در تبیین این یافته می توان به اهداف این مدل اشاره کرد؛ هدف مدل ماتریکس ایجادچارچوبی بوده است که در آن سوء مصرف کنندگان محرک ها و مواد و افراد دارای رفتارپرخطر میتوانند به این اهداف نایل شوند:۱) توقف مصرف مواد و رفتارهای پرخطرجنسی۲) نگه داشتن درمان۳) یادگیری مسایلی که برای اعتیاد و بازگشت بحرانی هستند،۴) دریافت راهنمایی و حمایت از درمانگر۵)آشنایی با برنامه های خودیار.
یکی از مبانی روش ماتریکس احترام به خود مختاری فرد است(کلیچمن، ۲۰۰۰). متخصصان مختلفی بیان کردهاند که احترام به خودمختاری و حق انتخاب می تواندتسهیل کننده تغییر رفتارهای بهداشتی باشد(راوسن، ۱۹۹۵؛ راوسن، مک کان، هابرو[۱۱۱] و شاپ تاو، ۱۹۹۹) بنابرین احتمالاًیکی از متغیرهای مؤثر در کاهش رفتارهای پرخطرجنسی احترام به خودمختاری مراجعان در طی انجام روش ماتریکس است.
یکی از اصول اساسی روش ماتریکس که احتمالاً باعث کاهش رفتارهای پرخطرجنسی در شرکت کنندگان گروه آزمایش شده است کمک به مراجعان در شناخت ارج گذاری به ارتباط ثابت و سالم جنسی است. تحقیقات متعددی نشان داده است که ارتباط ثابت و سالم جنسی یکی از متغیرهای مهم شروع وادامه تغیررفتار و یک عامل انگیزشی مهم است(ابرت، لندون و راوسون[۱۱۲]، ۲۰۰۲).
با توجه به یافته های به دست آمده از تحلیل کواریانس بین دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معنادار وجود داشت و میانگین گروه آزمایش پایینتر از گروه کنترل بوده است. این یافته به این معنا است که روش ماتریکس گروهی توانسته است باعث کاهش معنی دار تعداد شرکای جنسی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شود. این نتایج نشان دادکه به کارگیری مدل ماتریسی موجب کاهش تعدادشرکای جنسی در گروه آزمایش شده است. به عبارت دیگرکاهش شرکای جنسی گروه آزمایش درپایان جلسات درمانی و مرحله پیگیری افزایش معناداری داشته است.
این نتیجه با نتایج پژوهش های کلدوی(۱۳۹۰)، راوسن، ابرت، مک کان و لینگ[۱۱۳](۱۹۸۶)؛ راوسن(۱۹۹۵) هابر،لینگ و شاپ تاو(۱۹۹۷)؛ شاپ تاو، راوسون، مک کان و ابرت(۱۹۹۴)؛ راوسن، مک کان[۱۱۴]؛ هابر و شاپ تاو(۱۹۹۹)؛ ابرت، لندون و راوسون(۲۰۰۲)؛ راوسون، مارینلی و آنجلین(۲۰۰۴)؛ و رل، راوسون، لینگ و شاپ تاو[۱۱۵](۲۰۰۹) همسواست. و در مطالعه ای که بر روی ۴۴۵ معتاد تزریقی در آلمان انجام گرفته معتادان تحت درمان نگهدارنده به طور معنیدار تزریقات پرخطر کمتری داشتند ولی بین قبل و بعد از درمان در زمینه رفتارهای پرخطر جنسی(تعداد شرکای جنسی و عدم استفاده از کاندوم) تفاوت معنیداری دیده نشد(بنسون و لفرت، ۱۹۹۸). در تبیین این یافته نیز می توان به این موارد اشاره کرد: اول اینکه مدل ماتریکس به درمانگرانی نیازمند است که از ترکیبی از مهارت ها استفاده میکنند، این مهارت ها برای کارهمزمان به عنوان معلم و مربی مورد نیازهستند. درمانگر ارتباطی مثبت و دلگرم کننده را با بیمارپرورش میدهد و از آن ارتباط برای تقویت تغییرمثبت رفتاراستفاده میکند. تعامل میان درمان گر و بیمار واقعی و مستقیم بوده، ولی ستیزه جویانه و والدینی نیست. درمان گران تلاش میکنند تا فرایند درمان را به عنوان تمرینی بنگرندکه عزت نفس، بزرگی، وقار و خودارزشمندی را افزایش خواهدداد. رابطه مثبت میان بیمار و درمان گرعنصراساسی برای حفظ بیماراست. دوم اینکه، مواد درمانی موجود درکتابچه های راهنما شامل برگه های کاربرهای جلسات فردی، گروههای پیشگیری از بازگشت، جلسات مشترک، برنامه های۱۲گام، تحلیل بازگشت و گروههای حمایت اجتماعی بود.
