|
|
– تشویق به همکاری اعضای محلهها از طریق ایجاد واحدهای اطلاعرسانی.[۵۰]
گفتار سوم :سنین بزهکاری
با توجه به اطلاق واژه بزهکاری به اعمال غیرقانونی نسبت به افراد دارای سنین خاص، بزهکاری را در دو رده سنی زیر میتوان بررسی کرد: بند اول : بزهکاری کودکان بزهکاری کودکان گونه ای از بزهکاری می باشد ، از هنگام تولد تا ۱۰-۱۱ سالگی را دوره کودکی میگویند. سالهای کودکی از نظر پایهریزی اخلاقی و رشد عاطفی و شخصیت از مهمترین سالهای زندگی بوده، دوره تکامل عقلانی و منطبق شدن با وضع محیط و دوره ثبات نیز هست. در این دوره کودک با اتکا به بزرگترها و حمایت و مراقبت آنها کمتر مرتکب جرم میگردد. کودک بعد از ۵ تا ۶سالگی علاوهبر والدین و دیگر اعضای خانواده، با افراد دیگری در خارج از خانواده چون: همسالان و همبازیها، دوستان، همدورههای مدرسه، معلمان و … رابطه داشته، از آنها تأثیر میپذیرد و تا حدی در آنها تأثیر میگذارد. دزدی و ولگردی بالاترین رقم بزهکاری اینگونه کودکان را تشکیل میدهد.[۵۱] بند دوم : بزهکاری نوجوانان و جوانان بزهکاری نوجوانان و جوانان مقوله ای است که در بحث بزهکاری توجه بیشتری را به خود جلب کرده است و عمده بزه انتسابی مربوط به این گرو سنی می باشد ،دوره نوجوانی که معمولا از ۱۱ یا ۱۲سالگی شروع میشود، متمم دوره کودکی است و دوره تحول جسمی و روانی فرد است. رشد سریع اعضاء سبب بیداری هوسها و احساسات و رؤیاهای گوناگون میگردد و از درون نوجوان فشارهایی را بر وی تحمیل میکند که برایش ناشناخته است. این فشارهای ناشناخته، نگرانیها و هیجانهایی را در پی دارد که برای نوجوان تاکنون سابقه نداشته است. در این دوره اعضا و احساسات نوجوان، برای تأمین و درک لذت جنسی با یکدیگر همکاری میکنند و هرچه با عشق و زیبایی رابطه داشته باشد، بیشتر سبب هیجان ظاهری او میشود. تصورات و تخیلات شاعرانه و تعبیرات و تشبیهات او لذتآور و بیپایان است. به همین دلیل، نوجوانان زودتر از بزرگسالان تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی قرار گرفته، مرتکب جرم میگردند. در این دوره پسران غالبا وسایل الکتریکی و وسایل نقلیه (دوچرخه، موتور سیکلت، اتومبیل) را به سرقت میبرند. به طور کلی بزهکاری جوانان انواع مختلفی دارد که در طیف گستردهای از رفتار ضد اجتماعی قرار میگیرد که برحسب عمق و شدت آن به بزهکاریهای شدید نظیر تجاوز به عنف، سرقت مسلحانه، و ضرب و جرحهای شدید و بزهکاری ملایم نظیر فرار از خانه و مدرسه، استفاده از داروهای مخدر مانند ماریجوانا و حشیش، مصرف الکل و تخریب اموال عمومی و خصوصی تقسیم میشوند. پژوهشگرانی که به مطالعه بزهکاری جوانان پرداختهاند بر این باورند که مصرف داروهای مخدر و خرابکاری از شایعترین رفتار بزهکارانه در بین جوانان است[۵۲]. روانشناسان بر این عقیدهاند که خودکشی، خودسوزی و ترک مدرسه در میان نوجوان و جوانان، به خصوص دخترها، بیشتر مربوط به افرادی است که مشکلات عاطفی و رفتاری داشتهاند و یا از نظر مالی در سطح پایینی بودهاند. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مبحث دوم : تاریخچه و نظریات مربوط به بزهکاری
پیشگیری از جرم برای نخستین بار توسط آنریکو فری با عنوان هم ارزهای کیفری یا جانشین های کیفری مطرح شد. وی پی برده بود که نظام کیفری به تنهایی نمی تواند برای مبارزه با بزهکاری موفق باشد و در کنار آن باید از مداخله های پیش از وقوع جرم به عنوان تدبیر تکمیلی بهره جست. بنابراین، از نظر وی پیشگیری از جرم در برگیرنده تدابیر و اقداماتی است که جنبه قهرآمیز ندارند. از هنگامی که پیشگیری از جرم توسط آنریکو فری تبیین شد بسیاری از کشورها کوشیدند تا با بهره گیری از اقدامات پیشگیرانه نرخ جرائم را کاهش دهند. به همین دلیل دولت ها بر آن شدند تا با تدوین قوانین مناسبی پیشگیری از جرم را قانون مند و نهادینه کنند. بند ۵ اصل ۱۵۶ قانون اساسی نیز با قرار دادن اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین به عنوان یکی از وظایف قوه قضاییه در صدد توجه به این امر بوده است.
گفتار اول : مروری برتاریخچه بزهکاری
بزهکاری جوانان و نوجوانان مسألهای است که از دیرباز در جامعه بشری مورد توجه بوده است. اصطلاح بزهکاری در سال ۱۸۹۹ وقتی که اوّلین قانون بزهکاری جوانان در آلینوس شیکاگو تصویب شد، متداول گشت. همزمان با گسترش انقلاب صنعتی در اروپا و دیگر نقاط جهان، دامنه نیازمندیها رشد پیدا کرد و در نتیجه محرومیتهای ناشی از برآورده نشدن خواستها و نیازهای زندگی موجب گسترش شدید و دامنهدار فساد، عصیان، تبهکاری سرگردانی، دزدی و انحراف جنسی و … میان نوجوانان و جوانان گردید. توجه جامعهشناسی انحرافات به مطالعه بزهکاری جوانان از هنگامی آغاز شد که طیف گستردهای از رفتارهای نابهنجار نظیر مصرف داروهای مخدر، تخریب اموال عمومی و خصوصی و اوباشگری بعد از مسابقات فوتبال، مصرف بیش از اندازه مشروبات الکلی، رفتار نامشروع جنسی و فرار از خانه و مدرسه در بین جوانان شایع شد این قبیل از انحرافات اجتماعی نه فقط به دلیل اینکه اشکال جدیدی از انحرافات در جامعه تلقی میشوند اهمیت دارند، بلکه ارتکاب چنین رفتارهایی میتواند مقدمهای برای ارتکاب جرایم شدید نظیر سرقت مسلحانه و قتل گردیده و بزهکار امروز را به مجرم فردا تبدیل کند. بعضی از رفتارهای بزهکارانه مربوط به سن خاصی است و در یک زمان کوتاهی از زندگی جوانان ظاهر میشود؛ برای مثال جوان تا پانزدهسالگی ممکن است تخریب اموال عمومی و خصوصی و دعوا کردن را بهعنوان الگوهایی از رفتار بزهکارانه در مدرسه از افراد همسن خود فرا گرفته و انجام دهد. این در حالی است که رفتارهای بزهکارانهای نظیر مصرف داروهای مخدر و الکل در بین جوانانی که سن و سال بیشتری دارند معمول است و چنین رفتارهائی ممکن است سالهای بیشتری ادامه یابد [۵۳].ریچارد کلووارد و لوید ای. اولین باندهای جوانان بزهکار را مورد مطالعه قرار دادند آنها استدلال کردند که اینگونه باندها در اجتماعات خردهفرهنگی که احتمال دستیابی به موفقیت از راه مشروع اندک است به وجود میآیند مانند اجتماعات اقلیتهای قومی محروم.[۵۴] همچنین مطالعات و یافته های تحقیقات در قلمرو تاریخ حقوق کیفری نشان می دهد که جوامع بشری برای مقابله با جرم عمدتا از مجازات ، آن هم از انواع شدید آن یعنی پیشگیری کیفری استفاده می کرده اند اما به حکایت یافته های حقوق کیفری و مکاتب مختلف فلسفی – کیفری این شدت و حدت نظام کیفری نتوانسته است آن طور که انتظار می رفته است منحنی جرایم را مهار کند یا آنها را از بین ببرد ؛ از طرفی افزایش جرایم از حدود ۲۵ سال پیش به این طرف در پاره ای از کشورها به ویژه در جوامع صنعتی که با پدیده شهرنشینی روزافزون و توسعه افقی و عمودی شهرها و کلان شهرها و نیز نسل دوم و حتی سوم مهاجران خارجی دست به گریبان شده علاوه بر خساران مادی ، موجب ظهور احساس ناامنی و ترس از بزه دیدگی در بین شهروندان شده است . در نتیجه، این قبیل جرایم کیفیت زندگی مردم را خدشه دار کرده در نهایت فضای فعالیت های فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی یعنی پیشرفت جامعه را نامطمئن و دستخوش اختلال می کند . باتوجه به پیامدهای اخیر بزهکاری است که امروزه در کنار استفاده از نهادهای قهرآمیز و کیفری و باتوجه به محدود بودن ظرفیت و کار این نهادها ، برپیشگیری و به ویژه پیشگیری مشارکتی تکیه می شود بطوریکه امروزه در سیاست جنایی سازمان ملل متحد ، شورای اروپا و نیز در سیاست جنایی بسیاری کشورها ، پیشگیری یعنی اتخاذ و اعمال اقدام ها و تدابیر غیرکیفری و غیرسرکوبگر به منظور جلوگیری از وقوع جرایم ، دارای جایگاه ویژه ای شده است ،که این امر خود حکایت از پذیرش یک رویکرد یا رهیافت کلان نسبت به جرم و کنترل آن دارد . برگزاری همایش های متعدد بین المللی ، منطقه ای و داخلی در اغلب کشورها در مورد پیشگیری در دو دهه اخیر دلیل دیگری بر اهمیت آن است . لذا امروزه پیشگیری غیرکیفری در معنای علمی که در جرم شناسی پیشگیرانه به عنوان شاخه ای از جرم شناسی کاربردی بررسی می شود ، قلمرو متنوع و گسترده ای دارد و براساس مدلهای خاصی قابل تقسیم است . چنانچه برخی از اساتید جرم شناسی با توجه به سه محور ( شخصیت ، اوضاع ماقبل جنایی و روند فعلیت یافتن ) پیشگیری را در سطوح مختلفی قابل تقسیم می دانند ، چرا که علی الاصول وقوع جرم نمی تواند خارج از آن سه محور باشد . با پذیرش محورهای یاد شده انواع پیشگیری را می توان تطبیق و صورت بندی نمود : در دسته نخست تدابیر پیشگیری عمومی ( پیشگیری اجتماعی ) در جهت اصلاح و تربیت کلیه افراد جامعه که می توانند بزهکاران بالقوه باشند و تدابیر خصوصی برای افرادی که حالت خطرناک و روحیه ضد اجتماعی و ناسازگاری دارند متمرکز می شود ( پیشگیری اولیه و ثانویه ) . دسته دوم فعالیتها در راستای از بین بردن وضعیت های پیش جنایی یا ماقبل جنایی صورت می گیرد و در آن تدابیری چون جلوگیری از تظاهر به فساد ، منع حمل و نقل و خرید و فروش اسلحه یا مواد مخدر برای محو زمینه های مساعد جرم زا اتخاذ می گردد ( پیشگیری وضعی ) ، دسته سوم فعالیتها در واقع برای خنثی سازی بزهکاری در مرحله فعالیت یافتن عمل مجرمانه به عنوان مثال حضور پلیس یا کنترل های مخفیانه صورت می گیرد . بدین ترتیب ، تاثیر گذاری تیپ های مختلف پیشگیری یکسان نیستند ، برخی از انواع پیشگیری زمینه علل وقوع جرم را از بین می برد ( پیشگیری اجتماعی ) و دیگری فرصت و امکان آن را کاهش می دهد یا دشوار می سازد . به عنوان مثال پیشگیری وضعی ، هدفش از بین بردن کاهش فرصت های وقوع جرایم می باشد.[۵۵]
