بیبی خانم این نسخهی خطی را «معایبالرجال» نام نهاد. او به شدت به محتوای رسالهی «تأدیبالنساء» تاخت که با شیوههای بسیار عقب مانده و قرون وسطایی به تربیت زنان میپردازد و نجات زنان را در گرو اطاعت از شوهران خود و خدمت به آنها میداند. بیبی خانم که زنی تحصیلکرده و از طبقهی متوسط جامعه بود با طنزی گیرا، در پاسخ «نصیحتنامه«ی «تأدیبالنسا» آنرا «فضیحتنامه» خواند و به تمامی مطالب آن نکته به نکته پاسخ داد و در پایان، در چهار مجلس، به انتقاد از شراب خواری، قماربازی، کشیدن چرس و بنگ و خوشگذرانیهای مردان پرداخت.
کتاب دیگری که در همین دوره نوشته شده، متعلق به شاه زادهی قاجار، تاجالسلطنه، دختر «ناصرالدینشاه» قاجار است که زبان فرانسوی را آموخته و با نوشتهی نویسندگان و سبک نوشتاری نویسندگان غرب بهویژه فرانسویها آشنایی دارد.
این شاهزادهی قاجار با آنکه در دربار قاجار و در رفاه کامل زیسته، اما با آشنا شدن به حقوق فردی و اجتماعی زنان اروپا، در جهت روشنگری زنان ایران گام برمیدارد و در جمعیت زنان مبارز آن دوره شرکت میکند. بخشی از خاطرات او که بهجا مانده، در بر دارندهی عقاید جالب سیاسی و اجتماعی برای مبارزه با فساد و عقبماندگی و بهبود وضع زنان در ایران است. خاطرات او اثر ارزندهای است از آغاز جنبش آزادی زن در ایران. «تاجالسلطنه» مینویسد:
«خیلی میل دارم یک مسافرتی به اروپا بکنم و این خانمهای حقوقطلب را ببینم و به آنها بگویم وقتیکه شما غرق سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع میکنید و فاتحانه به مقصود موفق شدهاید، یک نظری بهیک قطعه آسیا افکنده، تفحص کنید در خانههایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه، منحصر بهیک درب است و آن هم به توسط دربان محفوظ است و در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیرقابل تحمل، اغلب سر و دست شکسته، بعضیها رنگهای زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمتی از شبانروز منتظر و گریه کننده و باز میگفتم اینها هم زن هستند.»(سعدوندیان:۹۹)
به گفتهی «تاجالسلطنه» زندگی زنهای ایران از دو چیز ترکیب شده:
«یکی سیاه و دیگری سفید. در موقع بیرون آمدن و گردش کردن، هیاکل موحش سیاه عزا و در موقع مرگ، کفنهای سفید. و من یکی از همین زنهای بدبخت هستم و آن کفن سفید را ترجیح به آن هیکل موحش عزا میدهم.» (سعدوندیان:۹۹)
در روزگار رفع حجاب شعرهای بسیاری در مورد چند همسری، حجاب و مقام زن نوشته شد و از آن میان شعر «زن در ایران» از «پروین اعتصامی»، که در سال ۱۳۱۴ش سروده شده، به این مسایل از دیدگاهیک زن نگاه میکند:
«زن درایران، پیشازینگوییکهایرانینبود پیشهاش جز تیرهروزی و پریشانی نبود
زندگیمرگش،اندرکنجعزلت میگذشت زنچهبودآنروزها،گر زانکهزندانی نبود
کسچوزن،اندرسیاهی قرنها منزلنکرد کسچوزندر معبد سالوس قربانی نبود»
(اعتصامی:۲۵۲)
از میان نویسندگان و شاعران زن در ایران، شاید هیچ کس تا آن زمان مانند فروغ فرخزاد با بیپروایی و صراحت دربارهی احساسات، عشق و خواستهای زنانهی خود سخن نگفته بود. او نه تنها بر سرنوشت از پیش تعیین شدهی زن، که مرد آن را تعیین کرده، میشورد و میتازد، بلکه نقش و همت زنان را نیز به تمسخر میکشد که به جای کوشش برای به دست آوردن حقوق فردی و اجتماعی خویش، در سایهی ثروت و رفاه مردانی که با آنها زندگی میکنند، شدیداً دچار رخوت و بیاعتنایی شدهاند. شعر «دلم برای باغچه میسوزد»، کنایهای است بر این حال و احوال:
«وخواهرم که دوست گلها بود
و حرفهای سادهی قلبش را
وقتی که مادر او را میزد
به جمع مهربان و ساکت آنهامیبرد. . .
