همچنین معلوم یا مجهول بودن اهدا کننده ی اسپرم نیز در این روند تاثیری ندارد، زیرا: اولا، مبنای استفاده از اسپرم اهدایی، ناشناس بودن دهنده ی آن است؛ در برخی از کشورها افشای اطلاعاتی که به شناسایی فرد دریافت کننده یا اهدا کننده ی یاخته ی جنسی منجر شود، جرم تلقی شده مجازات زندان و جریمه ی نقدی برای آن در نظر گرفته شده است.ثانیاً، با معلوم بودن اهدا کننده ی اسپرم نیز انسانی خارج از روابط زناشویی تولید شده است.
تضییع حقوق کودک را می توان یک دلیل دیگر اجتماعی برای نادرست دانستن اهدای گامت در نظر گرفت. پس از این که کودک از طریق اهدای گامت به دنیا آمد در واقع وارد یک خانواده ی اجتماعی شده است، زیرا این کودک والدین ژنتیکی خودش را نمی شناسد و قرار است با والدینی زندگی کند که هیچ گونه پیوند ژنتیکی با آن ها ندارد. از طرف دیگر این حق کودک است که اطلاعات ژنتیکی و وراثتی خودش را بداند و این در واقع جزئی از تاریخ زندگی کودک محسوب می شود که انسان نسبت به آن صاحب حق محسوب می شود.( p2.،Ishaque).در واقع همه ی رویکرد هایی که منجر به تجویز باروری مصنوعی هستند، رویکرد های والدین محور هستند و در واقع منافع زوجین نابارور را مورد حمایت قرار میدهد نه کودک را.
گذشته از مطلب بالا، کودک پس از به دنیا آمدن از طریق فوق الذکر، از یک سری حقوق مترتب بر نسب ژنتیکی، خواه ناخواه محروم خواهد شد. مهم ترین مورد آن که به عنوان یک مسئله ی حل نشدنی در حال حاضر وجود دارد، مسئله ی ارث بری است. اکثر فقها ملاک ارث بری را رابطه ی ژنتیکی می دانند (البته با وجود سایر شرایط) و در مورد کودکان ناشی از باروری مصنوعی این ملاک پنهان خواهد ماند و در نتیجه معلوم نخواهد بود که کودک از چه کسی ارث خواهد برد. با ابراز این نظر از طرف فقها در مورد ملاک ارث بری، در واقع قانون ایران این مطلب را پذیرفته است که کودکانی به دنیا آیند که از همه ی حقوق کودکانی که به طور طبیعی به دنیا میآیند بهره مند نباشند. چه طور اجازه داده می شود این تبعیض در حقوق بین این دو دسته از کودکان به وجود آید؟
هر چند بعضی از اساتید در نقد و بررسی دلیل فوق به چند نکته اشاره کردهاند. اولاًَ انس با والدین صرفاً با والدین ژنتیکی تأمین نمیشود، بلکه والدین قانونی یا اعتباری هم میتوانند، تأمین کننده نیاز محبت طفل باشند. ثانیاًً مواردی از قبیل نفقه و ارث را میتوان از طریق وضع قوانین یا شرط ضمن عقد به هنگام انعقاد قراردادهای مربوط به اهدای جنین چارهجویی نمود. به عنوان مثال نفقه جنین را بر عهده زوجین درخواست کننده یا یکی از آن ها گذاشت و به منظور جبران ارث نیز از طریق وصیت در ثلث اموال عمل کرد. ( خلفی ، پیشین ، ۶۹ )
به نظر میرسد دلایلی که برای بی نیاز بودن کودک از اطلاعات ژنتیکی خود در بالا ابراز شد مورد انتقاد میباشد. درست است که والدین اجتماعی به کودک محبت میکنند و در برخی مطالعات روانشناختی(در بخش مربوط به دلایل روانشناختی مورد بررسی قرار گرفته است) نیز نشان داده شده که والدین اجتماعی حتی بیشتر از والدین بیولوژیکی به کودک ابراز علاقه میکنند، ولی این موضوع را هم نمی توان انکار کرد که مهر و محبت والدین واقعی متفاوت از دیگران است. از طرف دیگر با وصیت به نفع کودک شاید بتوان آینده ی مالی کودک را تامین کرد، ولی نمی توان ادعا کرد وضعیت ارث بری کودک حل شده است. در هر حال، این کودک در زمان فوت والدین اجتماعی خود متوجه می شود که از آن ها ارث نمی برد و این سوال برایش پیش میآید که از که باید ارث ببرد و در واقع علت این تبعیض در حقوق چیست؟
ایران با بیش از یک و نیم میلیون زوج نابارور از جمله کشور هایی است که در دو دهه ی اخیر موفقیت های قابل توجهی در زمینه ی فناوری نوین باروری به دست آورده است. بعضی در مطالعه ی خود تحت عنوان «جنبههای روانی _ اجتماعی ناباروری در ایران» که در پنج شهر تهران ، اصفهان، مشهد، شیراز، تبریز انجام گرفت، به این نتیجه رسیدند که اغلب افراد نابارور با بهره گرفتن از اسپرم مرد بیگانه، تخمک زن بیگانه و جنین حاصل از لقاح اسپرم و تخمک افراد دیگر موافق نیستند و آن را موافق عرف و اخلاق نمی دانند.( عباسی شوازی ، ۱۳۸۵،ص ۴۰۱ )
بسیاری از زوجین نابارور از انگ ناشی از ناباروری و روش های درمانی رنج میبرند و تا چندین سال بعد از ازدواج سعی میکنند ناباروری خود را به صورت یک راز از همه مخفی کنند و یا این که از روش ها و اقدامات درمانی خود کسی را مطلع نکنند. جست جوی انواع روش های درمانی منبع مهمی از انگ و داغ را برای بسیاری از فرهنگ ها ایجاد میکند و با توجه به این که این وسایل و فناوری های پیشرفته ی درمان به سرعت در حال گسترش به کشورهای مختلف است و از یک طرف باعث افزایش امید افراد نابارور به درمان گشته است از طرف دیگر باعث افزایش رنج ناشی از ناباروری و روش های درمان نیز شده است.کسانی که روش درمانی آن ها اهدای تخمک بوده است، بیان داشتند که کسی از روش درمان آن ها اطلاعی ندارد و تصمیم هم نداشتند به کسی بگویند و به نظر آن ها جامعه این روش ها را نمی پذیرد و به همین دلیل ارائه ی این اطلاعات نه تنها هیچ ضرورتی ندارد، بلکه سر منشأ مشکلات بسیاری نیز می شود. انگی که تا کنون به آن ها به عنوان یک فرد نابارور خورده است به فرزند آن ها به عنوان فرزند نامشروع منتقل می شود و مشکل فرزندشان چندین برابر بیشتر از مشکلات آنان خواهد بود. ( همان ،ص۴۰۹ )
از دیگر دلایل مطرح شده این است که مخفی نگه داشتن یک راز در محیط خانواده برای همیشه امری خطرناک و غیر ممکن به نظر میرسد. چرا که شرایط متفاوتی ممکن است به وجود آید که موجب افشای راز گردد؛ از جمله جدایی والدین، فوت یکی از والدین ، نیاز فرزند به شناخت منشأ ژنتیکی در صورت بروز بیماری های خاص و وجود تفاوت های ظاهری بارز بین والدین و کودک (که میتواند برای کودک و سایرین سوال برانگیز باشد). در چنین مواردی معمولا فرزندان پس از اطلاع از اهدایی بودن گامت خود، دچار مشکلات روحی و روانی شدیدی میشوند، تا حدی که اعتماد به نفس خود را از دست داده احساس بی هویتی می نمایند. در چنین وضعیتی اغلب آن ها اظهار میکنند که ترجیح میدادند این حقیقت زودتر برای آن ها فاش می شد و در رابطه با وضعیت ظاهری، شخصیتی، علمی و علایق شخص فرد دهنده آگاهی پیدا میکردند. ( یاوری ، ص۴۲۳ ) در مجموع با توجه به دلیل مذبور و مفاد آیات و روایاتی که در تأیید این دلیل وارد است و به پاره ای از آن ها اشاره شد، می توان گفت بدون تردید عمل تلقیح مصنوعی با دخالت شخص ثالث، موجب تضییع حق هویت کودک و سایر حقوق او میباشد.