مدیریت دانش طیف انواع مدیریت دانش از خلق و کدگذاری تا توزیع و بهره برداری را در بر می گیرد (Chen & Lin, 2004).خلق و کدگذاری دانش لزوماًً منجر به بهبود عملکرد یا ایجاد ارزش نمی شود. ارزش تنها زمانی ایجاد می شود که دانش در سازمان به اشتراک گذاشته شود و زمانی که مورد نیاز است به کاربرده شود. بنابرین مزیت رقابتی نه تنها به خلق دانش بستگی دارد، بلکه مهمتر از آن توزیع و کاربرد دانش می باشد (Liao etal, 2010).
در سال ۱۹۹۵ به وسیله لئونارد بارتون چارچوبی که شامل ۴ قابلیت اصلی و ۴ فعالیت سازنده دانش است ارائه شده است که در هر سازمان مبتنی بردانش میتواند اجرا شود. این فرآیندها عبارتند از: تولید، شناسایی، گردآوری، تطبیق، سازماندهی، بهکارگیری، مشارکت. (احسانی، ۱۳۸۵).
مدیریت دانش را به عنوان فرایند شناسایی، پدید آوردن، اکتساب و به کار گیری دانش سازمانی جهت بهره برداری از فرصتهای جدید و بهبود عملکرد سازمانی تعریف کرده اند. به بیان دیگر، مدیریت دانش در یک سازمان، شامل تمام تلاشهایی است که سبب میشود دانش مناسب، در وقت مناسب و در شکل مناسب و با هزینه مناسب، به فرد مناسب برسد. از سوی دیگر، چرخهی مدیریت دانش شامل فرآیندهای مختلفی از قبیل خلق دانش، شناسایی دانش، گردآوری دانش، طبقه بندی دانش، سازماندهی و ذخیره سازی دانش، انتشار و به اشتراک گذاشتن دانش، دسترسی دیگران به دانش و به کار گیری دانش است. از این میان، سه فرایند، خلق، به اشتراک گذاشتن و به کار گیری دانش مهمتر از سایر فرآیندها بوده و در ادبیات مدیریت دانش بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. خلق دانش جدید در سازمان، در اثر ارتباط برقرار کردن میان ایده های موجود و یا تعامل با سایر افراد درون سازمان، صورت میگیرد. به اشتراک گذاشتن دانش با دیگر اعضای سازمان، باعث بیشتر شدن ارزش آن میشود. اما به کار گیری دانش، پایان بخش چرخهی مدیریت دانش است که طی آن، دانش به خروجیهای ارزشمند سازمان تبدیل میشود (نادری، ۱۳۸۶).
شکل ۲-۲- چرخهی مدیریت دانش سازمانی و فرآیندهای اصلی آن (نادری، ۱۳۸۶).
در جدول ۲-۳ سایر چارچوبها و شرح مختصری در مورد آن ها آورده شده است.
جدول ۲-۳- مروری بر سایر چارچوبهای مدیریت دانش
چارچوب
چرخه مدیریت دانش
( Leonard-Barton,1995)
۱-اشتراک گذاری و حل مسائل خلاقانه
۲- وارد کردن و جذب دانش فناورانه از خارج از سازمان
۳- تجربه کردن و مدلسازی
۴- اجرا و یکپارچه کردن ابزارها و روشهای جدید
( Anderson and [۱۷]APQC,1996)
۱-اشتراک گذاری۲- خلق،۳- شناسایی ۴-جمع آوری ۵-انطباق پذیری۶-سازماندهی ۷- به کارگیری
(Wiig, 1993)
۱-خلق ۲-ابزارسازی ۳-استفاده۴- انتقال
(Van Derspek and Spijkervet,1997)
۱-توسعه ۲-توزیع۳- ترکیب۴- نگهداری
(Nonaka ,1996)
۱-اجتماعی سازی (تبدیل از دانش ضمنی به دانش ضمنی)
۲-درونی سازی (تبدیل از دانش صریح به دانش ضمنی)
۳-ترکیب (تبدیل از دانش صریح به دانش صریح)
۴-برونی سازی (تبدیل از دانش ضمنی به دانش صریح)
(Alavi, 1997)
۱- کسب (خلق دانش و توسعه محتوا) ۲- شاخص گذاری۳- فیلتر کردن ۴-اتصال ۵-توزیع۶- به کار گیری
(Allee, 1997)
۱-خلق دانش ۲ – نگهداری دانش
۳-اشتراک گذاری دانش ۴ -نوآوری دانش
(Liebowitz, 2001)
۱-تغییر شکل اطلاعات به دانش
