دلیل است که حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «بالعقل یستخرج غور الحکمه، به وسیله عقل است که پایان حکمت و فرزانگی بیرون آید» (رسولی محلاتی، ۱۳۷۸ب، ص ۱۴۸).