گام اول: تعریف و تعیین گزینه ها (راه حل ها): فرض کنید A1,A2,…,Am راه حلهای تعریف شده برای مسئله باشند.
گام دوم: تعیین شاخص ها و معیارهای ارزیابی گزینه ها: فرض کنیدn X1,X2,…,X شاخص برای ارزیابی گزینه ها باشند.
گام سوم: تعریف ماتریس تصمیم (جدول توافقی یا ماتریس D): تصمیم گیری چند شاخصه به وسیله ماتریس فرموله میگردد:
گام چهارم: مرحله آماده سازی ماتریس D: برای فراهمکردن یک مدل MADM باید نکات زیر را رعایت کرد: الف) تبدیل شاخص های کیفی به کمی: از خصوصیات بارز مدلهای MADM، در بر گرفتن تواًم متغیرهای کمی و کیفی است. میدانیم که یک گزینه ممکن است به کمک شاخص های کمی، نظیر هزینه، ظرفیت، سرعت و… و شاخص های کیفی نظیر راحتی، زیبایی، انعطافپذیری و… و یا هر دوی آنها توصیف شود. هرچند تبدیل شاخص های کیفی به کمی اختیاری است ولی توصیه اکید بر این است که در فنون MADM از طیف دوقطبی استفاده شود (همان منبع، ۱۳۸۱:۷۴). طیف دوقطبی بسته به فزاینده یا کاهنده بودن شاخص تعریف می شود.
در مواقعی که قصد مقایسه زوجی (دوبه دو) شاخص ها را داشته باشیم، بهجای استفاده از طیفهای دوقطبی، از طیف ساعتی استفاده میگردد:
جدول۲-۲: طیف ساعتی
ترجیحات
مقدار عددی
کاملا مرجح یا کاملاً مهم یا کاملاً مطلوب تر
۹
ترجیح یا اهمیت یا مطلوبیت خیلی قوی
۷
ترجیح یا اهمیت یا مطلوبیت قوی
۵
کمی مرجح یا کمی مهمتر یا کمی مطلوبتر
۳
ترجیح یا اهمیت یا مطلوبیت یکسان
۱
ترجیحات بین فواصل قوی
۲و۴و۶و۸
ب) مرحله بیمقیاسسازی: این امکان وجود دارد که مقیاس اندازه گیری شاخص های کمی با یکدیگر متفاوت باشند (مانند هزینه به ریال در مقابل وزن به کیلوگرم). از این رو لازم است تا قبل از انجام عملیات اصلی ریاضی، شاخص های مورد نظر بیمقیاس شوند (اصغرپور، ۱۳۷۷:۴۹).
بدینترتیب عناصر شاخص های تبدیلشده (nij) بدون بعد اندازه گیری میشوند. جهت بیمقیاسسازی ماتریس تصمیم D به تناسب نوع فنون، از نرمهای مختلفی نظیر خطی، نرم اقلیدسی و نرم ساعتی استفاده میگردد که در اینجا تنها به معرفی نرم ساعتی اشاره خواهد شد.
در نرم ساعتی، بیمقیاسسازی مفهوم واقعی خود را پیدا می کند. نرم ساعتی به صورت رابطه زیر است:
J=1,2,…n nij=
گام پنجم: تعیین ضرایب اهمیت نسبی برای شاخص ها Wj: در بسیاری از مسائل MADM و به خصوص در فنون MCDM، نیاز به دانستن اهمیت نسبی شاخص ها است، به طوریکه مجموعه این اوزان برابر با واحد بوده و این اهمیت نسبی، درجه ارجحیت هر شاخص را نسبت به سایر شاخص ها برای تصمیم گیری مورد نظر بسنجد (همان منبع، ۱۳۷۷:۵۲).
به طور کلی برای محاسبه بردار اهمیت نسبی شاخص ها (w) روشهای مختلفی وجود دارد که از آن جمله میتوان به مواردی چون نظرسنجی از خبرگان با اجرای روش دلفی (آذر، ۱۳۸۱ص۷۶)، آنتروپی شانون، روش LINMAP، روش حداقل مربعات، روش حداقل مربعات لگاریتمی، تکنیک بردار ویژه و روشهای تقریبی اشاره کرد (اصغرپور، ۱۳۷۷).