گفتار دوم :سیاستگذاری و مدیریت پیشگیری از وقوع بزه در ایران
با وجود تاثیر گذاری غیر یکنواخت و متفاوت ، تیپ های پیشگیری ، برنامه ریزی ، تدابیر، اقدامات و فعالیت های این علم طیف کلان و گسترده ای دارد و لذا نمی توان انتظار داشت یک موسسه ، نهاد و وزارتخانه بتواند عهده دار انجام پیشگیری از وقوع جرم در جامعه باشد . بدین ترتیب این نظر شکل می گیرد که به منظور پیشگیری از وقوع جرم بایستی باید سیاستگذاری و مدیریت نمود ؛ به این معنی که با تعیین چارچوب های این علم تحت رهبری نهاد یا ارگانی خاص با هیات اجتماع هماهنگی ، مشارکت و همکاری صورت پذیرد . بند اول : قوه مجریه و نقش آن در پیشگیری ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی ، بالا بردن سطح آگاهی عمومی در همه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه های گروهی و وسائل دیگر ، آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه ، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه ، پی ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه ، مسکن ، کار و بهداشت و تعمیم بیمه ، ایجاد زمینه های مناسب برای رشد شخصیت زن و احیاء حقوق مادی و معنوی او و حمایت از مادران وکودکان بی سرپرست ، افزایش آموزش خود کنترلی ، بالا بردن دانش افراد ، بالا بردن ارزش های پذیرفته شده ، نمونه هایی از بندهای اصل سوم و بیست و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد که به واقع تحقق آنها نمونه هایی از آرمان شهر مدینه فاضله می نماید بگونه ای که زمینه بسیاری از جرایم را می خشکاند . جملگی موارد یاد شده در قالب پیشگیری اجتماعی می گنجد ، با این توضیح که پیشگیری اجتماعی اقدام های اساسی عمیق و دراز مدت نسبت به افراد و محیط پیرامون آنها را شامل می شود . در این مورد عمدتا دو نوع رویکرد یا دو نوع طرز تلقی مهم از جنبه نظری و هم از جنبه عملی مورد توجه قرار گرفته است این دو رویکرد را تحت عنوان رویکرد ساختاری یا معماری و رویکرد تفریحی و سرگرمی در قالب اوقات فراغت مطرح می کنند یعنی به مسائل امنیتی در مقابل جرم توجه می شود . رویکرد دیگر مبتنی بر تنظیم اوقات فراغت و مسائل فرهنگی است . بنابراین طیف وسیعی از اقدامات موردی پیشگیری اجتماعی در حیطه اختیارات و وظایف دولتمردان جمهوری اسلامی است ؛ لذا با شناخت صحیح و عملی پیشگیری از وقوع جرم در سطح کشور ، ریاست جمهوری با توجه به اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی ، مسئولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه می تواند با استناد به بند ۵ اصل ۱۵۶ قانون اساسی خواستار مدیریت و سیاستگذاری قوه قضاییه در امر پیشگیری باشد ، مضافا آنکه به عنوان رئیس قوه مجریه و نیز در چارچوب عمل به اصل سوم و اصل بیست ویکم قانون اساسی در مهمترین و کارآمدترین پیشگیری یعنی پیشگیری اجتماعی اقدامات عملی و علمی شایسته ای را تقبل نماید .[۵۶] بند دوم : قوه قانونگذاری و نقش آن در پیشگیری هرگاه تدوین قوانین اندیشمندانه و کارشناسانه صورت گیرد و باعث خواهد شده تا اجتماع و جامعه در دفاع و حمایت از آن برآمده و به عبارتی بسیج جامعه را همراه خواهد داشت ، چنانچه اندیشمند فرانسوی منتسکیو در مورد لزوم اعتدال در تدوین قوانین می نویسد : قانونگذار باید همواره رعایت اعتدال را در قوانین بنماید .. لذا می توان گفت جرم زدایی ، یک فن حقوقی است که نقش قانون کیفری را در بعضی از زمینه های معین محدود می کند طبیعتا این یک شکل پیشگیری اصولی است چرا که معلول را با از میان برداشتن علت حذف می کند . در بعضی زمینه ها جرم انگاری کیفری می تواند، بدون اینکه حفاظت از نظم اجتماعی را به خطر اندازد ؛ بی فایده یا حتی مضر واقع شود، باتامل در این گفتار در می یابیم که تورم کیفری چه بسا خود سبب و زمینه ساز جرم می گردد . بنابراین نحوه تدوین قوانین ، لحاظ مطالعات جرم شناسانه ، احترام به حقوق بشر و عدالت اجتماعی ، پذیرش حقوق پیشگیری در کنار حقوق جزا و توجه به رهیافت های علمی و کارشناسانه جملگی در پیشگیری از وقوع جرم موثر و وظیفه قانونگذاران را مبرهن می سازد . نهایتا قوه مقننه با درک چارچوب جرم شناسی پیشگیرانه می تواند با استناد به اصل هفتاد و یکم در عموم مسائل در حدود مقرر قانون اساسی وضع قانون نماید و یکی از عموم مسائل ، تدبیر و تصمیم گیری در امر پیشگیری و تیپ های مختلف آن است . بند سوم : قوه قضاییه و نقش آن در پیشگیری مطابق بند ۵ اصل ۱۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، یکی از وظائف قوه قضاییه اقدامات مناسب برای پیشگیری از جرم بیان شده است ،آنچه مسلم می آید آنکه با توجه به گستردگی پیشگیری در معنای علمی انحصار قوه قضاییه به عنوان متصدی نمی تواند معقولانه باشد لذادرخصوص متولی پیشگیری در ایران نظرات و دیدگاه های متفاوتی ابراز شده : ۱- وظیفه پیشگیری از وقوع جرم نمی تواند به عهده قوه قضاییه باشد ، چرا که قوه قضاییه مقام اجرایی نیست و مهمتر آنکه وظیفه قوه قضاییه پس از وقوع جرم نمود پیدا می نماید ، در مقام تحلیل این گفته نکاتی قابل تامل است : اولا این دیدگاه در واقع تاکید کننده قلمرو متنوع پیشگیری از وقوع جرم است و لذا تصدی قوه قضاییه را به وظایف مشخص و محدود این قوه کارساز نمی داند .ثانیا به نظر می رسد منظور از برنامه کوتاه مدت در گفتار فوق تاکید کننده پیشگیری وضعی باشد ، زیرا تدابیر این پیشگیری از لحاظ دستیابی به نتایج کوتاه مدت ، مقطعی ، کم هزینه و بسیار مشهود و ملموس است و قوای انتظامی در گشت های پلیسی ، متفرق کردن افراد شرور حمایت موقتی از آماج ها و بزه دیدگان در حال خطر این هدف را به خوبی دنبال می نماید و سبب کاهش فرصت های جرم می باشند . ثالثا منظور از پیشگیری در برنامه بلند مدت همان پیشگیری اجتماعی است ، چرا که این پیشگیری ، شامل مجموعه اقدامات پیش گیرنده است که به دنبال حذف یا خنثی کردن آن دسته عواملی هستند که در تکوین جرم موثر بوده اند. لذا باید گفت :پیشگیری شاخه ای از جرم شناسی دارای شاخصه و معیارهای خاص آن علم است که آن را از دنیای حقوق کیفری متمایز می سازد ، پیشگیری زائیده تفکر پویای جرم است و آنکه علل جرم قابل مطالعه ، شناخت ، ارزیابی و قابل تجزیه و تحلیل است و لذا برای تثبیت علم پیشگیری نخستین گام وجود سیاستگذاری و مدیریت بررسی رضایت اجتماع می باشد تا سطوح و انواع مختلف پیشگیری تواما بکار گرفته شود .[۵۷] در این باره باید گفت در امر پیشگیری از جرم همه دستگاه ها باید دخیل باشند و برای این کار احتیاج به یک برنامه کامل و منظم می باشیم و احتیاج به یک عزم ملی داریم اصل پیشگیری در یک مواردی به فرد فرد مردم مربوط می شود ، به مجلس ، دانشگاهها ، آموزش و پرورش – صدا و سیما همه و همه باید آسیب ها را شناسایی و اعلام کنند باید ریشه ها و زمنیه ها شناسایی و خطرها را مشخص و اطلاع رسانی همراه با کار کارشناسی با یک مدیریت قوی واحد و متمرکز اقدام گردد باید برنامه همه واقع بیننانه داشت و از تجربیات دیگران استفاده کرد از حقوق دانان و اساتید استفاده کرد. در بیان علت واگذاری این مهم به قوه قضاییه شاید به این دلیل باشد که مهمترین ارگانی که به علل و عوامل و مولفه های جرم می تواند وقوف داشته باشد قوه قضاییه است . بدین ترتیب قوه قضاییه بایستی در امر پیشگیری مدیریت و سیاستگذاری نماید تا اینکه پیشگیری در معنای علمی تثبیت گردد و با توجه به عملکردها و فعالیت های علمی و کاربردی قوه قضاییه چنین تفکری در حال شکل گیری و قوام است در همین راستا کمیسیون سیاست جنایی شورای عالی توسعه قضایی پیش نویس لایحه قانون تاسیس شورای ملی پیشگیری از جرم را تهیه نموده که در این پیش نویس نیز مدیریت امر پیشگیری به قوه قضاییه سپرده شده است .
