همان طور که در جدول ۴-۷ مشاهده می شود ضریب همبستگی چند گانه برابر با ۴۴۱/۰ = Rو ضریب تعیین به دست آمده برابر با ۱۹۴/۰=R2 می باشد. این امر بیانگر این است که مؤلفه های خودارزشیابی های محوری جمعاً حدود ۱۹ درصد از اشتیاق شغلی کارکنان را تبیین می کنند. همچنین، با توجه به مقدار آماره ۲۵/۱۸ F= می توان نتیجه گرفت که ارتباط معنی داری بین مؤلفه های خودارزشیابی های محوری با اشتیاق شغلی کارکنان در سطح ۰۰۱/۰ p< وجود دارد. این امر بیانگر این است که حداقل یکی از متغیرهای پیش بین در پیش بینی متغیر ملاک (اشتیاق شغلی) نقش دارند. به همین ترتیب، با توجه به ضرایب β معلوم می شود که از بین متغیرهای پیش بین، مؤلفه های عزت نفس و ثبات هیجانی بیشترین نقش را در تبیین اشتیاق شغلی کارکنان ایفا می کنند.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
در این فصل به نتیجه گیری و بحث پیرامون نتایج بدست آمده در فصل چهارم پرداخته خواهد شد. به این منظور ابتدا هر یک از فرضیه ها مطرح شده و نتایج بدست آمده در رابطه با آن ارائه می شود. سپس با ارائه شواهد پژوهشی مربوط به هر فرضیه دلایل احتمالی تأیید و یا رد هر فرضیه مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. همچنین به محدودیت های پژوهشی، پیشنهادهای پژوهشی و کاربردی اشاره می شود. به طور کلی یافته های این پژوهش در سه بخش جداگانه مورد بحث و بررسی قرار می گیرند:
الف- تبیین یافته های مربوط به فرضیه های پژوهش
ب- محدودیت های پژوهش
ج- پیشنهادهای نظری و کاربردی
۵-۱- تبیین یافته های مربوط به فرضیه های پژوهش
به منظور بررسی فرضیه های ۱ و ۳ مبنی بر وجود رابطه ساده و چندگانه بین ابعاد فضای روانشناختی (استقلال، اعتماد، انسجام، فشار، حمایت، قدردانی، انصاف و نوآوری) با اشتیاق شغلی کارکنان از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان استفاده شد. نتایج همبستگی های ساده نشان داد که بین ابعاد مثبت فضای روانشناختی (استقلال، اعتماد، انسجام، حمایت، قدردانی، انصاف و نوآوری) با اشتیاق شغلی کارکنان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد، و بین مؤلفه فشار با اشتیاق شغلی کارکنان رابطه منفی و معنی داری وجود داشت. همچنین، نتایج همبستگی های چندگانه نشان داد که بین ابعاد فضای روانشناختی (استقلال، اعتماد، انسجام، فشار، حمایت، قدردانی، انصاف و نوآوری) با اشتیاق شغلی کارکنان رابطه چندگانه معنی داری وجود دارد، و ابعاد هشت گانه فضای روانشناختی (استقلال، اعتماد، انسجام، فشار، حمایت، قدردانی، انصاف و نوآوری) قادرن اشتیاق شغلی کارکنان را پیش بینی نمایند.
نتایج حاصل از آزمودن این فرضیه ها، با نتایج توکیوناگا (۲۰۱۲)، احمد و همکاران (۲۰۱۲)، آبراهام (۲۰۱۲)، هوقس و همکاران (۲۰۰۸) و ساکس (۲۰۰۶) مطابقت دارد.
