برخی از روان شنایان گشتالت یادگیری را فقط از دیدگاه حل مسئله موردتوجه قرار میدهند، در صورتیکه برخی دیگر اکتساب معلومات را از حل مسئله جدا میدانند؛ اما بهراستی نمیتوان اکتساب معلومات را از حل مسئله جدا تصور نمود. آنچه برای معلم ازلحاظ عمل دارای اهمیت است کاربرد شیوه های خاص حل مسائل است؛ یعنی، معلم باید از خود بپرسد: آیا شاگردان با این روش میتوانند معلومات خود را در حل مسائل تازه به کاربرند؟(پارسا،۱۳۷۴: ۲۳۱)
۲-۲-مبانی نظری تفکر و تفکر انتقادی
۲-۲-۱-تعریف تفکر
تفکر عبارت است از بازآرایی یا تغییر شناختی اطلاعات به دستآمده از محیط و نمادهای ذخیرهشده در حافظه درازمدت این تعریف کلی انواع مختلف تفکر را در برمیگیرد. بعضی از انواع تفکر جنبه بسیار خصوصی دارند و نمادهایی را به کار میگیرند که دارای معانی کاملاً شخصی هستند. این نوع تفکر را تفکر خود گرا[۲۷] مینامند. رؤیا موردی از تفکر خود گرا است. انواع دیگر تفکر حل کردن مسائل و خلق چیزهای تازه است. این تفکر را تفکر هدایتشده (جهتدار) میگویند. تفکر شکل بسیار پیچیده رفتار انسان و عالیترین شکل فعالیت عقلی و ذهنی است. یکی از فرایندهای مهم شناخت است. تفکر فرایندی است که توسط آن یادگیریهای گذشته دستکاری و سازماندهی میشوند، پس میتوان تفکر را به عنوان دخل و تصرف و ایجاد تغییر در اطلاعات ذخیرهشده در حافظه تعرف کرد.
فراگیری تفکر را نباید به شانس واگذار کرد. به منظور رسیدن به هدفهای مطلوب برنامه های درسی در آموزش تفکر مستقل به کودکان، باید دستورالعملهای روشنتر و قطعیتری را تهیه کرد. در شکل سنتی، عملکرد مدرسه د جهت تشویق به تفکر و اندیشیدن نبوده است. مدرسهها مکانهایی بودهاند که در آنجا کودکان بهجای اینکه به ارائه اطلاعات و افکار بپردازند فقط آن ها را دریافت کردهاند. معمولاً معلمها از دانشآموزان انتظار دارند، با یادگیری و بازآفرینی دانش پذیرفتهشده بپردازند. اینگونه معلمها از رویکرد ((این مطلب را یاد بگیر زیرا من به تو میگویم)) پیروی میکنند. (محبوبی،۱۳۸۸: ۱۷ تا ۲۰)
۲-۲-۲ کارکردهای اصلی تفکر
اگر اندکی درباره یادگیری تفکر و چگونگی وقوع آن تأمل کنیم به چشماندازهای جدیدتری دست خواهیم یافت. امروزه متخصصان معتقدند که ذهن فقط یک عضله نیست، بلکه ماشینی پیچیده و پردازش کننده است. تفکر فقط عمل حاصل از عضله نیست، بلکه شامل بسیاری از اعمال شناختی است که اغلب به طور همزمان و ترکیبی عمل میکنند. اگرچه فعالیتهای ذهنی در فرایند تفکر عملی پیوسته و کلی است، به منظور تدریس مهارتهای تفکر میتوان انواع مختلف اعمال اصلی تفکر را با توجه به کارکردهای آن معین و مشخص ساخت. با مشخص شدن کارکردهای هرکدام از اعمال تفکر، مجریان آموزشی میتوانند مهارتهای تفکر و کیفیت آن ها را در فرایند فعالیتهای مستقیم آموزشی ارتقاء بخشند، به عبارت دیگر، معلمان میتوانند مهارتهای تفکر را در خلال فعالیتهای آموزشی با بهکارگیری راهبردهای مناسب تقویت کنند و کیفیت آن ها را بالا ببرند. تفکر محصول دو عمل شناختی و فراشناختی است. کارکردهای شناختی شامل: یادسپاری، بازیافت مفاهیم، پردازش، استدلال، تفکر انتقادی، تفکر خلاق، مفهوم آفرینی، حل مسئله و تصمیمگیری میباشد. کارکردهای فراشناختی نیز شامل نظارت، برنامهریزی و ارزشیابی را شامل میشود. (شعبانی،تابستان ۱۳۹۳: ۵۸ تا ۵۹)