گفتار سوم :نظریههای جرم شناختی بزهکاری
تاکنون چند نظریه عمده جامعهشناختی در مورد انحراف بیان شده و شاید بتوان گفت که امروز ادعا بر این است که به دلیل پیچیدگی پدیدههای اجتماعی هیچیک از این نظریهها به تنهایی قدرت تحلیل و بررسی انحرافات را ندارند، بلکه در صورتی که مجموع اینها در کنار هم قرار گیرند، میتوانند انحرافات را به دقت مورد بررسی و شناسایی قرار دهند. این نظریههاعبارتند از: بند اول: نظریه انتقال فرهنگی کجروی ساترلند درباره چگونگی انتقال فرهنگی کجروی معتقد است که رفتار انحرافی همانند سایر رفتارهای اجتماعی، از طریق معاشرت با دیگران یعنی منحرفان آموخته میشود. براساس این دیدگاه، رفتار انحرافی نه منشأ ارثی دارد و نه روان شناختی، بلکه شخص کاملاً آن را از دیگران فرا میگیرد؛ همانگونه که همنوایان از طریق همین ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزشهای فرهنگی آن گروه و جامعه را پذیرفته، خود را با آن انطباق میدهند. بنابراین، نه تنها دوستان و گروههای مرجع، بر همنوا شدن یا هنجارشکن شدن افراد تأثیر میگذارند، بلکه حتی در نوع رفتارهای انحرافی و جرایم ارتکابی افراد نیز نقش تعیینکنندهای دارند. این دیدگاه توجه دارد که فرد منحرف تنها با هنجارشکنان و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلکه هر انسانی با هر دو دسته این افراد سر و کار دارد. اما اینکه کدام یک از آن دو گروه فرهنگ خود را منتقل میکنند و تأثیر میگذارند، معتقد است که به عوامل دیگری نیز بستگی دارد که این عوامل عبارتند از: ۱- شدت تماس با دیگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان یا اعضای خانواده منحرف خود، به مراتب بیشتر است تا در اثر تماس با آشنایان یا همکاران منحرف خود. ۲-سن زمان تماس: تأثیرپذیری فرد از دیگران در کودکی و جوانی بیشتر از زمانهای بعدی است. ۳-نسبت تماس با منحرفان در مقایسه با تماس همنوایان: هرچه ارتباط و معاشرت با کجرفتاران نسبت به همنوایان بیشتر باشد، به همان میزان احتمال انحراف فرد بیشتر خواهد بود.[۵۸] بند دوم:نظریه بیهنجاری مرتن مرتن هرگونه تبیین فردگرایانه و روانشناختی را در مورد مسأله انحراف مردود میشمارد و آن را متأثر از ساخت جامعه میداند و شرایط ساختی را عامل اصلی انحرافات به شمار میآورد. وی یکی از عناصر اصلی ساخت جامعه را فراهم نمودن شیوههای استاندارد شده کنش برای نیل به اهداف میداند و عنصر اصلی دیگر را اهداف و ارزشهای مورد قبول و پذیرفته شده جامعه میداند. او در صورتی یک نظام اجتماعی را متعادل میداند که بین این دو عنصر اصلی، تناسبی وجود داشته باشد؛ یعنی افراد جامعه بتوانند از طریق ابزارها و وسایل و راههای مشروع جامعه، به اهداف پذیرفته شده آن جامعه دست یازند که این شیوه را همنوایی گویند. اما در صورتی که چنین تناسبی بین اهداف و وسایل دستیابی به آن وجود نداشته باشد و عدهای از افراد جامعه نتوانند از طریق آن ابزارهای مورد قبول جامعه، به هدفهای پذیرفته شده جامعه برسند، احساس عدم رضایت میکنند و از اینرو، تلاش می نمایند تا راههای نامشروع و غیرقابل قبول جامعه یعنی همان شیوههای انحرافی مانند روی آوردن به قاچاق یا اعتیاد را دنبال کنند. مرتن بر این اساس، ادعا میکند که مردم در برخورد با این دو عنصر ـ یعنی اهداف و روشهای نیل به آن ـ یکی از این شیوههای پنجگانه را انتخاب میکنند:
فقدان تحقیقات آزمایشگاهی کافی در تعیین خواص رئولوژیک نانوسیالات غیرنیوتنی و اثر متغیرهای مختلف مثل دما، کسر حجمی نانوذرات، اندازه ذرات و غیره بر این خواص نیز موضوع مهمی است که نیاز به تحقیقات بیشتر را نشان میدهد. در حال حاضر دادههای آزمایشگاهی محدودی در زمینه انتقال حرارت نانوسیالات در کانالهایی با ابعاد میکرو و همچنین در زمینه انتقال حرارت جا به جایی در نانوسیالات غیرنیوتنی، وجود دارند. بنابراین در این زمینه امکان مقایسه سیستماتیک و گسترده بین نتایج تحلیلهای عددی با یافتههای آزمایشگاهی وجود ندارد و در این رابطه نیاز به تحقیقات بیشتری است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مراجع Barkhordari, M., Etemad, S.Gh., “Numerical study of non-newotonian flow and Heat transfer in circular microchannels”, Proceeding of the 4th international conference on computational heat and mass transfer, Paris-Cachan france, 2005. Maxwell, J.C., “Electricity and Magnetism“, Clarendon Press, Oxford,UK, 1873. Tuckerman, D.B., Pease, R.F., “High performance heat sinking for VLSI”. IEEE Electron, Dev. Letts. EDL-Vol 2, 1981, pp 126–۱۲۹٫ Suo, M., Griffith, P., “Two-phase flow in capillary tubes”, J. Basic Eng, Vol 86, 1964, pp 576–۵۸۲٫ Mehendale, S.S., Jacobi, A.M., Ahah, R.K., “Fluid flow and heat transfer at micro- and meso-scales with application to heat exchanger design”, Appl. Mech, Vol 53, 2000,pp 175–۱۹۳٫ Kandlikar, S.G., Garimella, S., Li, D., Colin, S., King, M.R., Heat Transfer and Fluid Flow in Minichannels and Microchannels, Elsevier, Amsterdam, 2006. Palm, B., “Proceedings of Heat Transfer and Transport Phenomena in Microchannel”,Heat Transfer in Microchannel, Begell House Inc, Banff, Canada, 2000. Nguyen, N.T., Werely, S.T., Fundamentals and Applications of Microfluidics, Artech House,Boston, 2002. Kukowski, R., “MDT- Micro deforamation Technology“, ASME IMECE, Washington D.C, 2003. Wu, P.Y., Little, W.A., “Measurement of friction factor for the flow of gases in very fine channels used for microminiature Joule Thompson refrigerators”, Cryogenics, Vol 23, No 5, 1983, pp 273–۲۷۷٫ Grigull, U., Tratz, H., “Thermischer einlauf in ausgebildeter laminarer rohrströmung”, Int. J. Heat Mass Transf, Vol 85, 1965, pp 669–۶۷۸٫ Adams, T.M., Abdel-Khalik, S.I., Jeter, M., Qureshi, Z.H., “An experimental investigation of singlephase forced convection in microchannels”, Int. J. Heat Mass Transf, Vol 41, No (6–۷), ۱۹۹۷, pp 851–۸۵۷٫ Maxwell, J.C., “A Treatise on Electricity and Magnetism“, Clarendon Press, Oxford, 1873. Choi, S.U.S., “Enhancing thermal conductivity of fluid with nanoparticles”, Development and applications of non-Newtonian flows, ASME, FED, Vol 231/MD 66, 1995. Pak, B.C., Cho, Y.I., “Hydrodynamic and Heat Transfer Study of Dispersed Fluids with Submicron Metallic Oxide Particles”, Exp. Heat Transfer, Vol 11, No2, 1998, pp 151-170. Xuan, Y., Roetzel, W., “Conceptions for Heat Transfer Correlation of Nanofluids”, International Journal of Heat and Mass Transfer, Vol 43, No 19, 2000, pp 3701-3707. Einstein, A., “A New Determination of the Molecular Dimensions”, Annals of Physics, Vol 324, No 2, 1906, pp 289-306. Brinkman, H.C., “The Viscosity of Concentrated Suspensions and Solutions”, Journal of Chemical Physics, Vol 20, No 4, 1952, p 571. Batchelor, G.K., “The Effect of Brownian Motion on the Bulk Stress in a Suspension of Spherical Particles”, Journal of Fluid Mechanics, Vol 83, No 1, 1977, pp 97-117. Nguyen, C., Desgranges, F., Roy, G., Galanis, N., Maré, T., Boucher, S., and Angue Mintsa, H., “Temperature and Particle-Size Dependent Viscosity Data for Water-Based Nanofluids – Hysteresis Phenomenon”, International Journal of Heat and Fluid Flow, Vol 28, No 6, 2007, pp 1492-1506. Yu, W., France, D.M., Choi, S.U.S., Routbort, J.L., Systems, E., “Review and Assessment of Nanofluid Technology for Transportation and Other Applications”, Argonne National Laboratory, Energy Systems Division, Argonne, Illinois, 