۲-۶ مدل فرایند تحلیل شبکه ای(ANP)[22]
روشهای ارزیابی چندمعیاره کاربرد وسیعی در همه علوم از جمله علوم مدیریتی پیدا کرده اند. از بین این روشها، فرایند تحلیل سلسلهمراتبی(AHP) یکی از روشهای ارزیابی چندمعیاره است که بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
فرایند تحلیل سلسله مراتبی ابتدا مسئله یا موضوع مورد نظر را به یک ساختار سلسله مراتبی تبدیل می کند که در آن عناصر تشکیل دهنده این ساختار که اجزا تصمیم نیز تلقی میشوند، مستقل از یکدیگر فرض شدهاند. بنابرین ، یکی از محدودیتهای جدی AHP این است که وابستگی متقابل بین عناصر تصمیم، یعنی وابستگی معیارها ، زیرمعیارها و گزینه ها را در نظر نمیگیرد و ارتباط بین عناصر تصمیم را سلسله مراتبی ویکطرفه فرض می کند.”این فرض” ممکن است در بعضی موارد صادق نباشد و در چنین شرایطی نتیجه روش AHP ممکن است موجب برعکس شدن رتبهها شود. یعنی با حذف گزینهای ممکن است نتیجه رتبه بندی گزینه ها تغییر کند(زبردست،۱۳۸۰:۱۹).
از طرفی بسیاری از مسائل تصمیم گیری نمی توانند به صورت سلسله مراتبی ساختار پیدا کنند ، زیرا آنها تعامل و وابستگی عناصر سطح بالاتر روی عناصر سطح پایینتر را در بر می گیرند. نه تنها همان طور که در یک سلسله مراتب اهمیت معیارها اهمیت گزینه ها را معین می کند ولی اهمیت خود گزینه ها نیز اهمیت معیارها را تعیین می کند (ساعتی و وارگاس،۲۰۰۶:۷ ).
بنابرین باید در استفاده از روش AHP اندکی محتاط بود، زیرا کلیه مسائل و مشکلات برنامه ریزی لزوماًً دارای ساختار سلسله مراتبی نیستند. این محدودیت عمده AHP باعث شد تا ابداعکننده آن، توماس ساعتی روش فرایند تحلیل شبکه ای(ANP) را ارائه و معرفی کند که درآن ارتباط پیچیده بین و میان عناصر تصمیم،از طریق جایگزینی ساختار سلسله مراتبی با ساختار شبکه ای، در نظر گرفته می شود. فرایند تحلیل شبکه ای حالت عمومی AHP و شکل گسترده آن محسوب می شود(ساعتی ،۱۹۹۹) که درآن موضوعات با وابستگی متقابل و بازخورد را نیز میتوان در نظر گرفت. به همین دلیل در سالهای اخیر استفاده از ANP به جای AHP در همه زمینه ها افزایش پیدا کردهاست(نیمیرا و ساعتی،۲۰۰۴،:۵۷۵).
فرایند تحلیل شبکه ای چون حالت عمومی AHP و شکل گسترده آن است، بنابرین تمامی ویژگیهای مثبت آن از جمله سادگی، انعطاف پذیری، به کارگیری معیارهای کمی و کیفی به طور همزمان، و قابلیت بررسی سازگاری در قضاوتها را دارا بوده و مضافاً می تواند ارتباطات پیچیده(وابستگیهای متقابل و بازخورد) بین و میان عناصر تصمیم را با به کارگیری ساختار شبکه ای بجای ساختار سلسله مراتبی در نظر بگیرد. تفاوت بین یک “ساختار سلسله مراتبی” و “ساختار شبکه ای” در نموراد ۱ ارائه شده است. برای تحلیل شبکه ای (ANP) هر موضوع و مسئلهای را به مثابه شبکه ای از معیارها ، زیرمعیارها و گزینه ها (همه این ها عناصرنامیده میشوند) در نظر میگیرد. تمامی عناصر در یک شبکه می توانند، به هر شکل، دارای ارتباط با یکدیگر باشند. به عبارت دیگر، در یک شبکه، بازخورد و ارتباط متقابل بین و میان خوشه ها امکان پذیر است (ساعتی ،۲۰۰۴:۱۲۹). بنابرین ANP را میتوان متشکل از دو قسمت دانست: سلسله مراتب کنترلی و ارتباط شبکه ای. سلسله مراتب کنترلی ارتباط بین هدف، معیارها، و زیرمعیاره را شامل شده و بر ارتباط درونی سیستم تاًثیرگذار است و ارتباط شبکه ای وابستگی بین عناصر و خوشه ها را شامل می شود(ساعتی ،۱۹۹۹،:۱).
این قابلیت ANP امکان در نظر گرفتن وابستگیهای متقابل بین عناصر را فراهم آورده و در نتیجه نگرش دقیقی به مسایل پیچیده ارائه می کند. تاًثیر عناصر بر عناصر دیگر در یک شبکه توسط یک سوپر ماتریس در نظر گرفته می شود.
شکل۲-۲: تفاوت ساختاری بین یک” سلسله مراتب” و “شبکه”
مزایای ANP
-
- ANP یک تکنیک جامع است که امکان در نظرگرفتن تمام معیارها (محسوس و غیر محسوس) که برخی از آنها به فرایند تصمیم گیری مرتبط میشوند را میدهد (ساعتی، ۱۹۹۹).