۲-۱- مفهوم توانمندسازی:
توانمندسازی در رشتههای روانشناسی، جامعه شناسی و دین شناسی ریشههایی دارد که به دهه های گذشته و حتی قرن های گذشته باز میگردد. در زمینه روانشناسی، آدلر در سال ۱۹۲۷ مفهوم«انگیزه مسلط» را با تأکید بر تلاشی که افراد برای کسب تسلط در برخورد با جهان خود دارند، مطرح نمود.(وتن کمرون، ۱۳۸۱)
تاریخچه اولین تعریف اصطلاح توانمندسازی به سال ۱۷۸۸ بر میگردد که در آن توانمندسازی را به عنوان تفویض اختیار در نقش سازمان خود میدانستند که این اختیار بایستی به فرد اعطا یا در نقش سازمانی او دیده شود.(نادری و دیگران، ۱۳۸۶)
۱۶
توانمندسازی به معنی قدرت بخشیدن است؛ به معنی کمک به افراد است تا احساس اعتماد به نفس خود را بهبود بخشند و بر احساس ناتوانی یا در ماندگی خود چیره گردند. همچنین به معنی ایجاد شور و شوق کار و فعالیت در افراد است.(وتن کمرون، ۱۳۸۱)
توانمندسازی عبارت است از واگذاری اختیار به غیر مدیران برای اتخاذ تصمیمات مهم سازمانی که اغلب کارکنان به صورت تیمی گروه بندی میشوند و بعد از آن برای فعالیت های خود مدیریتی مانند استخدام، اخراج، آموزش افراد، تعیین اهداف و ارزیابی کیفیت نتایج، مسئولیت تمام و کمال به تیم داده می شود(واگنر هولنبک، ۱۹۹۵).
برخی از صاحبنظران دیگر نیز معتقدند توانمندسازی یعنی واگذاری اختیار به کارکنان.(وابینز کولتر، ۱۹۹۶، رالف، ۱۹۹۶، کانتر به نقل از هونولد، ۱۹۹۷، بیهام و دیگران به نقل از ازپوترفیلد، ۱۹۹۹، تابورا، ۲۰۰۰، فترمن واندرسمن، ۲۰۰۵، کریتنر کینیکی، ۱۳۸۴)
توانمندسازی کارکنان، برای فرایند تغییر سازمانی مهم است. زیرا توانمندسازی نیاز فردی برای احساس کنترل را ارضا میکند. به ویژه این یک نیاز حیاتی در طول زمان تغییر سازمانی است زیرا معمولاً نیروهای عظیم تغییر در ورای کنترل فردی کارمند است. توانمندسازی به خودی خود، مشکل است و تغییر سازمانی را می طلبد.(کاپلمن ریچاردز، ۱۹۹۶).
توانمندسازی، به معنای توسعه و غنی سازی مشاغل کارکنان است.(بورن مولمن، ۱۹۹۶)
توانمندسازی یک فرایند است و میتواند روش کارهایی که انجام شده است را به چالش بکشد. توانمندسازی، یادگیری از تجربیات و رشد شخصی را حمایت کرده و آن را ترویج میکند.(اسمیت، ۱۹۹۷)
توانمندسازی اصطلاحی است از ترتیبات سازمانی که بر اساس آن خودمختاری و آزادی عمل و مسئولیت تصمیم گیری بیشتر به کارکنان واگذار میگردد.(اتیژاکی یورک، ۲۰۰۰).
توانمندسازی، پر بار کردن عمودی و سایر روش های همانند برای افزایش دادن آزادی عمل کارکنان است(لاسچینگر و دیگران، ۲۰۰۱).
یون(۲۰۰۱) معتقد است توانمندسازی، کارکنان نه تنها نیازمند اختیار هستند، بلکه بایستی آموزش کافی و اعتبار مالی و اطلاعات کافی را داشته باشند تا بتوانند در زمینههای تصمیم های خود پاسخگو باشند.
۱۷
کیم(۲۰۰۲) و ویروماسون(۱۹۹۹)، توانمندسازی را همان مدیریت مشارکتی، یعنی مشارکت زیر دستان در تصمیم گیری ها و حداکثر ساختن درگیری آن ها در سازمان می دانند.
توانمندسازی عبارت است از آموختن چیزهایی به دیگران که میتوانند انجام دهند تا به شما تکیه کنند.(هیل هاک، ۲۰۰۴)
توانمندسازی کارکنان چیزی بیش از یک حالت ذهنی یا یک الگوی رفتار گروهی یا خط مشیهای سازمانی است. توانمندسازی نمی تواند وجود داشته باشد مگر اینکه طرز تلقی فردی، رفتار گروهی و ارزش سازمانی، از آن حمایت کنند. بسیاری تلاش ها برای توانمندسازی با شکست مواجه میشود، زیرا آن ها تغییر را فقط در یکی از این سه سطح ایجاد میکنند.(اسکات ژافه، ۱۳۷۵)
توانمندسازی زمانی اتفاق می افتد که کارکنان به اندازه کافی آموزش دیده باشند، تمامی اطلاعات مربوز به کار فراهم شده باشد، ابزار ممکن در دسترس باشد، افراد کاملاً درگیر کار باشد، در تصمیم گیری شرکت داشته باشند و برای نتایج مطلوب پاداش مناسبی داده شود.(کریتنر،۱۹۹۶)
توانمندسازی منابع انسانی یعنی ایجاد مجموعه ظرفیتهای لازم در کارکنان برای قادر ساختن آنان به ایجاد ارزش افزوده در سازمان و ایفای نقش و مسئولیتی که در سازمان به عهده دارند توأم با کارایی و اثربخشی. یقیناً تحقق چنین امری علاوه بر دانش و تجربه کارکنان با عنصر کارسازی به نام انگیزه در کارکنان میسرخواهد شد.(فخاریان،۱۳۸۱، ۸۷ ).
هدف از توانمندسازی نیروی انسانی استفاده از ظرفیتهای بالقوه انسانها به منظور توسعه ارزش افزوده سازمانی، تقویت احساس اعتماد به نفس و چیرگی بر ناتوانیها و درماندگیهای خود به عبارت دیگر، هدف از توانمندسازی، ارائه بهترین منابع فکری مربوط به هر زمینه از عملکرد سازمان است.(ایراننژاد پاریزی، ۱۳۸۱).
برخی بر این باورند که توانمندسازی، دادن قدرت به کارکنان است. برخی دیگر این مفهوم را رد میکنند و معتقدند با توجه به این که کارکنان، سرمایهای از دانش و انگیزه هستند، بنابرین به خودی خود قدرت انجام کار به نحو عالی را دارا هستند و بر این اساس توانمندسازی را فراهم کردن زمینه در جهت آزاد کردن این قدرت بالقوه تعریف میکنند(جعفری قوشچی۱۳۸۲).
۱۸
توانمندسازی وضعیت جدیدی در رسیدن به تعادل است. نیروی افراد را آزاد میکند و به آنان امکان میدهد به نتایج در خور توجهی دست یابند و در استفاده از دانش، تجربه و انگیزه ی خود اصلاحاتی را معمول دارند(رندولف،۲۰۰۰).
دو پژوهشگر به نامهای مارری و تورلاکسون (۱۹۹۶) میگویند: “توانمندسازی یعنی، قبل از آن که به کارکنان بگویید چه کار کنند، میتوانند به خوبی وظایف شان را درک کنند.”
توانمندسازی، قدرت اتخاذ تصمیم گیری در چارچوب مرزهای مشخص است. در توانمندسازی مدیر، بخش از اختیارات یا قدرت تصمیم گیری را به کارکنان واگذار میکند(آقایار،۱۳۸۲).
پیتر رزو و دیگران(۲۰۰۲) در تعریفی جامع و کامل از توانمندی هفت بعد اساسی را مطرح نمود که عبارتند از :
-
- اختیار
-
- تصمیم گیری
-
- اطلاعات
-
- استقلال
-
- خلاقیت و نوآوری
-
- دانش
-
- مهارت
- مسئولیت
توانمندسازی دارای معنای عام و خاص و تعبیرهای بیشماری است و این تنوع تعریفها و رویکردها، انسجام و یکپارچگی را از این مفهوم با مشکل روبه رو ساخته است، به گونه ای که در تعریفها توانمندسازی عواملی، چون: انگیزش درونی، ادراک و تعهد، ساختار شغل، انتقال قدرت یا اختیار و تسهیم منابع و اطلاعات به کار رفته است(رابینز، ۲۰۰۲).
۱۹