مبحث دوم: انواع نفقه
نفقه معنای مطلقی دارد که شامل انفاق بر زوجه، اولاد و نزدیکان میشود. در فقه و حقوق اسلامی بر اساس ماهیت و احکام متفاوت دو نوع نفقه وجود دارد .
۱- نفقه زوجه: انفاقی که شوهر باید به همسر خود بپردازد.
۲- نفقه اقارب: انفاقی که شخص در حالت نیازمندی والدین و فرزندان باید هزینه کند.
به بیانی دیگر افراد واجبالنفقه از نظر اسلام به دو دسته تقسیم میشوند.
۱- افرادی که از طریق سبب با انفاق کننده نسبت دارند که فقط شامل زوجه دائمی میشود[۴۴] و در صورتی که پرداخت نفقه در عقد موقت شرط شده باشد به آن ها واجب میشود .[۴۵]
۲- افرادی که از طریق نسب با انفاق کننده نسبت دارند، مانند آبا و اولاد که واجبالنفقه هستند .
در ادامه به بررسی هر دو گروه خواهیم پرداخت .
گفتار اول: نفقه زوجه
– برابر ماده ۱۱۰۶ قانون مدنی در عقد دائم نفقه زن بر عهده شوهر است. این مزیتی است که قانونگذار ایران برای زن قائل شده است و به موجب آن زن میتواند از شوهر مطالبه نفقه کند و در صورت لزوم از طریق مدنی و کیفری او را برای پرداخت نفقه تحت تعقیب قرار بدهد. در مورد نفقه زوجه دائمی فقر و احتیاط شرط نمیباشد.[۴۶]
پس زن بر شوهر حق نفقه دارد، اگر چه بینیازترین مردم باشد. ضمن این که نفقه زوجه مقدم بر اقربای دیگر است.[۴۷]
بند اول) نفقه زوجه دائم
واجبالنفقه بودن زوجه دایم فلسفههای متعددی دارد:
۱- احتیاج زن به پول و ثروت از احتیاجات مرد زیادتر است. زیرا تجمل و زینت جز زندگی زن و از احتیاجات اصلی اوست[۴۸].
۲- زن از جنبه مالی و مادی متکی به مرد آفریده شده است و مرد از جنبه روحی و فکری به زن و زن بدون اتکا به مرد ، نمیتواند نیازهای فراوان مادی خود را رفع کند. از این رو اسلام، همسر قانونی را نقطه اتکا زن معین کردهاست[۴۹].
بر اساس آنچه در ق. م آمده است، با وقوع عقد نکاح به طور صحیح زوجه مستحق نفقه میشود. وجوب نفقه بر شوهر در عقد دائم از عقد ناشی میشود و نیازی به ذکر آن در متن عقد نیست.
یکی از عللی که در خصوص لزوم پرداخت نفقه زن توسط مرد میتوان ذکر کرد این است که مسئولیت و رنج تولید مثل بر عهده زنان گذاشته شده است. به علاوه زن و مرد به لحاظ نیروی کار و فعالیتهای تولیدی و اقتصادی شبیه به یکدیگر نیستند[۵۰].
بند دوم: نفقه زوجه منقطع
در خصوص نکاح موقت ماده ۱۱۱۳ قانون مدنی صراحتاً بیان میکند: در عقد انقطاع زن حق نفقه ندارد مگر اینکه شرط شده باشد یا آنکه عقد بر مبنای آن جاری شده باشد. بدین ترتیب برای مقرر نمودن نفقه در این نوع ازدواج ناگزیر بایستی بین طرفین قرداد خصوصی بسته شود[۵۱].
گفتار دوم : نفقه ی اقارب
نفقه ی اقارب عبارت است از مسکن ،البسه ،غذا و اثاث البیت به قدر حاجت با در نظر گرقتن درجه ی استطاعت منفق[۵۲].
تعریفی که فقهای اسلام از نفقه کردهاند،تعریفی است که از قرآن کریم اقتباس شده است[۵۳].
نفقه ی اقارب حکم تکلیفی غیرقابل اسقاط است که اگر پرداخت نشود،فقط محکمه میتواند وی را از باب انجام تکلیف واجب ملزم به پرداخت نماید.
نفقه ی اقارب هم مانند نفقه ی زوجه ضمانت اجرای مدنی و کیفری دارد.
صاحب جواهرمی گوید : اگر منفق نفقه را نپردازد ، منفق علیه میتواند از دادگاه الزام او به پرداخت نفقه را بخواهد[۵۴].
در ادامه به بررسی اجزا و شرایط و مصادیق نفقه ی اقارب خواهیم پرداخت:
بند اول: تعریف اقارب
اقارب جمع اقرب و به معنی خویشان است و در روابط بین اقارب فقط اقارب نسبی در خط عمودی اعم از صعودی یا نزولی ملزم به انفاق یکدیگرند.