طبق الگوی اشتیاق شغلی محیط کار موجب ایجاد اشتیاق شغلی در کارکنان می گردد، و متعاقباً اشتیاق شغلی نیز به پیامدهای مثبت در محیط کار منجر می شود. حمایت همکاران و سرپرست، بازخورد از عملکرد، تنوع وظیفه و استقلال و فرصت های یادگیری از جمله این منابع شغلی هستند که اشتیاق شغلی کارکنان را افزایش می دهند. منابع شخصی نیز، جنبه هایی از خود فرد هستند که بیانگر احساس افراد از توانایی کنترل و اثرگذاری موفقیت آمیز بر محیط شان می باشند. عزت نفس، خودکارآمدی تعمیم یافته، ثبات هیجانی و جایگاه مهار از مهم ترین منابع شخصی هستند که بر اشتیاق شغلی اثر مثبت دارند. بنابراین منابع شغلی و شخصی می توانند با اثرگذاری بر اشتیاق شغلی بر پیامدهای مهمی در محیط کار اثر بگذارند (باکر و دمروتی، ۲۰۰۸).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مروری بر پژوهش های انجام شده در حوزه رفتار سازمانی نشان می دهد که فضای روانشناختی مثبت نیز، به عنوان ترکیبی از منابع شغلی میتواند منبعی مؤثر در تولید اشتیاق شغلی کارکنان باشد. فضای روانشناختی پدیدهای چندبعدی است که ماهیت ادارک کارکنان از تجارب درون سازمان را توصیف می کند که بنابر نظر کویز و دکوتیز (۱۹۹۱) شامل هشت بعد استقلال، اعتماد، انسجام، فشار، حمایت، قدردانی، انصاف و نوآوری میباشد.
در متون پژوهشی علوم سازمانی، به ادراکات فضای روانشناختی توجّه زیادی شده است و این ادراکات برای پیش بینی انواع متغیّرهای سازمانی و فردی مورد استفاده قرار گرفته اند. در سطح تحلیل فردی، پژوهشگران روابطی را بین ادراکات کارکنان از محیط کاری و پیامدهایی از قبیل خشنودی شغلی، فرسودگی، اشتیاق شغلی، رفتار مدنی سازمانی و عملکرد شغلی گزارش داده اند. هنگامی که بر سطح سازمانی یا گروهی متمرکز شویم، ادراکات فضای روانشناختی برای پیش بینی پیامدهای سطح گروهی مانند میزان تصادفات، رضایت مشتری و عملکرد مالی مورد استفاده قرار می گیرد. بر مبنای این فرض که ادراکات کارکنان هم بر پیامدهای سازمانی و هم بر پیامدهای فردی تأثیرات مهمی داشته اند، برّرسی فضای روانشناختی به عنوان ابزاری تشخیصی برای بهبود و تغییر سازمان در موقعیّت های کاربردی در سطح گسترده مورد استفاده قرار گرفته است (چارچ و وکلاوسکی[۱۱۳]، ۱۹۹۸؛ به نقل از پارکر و همکاران، ۲۰۰۳).
همچنین، مطالعات تجربی به این نتیجه رسیده اند که ادراکات فضای روانشناختی بر بسیاری از رفتارهای شغلی دیگر نیز اثر دارند. پژوهش های قبلی بیان نموده اند که بهبود در فضای روانشناختی منجر به اعتماد بیشترِ فرد به دیگران و توافق بیشتر با سایر افراد می گردد. ادراک انسجام بیشتر در فضا منجر به این می شود که کارکنان به مصرف کنندگان علاقۀ بیشتری داشته باشند، و هنگامی که برای آن ها سؤال یا مسئله ای پیش آید تمایل بیشتری به کمک به آن ها دارند. به علاوه، قدردانی مثبت از کارکنان باعث می گردد رفتارها و احساسات مثبت تری نسبت به سایرین و به ویژه مصرف کنندگان نشان دهند. بنابراین احتمالاً به واسطۀ افزایش ادراکات انسجام و قدردانی مشتری مداری افزایش می یابد (مارتین و بوش، ۲۰۰۶).