2007. Tseng, W.J., Lin, K., “Rheology and Colloidal Structure of Aqueous TiO2Nanoparticle Suspensions”, Materials Science and Engineering: A, Vol 355, No (1-2), 2003, pp 186-192. Maiga, S.E.B., Nguyen, C.T., Galanis, N., Roy, G., “Heat Transfer Behaviours of Nanofluids in a Uniformly Heated Tube”, Superlattices and Microstructures, Vol 35, No (3-6), 2004, pp 543-557. Koo, J., Kleinstreuer, C., “A New Thermal Conductivity Model for Nanofluids”, Journal of Nanoparticle Research, Vol 6, No 6, 2004, pp 577-588. Kulkarni, D,P., Das, D.K., Chukwu, G.A., “Temperature Dependent Rheological Property of Copper Oxide Nanoparticles Suspension (Nanofluid)”, Journal of Nanoscience and Nanotechnology, Vol 6, 2006, pp 1150-1154. Ozerinc, S., Kakac, S., Yazicioglu, A.G., “Enhanced Thermal Conductivity of Nanofluids: A State-of-the-Art Review”, Microfluid. Nanofluid, Vol 8, No 2, 2010, pp 145-170. Hamilton, R.L., Crosser, O.K., “Thermal Conductivity of Heterogeneous Two-Component Systems”, Industrial and Engineering Chemistry Fundamentals, Vol 1, No 3, 1962, pp 187-191. Bhattacharya, P., Saha, S.K., Yadav, A., Phelan, P.E., Prasher, R.S., “Brownian Dynamics Simulation to Determine the Effective Thermal Conductivity of Nanofluids”, Journal of Applied Physics, Vol 95, No 11, 2004, pp 6492-6494. Chon, C.H., Kihm, K.D., Lee, S.P., Choi, S.U.S., “Empirical Correlation Finding the Role of Temperature and Particle Size for Nanofluid (Al2O3) Thermal Conductivity Enhancement”, Applied Physics Letters, Vol 87, No 15, 2005. Einstein, A., “Investigation on the Theory of Brownian Movement“, Dover, New York, 1956. Evans, W., Fish, J., Keblinski, P., “Role of Brownian Motion Hydrodynamics on Nanofluid Thermal Conductivity”, Applied Physics Letters, Vol 88, No 9, 2006, 093116-3. Bruggeman, D.A.G., “The Calculation of Various Physical Constants of Heterogeneous Substances. I, The Dielectric Constants and Conductivities of Mixtures Composed of Isotropic Substances”, Annals of Physics, Vol 416, No 7, 1935, pp 636-664. Nan, C., Birringer, R., Clarke, D.R., Gleiter, H., “Effective Thermal Conductivity of Particulate Composites with Interfacial Thermal Resistance”, Journal of Applied Physics, Vol 81, No 10, 1997, pp 6692-6699. Prasher, R., Phelan, P.E., Bhattacharya, P., “Effect of Aggregation Kinetics on the Thermal Conductivity of Nanoscale Colloidal Solutions (Nanofluid)”, Nano Letters, Vol 6, No 7, 2006, pp 1529-1534. Xuan, Y., Li, Q., Hu, W., “Aggregation Structure and Thermal Conductivity of Nanofluids”, American Institute of Chemical Engineers Journal, Vol 49, No 4, 2003, pp 1038-1043. Li, Q., Xuan, Y., “Experimental Investigation on Transport Properties of Nanofluids”, Heat Transfer Science and Technology 2000, B. Wang, ed, Higher Education Press, Beijing, 2000, pp 757–۷۶۲٫ Li, Y., Qu, W., Feng, J., “Temperature Dependence of Thermal Conductivity of Nanofluids”, Chinese Physics Letters, Vol 25, No 9, 2008, pp 3319-3322. Chen, G., “Nonlocal and Nonequilibrium Heat Conduction in the Vicinity of Nanoparticles”, Journal of Heat Transfer, Vol 118, No 3, 1996, pp 539-545. Incropera, F.P., Dewitt, D.P., Fundamentals of heat and mass transfer, John Wiley & sons, New York, 1996. Xuan, Y., Li, Q., “Investigation on convective heat transfer and flow features of nanofluids”, J.Heat Transfer, Vol 125, 2005, p 151. Yang, Y., Zhang, Z.G., Grulke, E.A., Anderson, W.B., Wu, G., “heat transfer properties of nanoparticle in fluid dospersions (nanofluids) in laminar flow”, Int. J. Heat Mass Transfer, Vol 48, 2005, p 1107. Wen, D., Ding, Y., “Experimental investigation into convective heat transfer of nanofluids at entrance region under laminar flow conditions”, Int. J. Heat Mass Transfer, Vol 47, 2004, p 5181.
همانطور که مشاهده می شود اندازه آلل مؤثر با تعداد آلل واقعی تفاوت کمی را نشان داد. آلل مؤثر با کمک فرمول 4-1 محاسبه میگردد. فرمول(4-1) Ne نتایج نشان داد که اندازه آلل موثر (908/1) از تعداد الل واقعی (2) کمتر است. در جایگاهی که تفاوت بین این دو مقدار (آلل واقعی و آلل مؤثر) زیاد باشد، دلیل بر وجود فراوانی آللی با پراکندگی بالا در آن جایگاهها است. جایگاههایی که فراوانی آللی در آنها تقریبا برای تمام آللها مشابه باشد، تعداد آلل موثر بیشتری را نشان خواهد داد. تعداد آلل مؤثر تنها زمانی با تعداد آلل واقعی برابر خواهد بود که همه آللها فراوانی مشابهی داشته باشند، ولی در بیشتر مواقع تعداد آلل مؤثر کمتر از تعداد آلل واقعی است. نتایج نشان میدهد که آلل G و A نزدیک به هم است. با توجه به نتایج میتوان گفت که تفاوت بین دو آلل چندان زیاد نیست، به عبارتی تفاوت چندانی بین آلل واقعی و مؤثر مشاهده نشده است که بیان کننده این موضوع میباشد که اگرچه در جمعیت تنوع وجود داشت اما این تنوع در سطح بالایی نبود. بیشترین تعداد آلل مؤثر (2 آلل) وقتی به دست می آید که فراوانی هیچ آللی بیشتر از 50/0 نباشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
4-6 بررسی تعادل هاردی- واینبرگ گیرندهی یک ژن دوپامین با آنزیم CfrI به منظور بررسی تعادل هاردی- واینبرگ ژن دوپامین در جمعیت و بررسی تطبیق فراوانی ژنوتیپی مشاهده شده با فراوانیهای مورد انتظار که بر اساس فراوانی آللهای G و A از نرم افزار GenALEx و روش آزمون کای مربع () محاسبه شد. تعادل هاردی- واینبرگ در گله برقرار نبود. علت عدم تعادل در جایگاه می تواند نشاندهنده حضور بعضی عوامل برهم زننده تعادل باشد. از مهمترین این عوامل در جمعیت میتوان به عامل جهش و مهاجرت اشاره نمود. از جمله دیگر عوامل انحراف از تعادل هاردی- واینبرگ میتوان به افزایش هتروزیگوسیتی، که ناشی از انتخاب غالب یا جفتگیری غیر خویشاوندی و افزایش هموزیگوسیتی ناشی از جفتگیری خویشاوندی در جمعیت، وجود آللهای صفر که به اشتباه میزان هتروزیگوسیتی را بالا میبرد نیز می تواند باشد. 4-7 آنزیم محدود کننده BseNI: با مشاهده نتايج الگوي باندي از هضم با BseNI مشخص شد که تمامی قطعات فاقد برش بوده و بنابراین هیچ جهشی در گیرندهی 1 ژن دوپامین با بهره گرفتن از این آنزیم، در مرغ بومی خوزستان وجود ندارد و فقط یک نوع ژنوتیپ AA وجود داشته که به صورت مونومورف میباشد (شکل 4-6). محل برشی آنزیم BseNI: 5’…A C T G G N↓…3’ 3’…T G A C↑C N …5’ 4-7-1 بررسی تنوع ژنتیکی گیرندهی یک ژن دوپامین با آنزیم BseNI نتایج مشاهده شده در این تحقیق با نتایج وانگ و همکاران (2014) که دارای دو الگوی باندی GG و GA، وانگ و همکاران(2012) که سه ژنوتیپ (TT و CC TC)، زوا و همکاران (2011) که سه ژنوتیپ AA) و GG و (AG، فیدلر و همکاران (2007) سه نوع ژنوتیپ (TT و CC و CT) را گزارش کرده بودند مطابقت نداشت اما در یک بررسی که توسط سوجیاما و همکاران (2004) انجام گرفت، در این تحقیق بلدرچین ژاپنی، مرغ، مرغ شاخدار، قرقاول، کورومات ژاپنی و کلاغ جنگلی مورد آزمایش قرار گرفتند که فقط در مرغ چند شکلی وجود داشت و دربقیه چند شکلی مشاهده نگردید. از دلایل عدم تطابق نتیجه حاصله با نتایج گزارش شده در سایر تحقیقات می تواند جامعه مورد مطالعه و حجم نمونه باشد و نیز نوع مارکری که با آن چند شکلی بررسی میگردد. جهت انجام آنالیز RFLP از آنزیم محدودکنندهای که دارای جایگاه اختصاصی بر روی محصول پی. سی. آر بوده و در محل ویژهای رشته دی. اِن. اِی را قطع می کند استفاده شده است. در صورتی که در توالی تشخیص آنزیم تغییری داده شود در این صورت برش دی. اِن. اِی به وسیله آنزیم در این منطقه صورت نمیگیرد. بنابراین وجود یا عدم وجود جهش در منطقه برش ژنوتیپهای متفاوتی را ایجاد می کند. آغازگری که برای آنزیم برشی CfrI استفاده شد برای آنزیم BseNI نیز استفاده گردید، با آنزیم CfrI چند شکلی مشاهده گردید در صورتی که آنزیم BseNI هیچ گونه چند شکلی را نشان نداد. در واقع نمی توان گفت که گیرندهی یک ژن دوپامین مونومورف بوده بلکه آنزیم BseNI روی ژن دوپامین جایگاه برشی نداشته است و توانایی تشخیص جهش رخ داده را نداشته است. با توجه به این نتایج میتوان به اهمیت آنزیم های برشی در تعیین چند شکلی پی برد. شکل 4-6 ژنوتیپهای شش نمونه مرغ بر اساس هضم آنزیمی قطعه 283 جفت بازی با آنزیم BseNIبر روی ژل آگارز 2.5 درصد چاهک M سایز مارکر 100. 