اقارب نسبی در خط عمودی یا خط مستقیم خویشانی را میگویند که بعضی از بعض دیگر به دنیا آمده اند اعم از اینکه واسطه ای در قرابت آن ها وجود داشته باشد ( مانند پدربزرگ ، مادربزرگ و بالاتر و نوه ه ها ) یا قرابت بدون واسطه باشد ( مانند پدر و فرزند یا مادر و فرزند)
قرابت صعودی خویشاوندی از پایین به بالا و قرابت نزولی خویشاوندی از بالا به پایین است.
بنابرین قرابت فرزند با پدر یا قرابت نوه با پدربزرگ صعودی و برعکس آن نزولی است[۵۵].
بند دوم: مصادیق اقارب
الف ) نفقه اولاد
نفقه اولاد به عهده ی پدر است و پس از فوت پدر یا عدم قدرت او بر انفاق به عهده ی پدربزرگ پدری است . و در صورت نبود آن ها یا عدم قدرتشان، بر عهده ی مادر است و هرگاه مادر زنده نباشد به عهده پدربزرگ مادری و مادربزرگ پدری است که در فرض آخر اگر بیش از یک نفر باشد به طور مساوی نفقه بین آن ها تقسیم می شود[۵۶].
ب ) نفقه پدر و مادر و اجداد
طبق ماده ۱۲۰۰ قانون مدنی نفقه پدر و مادر بر عهده ی اولاد و در درجه ی بعد بر عهده ی اولاد اولاد است.
اگر پدر و مادر چند فرزند داشته باشند باید به طور مساوی به پدر و مادر نفقه بپردازند و از این لحاظ تفاوتی بین دختر و پسر نیست .
هرگاه شخصی فرزند بلافصل نداشته باشد یا فرزند توانایی پرداخت نداشته باشد ، نفقه بر عهده ی اولاد اولاد خواهد بود.
مبحث سوم : مفهوم ریاست خانواده
از مباحث مهم و مورد توجه در تمام نظام های حقوقی جهان ، بحث سرپرستی خانواده است.
خانواده که می توان آن را اولین و کوچکترین جامعه ای دانست که به دست انسان به وجود میآید، مانند همه جوامع خرد و کلان دیگر ، نیازمند سرپرست و رئیسی است که امور آن را سامان بخشد و در مواقع گوناگون ، با تصمیم گیری صحیح ، مشکلات آن را برطرف سازد. اما نکته اساسی و مهم این است که ریاست و سرپرستی آن با چه کسی است؟ آیا مرد و زن و یا هر دو ریاست آن را بر عهده دارند؟
آنچنان که تاریخ حیات بشر نشان میدهد ، در ادوار گوناگون زندگی بشر و در جوامع گوناگون، به دلایل متعدد این ریاست متغیر بوده است.
هر چند غالبا مردان ریاست خانواده را بر عهده داشته اند، اما خانواده گاه پدر سالار و گاه مادر سالار بوده و کمتر اتفاق افتاده که هر دو با هم ریاست خانواده را بر عهده داشته باشند.[۵۷]
خانواده به عنوان یکی از بنیادی ترین نهادهای در جامعه ، نیاز به مسئول یا سرپرست دارد.
هر تشکل و اجتماعی که فاقد مقام مسئول یا سرپرست باشد ، دچار نابسامانی و هرج و مرج خواهد شد.
اگر خانواده رئیس نداشته باشد و زن و مرد در اداره ی امور آن برابر باشند ، ناچار باید برای حل اختلاف خود در هر مورد کوچک به دادگاه رجوع کنند و همین امر ممکن است صلح و صفای خانه را به هم بزند و پایه های زندگی زناشویی را فرو ریزد.
ریاست خانواده مقامی است که برای تثبیت و مصلحت خانواده به مرد داده شده است و یک امتیاز و حق فردی برای شوهر محسوب نمی شود . ریاست خانواده بیشتر یک وظیفه ی اجتماعی است که برای تامین سعادت خانواده به مرد محول گردیده و او نمی توانداز آن سوء استفاده کند و بر خلاف مصلحت خانواده آن را به کار ببرد.[۵۸]
مشاهدات اولیه و تعداد قابل توجهی از ادعاهای مطرح شده در دادگاه ها نشان میدهد که موضوع « ریاست » یا همان « اقتدار » و اختیار ات شوهر _در کنار تمکین بانو _محور قابل توجهی در نزاع های خانوادگی بین بانو و شوهر است.[۵۹]
اگر چه می توان حدس زد که بخشی از این ادعاها در واقع بهانه ای برای ابراز نارضایتی زوجین از یکدیگر باشد و علل اصلی اختلاف ،امر دیگری باشد.