متون پژوهشی مهم و برجسته بیان می کنند هنگامی که کارکنان توانایی بالقوّۀ خود برای ارضای نیازهای روانشناختی شان در محیط کار را درک کنند، به صورت کامل تری به کار می پردازند و زمان و تلاش بیشتری را صرف کار سازمانی می کنند. بیان شده است که چنین فرایندهایی به بهروری و رقابت سازمانی بیشتری منجر می گردد. گر چه برخی از شواهد پیشنهاد می کنند که ادراکات مساعد و مطلوب کارکنان از محیط سازمانی به عملکرد بالا و عالی منجر می گردد، لازم به ذکر است که ادراکات مساعد و مطلوب کارکنان از محیط سازمانی با اشتیاق شغلی، تلاش و کوشش سازمانی و عملکرد سازمانی رابطه ای مثبت دارد. هنگامی که کارکنان محیط سازمانی را به صورت مثبتی درک نمایند، آن ها احتمالاً اهداف فردی شان را با اهداف سازمانی همسان و مرتبط می سازند و تلاش بیشتری برای رسیدن به آن ها انجام می دهند.
تغییر و تنوّع در ادراکات که فضای روانشناختی را تشکیل می دهند، احتمالاً نتیجه تفاوت های فردی بین کارکنان، تفاوت در موقعیّت ها (مانند اشکال و رویه های محیط سازمانی) و تفاوت در تعامل شخص و موقعیّت است. سوگیری های ادراکی و سایر عوامل فردی ممکن است برای افرادی متفاوت از محیطی یکسان، ادراکات متفاوتی به وجود آورد. برای مثال پژوهش در مورد مبادلۀ رهبر- عضو نشان داده است، تنوّع قابل ملاحظه ای در ادراکات کارکنان از محیط سازمانی وجود دارد، حتّی در ادراکات کارکنانی که توسّط مدیر مشترکی هدایت می شوند. مدیری مشترک ممکن است با کارکنان متفاوت به خاطر عوامل ارتباطی دو نفره و یا تفاوت در سطح توانایی وتفاوت در میزان میل به مشارکت در اهداف سازمانی به صورت متفاوتی رفتار کند (دینیش و لیدن[۱۱۴]، ۱۹۸۶).
مطالعات تجربی روابط بین فضای کلی یا ابعاد کلی فضای روانشناختی با خشنودی شغلی، عملکرد، فشار روانی و روابط تعاملی رهبر- پیرو را تأیید نموده اند. ادراکات فردی در مورد فضا، به همین ترتیب با پیامدهای عاطفی و رفتاری ارتباط دارد. برای مثال فضای به روز کردن فن آوری با تعهّد، خشنودی و عملکرد ارتباط دارد و فضای عادلانه با تعهّد و رفتارهای جامعه یار ارتباط دارد. مطالعات مقطعی نشان داده اند که فضای واحد یا سازمان با عملکرد، رفتار جامعه یار، تصادفات، خشنودی، تعهّد، جابجایی، غیبت و اشتیاق شغلی در ارتباط است (اُستروف، ۱۹۹۳).
بطور کلی، می توان نتیجه گیری نمود که ادراکات فضای روانشناختی عاملی مهم در ارتقای اشتیاق شغلی کارکنان شرکت گاز میانکوه محسوب می شود، و توجه به آن و ارتقای انواع این ادراکات مطلوب در کارکنان می تواند باعث بالا رفتن میزان بهره وری در آن ها شود.
به منظور بررسی فرضیه های ۲ و ۴ مبنی بر وجود رابطه ساده و چندگانه بین خودارزشیابی های محوری (عزت نفس، خودکارآمدی تعمیم یافته، ثبات هیجانی و جایگاه مهار) با اشتیاق شغلی کارکنان از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان استفاده شد. نتایج همبستگی های ساده نشان داد که بین خودارزشیابی های محوری (عزت نفس، خودکارآمدی تعمیم یافته، ثبات هیجانی و جایگاه مهار) با اشتیاق شغلی کارکنان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین، نتایج همبستگی های چندگانه نشان داد که بین خودارزشیابی های محوری (عزت نفس، خودکارآمدی تعمیم یافته، ثبات هیجانی و جایگاه مهار) با اشتیاق شغلی کارکنان رابطه چندگانه معنی داری وجود دارد، و ابعاد چهارگانه خودارزشیابی های محوری قادرند اشتیاق شغلی کارکنان را پیش بینی نمایند.
نتایج حاصل از آزمودن این فرضیه ها، با نتایج ادوین و نائومی (۲۰۱۲)، دی کاسیو و همکاران (۲۰۱۱)، بزمن و المرس (۲۰۰۷)، رای و کراپانزونا (۲۰۰۴)، و حاجی کریمی، رضاییان، عالم تبریز، و سلطانی (۱۳۹۱) مطابقت دارد.
اخیراً پژوهش های متعددی به بررسی یک ویژگی شخصیتی بزرگ تحت عنوان خودارزشیابی های محوری پرداخته اند. این سازه را جاج، لاک و دورهام (۱۹۹۷) برای اولین بار معرفی کرده اند. به نظر آن ها خودارزشیابی های محوری یک صفت گسترده، مکنون و مرتبه بالاتری است که در ادبیات شخصیت با چهار صفت شخصیتی مشخص می شود. این چهار صفت عبارتند از: عزت نفس، خودکارآمدی تعمیم یافته، ثبات هیجانی و جایگاه مهار.
طبق الگوی اشتیاق شغلی محیط کار موجب ایجاد اشتیاق شغلی در کارکنان می گردد، و متعاقباً اشتیاق شغلی نیز به پیامدهای مثبت در محیط کار منجر می شود. حمایت همکاران و سرپرست، بازخورد از عملکرد، تنوع وظیفه و استقلال و فرصت های یادگیری از جمله این منابع شغلیهستند که اشتیاق شغلی کارکنان را افزایش می دهند . منابع شخصی نیز، جنبه هایی از خود فرد هستند که عموما ًبا تاب آوری همراه هستند و بیانگر احساس افراد از توانایی کنترل و اثرگذاری موفقیت آمیز بر محیط شان می باشند . تاب آوری، خودکارآمدی، خوش بینی و عزت نفس از مهم ترین منابع شخصی هستند که بر اشتیاق شغلی اثر مثبت دارند بنابراین منابع شغلی و شخصی می توانند با اثرگذاری بر اشتیاق شغلی بر پیامدهای مهمی در محیط کار اثر بگذارند (باکر و دمروتی، ۲۰۰۸).
تابآوری، خوشبینی، خودکارآمدی و عزت نفس از منابع شخصی هستند که در الگوی اشتیاق شغلی بهعنوان عوامل موجد اشتیاق شغلی مطرح شدهاند. خود ارزشیابیهای محوری که صفات چهارگانه عزت نفس، خودکارآمدی تعمیم یافته، ثبات هیجانی و جایگاه مهار را در بر میگیرد به عنوان یک منبع شخصی مهم میتواند اشتیاق شغلی کارکنان را پیشبینی کند (ریچ و همکاران، ۲۰۱۰).
جاج، لاک و دورهام (۱۹۹۸) مفهوم خود ارزشیابی های محوری را معرفی کردند تا نگرش ها و رفتارهای کارکنان را توضیح دهند . خود ارزشیابی های محوری به عنوان ارزیابی ها و سنجش های اساسی و بنیادی که افراد از ارزش ها، شایستگی ها، صلاحیت ها (عمل کردن، سازگاری، موفقیت و پشتکار، استعدادها و توانایی هایشان (کنترل کردن زندگی)) انجام می دهند، تعریف شده است. این ارزیابی ها از طیف مثبت تا منفی تغییر می کنند.
افراد با خودارزشیابی های محوری بالا قادرند تا جنبه های گوناگون کار و زندگی را به شیوه ای مثبت ادراک کنند. رویدادهای زندگی را مثبت تر ببینند، به دنبال موقعیت های مثبت تری هستند و از موقعیت های منفی اجتناب می کنند. این افراد کار را بعنوان چالشی می بینند که ممکن است به عنوان عامل انگیزشی بنیادی که بطور مثبتی بر رفتار آن ها اثر می گذارد عمل کند و همین رویدادهای مثبت در سازمان می تواند کشش دلبستگی به سازمان و احساس تعهد را پرورش دهد (کیتینگر، والک، کوپ و وونث، ۲۰۰۹).
