با توجه به پیشرفت علوم و تکنولوژی که با سرعت زیادی در رشته ها وشاخههای مختلف گسترش مییابد یکی از اهداف عمده و مهم تمامی جوامع، عقبنماندن از این قافله است و با فرض اینکه در حال حاضر افراد شاغل در سازمان آشنایی کامل به علوم و فنون و روشها و تکنیکهای لازمه روز را داشته باشند باز هم مقتضیات زمان ایجاب می کند که عملکرد کارکنان در دوره های کوتاه زمانی ارزیابی و در نتیجه اطلاعات لازمه آن ها به هنگام شود (گروهی از اساتید مدیریت، ۱۳۷۵: ۱۳۵).
اهمیت ارزیابی در هرسازمانی عبارت است از:
۱) ایجاد رغبت و میل به کار و پیدایش احساس امنیت در کارکنان.
۲) اعمال کنترل صحیح و ایجاد معیارهای اصولی برای انجام کار که باعث هوشیاری مسئولان و تعیین میزان کیفیت وکمیتی از یک کار که برای سازمان قابل قبول است، میگردد.
۳) ایجاد زمینه برای پیشرفت کارکنان مستعد.
۴)کاهش نارضایتی و شکایات ناشی از کارهای به عمل آمده.
۵) برآوردکمی وکیفی نیروی انسانی در جهت نیازهای سازمان .
۶) جهتدارشدن برنامه ریزی آموزشی .
۷) وجود نظام ارزیابی به لحاظ ماهیتی که در اجرا دارد باعث شناخت فرد از عملکرد و نقاط ضعف و قوت خود میگردد که این شناخت تاثیر مستقیم در پیشرفت و رشد سازمانی فرد خواهد داشت.
۸) تعیین اعتبار و اصلاح معیارهای ارزیابی.
۹) دستیابی به نحوه پراکندگی کیفی وکمی بازدهی،کارایی و کارآمدی سازمان.
۱۰) نیازسنجی آموزشی کارکنانی که جهت ارتقاء یاجبران کاستیها نیاز به آموزش دارند (سرکری، ۱۳۷۹).
وجود الزامات قانونی مطابق ماده ۲۸ قانون استخدام کشور، بند ۶-۸ قانون برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران؛ ماده ۲ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت؛ مصوبه شماره ۳۱۴۰ مورخه ۲۸/۳/۷۲ شورای عالی اداری و بخشنامه شماره ۲۴۴۴/ و مورخ ۵/۵/۷۲ معاون رئیس جمهور و دبیرکل سازمان امور اداری واستخدامی کشوری، دستگاههای اجرایی را مکلف به انجام ارزشیابی کارکنان در فواصل معینی نموده است. بند ب ماده ۱۴۱ قانون برنامه چهارم توسعه نیز به به انجام ارزیابیهای مدیریتی و تخصص لازم تصریح داشته است. مطابق این بند انتخاب و انتصاب افراد به پست حرفهای و یا ارتقاء به مراتب بالاتر شغلی را منوط به ارزیابی شایستگی دانسته است. و یا ماده ۱۴۲ قانون برنامه چهارم، به توسعه فرهنگ مدیریتی و ارزیابی عملکرد تأکید داشته است.یافته های علمی به ویزه تحقیقات روانشناسی صنعتی مواکداً نقش مثبت ارزیابی را در بهبود عملکرد کارکنان به تأیید رساندهاند (بزاز جزایری، ۱۳۸۸: ۹۸-۹۹).
اهداف و دلایل استفاده از ارزیابی عملکرد
جریان ارزیابی عملکرد که گاهی ارزشیابی عملکرد، بازبینی عملکرد، ارزیابی کارکنان، بررسی کارکنان و درجهبندی شایستگی نیز نامیده می شود یکی از مهمترین وظایف سرپرستان است (آلآقا، ۱۳۷۸). در گذشته دو هدف عمدهی ارزیابی عملکرد توسعهای و اجرایی بوده است.
کلی ولند[۲۱]، مورفی و ویلیامز[۲۲] چهار هدف برای ارزیابی عملکرد دستهبندی میکنند:
۱ –مباحث بین فردی[۲۳] که روی اهداف اجرایی همچون حقوق و پیشرفت تمرکز می کند.
۲ –مباحث درونفردی[۲۴] که روی دیدگاه های توسعهای ارزیابی عملکرد همچون بازخورد نیرومندی و ضعف افراد تمرکز می کند.
۳ –حفظ سیستمها[۲۵].
۴ –مستندسازی.[۲۶]
ارزیابی عملکرد تعیینکننده هدف و چگونگی رضایتفردی، نیازهای توسعهای یا نیازهای مدیریتی و سازمانی خواهد بود (کورال[۲۷] ، ۲۰۰۹).
هاروی وبوین[۲۸] اهداف و مقاصد ارزیابی عملکرد را تحت عناوین برقراری نظام حقوق و دستمزد بهینه، بهبود عملکرد، ارزیابی در خصوص تصمیمات مربوط به انتخاب، انتصاب، اخراج، تنزیل، ارتقاء و… ابزاری برای رشد و توسعه نیروی انسانی طبقه بندی می کند (هاروی و بوین،۲۰۰۲).
با این وجود یادگیری یا بهبود عملکرد کارکنان در صورتی که بازخورد عملکردشان به اطلاعشان نرسد، بسیار محدود خواهد بود. اطلاع از میزان اثربخشی کار در پرورش رفتارهای مثبت و حذف اعمال نامناسب اهمیت دارد. دلیل اصلی به کارگیری ارزیابی عملکرد به حداکثر رسانده بهره وری از طریق شناسایی و سرمایه گذاری روی نقاط قوت کارکنان است (جزنی،۱۳۸۰).
ارزیابی عملکرد به غیر از تامین بازخورد، وظایف دیگری نیز در سازمان انجام میدهد. برخی از استفادههای متداول ارزیابی عملکرد کمک به موارد زیر است:
– تعیین افزایش مناسب حقوق و مزایای کارکنان بر اساس مقایسههای عملکرد.
– تعیین ارتقاء و یا انتقالها با در نظرگرفتن نقاط قوت و ضعف کارکنان.
– تعیین افراد مشمول اخراج جمعی یا فردی بر اساس عملکرد کاری آن ها.
– تعیین نیازهای آموزشی وشیوههای ارزشیابی با تشخیص زمینه های ضعف کارکنان.
پیشبرد ارتباط مؤثر در داخل سازمانها به وسیله بحث و گفتگو بین کارکنان و روئسا.
رعایت قوانین و مقررات دولت به مثابه ملاک مقایسه اعتبارسنجیهای مربوط به اشتغال (آلآقا، ۱۳۷۸).
کارل[۲۹] اهداف ارزیابی عملکرد را به دو دسته تقسیم می کند:
اهداف دسته اول به رشد و پرورش نیروی انسانی و هدف دیگر به انجام ارزیابی بر میگردد. او دادن بازخورد در خصوص عملکرد، تعیین مسیر برای آینده شغلی و تشخیص نیازهای آموزشی در رابطه با رشد وتوسعه نیروی انسانی به عنوان زیر مجموعه اهداف اول و اخذ تصمیمها در خصوص نظام پرداختها (جذب، انتخاب و استخدام و ارزیابی نظام انتخاب) از زیر مجموعه اهداف دسته دوم طبقه بندی معرفی کرد (به نقل از طبرسا و غفوری،۱۳۸۷: ۳).
از نظر حاجی شریف اهداف ارزیابی عملکرد عبارت است از:
۱ – تعیین بازدهی کار[۳۰]: یعنی قدرت تولید و یا مقدار تولید یک شخص یا یک کارگروهی در یک واحد زمانی معین.
۲ – کارایی[۳۱]: عبارت است از نسبت کار انجام شده یا انرژی مصرف شده به منابع مصرف یا نسبت مقدار تولید شده به مقدار عواملی که بهکار گرفته شده است.
۳ – تعیین کارآمدی[۳۲]: عبارت است از میزان موفقیت در تحقق هدفها و یا انجام مأموریتها.
۴ –طبقه بندی عاقلانه کارکنان [۳۳]: دستیابی به وضعیت استعداد و توان نیروی انسانی موجود و سوقدادن استعدادهای نهفته به سمت اهداف مطلوب در سازمان و به کارگیری این اطلاعات در انتصابات و ترفیعات آتی و برآورد نیاز آموزشی کارکنان ، و بلاخره تعیین طبقه بندی عادلانه کارکنان در گروه های مختلف شغلی (حاجی شریف، ۱۳۷۱: ۳۲).
میلیمن و همکاران در تحقیق خود خلاصهای از پیشینه و اهداف ارزیابی عملکرد را در کشورهای مختلف آوردهاند که در جدول ۲-۱ نشان داده شده است (Milliman and et al., 2002: 141).
کاربردهای ارزیابی عملکرد
مارک سینگر(۱۹۹۰) برخی از عمدهترین کاربردهای ارزیابی عملکرد در سازمان را چنین بیان کردهاست.
۱ . تعیین سیستم مناسب افزایش حقوق و پاداشها بر مبنای معیارهای عملکرد.
۲ . تعیین ارتقاء و نقل و انتقالات کارکنان بر اساس نشان دادن نقاط قوت وضعف آنان.