۲-۲-۳- مهارتهای تفکر
عامل دیگر در فرایند تفکر به مهارتهای آن مربوط میشود. این مهارتها را میتوان در عوامل زیر جستجو کرد:
-
- مشاهده کردن
-
- تعیین الگو، ارتباط، روابط علت و معلولی و مفروضات
-
- طبقهبندی و تعیین معیار
-
- فرضیهسازی و ایجاد تصور ذهنی
-
- تعبیر و تفسیر و استنتاج
-
- خلاصه و جمعبندی
-
- تحلیل ترکیب و تعمیم
- متمایز ساختن و تشخیص اطلاعات مربوط و نامربوط (فتحی آذر، ۱۳۸۲، ص ۱۲ تا ۱۳)
مهارتهای تفکر به دودسته تقسیم میشود: مهارتهای پایهای (هستهای) که برخی آن ها را مهارتهای تفکر خُرد نیز نامیدهاند و مهارتهای تفکر سطح بالا یا مهارتهای پیچیده تفکر
- مهارتهای تفکر خُرد (مهارتهای پایهای)
استدلال کردن آن دسته از اعمالی است که به طور سنتی در آموزش منطق و فلسفه به کار میرود. بلوم و همکارانش اعمال شناختی را به شش مقوله اصلی تقسیم کردهاند: دانش (یادسپاری و یادآوری مفاهیم)، درک و فهم (مجموعهای از ترجمه، تفسیر و بسط معنا)، کاربرد، تجزیهو تحلیل، ترکیب و ارزشیابی.
استدلال کردن همراه با پردازش اطلاعات، اجرای فعالیتهای فکری متعدد را مانند تفسیر، تجزیهو تحلیل، ترکیب و ارزشیابی تسهیل میکند. فرد با استدلال استقرایی در مطالعه عناصر ویژه میتواند معانی و مفاهیم گستردهای، مانند اصول و تعمیم را استنتاج کند. همچنین با استدلال قیاسی میتواند از اصول کلی به اصول خاص و مفاهیم ویژه دست یابد. این فرایند در بسیاری از اعمال تفکر انتقادی نیز به کار میرود. این نوع فعالیتهای ذهنی نه تنها عناصر تشکیلدهنده عناصر اساسی پردازش است، بلکه در بسیاری از مهارتهای تفکر سطح بالا، برای استفاده از حقایق پذیرفتهشده در دستیابی به حقایق جدید مورداستفاده قرار میگیرد.
عناصر و اجزاء سازنده مهارتهای تفکر خُرد (راهبردهای مقدماتی تفکر) نیز نامیده میشود. اعمال تفکر خُرد مجموعهای از مراحل، روشها و قوانین محدود را شامل میشود. این مهارتها نسبتاً ساده و روشن است؛ مثلاً مهارت تجزیهو تحلیل در این سطح ممکن است برای مقایسه کردن، مقابله کردن، طبقهبندی کردن و تعیین اهداف تجزیهو تحلیل؛ تعیین یا یادآوری معیارهایی که برای رسیدن به اهداف ضرورت دارد؛ جستجوی منظم و جزءبهجزء اطلاعات به منظور پیدا کردن شواهد لازم برای معیارهای تعیینشده؛ تعیین الگوی مناسب از میان شواهد موجود یا معیارهای تعیینشده؛ بیان نتایج تجزیهو تحلیل. مهارتهای تفکر خُرد به این ترتیب میباشد:یادآوری، ترجمه، تفسیر، بسط معنا، کابرد، تجزیه وتحلیل، مقایسه کردن، طبقهبندی کردن، مرتب کردن، مشخص کردن تضادها و غیره،ترکیب و ارزشیابی.
هرکدام از مهارتهای تفکر خُرد در تفکرهای هدفدار برای حل مسائل، تصمیمگیری و مفهومسازی به طور مکرر مورداستفاده قرار میگیرد؛