جاج و هارست (۲۰۰۸) استدلال کردند که افراد با خودارزشیابی های محوری بالا موقعیت ها و شرایط را مثبت تر خواهند دید، خودشان را بیشتر شایسته منفعت ها و مزایای می دانند که بوسیله موقعیت های مطلوب و مثبت به آن ها اعطا می شود و سخت تر کار خواهند کرد تا این مزایا و فواید را به دست آورند. این افراد رویدادها را بعنوان فرصت تعبیر و تفسیر می کنند به جای این که آن ها را به عنوان تهدید تلقی کنند و هم چنین باعث می شود که دنیا را بعنوان مکانی قابل کنترل ببینند.
در کل افراد با خودارزشیابی های محوری بالاتر با انگیزه ترند تا بهتر عمل کنند، تمایل دارند تا مشاغل چالش انگیز را بیشتر انتخاب و حفظ نمایند و از شغل و زندگی شان خشنودترند، سطوح پائین تری از استرس و تعارض را گزارش می کنند، بهتر می توانند خود را با تغییرات سازگار کنند و از مزایا و فرصت ها استفاده می کنند. این افراد به دنبال سطوح بالاتری از چالش ها در کارراهه شان هستند و موقعیت کار راهه بیشتری دارند و پاداش های بیشتری را از موقعیت های کارراهه شان تجربه می کنند. همچنین این افراد در موقعیت هایی که مستلزم روابط بین فردی مثبت است با شرایط استرس زا یا در شرایطی که مستلزم تحمل فشار روانی است بهتر عمل می کنند و از سلامت جسمانی بهتری برخوردارند (جاج، ۲۰۰۹).
افراد با خودارزشیابی های محوری مطلوب قادر هستند تا با موانع بیرونی سازگار شوند و هیجانات و نگرش های مطلوب و مفید را تجربه کنند، در مقابل افراد با خودارزشیابی های محوری ضعیف اعتقاد دارند که اعمال شان بیهوده است یا این که برای اصلاح شرایط نامساعد کار اندکی می توانند انجام دهند. بنابراین مستعد تجربه کردن هیجانات و عواطف منفی هستند. افراد با خودارزشیابی های محوری بالا افرادی هستند مثبت نگر با اعتماد به نفس، موثر، کارآمد و سازگار، به قدرت عاملیت شان باور دارند و برای خودشان ارزش و احترام زیادی قائل اند. و نهایتاً این که، کارکنانی که خودارزشیابی های محوری بالاتری دارند اشتیاق شغلی بالاتر دارند و استرس زاهای کمتری را تجربه می کنند. تجارب این حالات و نگرش ها موجب می شود که عملکرد بهتر و میل کمتری به ترک شغل خود داشته باشند (ریچ و همکاران، ۲۰۱۰).
بنابراین، با توجه به توضیحات ذکر شده و استناد به پیشینه پژوهشی موجود می توان نتایج بدست آمده حاصل از رابطه بین بین خودارزشیابی های محوری (عزت نفس، خودکارآمدی تعمیم یافته، ثبات هیجانی و جایگاه مهار) با اشتیاق شغلی کارکنان شرکت گاز میانکوه را این چنین تبیین کرد که، احتمالاً کارکنان این سازمان دارای خودارزشیابی های محوری مثبتی(عزت نفس، خودکارآمدی تعمیم یافته، ثبات هیجانی و جایگاه مهار) بوده اند که این عوامل باعث بالا رفتن اشتیاق شغلی در آن ها شده است. به طوری که با اجتناب از اشتغال ذهنی مداوم به ضعف ها و سوءعملکردهای خود، به قوت ها و کیفیت های مطلوب آن ها توجه کرده و عزت نفس، خودکارآمدی تعمیم یافته، ثبات هیجانی و جایگاه مهار را در خود افزایش داده و بدین وسیله اشتیاق شغلی را در خود افزایش داده اند.