4-7-2 تعیین ژنوتیپ با BseNI همانطور که مشاهده گردید چند شکلی در این جمعیت دیده نشد و فقط یک نوع آلل و یک نوع ژنوتیپ مشاهده گردید. با بهره گرفتن از این آنزیم تمامی 100 نمونه دارای ژنوتیپ AA بودند. در یک پژوهشی تمپفلای و همکاران (2015) بیان کرد ژنوتیپ AAمیتواند در تولید تخمگذراری مفید واقع شود. برای بررسی جامعه از نظر تعادل هاردی – واینبرگ نتایج با نرم افزار GenALEx آنالیز شد که نتایج نشان میدهد که تعادل هاردی- واینبرگ در جمعیت مرغ بومی استان خوزستان برقرار نمی باشد. این نتایج می تواند گواه بر رانش ژنی، جهش و انتخاب در این جمعیت باشد. جدول 4-5 تعداد مشاهده شده در جمعیت مورد بررسی، فراوانی آللها و ژنوتیپها را نشان میدهد. جدول 4-5 تعداد مشاهدات، فراوانی ژنوتیپی و فراوانی آللی مربوط به آنزیم BseNI
فراوانی آللی
درصد فراوانی
تعداد مشاهده شده
ژنوتیپ
B
A
0
1
100
100
AA
0
0
AG
0
0
GG
نمودار ۲۲: قیاس نتیجه «معیار F» در دستهبندی بر روی کل دادهها ۶۶ نمودار ۲۳: قیاس نتیجه «منحنی مشخصه عملکرد» در دستهبندی بر روی کل دادهها ۶۷ نمودار ۲۴: قیاس نتیجه «کاپا» در دستهبندی بر روی کل دادهها ۶۷ نمودار ۲۵: قیاس نتیجه «انحراف معیار» در دستهبندی بر روی کل دادهها ۶۸
۱-مقدمه:
یکی چالش بر انگیزترین موضوعات مطرح در تضمین کیفیت[۱]، در شرکتهای سازنده نرم افزار، موضوع رفع خطاهای نرم افزار است. خطاهای نرم افزاری میتوانند در زمان پیش و یا پس از انتشار[۲] نرم افزار تشخیص داده شوند. اما منابعی که میتوان برای تشخیص و تصحیح خطاها در نظر گرفت محدود است (Kamyabi et al.).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
خطاها را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد. خطاهای نحوی[۳] و خطاهای مفهومی[۴]. با توجه بهاین که ابزارهای خودکار بسیار قدرتمندی برای تشخیص خطاهای نحوی وجود دارند، احتمالاین که خطایی ازاین دست تا زمان انتشار تشخیص داده نشود، بسیار کم است. خطاهای مفهومی به آن دسته از خطاها اشاره دارد که در اثر مشکلاتی جدای از اشتباهات نحوی و خطاهای انسانی ملموس اتفاق میافتند و معمولاً در اثر عدم هماهنگی در بخشهای مختلف کد و گاهی به صورت بسیار ناملموس به وجود میآیند که در اینجا به سادگی نمیتوان با بررسی کد، اینگونه خطاها را تشخیص داد. بنا بر این در مورد خطاهای مفهومی داستان فرق میکند چرا که عوامل بسیار زیادی میتوانند در بروزاینگونه از خطاها دخیل باشند. (Zimmermann & Nagappan, 2008) بنا براین همواره سعی شده است که با اندازه گیری معیارهای[۵] مختلف و استفاده از آنها در روشهای پیشبینی خودکار خطا، سرعت و دقت را در امر تست نرم افزار افزایش دهند. طی تحقیقاتی که تا کنون صورت گرفته، متداولترین معیارهای استفاده شده در پیشبینی اتوماتیک خطا، معیارهای پیچیدگی[۶] است. (Zimmermann & Nagappan, 2008) اما جدیدترین روشی که مطرح شده است، مسأله مربوط به وابستگیهای بین کلاسها[۷] و همچنین بین ماژولها میباشد. انواع وابستگیها میتوانند بین دو کلاس و یا دو ماژول[۸] مطرح شوند که تحقیقات نشان داده است که این وابستگیها ارتباط بسیار زیادی با وجود خطاهای مفهومی دارند. برای اجرای روشمند و علمی روند یافتن روابط و الگوهای مناسب برای پیش بینی خطا بر اساس معیارهای قابل اندازه گیری، از مفهومی به نام دادهکاوی استفاده خواهیم کرد که در تشریح و بیان مسأله به آن خواهیم پرداخت. دراین پایان نامه، سعی میکنیم که به بررسی چنین وابستگیهایی بپردازیم و بر اساس روابط موجود بین وابستگی و وجود خطا در نرم افزار، وجود خطا در کد را پیش بینی نماییم. در ادامه این رساله در بخش دوم به بررسی تحقیقات قبلی انجام شده در این زمینه میپردازیم، در بخش سوم به بیان انگیزش و نحوه به وجود آمدن ایده کار شده در این رساله میپردازیم، در بخش چهارم فرضیات مورد بررسی را مطرح میکنیم، در بخش پنجم دادهها و ابزارهای جمع آوری شده برای انجام عملی آزمایشات را معرفی میکنیم، در بخش ششم به بیان شیوه و نوع آزمایشات و بیان نتایج آنالیزها و نتایج میپردازیم و در بخش هفتم و پایانی این رساله سعی در نتیجهگیری از آزمایشات انجام شده خواهیم داشت.
۲- پیشینه پژوهشی:
تلاشهای گذشته با هدف پیشبینی خطا را در سه گروه مورد بررسی قرار میدهیم: معیارهای نرمافزار[۹]، معیارهای وابستگی[۱۰] و معیارهای تاریخی[۱۱]. ابتدا به بیان توضیحی در مورد شیوه کار کردن این معیارها میپردازیم.
۲-۱ معیارهای نرمافزار:
معیارهای نرمافزار برای اندازهگیری درجه پیشرفته بودن یک محصول و یا یک فرایند نرمافزاری به کار میروند. معیارهای نرمافزاری به چندین گروه تقسیم میشوند: معیارهای محصول[۱۲]، معیارهای فرایند[۱۳]، معیارهای پروژه[۱۴] و معیارهای منبع[۱۵]. معیارهای نرمافزاری که در پیشبینی خطا به کار میروند معیارهای محصول میباشند که از مشخصات کد سیستم نرمافزاری استخراج میشوند. این معیارها به سه گروه تقسیم میشوند: معیارهای اندازه[۱۶]، معیارهای پیچیدگی[۱۷] و معیارهای کیفیت[۱۸]. (Mills, 1988) معیارهای اندازه بر اساس تعداد خطوط کد برنامه محاسبه میشوند مانند تعداد کل خطوط برنامه[۱۹]، تعداد خطوط توضیحات[۲۰] و … معیارهای میزان نگهداشتپذیری[۲۱] و قابلیت تست برنامه وابسته است از جمله معروفترین معیارهای پیچیدگی معیارهای پیچیدگی مک کیب[۲۲] و معیارهای هالستد[۲۳] میباشند. معیارهای مککیب پیچیدگی کد را بر اساس تعداد مسیرهای کنترلی محاسبه می کند. (McCabe, 1976) هالستد معیارهای خود را بر اساس ارتباطات ریاضی بین اجزای کد، پیچیدگی کد و نوع زبان برنامه نویسی مطرح کرد. (Halstead M. H., 1975) معیارهای اتصال[۲۴] و پیوستگی[۲۵] از معروفترین معیارهای کیفیت میباشند که بالا و یا پایین بودن اندازه این دو معیار نشان دهنده کیفیت محصول و یا فرایند نرمافزاری است. (Pressman, 1982) معیارهای کیفیت معیارهایی میباشند که درجه آنها میتواند تولیدکنندگان نرمافزار را در مورد توانایی دست کار کردن سیستمشان مطمئن سازد.
معیارهای وابستگی:
معیارهای وابستگی معیارهایی هستند که بر اساس ارتباط اجزای کد نرمافزار محاسبه میشوند. این ارتباط میتواند بین سطوح مختلف کد مطرح شود مانند سطح فایل، کلاس، تابع … نوع ارتباط و یا به عبارت دیگر وابستگی موجود بین اجزای کد نیز میتواند متفاوت باشد مانند وابستگی داده[۲۶] که بر اساس تعریف و استفاده از داده میباشد و یا وابستگی صدا زدن[۲۷] که بر اساس تعریف و صدا زدن مؤلفهها میباشد. (Zimmermann, 2008 & Nagappan )
معیارهای تاریخی:
این دسته از معیارهای بر اساس تغییراتی که در بین چندین انتشار[۲۸] مختلف از یک سیستم نرمافزاری رخ میدهد تعریف میشوند. این تغییرات میتوانند اضافه شدن، حذف شدن، تغییر یافتن مؤلفههای جز مربوطه در بین چندین انتشار باشند. محدودیتی که در به کار بردن این معیارها وجود دارد این است که محاسبه این معیارهای تنها برای محصولات نرمافزاری مقدور میباشد که دارای چندین انتشار باشند و همچنین اطلاعات کامل در مورد انتشارات قبلی موجود باشد.
بررسی فعالیتهای گذشته:
در ادامه به بررسی تلاشهای گذشته در زمینه پیشبینی خطا میپردازیم.
۲-۳-۱- بررسی فعالیتها در زمینه معیارهای کد :
در اولین مطالعات در زمینه پیشبینی خطا، آکیاما در سال ۱۹۷۱ بر روی یک سیستم که در فوجیتسو ژاپن توسعه یافته بود کار کرد و نشان داد معیارهای پیچیدگی نرمافزار و معیارهای اندازه نرمافزار در پیشبینی خطا موفق عمل مینمایند. (Akiyama, 1971) فردینند در سال ۱۹۷۴ ارتباط تعداد خطا با تعداد اجزای کد را بررسی نمود و به این نتیجه رسید که تعداد اجزای کد با تعداد خطا در ارتباط است. (Ferdinand A. , 1974) در سال ۱۹۷۵ هالستد معیارهای نرمافزاری را ارائه داد که بر اساس پیچیدگی زبان برنامهنویسی عمل مینمودند. هالستد از این معیارها برای پیشبینی خطا استفاده کرد و نشان داد معیارهای پیچیدگی هالستد در پیشبینی خطا موفق عمل مینمایند. این معیارها با نام معیارهای هالستد شناخته میشوند. (Halstead M. H., 1975) چیدمبر و کمرر در سال ۱۹۹۴ بر روی سیستمهای شی گرا کار کردند و شش معیار طراحی برای این نوع سیستم معرفی کردند. این معیارها با نام معیارهای طراحی چیدمبر و کمرر شناخته میشوند. (Chidamber & Kemerer, 1994) باسیلی در سال ۱۹۹۶ از معیارهای چیدمبر و کمرر به منظور پیشبینی خطا استفاده نمود و نشان داد معیارهای چیدمبر و کمرر عملکرد موفقی در پیشبینی خطا دارند. (Basili et al., 1996) در سال ۱۹۹۶ اوهلسون و آلبرگ معیارهای پیچیدگی را به منظور پیشبینی ماژولهای از کد به کار بردند که در طول اجرا دچار خطا میشدند. مدل پیش گویی کننده آنها ۲۰ درصد از ماژولهایی از کد را شناسایی میکرد که شامل ۴۷ درصد از کل خطاها بودند. (Ohlsson & Alberg, 1996) زائو در سال ۱۹۹۸ به بررسی معیارهای طراحی نرمافزار پرداخت و عملکرد آنها در پیشبینی خطا را محاسبه نمود. زائو نشان داد که معیارهای طراحی به خوبی در پیشبینی خطا عمل مینمایند. (Zhao M. et al., 1998) در سال ۲۰۰۶، ناپاگان معیارهایی برای پیشبینی خطاهای پس از زمان انتشار شناسایی را کرد و گزارش مبنی بر اینکه چگونه به طور سیستماتیک پیشبینی کنندههای خطاهای پس از زمان انتشار بر اساس تاریخچه[۲۹] ساخته شوند، را ارائه داد. (Nagappan et a., 2006) شروتر، زیمرمن و زلر در سال ۲۰۰۶ با بهره گرفتن از مهندسی معکوس[۳۰] نشان دادند معیارهای طراحی در پیشبینی خطاهای پس از اجرا موفق عمل مینمایند (Schröter et al., 2006) منزیس در سال ۲۰۰۷ با کار بر روی چند پروژه و با بهره گرفتن از معیارهای نرمافزار مدل پیشبینی خطایی طراحی نمود که توانست ۷۱ درصد از کل خطاهای برنامه را با نرخ خطای ۲۵ درصد شناسایی نماید (Menzies et al., 2007) در سال ۲۰۰۸ جیانگ کارکرد معیارهای سطح کد[۳۱] و معیارهای سطح طراحی[۳۲] را بر روی ۱۳ محصول نرمافزاری با یک دیگر مقایسه نمود. نتایج حاکی از عملکرد بهتر معیارهای سطح طراحی نسبت به معیارهای سطح کد و ترکیب دو گروه معیار در پیشبینی خطا بود. (Jiang et al, 2008) در سال ۲۰۱۰ منزیس و گروهی دیگر با تلاشهای گذشته نشان دادند که معیارهای کد معیارهای موفقی در پیشبینی کد هستند و این معیارها را به عنوان معیارهای با استفاده راحت و مفید معرفی نمودند. (Menzies et al., 2010) در مطالعهای که بر روی چندین پروژه عظیم نرمافزاری در ترکیه انجام (Menzies et al., 2010)، مدل پیشبینی کننده که بر اساس معیارهای کد عمل مینمود را از طریق طبقه بندی نایو بیز[۳۳] اصلاح نموده و به بهبود ۸ درصدی نسبت به گذشته دست یافتند. در یکی از تحقیقاتی که در سال ۲۰۱۰ بر روی پروژههای متن باز[۳۴] صورت گرفت توانایی معیارهای اندازهگیری متن با طبقه بندی نایو بیز و معیارهای پیچیدگی با آنالیز رگرسیون[۳۵] در پیشبینی خطاهای نرمافزار مورد مقایسه قرار گرفتند. این پژوهش نشان داد معیار اندازه گیری متن از فراخوانی[۳۶] بالاتر و معیار پیچیدگی از دقت[۳۷] بالاتری برخوردار هستند. (Hideaki & Osamu, 2010) معیارهای طراحی معیارهای موفقی در پیشبینی خطا هستند اما در بسیاری از پروژههای نرمافزاری معیارهای سطح کد موجود نیستند از اینرو سامی و فخراحمد در سال ۲۰۱۰ معیارهای طراحی را بر اساس معیارهای کد تخمین زدند که این معیارها با معیارهای واقعی سطح طراحی تفاوت اندکی دارند. (Sami & Fakhrahmad, 2010)
۲-۳-۲- بررسی فعالیتها در زمینه معیارهای تاریخی:
خوش گفتار در سال ۱۹۹۶ بر روی دو سیستم بزرگ ارتباطی کار کرد و در مدل پیش بینی خود ماژولهایی را به عنوان ماژول معیوب پیشبینی نمود که تعداد خطوط کد آن در انتشارهای مختلف تغییر میکند. (McMullan et al., 1996) هودپل (Hudepohl et al., 1996) توانست با بهره گرفتن از ترکیب معیارهای پیچیدگی و دادههای تاریخی پیشبینی نماید آیا یک ماژول دارای خطا میباشد یا خیر. در این تحقیق همانگونه که از اطلاعات با استفاده مجدد[۳۸]، استفاده شد معیارهای طراحی نرمافزار نیز در پیشبینی خطا مورد استفاده قرار گرفت با این فرض که ماژولهای جدید و یا تغییر یافته چگالی خطای بالاتری دارند. گریوز با بهره گرفتن از یک سیستم بسیار بزرگ و با طول عمر طولانی، نشان داد که معیارها بر اساس اطلاعات تاریخی بهتر از معیارهای پیچیدگی کد عمل مینمایند. (Graves T. L et al., 2000) در سال ۲۰۰۴ اوستراند در ادامه مطالعات خود از اطلاعات وضعیتی فایلهای برنامه که در طول انتشارهای مختلف تغییر میکند مانند تعداد خطوط اضافه شده، حذف شده و تغییر یافته در فایلها برای پیشبینی تعداد خطاهای برنامه استفاده نمود. (Ostrand et al., 2004) این مدل پیشگویی کننده برای یافتن خطا چه در مرحله توسعه و چه در مراحل پایانی پروژه از دقت بالایی برخوردار بود. اوستراند در سال ۲۰۰۵ مطالعات خود را بر اساس اطلاعات تاریخی بر روی ۲ سیستم نرمافزاری بزرگ تا ۱۷ انتشار برای پیشبینی فایلهایی با بالاترین چگالی خطا انجام داد. (Ostrand et al., 2005) مدل پیشبینی کننده خطاها ۲۰ درصد از کل فایلهای ۲ سیستم نرمافزاری را به عنوان فایلهای حاوی خطا پیشبینی کرد و موفق به شناسایی ۷۱ درصد و ۹۲ درصد از کل خطاها شد. زیمرمن در سال ۲۰۰۵ یکی از بزرگترین تحقیقات را بر روی اطلاعات تاریخی سیستمهای نرمافزاری انجام داد. (Zimmermann et al., 2005). او بر روی اطلاعات تاریخی ۸ سیستم بزرگ کار کرد تا بتواند محلی که تغییرات بعدی در انتشار بعدی رخ میدهد را پیشبینی کند. در این تحقیق او توانست محل تغییرات در آینده را با احتمال ۷۰% به درستی تشخیص دهد. در سال ۲۰۰۵ نگاپان و بال با کار بر روی ویندوز سرور ۲۰۰۳، از تغییرات کد برای پیشبینی زود هنگام چگالی خطا در سیستمهای نرمافزاری استفاده نمودند. (Ball & naggapan, 2005) آنها نشان دادند که معیارهای مطلق تغییرات کد در پیشبینی چگالی خطا ضعیف عمل میکند در صورتی که معیارهای نسبی تغییرات کد که توسط آنها مطرح شد توانست با دقت ۸۹% بالاترین چگالی خطا را شناسایی نماید. آنها نشان دادند افزایش معیار نسبی تغییرات با افزایش چگالی خطا توأم است و همچنین معیار نسبی تغییرات علاوه بر چگالی در شناسایی اجزای معیوب نیز موفق است. آنها همچنین بیان کردند که تغییرات در کد و وابستگی به کدهای تغییر داده شده میتواند باعث بروز خطاهای پس از زمان انتشار شود. این پیشبینی به کمک معیارهای پیچیدگی نظیر سایز اجزای کد و اندازه موقتی[۳۹] کد تغییر یافته صورت گرفت. در سال ۲۰۰۶ تحقیقی بر روی ویندوز ایکس پی- سرویس پک ۱[۴۰] و ویندوز سرور ۲۰۰۳ صورت گرفت. در این تحقیق نشان داده شد که معیارهایی که بر اساس اطلاعات تاریخی در سطح پروژه و محصول عمل مینمایند معیارهای مناسبی برای پیشبینی خطاهای پس از زمان اجرا هستند و همچنین کارایی این متریکها در سطح پروژههای بسیار بزرگ نیز نشان داده شد. (Nagappan et al., 2006).
