FCI
۶۷/۰
۲۱/۲
۰۲/۰
Constant
۷۹/۲۰-
۹۸/۲-
۰۰۳/۰
F- لیمر
۰۰۰/۰=, P>F28/12 = (164،۶)F
آزمون هاسمن
۰۰۰/۰=۴۵/۴۸=(۶) =H
منبع: یافتههای پژوهش
همانطور که در جدول شماره (۴-۴) مشاهده می شود، ضریب متغیر سرمایه گذاری مستقیم خارجی منفی و از نظر آماری معنادار است. به نظر میرسد، طبق تئوری تجارت، سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کشورهای درحال توسعه میزبان، منجر به بهبود تخصیص منابع و از این طریق، افزایش توان اشتغالزایی و کاهش بیکاری شده است. شاید دلیل این موضوع آن باشد که آثار سرمایه گذاری مستقیم خارجی بر اشتغال و بیکاری کشورهای مختلف، به میزان توسعه یافتگی و آماده بودن بسترهای مناسب در این کشورها بستگی دارد. بنابراین میتوان بیان کرد، منفی بودن این ضریب نشان میدهد که سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کشورهای درحال توسعه منتخب منجر به تسهیل دسترسی بنگاهها به سرمایه و کاهش هزینه آنها شده است. بنابراین فعالیت بنگاهها افزایش یافته و با رشد تولید، تقاضا برای نیروی کار افزایش و بیکاری کاهش یافته است، به گونه ای که یک درصد افزایش در FDI،بیکاری را به میزان ۲۲/۰ درصد کاهش داده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
درجه باز بودن تجاری (نسبت مجموع صادرات و واردات به GDP)، بیکاری را در کشورهای منتخب کاهش داده است و برآورد می شود که یک درصد افزایش در درجه باز بودن تجاری، بیکاری را به میزان ۵۷/۸ درصد با کاهش رو به رو نموده است. ضریب این متغیر برابر با ۵۷/۸- برآورد شده و در سطح بالایی معنادار است. این مقدار نشان میدهد که درجه باز تجاری در کشورهای منتخب عضو منا توانسته است از طریق افزایش صادرات به ایجاد یک بازار داخلی قدرتمند و سپس ایجاد یک محیط رقابتی بینجامد. این شرایط به بهبود رشد اقتصادی این کشورها کمک کرده و افزایش رشد اقتصادی موجب ایجاد و افزایش فرصتهای شغلی جدید و کاهش بیکاری گردیده است. از سوی دیگر، افزایش صادرات باعث افزایش سطح تولید این کشورها شده و از آنجایی که تولید بیشتر، نیازمند استخدام نیروی کار بیشتر است به کاهش بیکاری در این کشورها کمک نموده است.
با توجه به نتایج، اثر نرخ ارز واقعی بر بیکاری منفی و معنادار است و یک درصد افزایش در نرخ ارز واقعی، بیکاری را ۰۸۵/۰ درصد کاهش میدهد. تأثیر منفی نرخ ارز واقعی بر بیکاری را میتوان اینگونه بیان کرد؛ با افزایش نرخ ارز واقعی (کاهش ارزش پول ملی)، تولید کالاهای صادراتی مقرون به صرفه می شود و تولیدکنندگان کالاهای صادراتی از این راه، سود سرشاری به دست میآورند و به منظور حفظ کمیت و کیفیت تولید، مبادرت به افزایش سرمایه گذاری می کنند که این رشد سرمایه گذاری پاسخگوی رشد بالای نرخ بیکاری میباشد. افزایش سرمایه گذاری تولیدکنندگان باعث افزایش تقاضا برای نیروی کار جدید می شود، بنابراین با افزایش نرخ واقعی ارز، نرخ بیکاری کاهش مییابد.
نتایج برآورد معادله، بیانگر اثر منفی و معنادار رشد تولید ناخالص داخلی بر بیکاری است. طبق جدول (۴-۴)، ضریب برآورد شده این متغیر برابر با ۰۵/۰- است که انتظار میرود افزایش یک درصدی رشد تولید ناخالص داخلی، کاهشی ۰۵/۰ درصدی در بیکاری به همراه داشته باشد. طبق قانون اوکان، رشد ۳ درصدی تولید ناخالص داخلی منجر به یک درصد کاهش بیکاری می شود و علامت ضریب متغیر برآورد شده با این قانون مطابقت دارد و افزایش تولید ناخالص داخلی در کشورهای
درحال توسعه منتخب، کاهش بیکاری را به همراه داشته است. علت این تأثیر منفی را میتوان اینگونه توجیه کرد؛ در کشورهای مورد مطالعه نرخ رشد بهرهوری و نرخ رشد نیروی کار از نرخ رشد تولید ناخالص داخلی پایینتر بوده است و همین امر باعث شده که با رشد GDP، نرخ بیکاری کاهش یابد.