۵-۲- محدودیت های پژوهش
۵-۲-۱- در اختیار محقق
۱- نتایج تحقیق حاضر مربوط به کارکنان اداره شرکت گاز میانکوه می باشد می باشد، لذا تعمیم نتایج آن به سایر بخش ها و سازمان های دیگر با محدودیت مواجه است.
۲- پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است، در نتیجه یافته های آن در مقایسه با روش های آزمایشی و شبه آزمایشی از قاطعیت کمتری برخوردارند.
۳- در این پژوهش برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استفاده گردیده که جنبۀ خود گزارش دهی دارد. لذا در تحقیقات آتی نیاز به اندازه گیری های عینی تر نظیر مشاهده رفتار در محیط طبیعی کار و گزارش همتایان نیز می باشد.
۵-۲-۲- خارج از اختیار محقق
۱- عدم اعتماد کارمندان به پیاده سازی نتایج طرحهای تحقیقاتی مربوط به منابع انسانی که خود منجر به پایین آمدن تعهد آنها در ارائه پاسخ صادقانه به سؤالات پرسشنامه میشود.
۲- عدم همکاری مناسب برخی از مدیران و کارمندان بدلیل کمبود وقت پرسنل آن ها
۳- عدم حضور برخی از کارمندن به منظور تکمیل پرسشنامه ها با توجه به زمان بندی از قبل تعیین شده، و یا مخدوش بودن برخی از پرسشنامه های ارجاع داده شده توسط پرسنل بخش های مختلف اداری.
۵-۳- پیشنهادهای پژوهشی
-
- توصیه می شود رابطه جو روانشناختی ادراک شده با دیگر متغیرهای سازمانی از قبیل تعهد سازمانی، رفتارهای ضد تولید، نیت ترک شغل، و … مورد بررسی قرار گیرد.
-
- توصیه می شود رابطه خودارزشیابی های محوری با دیگر متغیرهای سازمانی از قبیل دلبستگی شغلی، خشنودی شغلی، رفتارهای نوآوارانه سازمانی و … مورد بررسی قرار گیرد.
-
- پیشنهاد می شود پژوهشهایی در خصوص پیامدهای اشتیاق شغلی صورت پذیرد ورابطهاشتیاق شغلی با متغیرهای دیگر، مثل اثربخشی و کارایی، رفتارهای مدنی سازمانی و … نیز مورد مطالعه قرار گیرد.
-
- پیشنهاد می شود پژوهش های بعدی با به کار بستن روش های آزمایشی و شبه آزمایشی و با بهره گرفتن از ابزارهایی همچون، مشاهده و مصاحبه، روابط علُی بین متغیرهای این پژوهش را مشخص کنند.
۵-۴- پیشنهادهای کاربردی (مبنی بر نتایج تحقیق)
-
- بر اساس یافته های ارائه شده در جدول (۴-۴)، مبنی بر وجود رابطه معنی دار بین ابعاد مثبت و منفی فضای روانشناختی (استقلال، اعتماد، انسجام، فشار، حمایت، قدردانی، انصاف و نوآوری) با اشتیاق شغلی کارکنان، به مدیران و مسئولان شرکت گاز میانکوه پیشنهاد می شود که برای بهتر شدن اشتیاق شغلی و رساندن آن در حد بهینه، کمک کنند تا کارکنان ادراک مثبتی از محیط کار و فضای روانی حاکم بر آن داشته باشند
-
- بر اساس یافته های ارائه شده در جدول (۴-۵)، مبنی بر وجود رابطه مثبت و معنی دار بین خودارزشیابی های محوری(عزت نفس، خودکارآمدی تعمیم یافته، ثبات هیجانی و جایگاه مهار) با اشتیاق شغلی در کارکنان، به مدیران و مسئولان شرکت گاز میانکوه پیشنهاد می شود که برای بهتر شدن اشتیاق شغلی و رساندن آن در حد بهینه، به عوامل شخصیتی مثبت تأثیرگذار در محیط کار توجه ویژه نمایند.