۲-۳-۳- بررسی فعالیتها در زمینه معیارهای وابستگی:
در سال ۱۹۸۱ هنری و کافورا معیارهایی تحت عنوان معیار ورودی[۴۱] و معیار خروجی مطرح کردند. معیارهای ورودی تعداد ماژولهایی است که یک ماژول خاص را صدا میزنند و معیار خروجی تعداد ماژولهایی است که توسط یک ماژول خاص صدا زده میشوند. هنری و کافورا از این دو معیار برای محاسبه پیچیدگی کد استفاده نمودند و نشان دادند اجزایی از کد که دارای معیار ورودی و معیار خروجی بزرگی باشند دارای طراحی ضعیفی هستند. (Kafura & Henry, 1981) در سال ۱۹۸۹ سلبی و پورتر با بهره گرفتن از یک الگوریتم بازگشتی درختهای دستهبندی[۴۲] استخراج کردند که گرههای آنها تابعهای چند ارزشی بر اساس معیارهای کد هستند. هدف از تشکیل این درختها شناسایی اجزای معیوب کد بود. سلبی و پورتر بر روی ۱۶ پروژهی ناسا کار کردند و موفق به شناسایی ۷۹٫۳% از کل اجزای معیوب شدند. (Porter & Selby, 1989) پدولسکی و کلارک در سال ۱۹۹۰ یک مدل رسمی بر اساس وابستگیهای برنامه ارائه کردند. این وابستگیها بر اساس ارتباط دو قسمت متن کد برنامه استخراج میشود. (Clarke & Pogdurski, 1990) در سال ۱۹۹۸ بینکلی و اسکاچ بر روی خطاهای زمان اجرا کار کردند و همچنین معیارهای وابستگی متصل[۴۳] را مطرح کردند. .آنها کار خود را بر روی ۴ پروژه به زبانهای جاوا[۴۴]، کوبول[۴۵]، سی[۴۶] و سی پلاس پلاس[۴۷] بررسی نمودند. تحقیقات آنها حاکی بر موفقیت آمیز بودن این معیارها در کیفیت طراحی نرمافزار بود. آنها نشان دادند معیار وابستگی متصل در مقایسه با معیارهای متقابل[۴۸] عملکرد بسیار بهتری در پیشبینی خطاهای زمان اجرا[۴۹] دارند. (Binkley & Schach, 1998) بیون و وایتهد در سال ۲۰۰۳ گراف وابستگی و دادههای تاریخی را برای شناسایی ناپایداریهای برنامه ترکیب نمودند. (Bevan & Whitehead, 2003) پینگر در بر اساس اطلاعاتی که از سیر تکاملی و اطلاعات تاریخی پروژههای نرمافزاری بدست آورد پیوستگیهای تصادفی بین اجزای کد مشاهده کرد که ممکن بود در آینده منجر به بروز خطا شوند. (Pinzger et al., 2005) شروتر در سال ۲۰۰۶ نشان داد که وابستگیهای ورودی واقعی میتواند خطاهای را شناسایی کند و وابستگیهای ورودی کامپایلر از وابستگیهای ورودی واسط کاربر احتمال خطای بالاتری را ایجاد میکند (Schröter & Zeller, 2006) در یکی از تلاشهای تیم مایکروسافت نشان داده شد تغییرات کد و وابستگیها میتواند معیار موثری در شناسایی خطاهای پس از انتشار باشد. (Nagappan & Ball, 2007) ایدهی آنها این بود که اگر جز A در کد برنامه وابستگی زیادی به جز دیگری مانند B داشته باشد و جز B در طول انتشارات مختلف تغییر بکند جز A برای هماهنگ بودن با جز B نیازمند تغییراتی میباشد این تغییرات معمولاً در طول وابستگیها منتشر میشود. نگاپان و بال در این پژوهش بر روی ویندوز سرور ۲۰۰۳ نشان دادند درجه بالای وابستگی در کنار تغییرات کد میتواند باعث انتشار خطا در سراسر یک سیستم شود. زیمرمن و نگاپان در سال ۲۰۰۷ با کار بروی گراف وابستگی زیر سیستمهای کد نشان دادند بین پیچیدگی گراف وابستگی و خطاهای پس از انتشار ارتباط بالایی وجود دارد و هنگامی مدلهایی پیشگویی بر اساس زیر سیستمهایی که در معماری بالاتر هستند ساخته میشوند بهتر عمل میکنند. (Zimmermann & Nagappan, 2007) در سال ۲۰۰۸ زیمرمن و نگاپان معیارهایی بر اساس وابستگی موجود در کد استخراج نمودند. (Zimmermann & Nagappan, 2008) این معیارها بر اساس مشاهدات آنها از گراف وابستگی ویندوز سرور ۲۰۰۳ تعریف شده است. آنها در بررسی گراف وابستگی ویندوز سرور ۲۰۰۳ مشاهده کردند گرههای که حالت مرکزیت دارند و یا در مش[۵۰] هایی با تعداد گرههای زیاد قرار دارند از احتمال معیوب بودن بالایی برخوردارند بر اساس این مشاهدات این تیم تحقیقاتی معیارهایی تحت عنوان معیارهای شبکه استخراج نمود و کارایی آنها را برای پیشبینی خطا در مقایسه با معیارهای پیچیدگی کد بررسی کرد که در این مقایسه معیارهای شبکه توانستند ۶۰% از کل اجزای معیوب برنامه را شناسایی نمایند در صورتی که معیارهای پیچیدگی تنها موفق به شناسایی ۳۰% از کل خطاها شدند. در سال ۲۰۰۹ تورهان با بررسی و آزمایشاتی نشان داد که معیارهای شبکه روی برنامههای بزرگ کارایی بهتری از معیارهای پیچیدگی دارند اما در نرمافزارهایی با حجم کوچک تفاوتی میان قدرت پیشبینی خطای معیارهای شبکه و معیارهای پیچیدگی وجود ندارد. (Torhun et al. 2009). تلاشی که در این رساله صورت گرفته است در دسته معیارهای پیوستگی جای میگیرد.
۳-درخت وابستگی:
همانطور که گفته شد جدیدترین روشی که در پیشبینی خطای نرمافزار مطرح شده است، مسأله مربوط به وابستگیهای بین کلاسها و همچنین بین ماژولها[۵۱] میباشد. انواع وابستگیها میتوانند بین دو کلاس و یا دو ماژول مطرح شوند که تحقیقات نشان داده است که این وابستگیها ارتباط بسیار زیادی با وجود خطاهای مفهومی دارند. مسألهای که در این رساله تحقیق مطرح شده است، استفاده از یک تکنیک جدید بر پایه وابستگیهای بخشهای مختلف نرم افزار در سطح کد است. در گذشته استفاده از گرافهای کنترل جریان[۵۲] متداول بوده که این گراف جریان دادهها را در هنگام اجرای برنامه مورد نظر قرار داده است و از این امر در مباحث مهندسی نرم افزار[۵۳] استفاده شده است اما، من در این طرح پیشنهادی از وابستگی کدها استفاده کردهام که بر خلاف گراف کنترل جریان، وابستگیها را در زمانی بررسی میکند که برنامه اجرا نشده است. این وابستگیها میتوانند شامل مواردی مانند وراثت، صدا زدن زیر رویهها و ماژولها و هرگونه وابستگی دیگری در کد باشند که این مسأله تنها محدود به برنامه نویسی شیء گرا نشده و میتواند برنامههای ساخت یافته را نیز پوشش بدهد چرا که در آنجا نیز ما شاهد وابستگی بین ماژولهای برنامه، توابع و رویهها هستیم. برای بررسی این وابستگیها و روابط آن با خطاها از مفهومی به نام داده کاوی استفاده میکنیم. حال سوال این است که داده کاوی چیست؟ با پیشرفت سریع تکنولوژی و ورود فناوری اطلاعات بسیاری از حوزهها، نیاز به دادهها، افزایش روز افزونی داشت. بعد از مدت کوتاهی پایگاههای داده بسیار عظیم با حجم بسیار گستردهای از دادهها در سازمانها، ادارات و مراکز مختلف به وجود آمدند. حال جامعه علمی میتوانند از چنین حجم گستردهای از دادهها استفاده کرده و با پردازش، تحلیل و بررسی این دادههای ذخیره شده، به روابط و اطلاعاتی دست پیدا بکنند که به هر نحوی برای سازمان و بخش مربوطه مفید واقع شود (Hand et al., 2001). ممکن است در میان حجم زیادی از دادهها، با روشهای مختلف بتوان روابط خاصی پیدا کرد که از جنبههای مختلف برای بخش مربوطه دارای اهمیت باشد. ممکن است این اهمیت دارای جنبه اقتصادی و یا افزایش کارایی سیستم باشد. داده کاوی، علمی است که روشها و الگوریتمهای متنوعی را در اختیار ما قرار میدهد تا بتوانیم از این حجم دادهها، با کشف الگوها[۵۴] و روابط، به اطلاعات ارزشمندی دست پیدا بکنیم. به عبارتی «علم استخراج اطلاعات ارزشمند، از مجموعه دادهها و پایگاههای داده بزرگ» به عنوان داده کاوی شناخته میشود. (Hand et al., 2001). لری کنستانتین در سال ۱۹۷۴ مفهوم وابستگی را معرفی کرد و این مفهوم به صورت گستردهای در تحقیقات و کتابها و منابع مختلف، به صورت یک اصل در مهندسی نرمافزار مورد استفاده قرار گرفت. اما مفهوم وابستگی معرفی شده توسط کنستانتین از واژه Coupling یعنی جفتگری گرفته شده است. جفتگری همیشه به همراه مفهوم دیگری به کار برده شده است. این مفهوم، پیوستگی میباشد. قالبا جفتگری کم نشانه طراحی خوب نرمافزار است در حالی که پیوستگی کم نشان دهنده یک طراحی ضعیف میباشد. تأثیر این دو مفهوم بر یکدیگر به صورت عکس است و به گونهای که در نمودار زیر مشاهده مینمایید، با افزایش جفتگری، پیوستگی کاهش پیدا میکند. (Constantine, 1996) نمودار ۱: ارتباط بین جفتگری و انسجام. در واقع جفتگری معنای معمولتر خود یعنی وابستگی را به طور کامل دارا است. هرچه وابستگی در نرمافزار افزایش پیدا کند، کیفیت طراحی، به دلیل کاهش انسجام آن کاهش پیدا میکند. حال ممکن است این سوال مطرح شود که کدام دلیل منطقی وجود دارد که باعث وجود چنین رابطهای بین وابستگی و انسجام میشود؟ شاید منطقی ترین پاسخی که بتوان برای این سوال پیدا کرد موضوع چرخش کد باشد. چرخش کد مفهومیست که با تغییر بخشهایی از کد نرمافزار به یکی از دلایل زیر اشاره دارد: تغییر در اثر تغییر در نسخههای مختلف. تغییر به قصد رفع خطا. بدون نیاز به تمرکز بر دلیل تغییر، میتوان این امر منطقی را قبول کرد که اگر بخشهایی از برنامه، به هر دلیلی دچار تغییر بشوند، ممکن است هماهنگی این بخشها با بخشهای دیگر برنامه از بین برود. شکل ۱: نمونهای از وابستگیهای میان کلاسها. برای مثال اگر در تصویر بالا کلاس A را در نظر بگیریم، ممکن است کلاسهای دیگری مانند B و یا C به آن وابسته باشند. اگر تغییری در کلاس A اتفاق بیفتد، ممکن است روند تغییرات صورت گرفته به گونهای باشد که یکی از کلاسهای وابسته آن نتوانند مثل قبل با کلاس A ارتباط برقرار کنند و در نتیجه دچار بروز خطاهایی در بخشهایی از برنامه بشویم. از آنجایی که چنین خطاهایی اصولاً خطاهای نحوی را شامل نمیشوند، ممکن است یافتن آنها قدری مشکلتر باشد. حال سوالی که مطرح میشود این است که آیا روند پخش شوندگی خطا میتواند به همین طریق تا وابستگیهای گذرا نیز ادامه پیدا کند یا خیر؟ برای توضیح بیشتر این امر، ابتدا وابستگی گذرا را توضیح خواهیم داد. فرض کنیم که تصویر قبل بخشی از یک گراف وابستگی بزرگتر مانند گراف زیر باشد. شکل ۲: نمونهای از وابستگیهای پیچیده در میان کلاسها. در این صورت کلاسهای E، F و D از طریق B دارای وابستگیهای گذرا یا در اصطلاح Transitive نسبت به کلاس A هستند. به همین ترتیب وابستگیهای گذرای دیگری را نیز میتوان یافت برای مثال میتوان به وابستگی گذرای G از طریق C به A اشاره نمود. در وابستگیهای گذرا بیش از یک گره میانجی نیز میتوانند مشارکت داشته باشند به گونهای که برای مثال کلاس H از طریق مسیر F-B نسبت به کلاس A دارای وابستگی گذرا میباشد. بنا به مثالهای نشان داده شده، یک وابستگی گذرا، نوعی از وابستگی است که در آن گره مبدأ از طریق یک یا چند گره میانی به گره مقصد وابسته باشد. حال که مقصود از وابستگی گذرا روشن شد، میتوانیم به صورت روشنتری سوال مطرح شده را بیان کنیم. آیا خطای موجود در یک گره، میتواند در نتیجه مسائلی مانند چرخش کد به وابستههای گذرای یک کلاس سرایت کند یا خیر؟ اگر دیدمان را از دیاگرام وابستگی نرمافزار به سمت یک گراف جهت دار سوق دهیم، میتوانیم مسائلی را در مورد گراف جهت دار پیدا کنیم که پرورش دهنده ایدههای مربوط به وابستگی هستند. اولین مسألهای که بعد از طرح موضوع مربوط به وابستگیهای گذرا به ذهن خطور میکند، الگوریتمهای پیدا کننده کوتاه ترین مسیر بین دو گره مشخص در گراف هستند. معروفترین این الگوریتمها، الگوریتم وارشال است. الگوریتم وارشال همه مسیرهای ممکن در یک گراف، بین هر جفت از رأسها را مقایسه میکند. این الگوریتم قادر است این کار را تنها با V2 مقایسه انجام دهد. این ملاحظه قابل توجهی میباشد که در یک گراف V2 یال وجود داشته باشد و هر ترکیبی از یالها چک شده باشد. یک گراف G با راسهای Vi که i از ۱ تا N میباشد را در نظر بگیرید. علاوه بر این یک تابع به نام ShortestPath(i,j,k) را در نظر بگیرید که کوتاهترین مسیر ممکن از i تا j را با بهره گرفتن از راسهای ۱ تا k که به عنوان راسهای میانی در امتداد مسیر میباشند را بر میگرداند.
هدف اصلی سازمان جلب منافع و عواید برای دیگران و جامعه باشد و مقصود از تشکیل سازمان نباید کسب منافع و عواید مادی و اقتصادی برای مدیران و گردانندگان و دست اندرکاران باشد .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مردمی و خودجوش باشد یعنی برحسب ضرورت و نیاز جامعه گروهی به صورت خودجوش برای تشکیل و تاسیس آن اقدام نمایند و دولت آن را ایجاد نکند . ( شیخانی ،۱۳۸۱) مدیریت آنها دموکراتیک و مشارکتی باشد . محققان معتقدند که در این سازمان ها فرایند دموکراتیک یا مردم سالاری اهمیت بالایی دارد ؛ زیرا این روند ، مشارکت مستمر داوطلب را تضمین می کند . ماهیت مردمی سازمان های غیردولتی اقتضا می کند که فرایند اداره آنها از پائین به بالا و مشارکتی باشد . بر همین اساس نیز مدیران آنها از سوی اعضاء انتخاب و در صورت عدم رضایت از عملکردشان برکنار می شوند. این ویژگی سبب می شود که اعضاء همواره بر عملکرد مدیران نظارت داشته باشند و مدیران نیز پاشخگوی عملکردشان در برابر اعضاء باشند. به این ترتیب نیز سازمان از پویایی بیشتر برخوردار می شود . بنابراین ، هرچند سازمان ها به سوی نخبه گرایی حرکت کنند اما از ماهیت دموکراتیک بودن خود دور خواهند شد . دارای معافیت مالیاتی هستند . همانطور که سازمان های غیردولتی به صورت غیر انتفاعی اداره می شوند و یا هدف خدمت رسانی به اقشار آسیب پذیر و توسعه اجتماعی در مدلیاز حکمروایی خوب فعالیت می کنند ، از پرداخت مالیات معاف هستند . ( همان ) پس به بیان دیگر می توان ویژگی های اصلی سازمان های مردم نهاد را چنین برشمرد : ۱) خود جوشی و نیاز طبیعی: سازمان های مردم نهاد بنا بر نیاز طبیعی ناشی از شرایط فکری ، محیطی ، انگیزشها ، خصوصیات و آرمانهای مشترک افراد و جامعه و به صورت خود جوش به وجود می آید. ۲) هدف و تعهد مشترک: افراد مؤسس مردم نهاد دارای هدف مشترک بوده و سایر افرادی که بعداً به عضویت این سمن ها در می آیند بر اساس هدف تعیین شده فعالیت نموده و نسبت به آن متعهد می باشند . لذا پایداری آن مبتنی بر استواری اهداف و استمرار آن خواهد بود. ۳) قانونمندی: سازمان های مردم نهاد دارای ضوابط ، روابط و سازمان کار مشخص و تعریف شده می باشند . این قوانین الزاماً منطبق بر شرایط و مقتضیات هر سمن بوده و می تواند دامنه متنوعی داشته باشد اما این قوانین به هر شکل و از هر نوع که باشد اساساً مورد توافق جمعی قرار گرفته و افراد خود را ملزم به رعایت آنها می دانند . ۴) برنامه و فعالیت های مشخص: سازمان های مردم نهاد در راستای دست یابی به اهداف خود دارای برنامه و موضوع فعالیت در یک بخش یا یک رشته مشخص می باشند که ممکن است در طول سازمان یا به دلیل ایجاد تحولات تازه ، موضوع فعالیت ، اصلاح ، تبدیل ، تغییر و یا تحول پیدا کند . که این تغییرات پس از طی مسیر مشخص قانونی انجام می پذیرد . ۵) جلب مشارکت و عضویت: سازمان مردم نهاد به دلیل دارا بودن ماهیت مردمی همواره در پی جلب مشارکت اعضای جدید برای دستیابی به قدرت عمل بیشتر و گسترش دامنه فعالیت و اثر بخشی در موضوع فعالیت خود می باشد . بنابراین عضو گیری و پذیرش عضو جدید لازمه ایجاد و ادامه فعالیت سمن ها بوده و هر عضو در سمن دارای جایگاه ، نقش و وظیفه مشخص می باشد . ۶) هویت و شخصیت مستقل: سازمان های مردم نهاد دارای شخصیت حقوقی و هویت مردمی بوده و مدیریت آن (تصمیم گیری ، برنامه ریزی ، سازمان کار و ارزیابی ) مستقل از دولت و دستگاه های اجرایی است . البته سمن ها و مجموعه دولت دارای ارتباطات و تأثیرات متقابل مشخص می باشند. ۷) آزادی خلاقیت: روابط افراد در سازمان های مردم نهاد مبتنی بر حفظ آزادی تفکر و عمل بوده و پدیده آورنده خلاقیت ، ابتکار و نوآوری در جوانان می باشد. ۸) مشارکت و مسئولیت پذیری: یکی از ویژگی های سازمان های مردم نهاد ، فراهم کردن زمینه های مشارکت جوانان در عرصه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و مدیریتی کشور است که با کمک گرفتن از تحقیقات و پژوهش های مختلف با هر یک از عرصه های ذکر شده آشنا می شوند حوزه فعالیت سازمان های غیردولتی حوزه سیاسی / حوزه دیوانسالاری / حوزه قانونی طبقه بندی سازمان های غیردولتی طبقه بندی بانک جهانی الف- سازمان های عملیاتی – اجرایی سازمان های محله محور سازمان های ملی سازمان های بین المللی ب- سازمان های حمایتی – ترویجی طبقه بندی بر اساس موضوع فعالیت سازمان های تبلیغاتی سازمان های تخصصی سازمان های عام سازمان های بشردوستانه طبقه بندی از لحاظ سطوح عملیاتی ( سازمان اجرایی ) سازمان های غیردولتی محله محور سازمان های غیردولتی شهر مقیاس سازمان های غیردولتی ملی سازمان های غیردولتی بین المللی طبقه بندی از نظر جهت گیری جهت گیری خیریه جهت گیری خدماتی جهت گیری مشارکتی جهت گیری توانمند سازی طبقه بندی کلارک سازمان های رفاهی سازمان های فعال در زمینه نوآوری های فنی پیمانکاران خدمات دولتی سازمان های توسعه که در خصوص خودیاری ، توسعه اجتماعی و ایجاد دموکراسی هستند سازمان های حمایتی از فقرا و توسعه آنها که از کمک های دیگر سازمان ها برخوردارند .
|
|