نرخ مشارکت نیروی کار، دارای تأثیر مثبت بر نرخ بیکاری بوده و بیکاری را در کشورهای مورد مطالعه افزایش داده است؛ به گونه ای که افزایش یک درصدی این نرخ به افزایش ۷۶/۰ درصدی در نرخ بیکاری منجر شده است. اگرچه این تأثیر مثبت و معنادار، برخلاف ادبیات و تئوری است اما شاید بتوان علت این امر را اینگونه توجیه کرد:
رشد بیرویهی جمعیت در کشورهای درحال توسعه منجر به افزایش کل جمعیت و همچنین جمعیت فعال در این کشورها گردیده است. از سوی دیگر با افزایش جمعیت، تعداد افراد شاغل و در
جست و جوی شغل افزایش یافته که منجر به افزایش نرخ مشارکت نیروی کار در این کشورها شده است. کمبود تقاضای نیروی کار در مقایسه با عرضهی رو به رشد نیروی کار در این کشورها که اغلب از کاهش سطح تقاضای کل، بیشتر بر اثر سرمایه گذاری ناکافی یا به کارگیری تکنولوژی سرمایهبر منشأ میگیرد به این امر کمک نموده که با وجود افزایش نرخ مشارکت نیروی کار، بیکاری افزایش یابد.
ضریب متغیر شاخص بحران مالی برابر با ۶۷/۰ برآورد شده است که تأثیر مثبت و معناداری بر بیکاری دارد. به عبارتی افزایش شاخص بحران مالی باعث افزایش بیکاری شده که این تأثیر را
میتوان اینطورعنوان کرد؛ در اثر بحران مالی، عواید و درآمدهای صادراتی کشورهای مورد مطالعه
به ویژه صادرات مواد خام و اولیه مانند نفت و منابع طبیعی دیگر کاهش یافته و از آنجایی که در این کشورها، صادرات و درآمد ارزی حاصل از آن به عنوان یکی از مهمترین منابع رشد اقتصادی
محسوب می شود، رشد اقتصادی را کاهش داده که نتیجه آن بر اساس قانون اوکان، افزایش بیکاری بوده است.
همچنین کاهش تقاضا برای کالاها و محصولات تولید شده در کشورهای مورد مطالعه از سوی
کشورهای درگیر بحران، کاهش تولید را به همراه داشته است که نتیجه آن کاهش تقاضای نیروی کار، کاهش تعداد ساعات کاری کارگران و بیکاری نیروی کار بوده است. از سوی دیگر، بحران مالی اخیر به دلیل طولانی و عمیق بودن، تعداد نیروی کار بالقوه را از طریق ناامید کردن کارگران جویای کار کاهش داده که این مسئله افزایش نرخ بیکاری را به همراه داشته است.
۴-۳- تأثیر بحران مالی بر بیکاری کشورهایی با گروه های درآمدی متفاوت
در این بخش، با بهره گرفتن از سطوح درآمدی کشورها به بررسی تأثیر بحران مالی بر نرخ بیکاری پرداخته می شود.بر اساس طبقه بندیهای بانک جهانی، از ده کشور مورد مطالعه، شش کشور جزء کشورهایی با درآمد بالاتر از متوسط و درآمد بالا هستند که به دلیل محدود بودن جامعه آماری مورد مطالعه، این کشورها به عنوان کشورهای درحال توسعه با درآمد بالا در نظر گرفته شده اند و شامل: الجزایر، ایران، اردن،کویت، عربستان سعودی و تونس میباشند.چهار کشور مصر، مراکش، سودان و سوریه نیز طبق طبقه بندی بانک جهانی، کشورهایی با در آمد پایین هستند که در این بخش، تأثیر بحران مالی بر نرخ بیکاری کشورهای مذکور بررسی می شود.
۴-۳-۱- تجزیه و تحلیل تأثیر بحران مالی بر نرخ بیکاری کشورهایی با در آمد بالا
به منظور بررسی تأثیر بحران مالی بر بیکاری کشورهای با درآمد بالا، الگوی زیر برآورد میگردد:
(۴-۴)
به منظور تعیین نوع برآورد به روش داده های تلفیقی و داده های پانلی، از آزمون F- لیمر و برای تعیین برآورد معادله به روش اثرات ثابت یا اثرات تصادفی، از آزمون هاسمن استفاده میگردد. بر اساس مدل مورد استفاده و نتایج آزمون F- لیمر که نشاندهنده بزرگتر بودن F محاسبه شده از F جدول است، فرضیه صفر مبنی بر اینکه داده ها به صورت ترکیبی هستند، به نفع فرضیه مقابل یعنی قابلیت استفاده از روش داده های پانلی رد شده است. بنابراین از روش داده های پانلی برای برآورد مدل استفادهمیشود.نتایج بدست آمده از برآورد معادله به وسیله آزمون هاسمن نیز نشان میدهد که فرضیه صفر مبنی بر اینکه باید از روش اثرات تصادفی استفاده شود، در مقابل فرضیه یک که مربوط به روش اثرات ثابت است، رد شده و برآورد مدل بر اساس روش اثرات ثابت صورت گرفته است. نتایج برآورد تأثیر بحران مالی بر نرخ بیکاری کشورهایی با درآمد بالا را میتوان در جدول (۴-۵) به صورت زیر نشان داد.
جدول (۴-۵): نتایج برآورد معادله (۴-۲) بر مبنای اثرات ثابت
متغیرهای توضیحی