او خانهاش در آن سوی شهر است
او در میان خانهی مصنوعیش
و زیر شاخههای درختان سیب مصنوعی
آوازهای مصنوعی میخواند
و بچههای طبیعی میسازد
او
هر وقت که بهدیدن ما میآید
و گوشهی دامنش از فقر باغچه آلوده میشود،
حمام ادوکلن میگیرد»
(فرخزاد،۱:۷۵)
در نطر فروغ، زنانی که به سرنوشت خود بدون اعتراض گردن مینهند و با صدایی سخت کاذب به مرد میگویند که دوستت دارم و میخواهند در بازوان چیرهی یک مرد، ماده ای زیبا و سالم باشند، چون صفر، در تفریق و جمع و ضرب، حاصلی پیوستهیکسان دارند.
در شعر «عروسک کوکی»، فروغ با احساس و درکی به جا و درست، از پوچی رابطهی سنتی میان زنان و مردان سخن میگوید:
«میتوان همچون عروسکهای کوکی بود
با دو چشم شیشهای، دنیای خود را دید
میتوان در جعیهای ماهوت
با تنی انباشته از کاه،
سالها در لابهلای تور و پولک خفت
میتوان با هر فشار هرزهی دستی،
بیسبب فریاد کرد و گفت
آه، من بسیار خوشبختم»
(فرخزاد،۲:۶۹)
ذوق سرشار و احساسات لطیف استاد شهریار همیشه او را به ستایش و تمجید از زیباییها واداشته است بهطوریکه هرجا در برابر صنع زیبای خداوندی قرار میگیرد ناخودآگاه چشمه طبع جوشانش جاری شده و باعث آفریدن اثری جاودانی میشود ، زیباییهای جمال انسانها بالاخص در مورد زنان که با ظرافت و لطافت بیشتری مشهود است . این مطلب در اشعاری چون دختر گل فروش،غزال و غزل ،ای زن ، دختر ترسا ،ماه کلیسا و به سینما میرفت و … کاملاً نمایان است.
ستایش جمال زن در شعر شهریار به عنوان ستایش یک جمال معنوی و خدادادی مطرح میشود و حفظ عفت و کسب دانش را عامل ماندگاری این جمال معرفی میکند:
«رخوزلف آدمیت ،زن باحجابوتقواست تو بر آن رخ دلارا خط و خال آدمیت…
به کرشمه عفاف و به جمال دانش تست که خدا کند تجــلی به جلال آدمیت…
بهزوال آدمــیت سخناز مقام زن نیست که زن از هنر بماند به زوال آدمیت»
(شهریار ، ۱۰۷۲ )
و در ابیاتی دیگر عفت زنهای آذربایجان را با غیرت مردانهاش در هم آمیخته و میستاید:
«عفت زنهای تو تالی ندارد در بشـر غیرت مردان تو ثانی ندارد در جهان»
(شهریار ، ۵۵۶)
«زن الگو مثالـــــش بنت زهـــــرا زینب کبراست
که سرمشقی به خوش خطی این خاتون نخواهد شد»
منابع پایان نامه در مورد بررسی تحلیلی حقوق خصوصی زن در شعر و ادب ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین