شکل ۱ـ۲ الگوی تعاملی لرنر (۱۹۹۵، اقتباس از شهرآرای، ۱۳۸۴، ص. ۲۶)
چنانچه در شکل ۱ـ۲ نشان داده شده است، جهانِ درون و بیرون کودک به صورت ادغام شده و متعاملاند. این وضع در مورد والدینی که در شکل ترسیم شدهاند و در مورد روابط والدین ـ کودک نیز صادق است. هر کدام از این عوامل، یعنی، کودک، والد، رابطه کودک ـ والد، قسمتی از نظام بزرگتر و گسترشیافتهای از روابط ادغام شده در بین سطوح چندگانهای است که بومشناسی زندگی انسان را تشکیل میدهد. طبق الگوی تعاملی لرنر، والد و کودک هر دو در بستری از شبکه اجتماعی گسترده قرار دارند و اینکه هر شخص در این شبکه دارای تعاملات متقابل است. علت این مجموعه روابط را میتوان به نقش کودک و والد نسبت داد؛ این دو در زندگی نقشی بیش از نقش والد یا فرزند ایفا میکنند. کودک میتواند یک خواهر یا برادر، یک همسال و یک دانشآموز باشد. والد میتواند یک شوهر، یک کارگر و یک بزرگسال باشد. همه این شبکههای روابط، در بستر جامعه، اجتماع و فرهنگ خاص قرار دارند. در نهایت، همه این روابط به ظور پیوسته در گذر زمان و تاریخ تغییر میکنند. شکل۱ـ۲ همچنین نشان میدهد که رابطه کودک ـ والد و شبکههای اجتماعی که در آن واقع است، در بستر جامعه، سطوح فرهنگی، اجتماعی و تاریخی بزرگتری از سازمان قرار دارند. علاوه بر این، عامل زمان هم در همه این نظامآموزشها نفوذ میکند. این ویژگی الگو بر این عقیده تأکید دارد که در نظامهای اجتماعی نیز مانند افراد، تغییر همیشه در حال وقوع است. تنوع در چارچوب زمان همراه با وقوع تغییر در گذر زمان (تاریخ) ایجاد میشود. این گونه تنوع باعث ایجاد تغییر در همه سطوح سازمان مربوط در نظام میشود. بدین صورت، ماهیت روابط والد ـ کودک، زندگی خانوادگی و تحول و تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر نظام کودک ـ والد ـ خانواده، متأثر از تغییر تاریخی، هنجاری و غیرهنجاری یا به عبارت دیگر، تغییرات تکاملی (تدریجی) و تغییرات تاریخی ـ انقلابی است (نقل از لرنر و دیگران، ۲۰۰۵).
در دیدگاه تعاملی بر مفهوم “میزان انطباق۱[۱۷]” تأکید شده است. مفهوم میزان انطباق، رابطه فرد و محیط را در نظرمیگیرد و این پرسش را مطرح میکند که نیاز و اهداف شخص به چه میزان با بافت، همخوانی۲ دارد. بنابرین، اینکه آیا یک پیامد تحولی، سازشیافته است یا نه، فقط به ویژگیهای فرد یا به ماهیّت محیط فیزیکی یا اجتماعی او بستگی ندارد بلکه به تناسب این دو نظام وابسته است (کولمن۳ و هندری۴، ۱۹۹۹).
۲ـ۱ـ۲ الگوی بومشناختی
طبق نظریه بومشناختی برونفن برنر،که برای اولین بار در دهه ۱۹۷۰ میلادی معرفی شد، تحول انسان به ـ
ویژه در وهلههای نخستین زندگی و تا حدّ زیادی در طول عمر، از خلال فرایندهای تعاملی بین انسان زیستروانشناختی فعالِ در حال تکامل و اشخاص، اشیا۱[۱۸]، و نمادهای۲ موجود در محیط بلافصل۳ او به وقوع میپیوندد. این فرایندهای تعاملی به ظور پیشروندهای پیچیدهتر میشوند. برای اینکه تعامل، مؤثر باشد باید به ظور نسبتاً منظمی در طی دورههای زمانی طولانی رخ دهد. به این تعاملات متداوم در محیط بلافصل، فرایندهای نزدیک۴ (بدون واسطه) اطلاق میگردد. این الگوهای بادوام فرایند بدون واسطه را میتوان در فعالیتهای والد ـ کودک و کودک ـ کودک، بازی گروهی یا فردی، خواندن، یادگیری مهارتهای جدید، فعالیتهای ورزشی و انجام دادن تکالیف پیچیده یافت. همچنین، این الگو بیان میکند که شکل، نیرومندی۵ محتوا و جهت۶ فرایندهای بدون واسطه مؤثر بر تحول به ظور نظامداری متفاوت است (برونفن برنر، ۱۹۹۴). دیگر ویژگی متمایزکننده این الگو، مفهومپردازی مجدد بسیار متمایزکننده در مورد محیط از دیدگاه شخص در حال تحول است. بر مبنای نظریه میدانهای روانشناختی لوین، محیط بومشناختی به منزله مجموعهای از ساختارهای آشیانشده۷ تلقی میشود که هر یک در دیگری قرار دارد (همان منبع).
سانتراک (۲۰۰۸) پنج نظام محیطی الگوی برونفن برنر را به شکل زیر توضیح میدهد:
خردهنظام، بافتی است که فرد در آن زندگی میکند. این بافتآموزشها شامل خانواده، همسالان، مدرسه و محله شخص است. در خردهنظام است که مستقیمترین تعاملات با عوامل اجتماعی مثلاً والدین، همسالان، و معلمان رخ میدهد. فرد در این بافتآموزشها گیرنده فعلپذیر۸ تجارب نیست بلکه کسی است که به بناشدن۹ این بافتها کمک میکند.
میـاننظام۱۰ روابـط بین خردهنظامآموزشها را دربر میگیرد. نمونههایی از میاننظام، عبارتند از رابطه تجربههای خانوادگی با تجربههای مدرسه، و تجربههای خانوادگی با تجربههای همسالان. برای مثال، کودکانی که از سوی والدینشان طرد میشوند، در گسترش روابط مثبت با معلمان مشکل دارند.
بروننظام۱۱ از پیوند بین یک موقعیت اجتماعی که فرد در آن نقشی فعال ندارد با بافت بلافصل فرد تشکیل میشود. برای مثال، تجربه یک شوهر یا یک کودک در خانه ممکن است از تجربههای مادر در سرِ کار تأثیر بگیرد. مادر برای دریافت ارتقا باید بیشتر سفر کند، که این ممکن است باعث اختلاف بین زن و شوهر شود و الگوی تعامل با کودک را نیز تغییر دهد.
کلاننظام۱[۱۹]دربرگیرنده فرهنگی است که فرد در آن زندگی میکند و در نهایت، زماننظام۲ از طرحبندی رویدادهای محیطی، گذرهای زندگی و شرایط اجتماعی تاریخی تشکیل میشود. برای مثال، طلاق یک گذر به حساب میآید. پژوهشگران به این نتیجه دست یافتهاند که آثار طلاق بر کودکان، اغلب در اولین سال پس از طلاق به اوج میرسد. تا دو سال پس از طلاق، تعامل خانوادگی از ثبات بیشتری برخوردار میشود. ( صص. ۵۵ـ۵۶)
برونفن برنر (۲۰۰۴؛ برونفن برنر و موریس۳، ۲۰۰۶، نقل از سانتراک، ۲۰۰۸) تأثیرات زیستشناختی را به نظریه خود افزوده و آن را نظریّهای زیستبومشناختی۴ توصیف کردهاست.
۲ـ۲ نوجوانی: تغییرات بنیادی
نوجوانی دوره تغییرات بسیار، از جمله تغییرات زیستشناختی مرتبط با بلوغ، تغییرات شناختی و تغییرات گوناگون در روابط اجتماعی، است. همانطور که اکلز و میجلی۵(۱۹۹۸) مطرح کردهاند، چنین تغییرات متنوع و سریعی میتوانند پیامدهای مثبت و منفی برای نوجوان داشته باشند. اگرچه بیشتر نوجوانان بدون طوفان و تنیدگی زیاد از این دوره تحولی عبور میکنند، تعداد قابل توجهی از آنان با مشکلاتی مواجه میشوند که در بخشهای بعدی این فصل به آن ها خواهیم پرداخت.
در اینجا، تغییرات رواناجتماعی و رفتاری دوره نوجوانی را با تأکید بر اوایل این دوره از نظر خواهیم گذراند.
۱ـ۲ـ۲ تحول رواناجتماعی