۲- شناسایی و تأیید دانش
۳- به دست آوردن و حفظ دانش
۴- سازماندهی دانش
۵- بازیابی و اعمال دانش
۶- ترکیب دانش
۷- یادگیری دانش
۸- ایجاد دانش
۹- توزیع/ فروش دانش
(Jashapara, 2004)
۱-خلق دانش ۲ -سازماندهی دانش
۳-اشتراک گذاری دانش ۴ – به کار گیری دانش
( Lee & Lan , 2011)
۱-کسب دانش ۲-تبدیل دانش ۳-به کار گیری دانش ۴-حفاظت دانش
۲-۹- سازمان یادگیرنده و مدیریت دانش
لیاو[۱۸] و همکارانش (۲۰۱۰) در خصوص سازمان یادگیرنده و اثرات آن بر مدیریت دانش بیان میدارند با توجه به تغیرات بسیار در محیط و رقابت بسیار زیاد در آن، یادگیری سازمانی یک الزام برای بقا شدهاست. به دلیل تغییرات سریع محیط و افزایش سریع فناوری، مهارت و دانش سازمان نیاز دارد خود را با این تغییرات هماهنگ کند. در محیط کسب و کار کنونی، اکثر مردم موافقند که توانایی سازمان برای یادگیری سریعتر از رقبا یک عامل برجسته در مزیت رقابتی است. بنابرین یادگیری سازمانی یکی از عوامل استراتژیک در سازمانها برای رسیدن به اهداف بلند مدت می باشد.
هنگامی به سازمانها یادگیرنده گفته می شوند که دانش جدید ایجاد و یا دانش موجود را اصلاح نمایند. از دیدگاه مبتنی بر دانش، دانش پایه و اساس یادگیری است. یک سازمان به دلیل کمبود دانش کافی و توانایی تجدید شدنی در این محیط قابل تغییر با دیگر سازمانها رقابت کند.
دانش یا اطلاعات به عنوان مهمترین عامل در موفقیت سازمان محسوب می شود. مدیریت دانش مهم است زیرا دانش یکی از راهبردیترین سلاحهاست که میتواند سوددهی را افزایش دهد. اعمال توانایی مدیریت دانش منجر به افزایش توانایی یادگیری سازمان می شود. یادگیری سازمانی فرایندی است که سازمان از طریق آن دانش را بهدست می آورد، در نتیجه یادگیری سازمانی توانایی مدیریت دانش است که افراد به وسیله آن دانش یا اطلاعات را به دست می آورند.
۲-۱۰- نگرش دانش- محور به سازمان
در طی دو دهه گذشته، دنیای کسب و کار دچار تحولات چشمگیری شده است. تغییرات سریع تکنولوژی، جهانیشدن، بالا رفتن کیفیت کالاها و خدمات، تغییر ساختارهای اقتصادی و سیاسی و نیز کمبود نیروی کار ماهر و متخصص، باعث ایجاد یک فضای رقابتی بسیار فشرده میان سازمانها شده است. کسب موفقیت در یک چنین رقابتی، مستلزم استفاده از منابع و روشهای جدید میباشد. به این منظور، پژوهشگران بر پایه نگرش منبع- محور به سازمان، نگرش جدیدی مبتنی بر دانش را ارائه کردهاند که در آن، دانش به عنوان منبع حیاتی و شاید تنها منبع سازمان در ایجاد مزیت رقابتی پایدار، در نظر گرفته میشود. در یک سازمان، منابع دانشی حالت منحصر بهفرد داشته و قابل کپیبرداری و یا جایگزینی نمیباشند (نادری، ۱۳۸۶).
در مقابل، با وجودی که منابع سنتی از قبیل سرمایه های مالی و زمین، باعث ایجاد بعضی مزایای رقابتی میشوند، یکتا و منحصر به یک سازمان نیستند و رقیبان میتوانند به آسانی به آن ها دسترسی پیدا کنند. آنچه که باعث ایجاد مزیت رقابتی میشود، دانش و سرمایه های فکری میباشد. از این رو، بسیاری از سازمانها و بنگاههای اقتصادی به دانش به عنوان یکی از سرمایه های استراتژیک و با ارزش برای بنگاه خود نگاه میکنند و به منظور استفاده بهینه از منابع فکری سازمانشان، برنامه های گوناگون و متنوعی را در سازمان پیاده می نمایند (نادری، ۱۳۸۶).