از این رو، در این پژوهش نیز نتایج یافته های پیشین مبنی بر نقش مدل ماتریکس در کاهش رفتارهای پرخطرجنسی و از طرف دیگرپایداری و ثبات آن ها در مرحله پس آزمون و پیگیری موردتأیید قرارگرفت. با توجه به برسی پیشینه و تجربیات بالینی پژوهش های بیشتری لازم است تا از این نتیجه حمایت کند.
روش ماتریکس توانسته است باعث کاهش معنی دار رفتارهای پرخطرجنسی و تعدادشرکای جنسی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شود. و همچنین به منظور بررسی بیشتر و مشخص شدن ماندگاری اثر روش ماتریکس بر کاهش رفتارهای پرخطرجنسی و تعدادشرکای جنسی افراد معتادشرکت کننده در پژوهش حاضردو هفته بعد از پس آزمون پیگیری مداخله انجام گرفت که نشان داد رفتارهای پرخطرجنسی و تعدادشرکای جنسی هرچندکه در مرحله پیگیری نسبت به پس آزمون در گروه آزمایش افزایش پیداکرده است اما این تفاوت معنی دارنبوده است.
با توجه به یافته های به دست آمده جهت آزمون سؤال سوم مشخص شد که بین متأهل ها و مجردها در میزان رفتارهای پرخطرجنسی تفاوت معناداری وجود نداشت. همچنین این پژوهش با نتایج پژوهش کلیچمن[۱۱۶](۲۰۰۰) همسو میباشد این محققان در پژوهش خود که به منظور استفاده از روش ماتریکس در کاهش رفتارهای پرخطر جنسی مردان دگرجنس خواه آفریقایی انجام گرفته است تعداد ۱۷ نفر از این مردان را در گروه آزمایش و ۱۷ نفر را در گروه کنترل قرار دادهاند. درتحقیق دیگری راوسون، هابر، ابرت، شاپ تاو و لینگ در۲۰۰۲ درمان مبتنی بر مدل ماتریکس را بر ۱۱۴ بیمار با ۲ تا ۵ سال پیگیری انجام داد در این آزمایش شرکت کنندگان با گروه کنترل که درمان برای آنهاانجام نشد مقایسه شدند. تغییرمعناداری در استفاده مت آمفتامین و رفتارهای پرخطرکه توسط خود فرد مطرح شد در قبل از درمان(۸۶/ .استفاده گزارش کردند)، تنهاپیش بینی کننده در پیگیری وضعیت ازدواج بودکه بیماران متأهل به احتمال بیشتری مت آمفتامین و رفتارهای پرخطر را استفاده نمی کردند. در تبیین این یافته می توان به این موارد اشاره کردکه سوء مصرف کنندگان معمولاًافکارشان شفاف نیست، حافظه ضعیفی دارند و تمرکزشان کم است. اغلب رفتاراجتماعی ضعیفی دارند و عملکرد شغلی و ارتباطات فردی آن ها دستخوش مشکل می شود. مطالعات تصویربرداری مغز معتادان به موادمخدرنشان میدهد در بخش هایی از مغزآنهاکه مربوط به قضاوت، تصمیم گیری، یادگیری و حافظه وکنترل رفتار است، تغییرات فیزیکی رخ داده است(دفترمواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد،۱۳۸۲).
در تبیین کلی تر می توان گفت هدف از استفاده از مبانی و اصول تکنیک های اشاره شده در فوق، افزایش انگیزه درونی برای تغییررفتار و حفظ آن است و در واقع روش ماتریکس به دنبال افزایش انگیزه درونی در افراد برای تغییر رفتارمشکل ساز است و انگیزه درونی باعث می شود تا شخص شروع به تغییر رفتارمشکل سازکند و در ادامه تغییربیشترپشتکارداشته باشد(شاپ تاو، راوسون، مک کان و ابرت، ۱۹۹۴).
محدودیتها
– نیمه آزمایشی بودن پژوهش، یعنی گروه ها رو خودمون انتخاب کردیم اما تک تک افراد به صورت تصادفی گمارش شده اند.
– کمبود امکانات و فضای لازم برای اجرای هر چه بهتر پژوهش
– عدم کنترل متغیرهایی مانند وضعیت خانواده و مسائل اقتصادی
پیشنهادات
با توجه به یافته های پژوهش حاضر پیشنهاداتی در دو قسمت ارائه میگردد:
پیشنهادات کاربردی